تاریخ شگفت انگیز و پربرگ و بار فقاهت شیعی، آثار و نام های ارجمند بی شماری را در لوح خود ثبت کرده است. سیر در تاریخ تطور فقه شیعی نشان می دهد که در هر یک از دوره های شناخته شده فقهی باچنان حجم انبوهی ازنگاشته های نو و روزآمد مواجهیم که هر پژوهشگر منصفی براستی ازآن همه تلاش، جست وجو وتوفیق درشگفت می ماند. دوره دوم فقه شیعه،که به «دوره محدثان» نام یافته است،ازجمله ازاین جهت نامبردار است که چهار منبع مهم حدیثی شیعه (کتب اربعه) دراین دوره تدوین و تألیف شده است.ویژگی دیگراین دوره پربار ظهور فقیهان و محدثان بزرگ است؛نام آورانی چون محمدبن علی بن بابویه،معروف به شیخ صدوق. این مقاله به مناسبت روزبزرگداشت شیخ صدوق نگاشته شده است.
عمر علی بن حسین بن بابویه از پنجاه می گذشت و هنوز فرزندی نداشت. از این رو نامه ای به نائب خاص امان زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، شیخ ابوالقاسم، حسین بن روح نوبختی نگاشت و از او خواست تا از محضر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بخواهد برای او دعا کند، تا خداوند بر اثر دعای ایشان فرزندی صالح و دانشمند به او عطا فرماید. پس از گذشت مدتی، از حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف این گونه پاسخ آمد: «تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهی شد ولی به زودی کنیزی دیلمی خواهی داشت که از او دارای دو پسر فقیه خواهی شد.» شیخ طوسی می گوید: ابن بابویه دارای سه فرزند شد، یکی اهل فقه نبود و در گوشه ای به عبادت و زهدورزی مشغول بود، ولی دو پسر دیگرش، محمد و حسین، فقیه و محدث شدند و از حافظه ای فوق العاده قوی بهره مند بودند، محمدبن علی، شیخ صدوق خود نیز سبب ولادت خویش را در کتاب «کمال الدین و تمام النعمه » آورده است. شیخ بارها می فرمود:« من با دعای صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف به دنیا آمده ام.» و به آن افتخار می کرد. منابع و مصادر فراوانی در باب شیخ صدوق سخن به میان آورده اند و همگی این حادثه را ذکر کرده اند، اما تاریخ ولادت ایشان را ذکر ننموده اند. البته مسلماً ولادت ایشان قبل از سال ۳۰۵ هـ.ق نبوده، چرا که نامه صدوق پدر در این سال به ولی امر عجل الله تعالی فرجه الشریف نگاشته شده است.
بنابراین تولد شیخ صدوق در سال ۳۰۶ یا ۳۰۷ هـ.ق اتفاق افتاده است. شیخ دوران طفولیت و نوجوانی خویش را در قم و در محضر پدر گذرانید. صدوق پدر در سال ۳۲۹ هـ.ق یعنی سالی که به« تناثر نجوم » (فرو ریختن ستارگان) معروف شد درگذشت، در این سال محدث بزرگ، محمدبن یعقوب کلینی رازی و نیز علی بن محمد سمری، چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در غیبت صغری وفات یافتند. با آن که پدر شیخ از راه تجارت و خرید و فروش در بازار قم روزگار می گذرانید، اما شیخ به راه پدر نرفت و تدریس و تعلیم را پیشه خویش نمود. شیخ در ماه رجب سال ۳۹۹ به طلب و جست وجوی حدیث از قم خارج شد و به سفرهای متعدد پرداخت.
آغاز سفرهای شیخ با روی کار آمدن اولین دولت شیعی مستقل در ایران، یعنی دولت آل بویه همراه بود.
عماد الدوله در دوران زعامت خویش اقداماتی را انجام داد که از جمله مهم ترین آنها می توان به رواج مذهب شیعه اشاره کرد. عصر آل بویه را عصر احیای مجدد تشیع نامیده اند. در این عصر از یک طرف به دلیل ضعف خلفای عباسی و از طرف دیگر به علت روی کار آمدن چهار دولت شیعی (فاطمیان در مصر- آل بویه در ایران و عراق- حمدانیان در سوریه- زیدی ها دریمن) و از جانب دیگر ظهور عالمان بزرگ شیعی همچون، کلینی، صدوق پدر و پسر و شیخ مفید، تفکر شیعی گسترش قابل ملاحظه ای یافت.
امرای آل بویه هم خویش اهل فضل و دانش بودند و هم دیگران را به کسب علوم تشویق می کردند. عضدالدوله دیلمی که خود یکی از مقتدرترین امرای آل بویه است در شمار شعرای چیره دست عرب است.
ابوالفضل بن عمید، وزیر کاردان و لایق رکن الدوله در شعر، ادب، تفسیر، قرآن، نحو، عروض، اشتقاق و لغت سرآمد دوران خود بود.
