أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
ما نماز می خوانیم. همه دلمان می خواهد نمازمان، نماز باشد. نماز باشد یعنی چه؟ می گویند نماز مناجات است دیگر. مناجات. مناجات یعنی چه؟ نجوا. نجوای طرفینی. دو نفر با هم نجوا می کنند. یعنی دو نفر دارند با هم آهسته صحبت می کنند که به گوش کسی نمی رسد و او حرف های این را می فهمد و این حرف های او را. اگر معنای مناجات نجوای طرفینی باشد خب ما هیچ وقت اینگونه نماز نخوانده ایم. اگر خیلی حواسمان جمع بوده، حواسمان به این بوده که داریم چه می گوییم. تا آخر نماز حواسمان جمع بوده چه می گوییم. اما با کسی حرف نمی زدیم. یک نفری طرف صحبت ماست. او دارد یک چیزی به من می گوید و من هم دارم یک چیزی به او می گویم. اینطور نبوده. چرا نبوده؟ چون ما به طور شخصی مشکل داشتیم. یعنی مشکل شخصی داشتیم. اینها حرف هایی است که مکرر و مکرر خدمتتان عرض کرده ام. خب اولین مشکل ما چیست؟ اولین مشکلت چشمت است آقا. چشم فضول. آدم با چشم فضول که نمی تواند نماز بخواند. زبانت چطور؟ زبان آزاد است. آدم با زبان آزاد نمی تواند نماز بخواند. گوش آدم. اگر یک صدایی خیلی زیبا باشد آدم می تواند گوش ندهد؟ مثلا خیلی قشنگ تار بزنند. می توانم گوش ندهم؟ نباید هیچ فرقی داشته باشد که آن در نهایتِ زیبایی است یا نه. چون من می دانم خدای متعال نسبت به آن راضی نیست باید به همان راحتی بتوانم بگذرم. نمی شود. اگر گوش آدم آزاد باشد، ولو کمی، چشم آدم آزاد باشد، ولو کمی، دست آدم به نماز نمی رسد. این بحث شرح صدر را مکرر عرض کردیم. اگر کسی به شرح صدر برسد می تواند نماز بخواند. آن وقت آدم چه زمانی به شرح صدر می رسد؟ زمانی که این سینه اش از بخل پاک شده باشد. سینه از بخل پاک شده باشد. از کینه پاک شده باشد. یک کسی به من گفته تو، من فراموش نمی کنم. ببینید گاهی آدم یک حرف هایی از یادش نمی رود. بد است. ببینید یک کسی خلافی کرده است. اصلا به من هم کاری نداشته است. خب تو چرا گناه او را فراموش نکرده ای. این عیب آدم است. یک کسی به من بدی کرده، یک حرف است. اما یک کسی یک خلاف و بی ادبی و گناهی کرده. من چرا گناه مردم را از یاد نمی برم. آن وقت اینکه من نمی توانم فراموش کنم می آید و نمی گذارد نماز بخوانم. اگر نمی توانم بدی مردم را فراموش کنم نامش می شود کینه. این کینه نمی گذارد من نمازم را بخوانم. همین کارهایی است که ما داریم و تا آخر عمر هم همین است. ای کاش در همین حدی که مشکل داریم می ماند. در عمل یا اخلاق در همین حد بمانیم. اما به طور طبیعی اگر من هیچ در سطح جمع آوری آشغال نباشم، به جایی نمی رسم. ببینید مثال عرض می کنم. بچه ها گاهی در مدرسه آشغال می ریزند. اما آدم در خانه خودش که آشغال نمی ریزد. اما چهار پنج روز، ده روز در خانه نباش و برگرد. خب دیگر نمی توانی روی آن فرش بنشینی. خاک نشسته. طبیعی است. اگر آدم به طور طبیعی می کوشد که بر آشغال هایی که داشته اضافه نکند، یک بخش مساله است. بخش دیگر این است که به طور طبیعی گرد و غبار روی انسان می نشیند. حالا مثال خانه را زدم. آدمیزاد هم همینطور است. ببینید یک آدمی است که خیلی آلوده است. خب آدم خیلی آلوده سیاهی است. وقتی من از کنارش عبور می کنم به من نمی چسبد؟ می چسبد. من در یک جمعی هستم. فرض کنید آنها دارند غیبت می کنند و من هم اصلا نمی شنوم. اما در یک جمعی هستم که گناه می کنند. از این اتفاقات زیاد می افتد دیگر. در مدرسه، دانشگاه، اداره. محیط یک محیطی است که پر از گناه است. من هم هیچ گناهی نمی کنم. اما آنجا زندگی می کنم دیگر. مشغول کار و زندگی هستم. یک چیزی به آدم می چسبد. مانند گرد و غبار روی آدم می نشیند. خب اگر یک کسی کاری می کند که دائما دارد خودش را پاک می کند خب هیچ. می گذرد. اما اگر نه، می خواهم بگویم به طور طبیعی هم روی ما گرد و غبار می نشیند. بر ما سیاهی می افزاید. خب همه اولین اثرش را بر نماز می گذارد. ببینید قبلا هم عرض کردیم. نماز میزان است. کسب آدم با آدم همراه است. من یک چیزهایی کسب کرده ام که با من همراه است. این کسب ها یا نور است یا نه. آیاتش را برایتان عرض کردیم. روز قیامت آدم که می آید هیچ چیز ندارد. همراهش بهشت که نمی آورد. همراهش نور خودش را می آورد. سرمایه اش نورش است یا بالعکس. آن نور در عالم آخرت، آن بهشت است. بروز خارجی اش بهشت است. در شخص شما همان نور است. آن نور یقین شماست. اخلاق های خوب شماست و … در هر صورت سرمایه من باعث می شود که من درست نماز بخوانم یا درست نماز نخوانم. اگر سرمایه بد جمع کرده باشم، هیچ نمی شود. ببینید اینها هم قوانینی است که هیچ استثنا بردار نیست. اصلا استثنا ندارد. العیاذ بالله العیاذ بالله العیاذ بالله اگر رسول خدا که برترین خلق خداست هم اینگونه باشد همین است. ببینید هیچ استثنایی ندارد. قانون کاملا یکسان اجرا می شود. من اگر غیبت کنم فرقی ندارد. البته من غیبت کنم بدتر است. شما غیبت کنید همین. نمی گذارد من نماز بخوانم. موانع نمی گذارد من نماز بخوانم. نمی گذارد من دعا بخوانم. چرا ما هیچ وقت حال نداریم مثلا کتاب مفاتیح را باز کنیم و یک دعای سه چهار صفحه ای بخوانیم. سال هاست از کنارش عبور نکرده ام. چرا؟ آخر آدم خوشش نمی آید نیم ساعت یک چیزی بخواند که نفهمد. می خواهد یک چیزی بخواند. آن چیز هم نیست. من اگر آن دعا را نخوانم، آن نیست. آقا نیست. خب وقتی نیست نمی خوانم. خیلی از اوقات می خواهد نماز را سریع بخواند تا تمام شود. آن مشکلات نمی گذارد نمازم نماز باشد. دقت کنید. برتر از نماز لذتی در این عالم نیست. برتر نیست. در روایات دارد که می گویند اگر کسی به آن لذت نماز رسیده باشد اگر او را بگذارند زیر ساطور و تکه تکه اش کنند دست از نماز برنمی دارد. مثال است. تا این حد لذتش زیاد است. خب چرا ما اینگونه نیستیم؟ نماز خواندن واقعا برایمان زحمت است. اگر اینگونه نیست خوشا به حالت. یک بنده خدایی یک وقتی مشکل داشت و من به او گفتم سوره یس بخوان. خب سوره یس چقدر طول می کشد؟ پنج شش دقیقه. واقعا وقتی در صورتش نگاه می کردم احساس می کردم یک کوه بزرگ روی دوشش گذاشتم. اصلا هیچ باورم نمی شود که هیچ خوانده باشد. حتی یک بار. حتی یک بار. بار سنگین. آقا چرا؟ آنهایی که در این سینه من از اخلاق و رفتار بد من جمع شده است، نمی گذارد.
