چرا حماس جنگ را شروع کرد؟
گاه در فضای مجازی این شبهه مطرح میشود که چرا حماس و مقاومت دست به حمله به سرزمینهای اشغالی زدند که حال دست جنایتکار صهیونیستها چنین وحشیانه جان کودکان و زنان را بگیرد و چنین صحنههای دهشتناکی را در غزه به پیش چشم ما بیاورد.
اشاعه چنین شبههای هرچند از سر بیاطلاعی از تاریخ است، اما در ضمن خود حامل نوعی زیرپاگذاردن موازین اخلاقی و انسانی هم هست. کسی که چنین سؤالی را مطرح میکند بهطور پیشفرض حق نقض حقوق متعارف و شناختهشده غیرنظامیان در جنگ را که امنیت اماکن امدادی و غیرنظامیان است.
صهیونیست هارا تحریک نکنید
برای رژیمصهیونیستی به رسمیت شناخته و در واقع میخواهد بگوید. صهیونیستها که جنایتکارند پس مثلاً شما تحریکشان نکنید. این تصور که طرفی که زور، پول و اتصال به ابرقدرتها دارد، میتواند هر کاری بکند و این دیگران هستند که باید خود را با او تنظیم کنند و او را خشمگین نکنند، در واقع تسلیم در برابر زیادهخواهی صهیونیستها است.
از اینها گذشته چنین شبهاتی در واقع ناشی از روایتگری رسانههای جریان اصلی دنیا از «پله دوم» رویدادها است. گویی تاریخ تحولات فلسطین از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ شروع شده که یکی از طرفین به دیگری یورش برده است.
انگارنهانگار که این ماجرا به درازای بیش از یک قرن است که سهچهارم این سده را اشغال آشکار فلسطین و بیرون راندن بخشی عمده از ساکنان اصلی آن سرزمین تشکیل میدهد.
پاک سازی نژادی
کسی که حماس را متهم به جنگافروزی میکند چیزی از ماجرای فلسطین و طرح صهیونیستها برای «پاکسازی نژادی» نمیداند و خیال میکند که دو گروه یهودی و مسلمان سالها بیهیچ منازعه هممرز بودهاند.
و اینک در صبحگاه ۱۵ مهر ناگهان طرف فلسطینی روی همسایه خود آتش گشوده است. او چیزی از میلیونها آواره فلسطینی که ۷۵ سال در اردوگاهها با آرزوی برگشت. به خانه خود به زندگی سخت خود ادامه میدهند نمیداند.
از محاصره ۱۶ ساله باریکه غزه که زندانی بدون سقف برای ۲ میلیون انسان ایجاد شده اطلاعی ندارد. از دیوارکشی بین روستاهای کرانه باختری که گاه کودکان برای رفتن به مدرسه روستای کناری باید چندین ساعت راه بروند. چیزی نشنیده است.
از هزاران اسیر فلسطینی در بند رژیمصهیونیستی که گناهی جز اعتراض به اشغال سرزمین مادریشان ندارند خبر ندارد. نمیداند که تخریب هرروزه خانههای مسلمانان و آواره کردن آنها از قدس اشغالی برای پاکسازی نژادی این سرزمین مقدس یعنی چه؟
جنایات رژیم صهیونیستی
کسی که از جنایت حمله وحشیانه به بیمارستانها و کودککشی صهیونیستها در جنگ اخیر تعجب میکند. احتمالاً چیزی از جنایات گذشته آنها در قتلعام هزاران نفر از مردم عادی فلسطین در «دیر یاسین» (۱۹۴۸)، «طنطوره» (۱۹۴۸)، «صفصاف» (۱۹۴۸)، «دوایمه» (۱۹۴۸)، «قبیه» (۱۹۵۳)، «کفرقاسم» (۱۹۵۶)، «خان یونس» (۱۹۵۶)، «اللد و الرمله» (۱۹۶۹)، «تلزعتر» (۱۹۷۶)، «صبرا و شتیلا» (۱۹۸۲)، «الخلیل» (۱۹۹۴)، «قانا» (۱۹۹۶) و «جنین» (۲۰۰۲) نشنیده است.
