گزارشی از اسناد لانه جاسوسی و تحلیلی از جنایات آمریکا – بخش پایانی
بازخوانی اسناد لانه جاسوسی آمریکا
یک سند دیگر در مورد فشار اقتصادی میگوید که رژیم از هم پاشیده و انقلاب شده و اقتصاد و همه چیز روی هواست و تحریمها هم عملاً شروع شده. به شما بگویم که تحریمها فقط مربوط به هستهای نیست؛ از همان موقع شروع شده. اتفاقاً از وقتی که ما مذاکرات و توافق و تعهد کردیم و لبخند زدیم، تحریمها دهبرابر شده است. آن موقعها تحریم خیلی کمتر بود و الان هر چه بیشتر توافق کردند و هی امضا کردند و کوتاه آمدند، تحریمها بیشتر شد، توهینها هم بیشتر شد. اینها جزو آثار مذاکره با آمریکا است.
بعد میگوید ما پیشبینی میکنیم ظرف چند ماه آینده و مثلاً حداکثر یک سال، مردم به خاطر مشکلات اقتصادی، گرانی، تورم و بیکاری بریزند در خیابان و علیه خمینی (رحمه الله) شعار بدهند و ما آنجا باید آماده باشیم تا این تظاهرات خیابانی به خاطر اقتصاد را سریع علیه حکومت سازماندهی کنیم. آن موقع گفته بودند چند ماه دیگر حکومت انقلاب ایران سقوط میکند به خاطر تظاهرات ناشی از فشارهای اقتصادی و گرسنگی و اینها.
خط دیگر را میگوید ما در حوزه بین روحانیون هم کسانی را داریم حتی در سطح مرجعیت در قم که رساله و مقلّد هم دارند و مخالف خمینیاند؛ اصلاً معتقد به انقلاب نیستند و معتقدند دین از سیاست جداست. اینها با شاه همکاری میکردند و بعضاً از ساواک پول میگرفتند. اسامیشان را هم آورده که طرف با ساواک، با دربار و با سفارت آمریکا ارتباط داشته و حاضر بوده علیه خمینی (رحمه الله) کودتا کند. میگوید ما باید اینجور آخوندها را پیدا کنیم در قم، مشهد، تهران، اصفهان و همین طور در عراق و نجف. بعد با اینها مرتبط شویم و یک جبههی آخوندی علیه خمینی (رحمه الله) ایجاد کنیم. در دانشگاهها هم باید در برابر جوانان مذهبی تندرو، اقشار میانهرو و تکنوکرات و دموکرات و طرفداران رابطه با آمریکا را در سطح روشنفکران و دانشگاهها از طریق روزنامه، مطبوعات و شبکهسازی فعال و سازماندهی کنیم. همین طور باید کمک کنیم که گروههای غیر مذهبی و لیبرالهای مذهبی و آخوندهای ضد خمینی و چپها و کمونیستها همه کنار هم قرار بگیرند.
اینها که میگویم، عین عبارات اسناد لانه است. میگوید در امور داخلی ایران دو شاخهی رسمی و غیر رسمی شکل گرفته، شاخهی رسمی دولت در دست لیبرالهای مذهبی است. شاخهی غیر رسمی هم شامل مساجد، نهادهای انقلابی و جوانان مذهبی تندرو در دانشگاهها که به دولت کاری ندارند و گوششان فقط به حرف خمینی (رحمه الله) است. مینشینند سخنرانیهای خمینی (رحمه الله) را گوش میکنند و وارد عمل میشوند. با هیچکس هم کاری ندارند. میگوید این دو شاخهی رسمی در سیاست داخلی ایران است. سیاست خارجی ایران هم همین طور است. سیاست خارجی هم بین دو جریان تقسیم شده و در حال نوسان است؛ یکی جریان افکار انقلابی و تندوری مذهبی، یکی هم جریان محافظهکار و سیاسیون ملیگرا.
