چه دليلى بر آفريننده عالم وجود دارد؟
– نقل است كه هشام بن حكم گفت: از جمله سؤالات فرد زنديقى كه نزد امام صادق عليه السّلام بود پرسيد اين بود كه: چه دليلى بر آفريننده عالم وجود دارد؟
امام صادق عليه السّلام فرمود: افعال و كارهايى است كه دلالت بر صانع آن- همو كه عمل را انجام داده- مىكند. مگر وقتى به ساختمان استوار مرتفعى مىنگرى ابتدا پى به سازنده آن- هر چند او را نديده باشى- نمىبرى؟.
پرسيد: او چيست؟
فرمود: او چيزى است خلاف اشياء ديگر، بكلام سابق خود بازمىگردم: او چيزى است كه موجب اثبات خود است، و او چيزى به حقيقت وجود است[1]، غير از اينكه او جسم نيست، صورت ندارد، حسّ نمىشود، و ملموس نيست، نه با حواسّ پنجگانه درك شود و نه اوهام او را دريابد، نه گذشت زمان از او مىكاهد، و نه زمان تغييرش مىدهد.
پرسيد: ما هيچ قابل و هم و انديشهاى را نديدهايم جز آنكه مخلوق بوده است؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر كار همين گونه باشد كه شما قائليد، ديگر توحيد براى ما معنايى ندارد، زيرا ما مكلّف نشدهايم به چيزى كه در وهم نايد معتقد شويم، بلكه اعتقاد ما اين است: هر چه با حواسّ پنجگانه درك شود و همان آن را محدود سازد، مصوّر بوده و آن مخلوق است، و ناچار به اثبات صانع اشياء هستيم خارج از دو مورد مذموم: يكى نفى، كه نفى همان ابطال و عدم است، و جهت دوم تشبيه به صفات مخلوقاتى كه تركيب و تأليفشان ظاهر است، پس هيچ چارهاى نيست جز در اثبات صانع براى وجود مصنوعات، و اضطرار مصنوعات به ما مىفهماند كه آنها مصنوع و ساخته شدهاند، و اينكه صانع آنها غير آنهاست و نه مانند آنها، زيرا شباهت به آنها در ظاهر تركيب و تأليف و حدوث آنها پس از آنكه نبودند پيدا شدند، و انتقال آنها از كوچكى به بزرگى، و سياهى به سفيدى، و قوّت به ضعف، و احوال موجودى كه به جهت ثبات و وجودشان نيازى به تفسير ندارد.
پرسيد: تو خود او را محدود ساختى وقتى وجود او را ثابت نمودى!.
فرمود: محدودش نساختم بلكه او را اثبات نمودم، زيرا اثبات و نفى هيچ شباهتى به هم ندارند.
پرسيد: پس در آيه: «خداى رحمان بر عرش بر آمده است- طه: 5» چه مى فرمايد؟
امام أبو عبد اللَّه الصّادق عليه السّلام فرمود: اين گونه خود را وصف نموده، و نيز او آشكار از خلق بر تخت برآمده است، بدون آنكه عرش حامل يا در بردارنده يا محلّ او باشد، بلكه ما معتقديم كه خود او حامل و در برگيرنده عرش است، و استناد به اين آيه كريمه مىكنيم كه: «كرسىّ او آسمانها و زمين را فرا گرفته است- بقره: 255»، پس هر چه بايد از عرش و كرسى ثابت كنيم كرديم، و نيز اينكه عرش و كرسى در بردارنده او باشند را نفى نموديم، و اينكه خداوند عزّ و جلّ نيازمند مكانى يا چيزى از مخلوقاتش باشد، بلكه تمام خلق و آفريدگان او محتاج و نيازمند خداوند مىباشند.
پرسيد: چه فرقى است ميان اينكه دستان خود را به آسمان بالا بريد يا به زمين پايين بريد؟
امام صادق عليه السّلام فرمود: اين در علم و احاطه و قدرت او مساوى و برابر است، ولى خداوند عزّ و جلّ اوليا و بندگانش را امر فرموده دستان خود را رو به آسمان سمت عرش بالا برند، زيرا خداوند آن را معدن رزق قرار داده است، پس ما مطابق با آيات قرآن و سخنان رسول خدا سخن: «دستان خود را به سمت خدا بالا بريد» را ثابت كرديم، و اين مورد اجماع امّت است.
و از ديگر پرسشهايش يكى اين بود كه: چرا جايز نيست كه خالق عالم بيش از يك نفر باشد؟
فرمود: سخن تو از دو حال خارج نيست: يا هر دو قديم باشند؛ قوى يا ضعيف، يا اينكه يكى قوى و ديگرى ضعيف، پس اگر هر دو قوى باشند چرا يكى از آنها ديگرى را دفع نمىكند، و خود پروردگار باشد، و اگر فكر مىكنى يكى از آنها قوى و ديگرى ضعيف است؛ ثابت مىشود يكى از آنها بنا بگفته ما ضعيف و ناتوان است، و اگر معتقدى كه خدا دو تا است پس هر دوى آنها از هر جهت متّفق مىباشند، يا از هر لحاظ با هم تفاوت دارند، ولى با ديدن آفرينش منظّم: كشتى جارى، آمد و شد شب و روز، خورشيد و ماه، همه و همه دلالت بر صحّت و هماهنگى امر نموده و در نهايت اينكه مدبّر در همه يكى است و واحد.
مراد از شيئيّة در جمله
« شيء بحقيقة الشّيئيّة»
يا وجود است، يا معنى مرادف با آن، و بر هر دو تقدير مراد يا بيان عينيّت وجود است، يا قطع طمع سائل از انديشه در كنه خداوند متعال، بلكه او چيزى به خلاف اشياء است.( از بحار)
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 118