صاحب بن عباد شاگرد ابن عمید که پس از استاد به منصب وزارت آل بویه منصوب شد نیز از علمای برجسته زمان و آشنا به علوم مختلف اسلامی بود تا جایی که علامه مجلسی در شأن او می گوید: «او داناترین فقهاء متقدم و متأخر ماست و هرچه از فضل و دانش او گفته شود، بالاتر از آن است.»
صاحب همان کسی است که شیخ صدوق برای او احترام فوق العاده ای قائل بود و کتاب «عیون اخبارالرضا علیه السلام» را به نام او نوشت و به کتابخانه اش تقدیم کرد.
چنانچه اشاره شد شیخ در رجب سال ۳۳۹ به استماع حدیث از قم خارج شد و در رجب سال ۳۴۷ هـ.ق و در پی دعوت امیر رکن الدوله وارد ری گردید. عامه مردم برای اخذ احکام و دانش پژوهان برای اخذ علوم و معارف گرداگرد او حلق زدند، او خود نیز از دانشمندان آن سامان بهره مند شد. یکی از اقدامات شیخ صدوق در ری تشکیل جلسات مناظره بود که در حضور سلطان رکن الدوله و عامه مردم منعقد می گردید. ذکر یکی از مناظرات کوتاه شیخ صدوق که خود وی آن را در کتاب «کمال الدین» آورده است، خالی از لطف نیست: روزی یکی از ملحدین و مخالفین در مجلس امیرسعید رکن الدوله خطاب به من چنین گفت:« امام زمان شما می بایست هم اکنون ظهور می کرد، زیرا چیزی نمانده که اهل روم بر مسلمانان غلبه کنند.» من به او پاسخ دادم: تعداد کفار در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیش از امروز بود ولی پیامبر به مدت ۴۰سال دعوت خود را پنهان کرد و به امر خداوند، امر خود را کتمان نمود.پس از آن رسالت خود را تازه آن هم به افراد مورد اعتمادش آشکار کرد. سپس نوبت به شعب ابی طالب و سه سال حضور مسلمانان در آن رسید. حال اگر کسی بگوید، چرا در این سالها پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قیام نکرد در حالیکه مشرکین بر مسلمانان غلبه داشتند و مسلمانان در حال نابودی بودند؟ پاسخ این است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اذن خدا از مکه خارج شد و به شعب ابی طالب رفت، اگر غایب شد به اذن خدا غایب شد و هنگامی که ظهور کرده به اذن خدا ظهور کرد… امر امامت نیز همینطور است؛ هرگاه خداوند به امام اذن دهد او ظهور خواهد کرد. دلیل دیگر اینکه قدرت خداوند متعال بر نابودی کفار با قدرت امام قابل مقایسه نیست، یعنی اگر قرار باشد کفار نابود شوند، خداوند بر این امر قادر است و نیازی به وجود امام نیست. حال اگر کسی بپرسد: چرا خداوند به کفار و مشرکین اینقدر مهلت می دهد تا هرچه می خواهند کفران نعمت کنند و شرک بورزند؟ جواب می دهیم: خداوند از فوت وقت و از دست رفتن فرصت نمی ترسد تا در عذاب آنها عجله به خرج دهد و نیز به مخلوق نمی رسد در کار او چون و چرا کنند. مسئله غیبت و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز اینگونه است. زیرا خدا او را غایب گردانیده و ما نمی توانیم در کارهای خدایی اعتراض و ایراد کنیم. آن مرد مخالف گفت: من به امامی که او را نبینم ایمان نمی آورم و مادامی که او را مشاهده نکنم، این دلایل مرا قانع نخواهد کرد. پاسخ دادم پس تو باید خدا را هم قبول نداشته باشی، چون او را نمی بینی و باید به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم معتقد نباشی، چون او را هم ندیده ای. در اینجا مرد مخالف رو کرد به امیر رکن الدوله و گفت: ایهاالامیر، آیا دانستی این شیخ چه می گوید؟ او می گوید: امام زمان به این دلیل غایب است و دیده نمی شود، چون خداوند متعال غایب است و دیده نمی شود. امیر رکن الدوله جواب داد: ای مرد تو کلام شیخ را تحریف کردی و سخنی را که او نگفته بود به او نسبت دادی.
شیخ تشنه استماع حدیث بود و چون به دیاری مسافرت می کرد و احادیث آن دیار از زبان علما می شنید، رهسپار دیاری دیگری می گردید.