یا نمیداند همین غزه چه در دوره اشغال.و چه در دوره محاصره بارها و مکرراً شاهد خشونتهای مکرر صهیونیستها علیه زنان و کودکان بوده است.
اغلب آنهایی که تحت تأثیر چنین شبهاتی قرار میگیرند. چیز زیادی از تاریخ اشغال فلسطین نمیدانند. و متأسفانه برخی از آنها هم چشم و گوش خود را در اختیار رسانههایی قرار دادهاند. که از سوی صهیونیستها و همپیمانان بهاییشان هدایت و مدیریت میشوند.
اینچنین است که حق اعتراض و مبارزه را برای مردم مظلوم فلسطین در برابر نسلکشیای که دهها سال است تداوم دارد نادیده میگیرند. و در مقابل برخی از همین افراد هیجانی ممکن است. تحت القائات رسانههای غربی به خاطر یک دستمال در به آتش کشیدن قیصریهای همراهی کند.
نا آگاه نباشیم
با تأسف باید گفت رسانههای جریان اصلی دنیا و نیز رسانههای فارسیزبان غربی روی جهل بخشی از مخاطبان خود حساب کرده. و با ارائهای ناقص از واقعیتها تصویر ذهنی آنها را شکل میدهند. مهمترین تکنیک رسانهای اینان که در ماجرای اخیر هم خود را نشان داد. «بیان ماجرا از پله دوم» است.
بهگونهای که مخاطب بدون در نظر گرفتن پیشینه تاریخی ماجرا آن را در لحظه قضاوت کند. و رفتاری را که خودش واکنشی به کنشهای گذشته است. شروعکننده بداند. هرچند رسانههای جریان اصلی دنیا همسو با منافع صهیونیستها حرکت میکنند.
اما در تحولات اخیر شاهد نوعی بیداری گسترده حتی در مردم غرب بودیم. که میتواند الگویی برای شکستن محاصره تبلیغاتی نظام سلطه و بهرهگیری از «جهاد تبیین» برای ارائه واقعیتهای ماجرای تلخ و عبرتآموز فلسطین به نسلهای جدید باشد.
نکتهای که نباید از نظرها دور داشت این است. که صهیونیستها در طول ۷۵ سال اشغالگری، با اتکا بر توان برتر اقتصادی، سیاسی و بهویژه نظامی خود از هیچ جنایتی علیه ساکنان اصلی سرزمین فلسطین خودداری نکردهاند.
تحول جدید مقاومت
بااینحال اکنون ورق برگشته؛ مقاومت که روزی تنها به سنگ برای دفاع و مقابله با صهیونیستها متکی بود. حال با موشک و پهپاد در حال تغییر میدانهاست. پس باید گفت بیشک مقاومت از پیامدهای تصمیم خود آگاه بوده است.
بااینحال مگر میشود در برابر اهانتها و هتاکی به قدس و مسجدالاقصی بهعنوان قبله نخست مسلمانان بیتفاوت بود؟ مگر میشود در برابر ۷ هزار اسیر فلسطینی که در چنگال صهیونیستها گرفتار بوده. و درد و مشقت بسیاری را متحمل میشوند بیتفاوت بود؟
حمله حماس پیش دستانه بود
حمله حماس پیشدستانه بوده و پاسخ و دفاعی در برابر ۷۵ سال جنایت و کشتار، بهشهادترساندن هزاران شهید، بهاسیریگرفتن هزاران اسیر، کشتار بیرحمانه زنان و کودکان بیدفاع، ۱۶ سال محاصره کامل غزه، تعدیهای گاهوبیگاه و تجاوزها و تعرضها و شکنجههای غیرقابلذکر در قبال اسرای فلسطینی زن و مرد در زندانهای رژیمصهیونیستی، جلوگیری از رشد و پیشرفت جوانان فلسطینی و… صورت گرفته است.