در آیه 59 سوره مبارکه نساء می فرماید: يا أيُّها الـَّذينَ آمَنوا أطيعوا اللهَ وَأطيعوا الرَّسولَ وَأولِي الأمْر مِنكـُمْ فـَإنْ تـَنـَازَعْتـُمْ في شَيْءٍ فـَرُدّوهُ إلى اللهِ وَالرَّسُول إنْ كـُنتـُمْ تـُؤْمِنونَ باللهِ وَالـْيَوْم الآخِر ذلِكَ خَيْرٌ وَأحْسَنُ تـَأويلا عرض کردیم که اطاعت از خدای تبارک و تعالی حرف اول بود. يا أيُّها الـَّذينَ آمَنوا أطيعوا اللهَ اطاعت. اگر در خاطرتان باشد این را هم عرض کردیم که معمولا می گویند يا أيُّها الـَّذينَ آمَنوااگر این را گفتند می گویند ای کسانی که ایمان آورده اید، چون ایمان دارید اطاعت کنید. ایمان شما اجازه نمی دهد مخالفت کنید. ایمان شما به شما می گوید حتما اطاعت کنید. ایمان شما به شما می گوید که با یک فرمان هم نمی شود مخالفت کنید. اگر نمی گوید چطور؟ یعنی من یک جایی گناه می کنم. معلوم می شود ایمان من به من نگفت که نکن. چون اگر می گفت نمی کردم. ایمان من به من نگفت این گناه را نکن. اگر گفته بود نمی کردم. بنابراین مشخص می شود که نبود. آن ایمان نبود. حضور نداشت. ایمان حضور نداشت. نشان می دهد که اگر آدم یک جا در اطاعت کوتاهی کرد ایمانش نقص دارد. ایمانش نقص دارد. اگر ایمان درست و کامل است و هیچ نقصی ندارد، آدم یک دانه هم خلاف اطاعت انجام نمی دهد. حتی یک دانه. حتی یک دانه. خب. می فرماید ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید. عرض کردیم خب ما دستمان به خدای تبارک و تعالی نمی رسد. او به وسیله پیغمبرش با ما حرف زده است. به ما گفته اینجور کن و اینجور نکن و این کار را بکن و آن کار را نکن. این مجموعه آن چیزی است که ایشان گفته بکن و نکن در کجا جمع است؟ در قرآن. پس أطيعوا اللهَ یعنی اطاعت از همه فرامینی که در قرآن آمده. این مرحله اول است. دوم وَأطيعوا الرَّسولَ. در اطاعت رسول. چند مرحله بود؟ سه مرحله. عرض کردیم که پیامبر در توضیح قرآن کریم یک فرمایشاتی می فرمود. در توضیح قرآن کریم. مثلا در قرآن فقط دارد که وَأقيمواالصَّلاة بیشتر از این ندارد. نماز را به پا بدارید. نماز را به پا بدارید یعنی چه؟ آقا هزارتا مساله دارد. آن هزار تا مساله را پیغمبر در ذیل این وَأقيمواالصَّلاة فرموده. در ذیل وَأقيمواالصَّلاةاز توضیحات پیامبر هزارتا مساله درآمده. از وَأقيمواالصَّلاة ما فقط فهمیدیم یک نمازی بر ما واجب است. من نمی دانم اصلا خود نماز یعنی چه؟ نماز چیست؟ خب پیغمبر فرموده که به من نگاه کنید و مثل من نماز بخوانید. توضیح دادند که نماز چیست. چند رکعت است؟ وقتش چه زمانی است؟ خصوصیاتش چیست؟ من باید با طهارت باشم. روبه قبله باشم و همه دستورات. آنچه که ایشان فرمود و مثلا هزارتا مساله شد، توضیحاتی است که پیغمبر فرموده. خب. می گوییم ایشان این توضیحات را از کجا آورد؟ اولا در قرآن آمده که ما این قرآن را به پیغمبر نازل می کنیم و برایش می خوانیم. این عبارات را مثلا از صدای ما شنیده و یاد گرفته. خدای متعال برای پیغمبرش قرآن را خوانده. حالا می گوییم جبرئیل واسطه بوده. حضرت جبرئیل آمده قرآن خدا را برای پیغمبر خوانده است. در آیه 193 و 194 سوره مبارکه شعراء می فرماید: نـَزَلَ بـِهِ الرّوحُ الأمينُ * عَلى قـَلـْبـِكَ این را روح الامین یعنی حضرت جبرئیل از نزد خدا بر قلب تو نازل کرده است. نه اینکه در گوششان خوانده باشد. اگر در