نشانههای مشخص از آنجا مشاهده شد که در عرصهی بینالملل و روابط خارجی گرایش خمینی (رحمه الله) و جوانان مذهبی تندرو به سوی کشورهای رادیکال و دور شدن از رژیمهای عربی میانهرو، مثل آل سعود و قطر و امارات و همینهایی که هنوز هم مشغول جنایت هستند، پدید آمد. میگوید این جناح تندرو که خمینی (رحمه الله) در رأس آن است و متأسفانه پایگاه مردمی او قوی است، مدام حملات لفظی علیه اسرائیل، صهیونیزم و آمریکا و مدام بدگمانی نسبت به قدرتها دارد، اما جناح دیگر در دولت و حکومت تمایل به همکاری با آمریکا و بیطرف کردن ایران در قضایایی مثل فلسطین نشان میدهند. که آقا فلسطین به ما چه!؟
بعد میگوید باید خط رسانهای ما این باشد که به مردم ایران بگوییم اگر اقتصاد مدرن میخواهید، باید به این جناح و جریان فکری رأی بدهید و با اینها باشید. اگر میخواهید که فشار رویتان بیاید و تحریم، با خمینی (رحمه الله) باشید. میگوید این سیاستهای دوگانه در حکومت جمهوری اسلامی تا زمانی یک دولت دائمی از این طرف یا آن طرف مستقر نشود و این دولت تعویض نشود، ادامه خواهد داشت و تمام تلاش ما برای معتدل کردن و ایجاد خط اعتدال در سیاستهای رادیکال حکومت در موقعیت فعلی محدود است. میگوید ما قدرت زیادی نداریم. علتش را هم توضیح داده که چون مردم ایران به ما فحش میدهند و مثلاً شاه را آدم ما میدانند. میگویند همهی جنایتها و غارتها زیر سر آمریکا و انگلیس بوده و هر کس علیه آمریکا شعار بدهد، مردم او را قبول دارند، بنابراین ما الان نمیتوانیم علنی کار کنیم و باید از طریق آن شاخهی میانهرو کار کنیم. نمونهی دیگر این گروهها، جبههی دموکراتیک ملی بود که مجاهدین خلق و فداییان خلق و لیبرالها و ملیگراها همه با هم متحد شدند. میگوید ما با اینها ارتباط داریم؛ با این که بعضی از اینها خودشان را ضد آمریکایی میدانند. میگوید ما باید سعی کنیم یک حزب قوی از این تیپها وارد دولت و مجلس شوند.
بعد اشاره میکند به یک قضیهای که سر مرحوم آقای طالقانی آمد. پسر آقای طالقانی جزو منافقینی بود که کمونیست شده بود و در جریان توطئهها و ترورها دست داشت. بعد آن موقع بچههای کمیته و سپاه این پسر آقای طالقانی را گرفتند در خانههای تیمی و درگیریها. حالا هنوز منافقین جنگ مسلحانه را رسماً شروع نکرده بودند، ولی عملاً در کردستان و سیستان و بلوچستان و خوزستان و آذربایجان و ترکمنصحرا کم و زیاد جنگهای مسلحانه را شروع کرده بودند. این را که بازداشت کردند، آقای طالقانی خب یک کمی رنجید. حالا سفارت آمریکا را ببینید چه میگوید؟ میگوید باید همین قضیه را ادامه بدهیم و تبدیلش کنیم به یک شکاف درون روحانیون انقلابی و این اختلاف را از بین خمینی (رحمه الله) و طالقانی شروع کنیم. انتقادات از سطح حکومت باید بکشد به کف جامعه. البته آقای طالقانی خب متوجه شد و امام (رحمه الله) سید احمد را فرستادند که از آقای طالقانی دلجویی کند. پسر ایشان را هم به نظرم ول کردند. آقای طالقانی هم مصاحبه کرد و خیلی عالی گفت ما تابع صددرصد امامیم و من گاهی میآیم پیش امام، بعضیها فکر میکنند من میروم با امام بحث کنم، اما من میروم از ایشان روحیه میگیرم و از ایشان خط میگیرم.