آواره کردن فلسطینیان
از سال ۱۹۴۸ یعنی زمانی که رژیمی جعلی به نام اسرائیل متولد شد. رفتهرفته حقوق فلسطینیها در سرزمین مادری تحت شعاع قرار گرفت. فقط در سالهای ابتدایی تأسیس رژیمصهیونیستی نزدیک به نیمی از جمعیت فلسطین آواره و صدها شهر و روستای فلسطینی تخریب شدند. تا امکان بازگشت برای فلسطینیها وجود نداشته باشد.
به گزارش سازمان آمار فلسطین، نزدیک به ۸۵ درصد سرزمین تاریخی فلسطین تحت اشغال رژیمصهیونیستی قرار دارد. و فقط بخش محدودی از کرانه باختری و غزه در اختیار فلسطینیهاست. آن هم درحالیکه در سال ۱۹۴۸ فقط ۶.۵ درصد سرزمین فلسطین در دست یهودیها بود.
تسلط رژیمصهیونیستی بر سرزمینهای فلسطینی البته مسئلهای مربوط به گذشته نیست. و این رژیم با قوانینی مانند «اموال غائبین» در حال تصرف سرزمینهای فلسطین در سالهای اخیر است.
برای مثال به گزارش سازمان ملل، ۱۹۹ خانواده فلسطینی در سال ۲۰۱۹ از محلههای قدیمی مانند «شیخ جراح» در حال اخراجاند. همچنین به گزارش سازمان آمار فلسطین، شمار اسرای فلسطینی که در زندانهای اسرائیل به سر میبرند. به بیش از چهار هزار و ۴۰۰ نفر رسیده است.
رژیم صهیونیستی یک رژیم آپارتاید
سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۲۲ با گزارش مفصلی در رابطه با وضعیت فلسطین از رژیمصهیونیستی بهعنوان یک آپارتاید نام برده است. آپارتاید حکومتی است. که در آن محدودیتهایی علیه گروهی از مردم، فقط به دلایلی نژادی-قومی تحمیل میشود.
به گزارش این سازمان، در رژیم اسرائیل از ابتدا سیاستها با هدف تقویت جمعیت یهودی به ضرر جمعیت فلسطینی تدوین میشدند. اسرائیل برای حفظ هژمونی جمعیت یهودی، حقوق فلسطینیها را محدود کرده. تا جلوی توسعه جمعیت آنها را بگیرد. سیاست فقیرسازی عمدی فلسطینیها از جمله این موارد است.
این محدودیتها شامل ساکنان عرب شهرهای اشغالی _ تحت مدیریت رژیم اسرائیل_ نیز میشوند. در مورد ساکنان کرانه باختری هم در عمل یک حکومت نظامی حکمفرماست. همه این رویکردها زمینهای هویتی_ اعتقادی با ریشه عمیق در الهیات سیاسی صهیونیسم دارد. که با جابجایی سران حکومت در اسرائیل قابلتغییر نیست.
در ایدئولوژی سیاسی یهودیان صهیونیست، از اساس اقوام و ادیان دیگر صلاحیتی برای هیچچیز ندارند. و کشتار آنها هم قابل توجیه است. به همین دلیل هم با وجود تغییر مکرر دولت در اسرائیل، شهرکسازیها و تجاوز به حقوق فلسطینیها هیچگاه متوقف نشده است.
در طول سالهای اشغال، نهفقط خاک فلسطینیها و جان فلسطینیها بلکه آب آشامیدنی آنها نیز بهعنوان ابتداییترین و بدیهیترین حقوق انسانی فلسطینیها تحت تهدید قرار گرفته است.
نخستین درگیری اعراب با صهیونیست ها
پس از جنگ ۱۹۴۸ دولتهای عربی و رژیم تازه تأسیس اسرائیل، نخستین درگیری اعراب و صهیونیستها بر سر منابع آب بود. کشورهای عربی که جز منتفعان منابع آبی رود اردن محسوب میشدند. در سال ۱۹۶۷ و برای ایجاد تغییر در روند دسترسی به آب، با رژیمصهیونیستی درگیر شدند. این جنگ به شکست اعراب و اشغال کامل جولان، صحرای سینا، کرانه باختری و البته غزه توسط صهیونیستها منتهی شد.