گوششان خوانده بود ممکن بود یک کلمه اش را نشنود. ولو گوش پیغمبر اشتباه نمی کند. معصوم است دیگر. گوشش اشتباه نمی شنود و زبانش هم که دارد بیان می کند، اشتباه بیان نمی کند. اما نه. حتی اینگونه هم نبود. بر قلبش نازل کرده است. یعنی یک سر رفته به مرکز اصلی ادراک وآنجا فرود آمده. جبرئیل آنجا فرود آمده. نه اینکه بیاید در خانه و در بزند و در را باز کنند و بیاید داخل. رفته در قلب پیامبر و حرف ها را در قلب پیامبر ریخته است. متوجه شدید؟ عرض کردیم اگر در گوش ایشان هم می خواند، به طور طبیعی ساختمان گوش به گونه ای است که احتمال اشتباه دارد. ساختمان زبان اشتباه می کند. ساختمانا چشم اشتباه می بیند و گوش اشتباه می شنود. اما گوش پیغمبر، چشم پیغمبر و زبان ایشان اشتباه نمی کند. یعنی ایشان با سایر افراد بشر فرق دارد. مع الوصف بر قلبشان نازل شده است. جایی که دیگر اشتباه وجود ندارد. یعنی به شهود است. نه به شنیدن با گوش. به شنیدن با گوش نیست. بالاتر است. با شهود است. در شهود اشتباه وجود ندارد. خب. بعد فرمودند که توضیح این قرآن را هم من باید بگویم. بنابراین حضرت جبرئیل فقط نیامده بوده که الفاظ و عبارات قرآن را بگوید. توضیح و تفسیر قرآن را هم او برای پیغمبر آورده است. متوجه شدید؟ الفاظ و عبارات خدا را ایشان برای پیغمبر آورده. خدای تبارک و تعالی این حرف هایش را توضیح داده است. چون آدم از وَأقيمواالصَّلاة نمی فهمیده که چکار کند و نماز چیست و چند رکعت است و چونه بخوانیم. این توضیحاتش را هم خدای متعال بر پیغمبرش نازل کرده است. به عنوان تفسیر قرآن. تفسیر قرآن هم از جانب خدای متعال نازل شده است. متوجه اید؟ در آیه 19 سوره مبارکه قیامت می فرماید: ثـُمَّ إنَّ عَلـَيْنا بَيانـَهُ ما [یعنی خدا] باید قرآن را بخوانیم. خواندیم. برای بنده برگزیده خودمان قرآن را خواندیم. تمام عبارات دقیق خوانده شد. اگر آدم معمولی بود ممکن بود یک کلمه اش را فراموش کند. اما ایشان نه. در آیه 6 سوره مبارکه اعلا می فرماید: سَنـُقـْرئـُكَ فـَلا تـَنـْسَى ما برای تو قرآن را می خوانیم و تو هیچ وقت فراموش نمی کنی. ببینید اینها خصایص بشری است. در بشر فراموشی پیش می آید. ممکن است عبارتی را درست نشنود. شنید، ممکن است درست نفهمد. شنید و فهمید، فراموش کند. سه مورد. اما نمی گذارند. نه می گذارند او اشتباه بشنود و نه اشتباه بفهند و نه فراموش کند. پس کل اسلام را ما به پیغممبر نازل کردیم. قرآن و تفسیر قرآن. همه چیز اسلام در قرآن و تفسیر قرآن به طور کامل آمده است. تمام ذره ذره دستورات که حالا انشاء الله هفته آینده خدمتتان عرض می کنم. در روایات ائمه آمده که من یک خراشی بر دستم بکشم، دستم قرمز می شود فرض کنید ناخن من تیز بود و به دست شما گرفت. یک خراش برمی دارد. می گویند یک همچین چیز کوچکی هم دستور دارد. طبق دستور پیغمبر که ایشان گفته و امیرالمومنین علیه السلام نوشته اند. تمام دستورات پیغمبر ذره ذره از صدر اسلام تا پایان را ایشان فرموده و حضرت علی نوشته است. ایشان از کجا آورده؟ جبرئیل برایش آورده. جبرئیل آمده و همه اسلام را برای پیغمبر آورده. قرآن اسلام را آورده که در أطيعوا اللهَ آمده و کل اسلام که توضیح قرآن است در وَأطيعوا الرَّسولَ آمده. ایشان ذره ذره اینها را فرموده و امیرالمومنین همه اش را نوشته و آن نوشته امروز دست امام زمان علیه السلام است. پس وَأطيعوا الرَّسولَ یعنی توضیحاتی که پیامبر در مورد آنچه که در قرآن آمده فرمود. آنچه که در قرآن آمده توضیح و تفسیر لازم داشت. پیغمبر آن توضیحات را فرمود. هرچه در زمینه اسلام در توضیح قرآن فرمود شما اطاعت کنید. این مورد اول بود. دوم چه بود؟ ایشان می خواهد این دستورات را اجرا کند. مثال اجرای این دستورات را در مقام قضاوت عرض کردیم. عرض کردیم دو نفر با هم اختلاف دارند. به پیغمبر مراجعه می کنند و ایشان می گویند که حق با کیست. می شود ایشان اشتباه کند؟ نه نمی شود. اصلا اشتباه ندارد. یک آیه در سوره نحل هست که این را حفظ کنید. یک روزی آدم گرفتار می شود دیگر. در آیه 43 و 44 سوره مبارکه نحل می فرماید: وَما أرْسَلـْنا مِنْ قـَبْلِكَ إلا رجالا نـُوحي إلـَيْهـِمْ فـَاسْألـُوا أهْلَ الذِكـْر إنْ كـُنـْتـُمْ لا تـَعْلـَمُونَ * بـِالـْبَيّناتِ وَالزُّبُر ما پیامبرانی را فرستادیم، رجالی را فرستادیم که به آنها وحی کرده بودیم. آنها با بینات و زبر آمدند. بینات یعنی چه؟ یعنی معجزات. زبر یعنی چه؟ کتاب های آسمانی. همه پیامبران آسمانی که آمده اند و بینات و زبر به همراه داشتند. حضرت موسی عصایش را می انداخت و اژدها می شد. دست در گریبان می کرد و ید بیضا می شد و معجزه های دیگر. پیامبر خودمان هم معجزاتی داشتند. در ادامه آیه 44 می فرماید: وَأنـْزَلنا إلـَيْكَ الذِكـْرَ بر تو ذکر را نازل کردیم. ذکر یکی از اسماء قرآن است. در ادامه آیه می فرماید: لِتـُبَيـِّنَ لِلنـّاس ما نـُزّلَ إلـَيْهـِمْ که برای مردم آنچه که بر آنها نازل شده است را تفسیر کنی. یک چیزی اینجا می آید که حالا نمی خواهیم آن را توضیح دهیم. مانند این است که برای پیغمبر یک نزول از قرآن هست که به ایشان توانایی می دهد که بتواند قرآنی را که می خواهد به مردم درس دهد را تفسیر کند. ببینید می فرماید: ما نـُزّلَ إلـَيْهـِمْ آنچه که بر مردم نازل شده است. این قرآنی که در دست ماست، برای ماست. این قرآن به گونه ای برای پیغمبر فرود آمده است که می توانسته و توانایی داشته که آن را تفسیر کند. ما در آن جایگاه بلند پیامبر که نبوده ایم و نیستیم. اینکه این حوادث چگونه اتفاق افتاده است را نمی فهمیم. در هر صورت برای ایشان یک نزولی وجود داشته که در عبارت اینجا هم آمده وَأنـْزَلنا إلـَيْكَ الذِكـْرَما ذکر را بر تو نازل کردیم. برای اینکه آن قرآنی که برای مردم است را برایشان تبیین و تفسیر کنی. قرآنی که برای مردم است همین قرآنی است که برای ماست. ببینید اگر می خواستند این را بخوانند، قرآن قابل فهم است. این را دقت کنید. قرآن کاملا قابل فهم است. یک آیه نداریم که مترجمان ترجمه اش را زیرش ننوشته باشند. یک لغت در قرآن نداریم که آن لغت شناخته شده نباشد. در زبان عرب شناخته نباشد. اصلا. همه قرآن قابل فهم است. اما دقت کنید. قرآن برای فهم اسلام کافی نیست. یک کسانی گفتند حسبنا کتاب الله. قرآن برای ما کافی است. یک کسانی گفتند قرآن برای ما کافی است. اما ما می دانیم قرآن برای ما کافی نیست. لازم است، اما