آقای طالقانی را خیلی میخواستند علیه امام تحریک کنند و البته نگذاشت ایشان و محکم ایستاد، ولی سفارت آمریکا کوچکترین مسائل را میگوید بروید و فعال شوید. میگوید اگر بتوانیم به جدایی بین خمینی (رحمه الله) و طالقانی دامن بزنیم، میشود انتقاداتی را در سطح عموم علیه حکومت برگزار کنیم. از طرف دیگر عوامل سیا رفتند قم منزل آیتاللّه شریعتمداری که مرجع تقلید و صاحب رساله بود. جالب است که این سند میگوید یک عده روحانی آنجا بودند در قم و چند خیابان اینورتر از خانهی خمینی (رحمه الله) که به ما (یعنی به سفارت آمریکا) گفتند ما به دادگاههای انقلاب بهشدت معترضیم. میگوید به ما گفتند چرا آمریکا پشت شاه را خالی کرد که برود!؟ میگوید به ما گفتند امیدواریم دنیای غرب این خشونتهای خمینی (رحمه الله) را به اسلام واقعی نسبت ندهد و اسلام ما غیر از اسلام خمینی (رحمه الله) است! میگوید اساساً ایران بعد از انقلاب دیگر بر اساس عقل اداره نمیشود. میگوید که به ما گفت نکند آمریکا احساسات ضد آمریکایی وسیع مردم ایران امروز را به عنوان احساسات همهی مردم ایران تلقی کند. همهی مردم ایران ضد آمریکایی نیستند. همهی ما روحانیون ضد آمریکایی نیستیم. یک وقت اشتباه نکنیدها! فکر نکنید همه افراطیاند در قم. بعد زیرکانه به ما گفت اظهارات خمینی (رحمه الله) تا حد زیادی به افکار ضد آمریکایی کمک کرده. اما وقتی دوباره مردم ایران سر عقل بیایند، حتماً خواهند خواست که روابط با آمریکا برقرار شود.
آخرین بخش را هم بخوانم؛ میگوید اینها گفتند سخن خمینی (رحمه الله) نمایندهی روحانیت نیست. ما روابط با آمریکا را میخواهیم، منتهی نه به شیوهی زمان شاه و آن جور رسوا که مردم دوباره انقلاب کنند. توجه میکنید؟ به آمریکا یاد میدهد که شما چه بگو تا مردم از آمریکا متنفر نباشند و بگویند تقصیر شاه بوده و تقصیر آمریکا نبوده و آمریکا خوب بوده و شاه بد! این در اسناد لانهی جاسوسی آمریکا است. میگوید بروید به رئیسجمهورتان بگویید اینجوری بگوید که ما آن کارها را نکردیم و خب حکومت ایران بهزور از ما خواسته. ما که قصد بدی نداشتیم و میخواستیم خدمت کنیم و هر که از ما بخرد، ما میفروشیم. بگویید آمریکا تنها به درخواستهای سلطنت جواب مثبت داده. «او اضافه کرد آمریکاییها باید از هر فرصتی که موجب بازگشت دوستی آمریکا با ایران شود استفاده کنند و با این توطئهی ضد آمریکایی یا بد مبارزه کنید. او گفت آمریکا سعی کند اخبار مساعدی نسبت به ایران اشاعه دهد.» یعنی کاری کنید که افکار عمومی ایران که از آمریکا متنفرند، کمکم خوشبین بشوند به شما!
بعد این شخص میگوید از آنجا که انقلاب ایران از ابتدای اوجگیری به شکلی عمل کرد که شعار میداد بساط چپاولگران را جمع میکنیم و منظورشان از چپاولگران در رأسش آمریکا و اسرائیل بوده، حالا اساس جامعهی خسته و کوفتهی ایران این انقلابیهایی هستند که میگویند ما پنجاه سال زیر شکنجه و اسارت آمریکاییها و انگلیسیها و اسرائیلیها بودهایم. میگوید ما الان نمیتوانیم خیلی نظر آن نسل را عوض کنیم، چون آنها دیدند ما کی بودیم و ما هم آنها را میشناسیم، ولی باید روی نسل بعد سرمایهگذاری کنیم که صورت مسأله کلاً عوض شود و آنها به خودشان بگویند اصلاً برای چه مرگ بر آمریکا!؟ اصلاً اسرائیل به ما چه!؟ باید در مسائل مختلف یک تحولی در افکار عمومی نسل بعد ایجاد کنیم و از الان باید به فکر باشیم.
بعد اسم چند نفر را میآورد؛ تیپهایی که رابط سفارت آمریکا بودند. میگوید فلانی گفته اینها نمونههای دیگری از تجزیه و تحلیل افراد وفادار به آمریکا که دارند کمکم خود را با اوضاع روز وفق میدهند و به قول ضربالمثل ایرانی «باد از هر طرفی بوزد، به همان طرف میروند». باید از این پس در تشکیلات وسیعتری با طرحهای مؤثرتر و پیچیدهتری میان طبقهی میانهرو در جامعه و حکومت ایران و برای آگاهی آنها در کشاکش بحران سیاسی عمل نمود، اما متأسفانه راهی طولانی در پیش است و این کار آسان نیست.