از این سال تجاوز اسرائیل به حقوق آبی فلسطینیها افزایش یافت. اشغال این مناطق از سوی رژیمصهیونیستی نقش مهمی در تسلط این رژیم برای منابع آبی منطقه دارد.
بر اساس گزارشهای جهانی، اسرائیل ۹۰ درصد منابع آبی کرانه باختری را مصرف میکند. همچنین سیاستهایی از این رژیم برای تسلط بر منابع آبی رود اردن دنبال میشود. به گزارش سازمان ملل سرانه بهرهبرداری صهیونیستها از منابع آبی, هفت برابر فلسطینیهاست.
علاوه بر آنچه در گذشته رخ داده، سیاستهای افراطی دولت اسرائیل در ماههای اخیر که خشونتها در کرانه باختری را افزایش میدهد روشن میکند. که چرا تمایل زیادی از سوی فلسطینیها برای واکنش به اسرائیل ایجاد شده است. بهویژه با شروع روند عادیسازی برخی کشورهای عربی با اسرائیل، این تصور وجود داشته که فشار بر فلسطینیها افزایش خواهد یافت.
با وجود همه این موارد، یک سؤال همیشگی مطرح است: چرا فلسطینیها صلح با اسرائیل را انتخاب نمیکنند و چرا میجنگند؟
برای پاسخ به این پرسشها، توجه به تاریخ بحران فلسطین ضروری است. با وجود تعلق همه سرزمین فلسطین به فلسطینیها، هرگونه راهحلی بدون در نظر گرفتن این مهم قابلقبول نیست.
بااینحال راهحل موسوم به «دو دولتی» سالهاست موردقبول بسیاری از کشورها قرار گرفته و در سازمان ملل نیز تصویبشده تا راهحلی برای صلح در فلسطین باشد. بااینوجود، حتی راهحل دو دولتی که تا حد زیادی حقوق فلسطینیها را پایمال میکند. نیز از سوی رژیمصهیونیستی نقض شده و جدی گرفته نمیشود.
ماجرای اجرای این ایده به صلح سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات و رژیم اسرائیل بازمیگردد. در آن زمان نیز بیشتر سرزمین فلسطین تحت اشغال اسرائیلیها بود. و فقط غزه و بخشهایی از کرانه باختری در اختیار فلسطینیها قرار داشت.
ساف که تا پیش از توافق صلح طرفدار آزادسازی همه فلسطین بود. در تغییر موضعی به سازش با رژیمصهیونیستی متمایل گشت. ایده این بود که دو دولت فلسطین و اسرائیل بهطور همزمان در سرزمینهای فلسطین حکمرانی کنند.
بااینحال در اوایل ابراز تمایل یاسر عرفات به صلح با اسرائیل، این رژیم از صلح با فلسطینیها سرباز میزد. در عوض، رژیمصهیونیستی به ایجاد شهرکهایی درون کرانه باختری _ یعنی مناطقی که در اختیار فلسطینیها بود_ دست زد. که بخشهای مختلف فلسطینینشین در کرانه باختری را از یکدیگر جدا میساخت.
بر این اساس، مناطق در اختیار فلسطینی جزایری جداگانه از یکدیگر بودند. که با شهرکها و پایگاههای نظامی اسرائیل محاصره میشدند. این اقدامات در حالی انجام میشد_ و همچنان انجام میشود_ که بسیاری از کشورها و حتی قطعنامههای سازمان ملل متحد این اقدامات را غیرقانونی میدانند.
شروع این رویکرد اسرائیل در دهههای شصت و هفتاد میلادی با تکهتکه کردن مناطق در اختیار فلسطینیها، در عمل امکان تشکیل یک دولت واقعی فلسطینی را غیرممکن کرده است.
