چنانچه معنای ولایت به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد پاسخ سوال شما نیز روشن می شود، واژه “ولایت” و “مولى” از ماده “ولى” گرفته شده و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمردهاند: مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسیکه در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته تر است). [1]
در اصطلاح، مراد از “ولایت” تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسانها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود.
امام (علیه السلام) شاهد و محیط بر همه انسانها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هرگونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه مىتواند در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گرههاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بن بستها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد.
از نظر شیعه شناخت “ولّى اللَّه” و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوتها و احکام او بر همگان واجب است و هر کس از این امر سرباز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت و پذیرش این دو مستلزم پذیرش ولایت ولّى مىباشد. این مطلب از آیات 3 سوره مائده که ابلاغ و معرفى ولىّ را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار مىدهد و 59 سوره نساء که اطاعت از اولوالامر را در طول اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و اله و سلم) قرار مىهد و نیز حدیث ثقلین که “عترت” را قرین قرآن کریم مىنماید، [2] به وضوح مستفاد است و به واسطه حدیث شریف نبوى (صلی الله علیه و اله و سلم) “ر کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است”. [3] تأکید مىشود. و همان طور که شما نیز در سوال اشاره کردید هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش ولایت ولى اللَّه الاعظم مقبول درگاه احدیت واقع نمىشود. که این مسئله از بسیارى روایات مستفاد است. [4]
به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) در حدیث معروف سلسلة الذهب از اجدادشان از جانب خداوند متعال فرمودند: ” لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا”؛ [5] توحید پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند و پس از اندکى تأکید نمودند: با عمل به شرایط لا إله إلاّ اللَّه و من یکى از آن شرایط است (پذیرش ولایت).
در حدیث دیگر: امام باقر (علیه السلام) مىفرمایند: “اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین ولایت نمىرسد”. [6]
از مطالب مطرح شده استفاده می شود که پذیرش ولایت را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر ولی را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولی را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن ولایت ائمه (علیه السلام) به قبول نکردن ولایت خداوند بر می گردد. روشن است که این امر سبب می شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد، پذیرش ولایت سبب می شود که انسان هیچ گاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق اند، و اساسا این اهل بیت (علیه السلام) هستند که راه حق را مشخص می سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می کنند. رسول الله در این باره می فرمایند: «هر کس دوست میدارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت علی بن ابی طالب و جانشینان پاکش، امامان هدایت و چراغهای تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمیکشانند». [7]
[1] فیروزآبادى، القاموس المحیط ؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج 2، ص 168.
[2] علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 23، ص 108، مؤسسة الوفاء بیروت – لبنان، 1404ق.
[3] بحار الانوار، ج 23،ص 108.
[4] برگرفته از سوال 153.
[5] بحارالأنوار، ج 3، ص 7.
[6] بحار، ج 65، ص 333 – 329 .
[7] بحار ج 23، ص143.
منبع:اسلام کوئست
بازدیدها: 153