یکی دیگرش را میگویم. حالا پی بردهاند که دیگر شاه نمیتوانسته باقی بماند و تا آخرین قطرهی ظرفیت شاه و پهلوی را استفاده کردهاند و ایران را مکیدهاند. میگوید ما ایران را مثل یک پرتقالِ مچاله کردیم و گذاشتیم کنار. به این آسانی هم نمیشود افکار عمومی را عوض کرد، اما مهمترین چیز برای آیندهی ایران و نجات ایران این است که طرفداران غرب باید افراطیون را از سطح قدرت و حکومت حذف کنند. میگوید خط آمریکا در تقویت هر تشکیلات خط میانه به همین شکل است. این را یکی از همینهایی میگوید که جزو لیبرالهای مذهبی و میانهروها و طرفداران رابطه با آمریکا بودند. میگفتند خمینی (رحمه الله) اگر بگذارد با آمریکا مذاکره بشود، آمریکا عوض میشود. این هی میگوید مرگ بر آمریکا، خب آمریکا هم دشمنیاش ادامه پیدا میکند.
باز میگوید در ملاقات با داودی و عزالدین کاظمی که آدمهایی در وزارت خارجهی پس از انقلاب داشتند، توضیح میدهد که باید با خمینی (رحمه الله) و کمونیستها چه کرد: «داودی گفت طرفداران خمینی (رحمه الله) آن قدرها که گفته میشود، اساسی و ریشهای نیستند. همانها مجبور خواهند شد بهتدریج از برابر میانهروها در حکومت ایران عقبنشینی کنند. یعنی آیندهی حکومت ایران بالاخره باید بیفتد دست میانهروها و لیبرالهای مذهبی که با ما رابطه دارند.» بعد اظهار خوشحالی میکند که: «خوشبختانه پریروز مثلاً مخالفین میانهروی خمینی (رحمه الله) اوّلین میتینگ بزرگ ضد خمینی (رحمه الله) را برگزار کردند. در این میتینگ حتی شعار مرگ بر خمینی (رحمه الله) شنیده شد… در این میتینگ چهار تا پنج هزار نفر شرکت کردند و در سه روزنامه که با سفارت ارتباط دارند، تبلیغ شدند. همین طور از یک کلوپ در وزارت آموزش و پرورش که از قبل از انقلاب با ما در ارتباط بوده، استفاده کردند که بتوانند یک عده دانشآموز و معلم و دانشجو را بکشانند در صحنه. مخالفین برجسته که ما باید آنها را با هم متحد کنیم. گروههای چپ و راست که خودشان با هم اختلاف دارند. ما اینها را باید با هم بیاوریم در یک پروژه علیه خمینی (رحمه الله) و به نفع آمریکا.»
متین دفتری، عبدالکریم لاهیجی، رحیم صفاری، حزب اتحاد برای آزادی، کانون نویسندگان ایران، آقای مؤمنی. بعد میگوید که کنسول در پاسخ گفت اگر خمینی (رحمه الله) در مشی خود تندروی را ادامه دهد، ما باید تلاش کنیم یک نیروی نظامی یا درون ارتش یا بیرون ارتش ایران را درگیر یک مشکل بزرگ نظامی کنیم. این کاری بود که با کودتا هم خواستند بکنند، کودتای پایگاه شهید نوژه که شکست خورد. در کردستان، در سیستان و بلوچستان، در خوزستان، در آذربایجان و در ترکمنصحرا جنگهای مسلحانه شروع شد به عنوان تجزیه. خلق ترک، خلق کرد، خلق عرب، خلق بلوچ، خلق ترکمن همین طور شروع شد. ظاهراً هم کمونیستها پشت پردهی همهاش هستند. در اسناد لانه هم بعداً درآمد که این لانهی جاسوسی با همهی اینها ارتباط داشته و با کُرد و فارس و ترک و همهی اینها شبکه زده بوده. به همهی اینها پول و اسلحه و اطلاعات میداده. این هم که شکست خورد، قضیهی ترورها را دامن زدند. با آن هم که نتوانستند کار حکومت و انقلاب را یکسره کنند، جنگ را شروع کردند و صدام وارد جنگ شد.