بههرحال در سال ۱۹۸۸ سازمان آزادیبخش فلسطین با قبول شرطهایی که از سوی رژیمصهیونیستی مطرحشده بود. راهحل دو دولتی را پذیرفت. بر این اساس قرار بود. ساف تا حد زیادی خلع سلاح شود. به کرانه باختری و غزه محدودشده و از مبارزه با اسرائیل دست بکشد.
همچنین قرار شد بیتالمقدس شرقی پایتخت دولت فلسطین باشد. بر اساس همین شرایط، پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ میان یاسر عرفات و رژیمصهیونیستی به امضا رسید. این پیمان با توافق اسلو ۲ در سال ۱۹۹۵ که شامل به رسمیت شناختن حکومت خودگردان فلسطین بود، تکمیل شد.
قرار بود دو طرف یکدیگر را به رسمیت شناخته و همزمان با توقف مبارزه ساف با اسرائیل. در یک دوره پنجساله، اسرائیل از مناطق اشغالی در سال ۱۹۶۶ عقبنشینی کرده و نظامیان خود را از این مناطق خارج کند.
توسعه شهرکها پسازاین توافق روح اسلو را نقض کرد. اما رژیمصهیونیستی حتی به متن توافق نیز پایبند نماند. نخستوزیر اسرائیل دو سال بعد از اسلو اعلام کرد. اسرائیل اشغال مناطق مشخصشده را تمام نمیکند. به تصاحب شهرکها در کرانه باختری پایان نمیدهد. همه بیتالمقدس را در حاکمیت خود نگاه میدارد. رود اردن را مرز خود میداند، پایگاههای نظامیاش را در کرانه باختری حفظ میکند. و در مورد مناطق در اختیار فلسطینیها تنها به یک «موجودیت» تن میدهد. و نه تأسیس یک کشور مستقل.
رژیمصهیونیستی بر خلاف وعدههایش حتی حاضر به آزادی زندانیان فلسطینی نشد. و از ورود آزادانه مسلمانان به قدس جلوگیری کرد.
بنابراین، تقریباً هیچکدام از امتیازهای فلسطینیها در اسلو دیگر وجود نداشت. بااینحال ساف به همه وعدههای خود عمل کرد. و حتی در گشتهایی مشترک با نیروهای نظامی اسرائیل، به مقابله با گروههای مقاومت پرداخت.
اما همه این همکاریها و عقبنشینیهای مکرر از سوی ساف _ که در توافقهای صلح بعدی نیز ادامه یافت. چیزی برای فلسطین نداشت. آنهم به این دلیل که رژیمصهیونیستی هیچگاه تمایلی به صلح و حل مسالمتآمیز بحران نداشته و هنوز هم ندارد.
اسناد متعددی _ از جمله مکاتبات «بن گوریون» نخستین نخستوزیر رژیمصهیونیستی_ وجود دارد. که توضیح میدهد سران صهیونیست به چیزی کمتر از تصرف «همه سرزمین فلسطین» قانع نیستند.
به همین دلیل نیز در ماههای اخیر، حتی تشکیلات خودگردان فلسطین (ادامه ساف) در کرانه باختری که پیشتر به حل مسالمتآمیز بحران امید داشت. مواضع خود را تا اندازهای تغییر داده است. در روزهای اخیر نیز این تشکیلات از عملیات حماس در برابر رژیمصهیونیستی حمایت کرد. علت این تحولات نیز روشن است: فلسطین راهی جز مقابله نظامی با رژیمصهیونیستی ندارد.
درنتیجه میتوان گفت حماس برای اینها به این عملیات دست زد:
۱. پایان پروژه معبد سلیمان (زیر مسجدالاقصی معبد سلیمان ساختهشده. و مرحله تخریب مسجد در حال شروع شدن بود: یعنی همه آرمان و هویت قدس و مسلمین)
۲. پاسخ به طرح کشتن فلسطینیها در قدس (مقدماتش از حمله به نمازگزاران و اهانت به قران و . آغازشده بود) این چند ماه سختترین شرایط را تجربه کرده بودند.
