بسم الله الرحمن الرحیم
شب های قدیم حرم را در مشهد خلوت می کردند. یک روز وارد حرم شدم خادم حرم گفت: می خواهی امشب با امام رضا علیه السلام تنها باشی؟ گفتم چطور؟ گفت: ما امشب حرم را خلوت می کنیم و چند ساعتی هیچ کس نیست. گفتم: از خدا می خواهم. همه ی زوّارها رفتند و ما تنها شدیم و بعد از اعمال، صورت به ضریح چسباندیم. با خودم گفتم: اگر شیعه ای شدیم امشب دیگر سیم وصل شد. در همین حال بودم که گفتند: قرائتی در را باز کنیم زوّار بیایند داخل؟ سریع گفتم: نه. این صدای خودخواهی بود. اینکه فقط می خواهی تو باشی و دیگران نباشند. در همان لحظه ای که سیم وصل بود، قطع شد.
بازدیدها: 193