در اسناد لانه از یک سال و نیم قبل از جنگ و از همان روزهای اوّل انقلاب میگوید یکی از کشورهایی که میشود رویش سرمایهگذاری کرد علیه انقلاب اسلامی، عراق است. با این که صدام و بعثیها شعارهای چپ میدهند و تظاهر مثلاً ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی میکنند، ولی کاملاً در پروژهی ما میتوانند عمل کنند و همین کار را هم کردند. طولانیترین جنگ قرن بیستم را راه انداختند و تحمیل کردند که الحمدللّه به نتایج مطلوبشان هم نرسید. شما دیدید در این اربعینها چه اتفاقاتی میافتد و میلیونها ایرانی و عراقی مثل برادر و خواهر و از یک ملت به هم نزدیکترند.
استحاله از درون
آن جملهای که خواستم عرض کنم، این است که اسم آدمهای چپ و راست و همه تیپ را میآورد و میگوید ما باید در ارتش بتوانیم کار کنیم، اگر نشد گروههای چریکی را علیه حکومت فعال کنیم به اسم تجزیهطلبی و قومیت و مذهب و نژاد یا جنگ شیعه و سنی یا جنگ فارس و کرد و ترک و عرب. اگر نشد، میگوید باید یک انقلاب آرام درون سیستم حکومت ایجاد کنیم، یعنی استحاله. میگوید به این نکته بارها اشاره کردهایم که خمینی (رحمه الله) آدمی نیست که اهل معامله باشد و ما باید آدمهای اهل معامله را در حکومت پیدا کنیم و با کمک آنها جریان افراطی خمینی (رحمه الله) و جوانهای افراطی مذهبی را بزنیم کنار و حذف کنیم.
اینها بخشی از اسناد است که دیگر من خواهش میکنم خودتان مراجعه کنید و ببینید که چه کردند. بعد این چهل سال گذشته را شما ضرب در چهل یا چهارصد بکنید، میشود همین الان که دارند دوباره این کارها را میکنند. یعنی اگر آن موقع و چهل سال پیش بعد از انقلاب فقط در دانشگاه شما ۱۰، ۱۵ تا گزارشگر داشتند از استاد و دانشجو و کارمند که اینها جدا جدا گزارش میدادند به سفارت، امروز در همین دانشگاه چندین برابرش را دارند احتمالاً. یک نمونهاش همین شبکهی پاسدادن بچههای نخبهی دانشگاه شما به کمپانیهای آمریکایی و صهیونیستی که در بعضی استادهای اینجا هم بودند. رهبری هم چند وقت پیش گفتند. اینها دست سرویسهای جاسوسی است. چهجوری بچهها را اینجا مأیوس کنیم و به جای این که کمک کنیم شبکههای تولید علم، تولید فکر، تولید کار و اشتغال در همینجا راه بیفتد، مأیوس و درمانده و خستهشان کنیم و از آن طرف هم هی دعوت و زمینهسازی و اینها را ببریم.
به طرف القا میکنند که آقا علم برای علم برای من مهم است و من به سیاست کار ندارم! اگر واقعاً برای شما ایدئولوژی و سیاست و اینها مهم نیست، چطور رفتی زیر بار سیاست ایدئولوژیک آمریکایی-صهیونیستی و داری به آن خدمت میکنی!؟ مگر آنها سیاست و ایدئولوژی نیست!؟ کسی اگر بگوید من فقط به مسائل علمی کار دارم و به سیاست و دین و مذهب و ایدئولوژی کار ندارم، اولاً خودش را فریب داده و ثانیاً میخواهد مردمش را فریب بدهد. اصلاً امکان ندارد. میبرندت در شبکههای فعالیتهای خودشان و به دست تو آخرین ورژن بمب شیمیایی جدید را میسازد و خودت هم نمیفهمی! جناب عالی مهندس هستی، فیزیکدانی، یک گوشهای یک معادله را حل میکنی و خودت هم نمیفهمی که این یک پروژهی بزرگ است و تو یک قطعهای هستی در این ماشین بزرگ سرمایهداری.
اینها هم اتفاقاً از موادی است که در اسناد لانه به آن بارها اشاره کردهاند. حیف که روی اینها مطالعهی دقیق نمیشود. الان همین سیاستها را شما چهل برابر یا چهارصد برابر بکنید، همین را دقیقاً دارند ادامه میدهند. اصولاً تکرار مکررات است. شیوهها و ابزار و آدمها عوض میشوند، اما همین خط ادامه دارد و ما باید همچنان هشیار باشیم و با بصیرت کامل مقابله کنیم.
شبکه تحلیلی نخبگان-دفتر نشر آثار رهبر معظّم انقلاب
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0