۳. جلوگیری از عادیسازی سعودی: عملاً آخرین دولت قدرتمند عربی به جرگه اسرائیل میپیوست. و هیچ پشتوانه دولتی ولو بهظاهر برای آزادی قدس دیگر نمیماند.
۴. توقف قرارداد کریدر هند سعودی اسرائیل اروپا: عملاً این کانال تجاری موجب میشد. تا منافع اروپا در ثبات اسراییل قرار بگیرد و دیگر مقاومت هیچ روزنه امیدی نداشته باشد.
حالا دیگر طرح عادیسازی از دستور خارج شد. و کریدر نشان داد تجاری و واقعی نیست. در کلانراهبرد صهیونیستها در حفظ خودشان که مبتنی بر راهبرد بازدارندگی بود از بین رفت.
برای اولین بار
فناوری دیوار هوشمند، موساد، ارتش و گنبد آهنین ناکام شدند. و برای اولینبار این اسراییل بود. که درون سرزمینهای اشغالی درگیر میشد. مقاومت از بعد از مبارزه داعش توانست. حلقه محاصره را تنگ کند و حالا ضربهها را از درون سرزمینهای اشغالی میخورد. چه تسلیح در کرانه باختری عملیاتی شده است. و چه مقاومت در غزه به درون آن سرزمینها پا گذاشته است.
دیگر توجیهی برای زیست شهرکنشینی نیست. اسرائیل از درون دچار دعوای سنگین داخلی بود. حالا با سرد شدن این جنگ، تبعات آن درون سرزمینها دیده خواهد شد.
اسرائیل از بعد از حمله ۱۵ مهر مهمترین عناصر سازندهاش را از دست داد. و فروپاشی از درون را نزدیکتر به خود میبیند. اسراییل قدرت بازدارندگیاش را از دست داد. و طرحهای پیش رویش شکست خورد.
از سویی با توجه به میزان غیرقابلباور قساوت و بیرحمی صهیونیستها، خون مردم دنیا به جوش آمده. و آنها که تاکنون به خاطر سانسور گسترده جنایات صهیونیستها توسط رسانههایشان. آگاهی چندان دقیقی نسبت به آنچه در فلسطین میگذشت، نداشتند.
این بار بیدار شده و بنا بر فطرت خویش در برابر ظالم ایستادهاند. چه کسی تصور میکرد روزی اعضای بلندپایه و دیپلماتهای شاخص وزارت خارجه آمریکا در اعتراض به حجم جنایات رژیم اشغالگر، از سمتهایشان کنارهگیری کنند؟ این از طبقه الیت ایالاتمتحده؛ آن هم از دهها هزار آمریکایی که این هفته با وجود تدابیر شدید امنیتی. مقابل کاخ سفید ضمن محکومیت جنایات اسرائیل، خواستار آزادی فلسطین و توقف حمایتهای دولت بایدن از تلآویو شدند. آیا باورکردنی است چنین جمعیت عظیمی کاخ سفید را احاطه کند. و خواستار نابودی رژیمصهیونیستی شود؟
شگفتی جهان از جنایات رژیم صهیونیستی
از سوی دیگر خوی وحشیگری صهیونیستها و کشتار روزانه و شبانه کودکان و زنان بیپناه فلسطین موجب شده است. مردم دنیا از حجم باورنکردنی جنایات آنها شگفتزده شوند.
ریختن میلیونها تن از مردم جهان به خیابانهای آفریقا. اندونزی، آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا، اسپانیا، استرالیا و حتی خود آمریکا بهویژه در ۲ شهر مهم نیویورک بهعنوان پایتخت اقتصادی و واشنگتندیسی بهعنوان پایتخت سیاسی. نشان میدهد. مردم دنیا با توجه به انسانیتشان برخلاف سران ممالک خود، با وسعت دادن به اعتراضات، هر طور شده اسرائیل را متوقف خواهند کرد.
بازدیدها: 0