کافی نیست. قرآن توضیح لازم دارد. توضیح لازم دارد. هم در اصول توضیح لازم دارد و هم در فروع توضیح لازم دارد. قرآن با توضیحش می شود اسلام. قرآن خودش دارد می گوید: ما قرآن را بر تو نازل کردیم که برای مردم تفسیر کنی، آنچه که برای مردم نازل شده است را توضیح بدهی. در آیه 64 سوره مبارکه نحل می فرماید: وَما أنـْزَلـْنا عَلـَيْكَ الـْكِتابَ ما کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه إلا لِتـُبَيـِّنَ لـَهُمُ الـَّذِي اخْتـَلـَفوا فيهِ برای آنها توضیح بدهی. برای مردم آن چیزهایی که در آن اختلاف دارند را توضیح دهی. اگر در خاطرتان باشد پیامبران برای رفع اختلاف آمده اند. موارد اختلاف را باید برای مردم توضیح دهی. با توضیح تو ممکن است اختلافشان برطرف شود. یعنی حل اختلافشان به دست توست. تو توضیح می دهی که اینجا حق با کیست. وقتی اختلاف است یک نفر حق دارد دیگر. حق با کیست. این توضیح شما اختلافشان را برطرف می کند. در ادامه آیه می فرماید: وَهُدًى وَرَحْمَة لِقـَوْم يُؤْمِنونَ خب. دوم چه بود؟ اگر اختلاف کردند به پیامبر مراجعه می کنند و ایشان برایشان حل اختلاف شان را می گوید. راه حل اختلاف را می گوید. ممکن است زیر بار نروند. خب به جهنم می روند. کسی که راهنمایی خدا و پیغمبر را نمی پذیرد حرف دیگری است. در هر صورت ایشان راه حل اختلاف را در دست دارند. راه حل نهایی اختلاف را در دست دارند. سوم چه بود؟ احکام حکومتی. عرض کردیم احکام ثانویه هم جزء همان دسته اول است. بعد یک جاهایی پیغمبر می خواهد اجرا کند و باید اجرایش را دقیق اطاعت کنید. سوم وقتی که حکمی می کند که حکم حکومتی است. آن هفته مثال عرض کردیم. مثال روشنش اینکه ایشان یک کسی را به عنوان فرمانده لشکر انتخاب می کنند و این افراد هم در لشکرش باشند و با هم به فلان جا بروند و این طور عمل کنند. باید دقیقا همان طور بکنند. این اطاعت هم واجب است. این اطاعت قرآن است؟ نه. تفسیر قرآن است؟ نه. حکم حاکم است. ببینید حکم است. حکم حاکم است. مثلا اگر حاکم بشری باشد چیزی که می گوید رای خودش است. رای خودش است. در جنگ بدر یک داستانی اتفاق افتاده که سیره نویسان نقل کرده اند. پیغمبر فرموده بود اینجا بایستید. سربازانش را برای جنگی که می خواست ساعتی دیگر رخ دهد آماده کرده بود. قاعدتا لشکر، صبح صفوفش را منظم می کند. پیغمبر صفوفش را که منظم فرمود یک کسی آمد خدمت ایشان و پرسید یا رسول الله اینجا که شما دستور فرمودید سربازان بایستند دستور خدا بوده یا رای خودتان بوده؟ پیغمبر پرسید مگر چه شده؟ عرض کرد آقا اینجا که شما ایستاده اید وقتی آفتاب طلوع کند در چشم سربازان شماست. خب وقتی آفتاب در چشمش است درست نمی تواند بجنگد دیگر. آفتاب نمی گذارد درست ببیند. پس در جنگ خطا می کند. اگر دستور خاصی برای ماندن در اینجا نداریم به نظر من برویم آن طرف بایستیم. خب. پیغمبر هم دستور دادند که بروید آن طرف بایستید. بعد هم که روز شد و آفتاب درآمد، معلوم شد حرف درستی می زند. آفتاب آن طرف در چشم دشمن بود. می شود؟ این مفصل در زندگی نامه های پیامبر آمده. می گویند این دروغ است. پیغمبر شب قبل اصحاب خودش را برد و یک چاه به آنها نشان داد و فرمود فردا اجساد دشمنان که در جنگ کشته شده اند را در این چاه می ریزیم. چاهش را نشان داد. نام آن شخص را در تواریخ اهل سنت گذاشته اند حبّاب ذو رأی. یک رای داد که پیغمبر رای او را پذیرفت و از رای خودش دست برداشت. رای او را پذیرفت. این نمی شود. ما می گوییم پیغمبر معصوم است. یک رای در مقام اجرا و حکمی از احکام نمی دهد که اشتباه باشد. این داستان دروغ است. حالا نوشته. نوشته باشد. مگر هرچه نوشته راست است؟ یک رفیق ما می گفت در کتاب نوشته. خب نوشته باشد. خیلی از دروغ ها را در کتاب می نویسند. روزنامه ها خبر می دهند. خبرگزاری ها یک وقت بر یک دروغ اجماع می کنند. و برای مردم عادی و آدمی که پختگی کافی نیافته، می گویند دروغ را تکرار کنید، مردم باور می کنند. دروغ بزرگ بگویید مردم باور می کنند. از بس بزرگ است باور می کنند. این فنون تبلیغاتی است که امروز در جهان جاری است و در کشور شما هم ممکن است برخی به آن عمل کنند. خب این مرحله سوم بود. بعد رسیدیم به ادامه آیه 59 سوره مبارکه نساء: وَأولِي الأمْر مِنكـُمْ یعنی صاحبان امر. أُولِي یعنی صاحب. اصطلاح لفظ حاکم را در اسلام أولِي الأمْر می گوییم. حاکم أولِي الأمْر است. یعنی کسی که اطاعتش واجب است. از کجا می گویی اطاعتش واجب است آقا؟ به چه دلیل می گویی؟ همین آیه. أطيعوا اللهَ وَأطيعوا الرَّسولَ وَأولِي الأمْر مِنكـُمْ در کنار هم. به هم چسبیده. اگر از أولِي الأمْر اطاعت نکنی مثل این است که پیامبر را اطاعت نکرده ای. یکسان است. عدم اطاعت یکسان است. یعنی همان امری که در مورد پیامبر آمده عین همان امر در مورد أولِي الأمْر هست. عین همان. به همان درجه واجب است. هیچ فرقی ندارد. خب یک مطلب دیگر. آقا قرآن در مورد پدر و مادر در آیه 8 سوره مبارکه عنکبوت می فرماید: وَإنْ جاهَداكَ لِتـُشْركَ بي ما لـَيْسَ لـَكَ بـِهِ عِلمٌ اگر پدر و مادر کوشیدند و دائما دارند به تو می گویند که به خدای متعال شرک بورزی، فـَلا تـُطِعْهُمااطاعت نکن. اطاعت هیچ کس به طور مطلق واجب نیست. اطاعت هیچ کس به طور مطلق واجب نیست. اما اینجا اطاعت مطلق است. خدا را اطاعت کنید، مطلق است. رسول را اطاعت کنید، مطلق است. اولی الامر هم که مانند رسول است. اطاعت مطلق است. اطاعت مطلق فقط از کسی ممکن است که اهل عصمت باشد. اصلا اشتباه در سخنش وجود نداشته باشد. یک دانه هم اشتباه نداتشه باشد. خب. أطيعوا اللهَ وَأطيعوا الرَّسولَ وَأولِي الأمْر. اولی الامر در کنار رسول قرار گرفت و با یک فرمان، فرمان اطاعت در موردشان آمد. یک فرمان است. دو تا نیست. شما باید از پیامبر اطاعت مطلق کنید. از پیامبر اطاعت مطلق کنید. از اولی الامر هم اطاعت مطلق کنید. از کجا گفتیم؟ چون یک دانه دستور است. دستور اطاعت در مورد پیامبر و اولی الامر یکسان است. یک دانه است. دو تا نیست. در مورد پیامبر یک جا الّا نداریم. یک جا هم إلـّا نداریم. ده جا بیست جا دستور اطاعت از پیامبر آمده و یک جا استثنا نشده که در این صورت اطاعت نکنید. اگر اشتباه کرده بود. نه. او اشتباه نمی کند. چرا؟ چون اطاعتش مطلق واجب است. معلوم می شود که اولی الامر هم باید معصوم باشد. از اطاعت مطلق عصمت اولی الامر را می فهمیم.
بازدیدها: 144