در استرآباد از ابوالحسن محمدبن قاسم مفسر تفسیر امام عسگری علیه السلام حدیث شنید. در نیشابور، در مرو، در سرخس و سمرقند و بلخ به محضر محدثین شتافت و با آنکه خود در اوج قله علم حدیث قرار داشت با کمال تواضع به استماع حدیث می پرداخت. در سال ۳۶۸هـ.ق به آنجا سفر کرد از ابونصر محمدبن حسن کرخی و ابوالحسن محمدبن عمر و بصری حدیث شنید و در مدت اقامت در این سرزمین با شریف، ابوعبدالله، محمدبن الحسن، معروف به نعمت ملاقات کرد. نعمت از بیشتر کتب و مصنفات صدوق اطلاع یافت و از آنها نسخه برداشت و ۲۴۵ کتاب از آن مصنفات را از او روایت کرد. در این ملاقات ها شریف از شیخ خواست تا همانند کتاب« من لایحضره الطیب » زکریای رازی(۳۶۴هـ.ق) که خودآموز طب است، کتابی در حلال و حرام و شرائع و احکام بنگارد. شیخ درخواست وی را اجابت کرد« و من لایحضره الفقیه »را که خودآموز فقه است نگاشت.
خودآموز فقه یا « آنکه او را فقیه در دسترس نیست » پس از« کافی » مهمترین و معتبرترین کتاب حدیثی و روایی شیعه است. در من لایحضره الفقیه، ۵۹۸۸ روایت در ۶۶۶ باب آمده است که از آن میان ۳۹۴۳روایت دارای سند و ۲۰۵۵روایت فاقد سند است.
شیخ البته در این کتاب تنها به ذکر روایاتی می پردازد که مطابق با فتوای فقهی او بوده است. «من بنا ندارم طبق عادات مصنفان، تمام روایات را بیاورم، بلکه تنها روایاتی را ذکر می کنم که طبق فتوای من است و آن را صحیح می دانم.»
البته چنانچه ذکر آن رفت کتابهای شیخ گستره بسیار وسیعی از علوم اسلامی را شامل می شود؛ در فقه کتاب نفیس «المقنع» که پس از او شاگردش شیخ مفید نظرات خویش را بر حاشیه آن نگاشت و اسم آنرا «المقنعه» نهاد، در فلسفه و حکمت احکام و علت تشریع آنها «علل الشرایع» ، در مسائل اجتماعی و وظایف عملی مسلمانان «دعائم الاسلام فی معرفه الحلال و الحرام» در کلام و اصول عقیدتی کتاب بسیار ارزشمند «التوحید» ، در اثبات امامت و ولایت معصومان «اثبات الوصیه» و در تاریخ «عیون اخبارالرضا» .
شیخ حتی در ادبیات هم کتاب ارزشمند «کتاب الشعر- تفسیر قصیده فی اهل البیت علیه السلام» را از خود به یادگار گذارده است. کاملترین و مستدلترین کتاب درباره اثبات وجود صحت حق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دلیل غیبت و شرایط ظهور آن حضرت را می توان در مجموعه آثار شیخ صدوق یافت؛ «کمال الدین و تمام النعمه» . آثاری که از شیخ صدوق تاکنون به چاپ رسیده است فراتر از دویست عنوان است که برخی از آنها از دهها مجلد افزون است. برخی از تذکره نویسان کتب او را بالغ بر سیصد عنوان دانسته اند.
شیخ به لحاظ دوره شناسی فقهی به دوره دوم که عصر محدثان نام گرفته است تعلق دارد. این دوره از حدود غیبت کبری در سال ۳۲۹ هـ.ق تا نیمه اول قرن پنجم را دربرمی گیرد. فقهای این دوره در این روزگار و در دو شهر قم و ری می زیسته اند. در این دوره مهمترین منابع حدیثی شیعه تالیف شده است. مانند: «کافی» ، «من لایحضره الفقیه» ، «استبصار» و «تهذیب» . در این دوره برای اولین بار کتب فقهی فتوایی تالیف گردید. این کتب را می توان به چند دسته تقسیم کرد: الف- کتبی که در پاسخ به سؤالاتی که از نواحی مختلف می شده است تالیف گردیده مانند: جوابات مسائل بصریات، جوابات مسائل قزوینیات، جوابات مسائل کوفیات و… که همگی به دست شیخ صدوق پدید آمده اند.
ب _ کتبی که در پاسخ به شخص خاصی حال به درخواست او یا بدون درخواست او نگاشته شده است. مانند: الرساله الاولی که شیخ صدوق در پاسخ به درخواست ابومحمد فارسی درباره ماه رمضان نوشته است.
ج _ دسته دیگر کتبی است که در قسمتی از فقه یا در تمامی ابواب آن نگاشته شده است: مانند: المقنع شیخ صدوق و المقنعه شیخ مفید.
امتیاز دیگر این دوره را وجود دانشمندان بسیار بزرگ و معروف بویژه در علم حدیث دانسته اند؛ دانشمندانی که با نگاشتن کتب مهم حدیث، علمای پس از خود را تا ابد رهین منت خود ساختند. در رأس این دانشمندان شیخ صدوق ۳۸۱ هـ.ق قرار دارد.
منبع: روزنامه همشهری
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 521