فلسفه حضور نداشتن محمد بن حنفیه در کربلا
این سؤالی است که بسیار مطرح می شود، چنان که در متن پرسش آمده است. برای روشن شدن پاسخ، این مسئله را باید از چند زاویه بررسی نمود:
۱٫ از آن رو که قیام امام حسین با شهادت همراه بوده و تحقق آن هدف بزرگ امام با همین تعداد افرادی که او را همراهی کردند تحقق می یافت، لذا امام صلاح ندیدند در نبردی که نتیجه اش شهادت تمام یاران است، همه مردان و فرزندان بیت امامت در این معرکه حضور داشته باشند. این نظر را شاهدی که همان سخن محمد بن حنفیه باشد تأیید می کند: همانا اصحاب و یارانش با اسم و اسم پدران نزد ما نوشته شده اند.
۲٫ نظر دیگر این است که او هنگام هجرت امام، بیمار بود، در نوع بیماری اش اختلاف است.
۳٫ نظر سوم که پذیرش آن منطقی تر است، آن است که امام، برادرش را در غیاب خود در مدینه به مأموریت مهمی گماشت. برای این نظریه چند شاهد وجود دارد:
الف. علامه مجلسی و علامه محسن امین می گویند. امام برادرش را برای در جریان قرار گرفتن تحرکات دشمنان در مدینه گذاشت. هنگامی که ابا عبدالله با اهل بیت و یارانش از مدینه به سوی مکه حرکت کرد، برادرش را در مدینه گذاشت به عنوان نیروی اطلاعاتی تا کوچک ترین تحرکات دشمن و آنچه را که در مدینه می گذرد به اطلاع امام برساند:
“اما تو در مدینه نمی مانی، مگر این که چشم من در مدینه باشی و چیزی از کارهای آنها را از من مخفی نکنی”.
این نمونه دلیلی است که امام او را به این امر مهم مکلف نمود. طبیعی است که امام در مهم ترین شهر از مناطق اسلامی یعنی مدینه، نیرویی بگمارد تا از وقایع آن جا بی اطلاع نباشد.
ب. شاهد دوم: آخرین نامه امام به محمد بن حنفیه است. مورخان می گویند آخرین نامه ای که امام نوشته است، نامه به برادرش ابن حنفیه بود. ابن قولویه از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل می کند: امام حسین از کربلا به محمد بن حنفیه نوشت: بسم اللّه الرحمن الرحیم از حسین بن علی به محمد بن علی از کربلا، اما بعد، دنیا انگار نبوده و آخرت هرگز از بین رفتنی نیست.
بنابراین، اگر امام از برادرش -به جهت شرکت نکردن در نهضت کربلا- ناراضی بود، هرگز آخرین نامه اش را به او نمی نوشت.
ج. شاهد سوم: جدیت و تلاش ابن حنفیه نسبت به قیام هایی است که به انگیزه خون خواهی امام حسین می شد، اگر وی در یاری نکردن ابا عبد الله مقصر بود، باید در زمان حیاتش به او اعتراض می شد که چرا امام را یاری نکردی، در حالی که محمد بن حنفیه از مختار به جهت تأخیر در کشتن عمر بن سعد گله مند بود. آیت الله خویی (رحمه الله علیه) در این باره می گوید: محمد بن حنفیه در جلسه ای که با شیعیان نشسته بود، از مختار به جهت تأخیر در قتل عمر بن سعد گله می کرد. سخنش تمام نشده بود که سر دو نفر را نزد او حاضر کردند، پس سر به سجده گذاشت و دست به دعا برداشت و گفت: خدایا این روز را برای مختار فراموش مفرما، او را بهترین پاداش از اهل بیت محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) عطا فرما، پس به خدا سوگند بعد از این دیگر از مختار گله ای ندارم.
د. نمونه چهارم: وقتی که تاریخ را بررسی می کنیم به نصوص تاریخی بر می خوریم که امام سجاد (علیه السلام) عمویش را به نیابت از خود برای مساعدت و همفکری با قیام ها وکیل کرد. متن نامه امام سجاد چنین است: ای عمو، اگر برده ای زنگی نسبت به ما اهل بیت تعصب داشته باشد بر مردم واجب است او را مساعدت کنند. به تحقیق من تو را مسئول این کار نمودم هر طور که صلاح می دانی عمل کن.
سپردن سرپرستی کارهای قیام از سوی امام سجاد به عمویش ابن حنفیه بهترین راه و شیوه بود؛ چرا که وی از جانب حکام متهم به مبارزه علیه حکومت آنها نبود، و چیزی وجود نداشت که برای دشمنان سوء ظن ایجاد کند زیرا او دنبال امامت خویش نبود، در حالی که امام سجاد از سوی حکومت تحت نظارت بود، به اعتبار این که ولی دم شهدای کربلا است. و لیاقت امامت را دارد؛ به جهت علم، تقوا و شرافتش. و از جاسوسان حکومت، مخفی نبود که گروهی از شیعیان به امامتش معتقد بودند؛ بدین جهت بود که امامهمانطور که از جان خود در برابر تهدیدهای امویان محافظت می کرد، راه خود را نیز برای احیای دین و زمینه سازی برای حکومت های عادل ادامه دادو از پی گیری تحرکات برای خون خواهی اهل بیت لحظه ای کوتاه نیامد.کسی که دقت کند خواهد یافت که انجام این امر ممکن نبود مگر با تلاش های محمد بن حنفیه
منبع:اسلام کوئست
بازدیدها: 98