دکتر غلامحسین دینانی در برنامه این هفته «معرفت» شبکه چهارم سیما با اشاره به اینکه بین ادراک خیالی و ادراک وهمی هرچند هر دو جزئی است تفاوت وجود دارد گفت: ادراک خیالی جزیی است چرا که خیال یعنی درک صورت و صورت همیشه جزیی است حال این صورت میتواند صورت یک موجود کوچک همچون پشه باشد یا صورت دریای مدیترانه که هر دو جزیی هستند. مثلا وقتی صورت یک پشه در نظر گرفته میشود، شکل پشه در نظر همان صورت پشه میشود
وی با بیان اینکه ملاک خیال این است که شکل داشته باشد گفت: بزرگی و کوچکی آن مهم نیست؛ دریا، کوه، پشه و هر چیزی که شکل دارد صورت جزئی دارد.
دینانی با اشاره به اینکه «وهم» نیز جزیی است گفت: مواردی همچون محبت، دشمنی و عداوت یک معنای کلی دارند و معنایش مشخص است اما متعلق آنها مثلا محبت به چه تعلق گرفته است، جزیی است. اگر این محبت و دوستی به یک شخص معین و یا شیء معین تعلق بگیرد، جزئی میشود. اصل دوستی کلی است ولی محبت به این آدم و این شیء جزئی میشود و این وهم است.
وی با بیان اینکه وهم در اینجا منظور اصطلاح حکمی نیست که معنای باطل و بیهوده میدهدگفت: «وهم» در اینجا همان اصطلاح فلسفی منظور است که به جزییات میپردازد؛ یعنی معنی را در یک مورد میفهمد. معنای محبت را در یک جزئی میفهمد. صورت شخصی که مورد محبت واقع شده است، خیال است و فهم معنای محبت در یک جزئی وهم میشود.
دینانی با بیان اینکه «حس» نیز جزیی است گفت: مثلا این میز خارجی که لمس میشود و وجود دارد، وهم و خیال نیست اما آن هم جزیی است.
وی با اشاره به اینکه بالعکس وهم و خیال، اشیاء حسی باید وجود داشته باشند گفت: اگر انسان کتابی را در ذهن خود تصور کنید، لازم نیست که اکنون آن کتاب حضور داشته باشد و این خیال است که جزیی است و اگر محبت آن کتاب را نیز تصور کنید وهم است که آن هم احتیاج به حضوربالفعل شیء مورد نظر ندارد.
دینانی با اشاره به اینکه هر سه مورد حس، وهم و خیال جزئی است گفت: اما تفاوت آنها در این است که حس جزیی است که در خارج قابل اشاره است و دیده میشود؛ اما خیال و وهم قابل اشاره و لمس کردن نیست.
وی با بیان اینکه عقل کلی است و کلیات را ادراک میکند گفت: یکی از مسائل مهم فلسفی این است که اگر انسان ادراک کلیات نداشت در جزئیات فرو میرفت و انتقال به کلیات برایش ممکن نبود.
دینانی با اشاره به اینکه انسان، هزاران خیال و وهم را میتواند جمع کند و یک مرتبه کلیات را از آنها بسازد گفت: انسان روزانه با هزاران شخص، حسن، حسین، تقی و … را با آنها مواجه میشود و از آنها معنای کلی انسان را میسازد و انسان دیگر جزئی نیست و محدود به زمان، مکان و مشخصات معین نیست و ارزشی که برای آن کلی قائل میشود سرایت به تک تک جزئیات میکند.
وی با بیان اینکه تفکر با کلی حاصل میشود گفت: اگر چه تفکر از جزئی و حتی حس آغاز میشود اما انسان در جزئی حس، خیال و وهم نمیماند و به سمت کلی میرود تا ادراک کند و از آن برهان میسازد.
وی با بیان اینکه توجه به کلی وحدت آفرین است گفت: حقیقت انسان واحد است و این مصادیق و افراد است که مختلفند و ارزش با حقیقت انسان است و نه افراد.
وی با بیان اینکه بین فکر و تفکر تفاوت است گفت: فکر متعلق معین دارد و حتی میتواند کهنه باشد. فکری که برای 2000 سال پیش بوده فکر کهنهای است مثلا فکری که میگفته بردگی خوب است اما تفکر نمیتواند کهنه باشد چرا که انسان اکنون تفکر می کند و در واقع تفکر فکرها را تفکر میکند. تفکر عمل فکر کردن انسان است و عمل فکر کردن هیچگاه کهنه نمیشود. ممکن است تفکر به فکرهای کهنه فکر کند اما تفکر نمیخواهد کهنه شود و قصدش نو کردن آنهاست.
دینانی با بیان اینکه این تفاوت بین اندیشه و اندیشیدن نیز وجود دارد گفت: بسیاری اندیشه کهنه دارند که میتوانند با اندیشه کردن آنها را جدید کنند.
وی با بیان اینکه در راس امور عقل است و اگر عقل نباشد حتی خیال و حس هم به درستی نمیتواند کار کند گفت: عقل به همه قوا معنی میدهد گفت:اما دو نیروی دیگر نیز وجود دارد که کمتر به آنها توجه شده است؛ نیروی اراده و نیروی حافظه.
دینانی با بیان اینکه کارکرد حافظه مخزنی است که آنچه تا کنون به ادراک انسان آمده است در آن حفظ میشود و انسان با استفاده از آن میتواند حوادثی را که از گذشته تا کنون برایش اتفاق افتاده است به یاد بیاورد گفت: حافظه به گذشته وابسته است و آن را به یاد می آورد.
وی درباره نیروی اراده گفت: انسان با قوه اراده میخواهد کاری را انجام دهد و به همین جهت قوه اراده مربوط به آینده است و ذرهای از کار در گذشته دست اراده نیست و فقط آیندهنگر است.
دینانی با بیان اینکه انسان بین گذشته (حافظه) و آینده (اراده) است گفت: اندیشیدن از حافظه مدد می گیرد و به اراده فرمان میدهد. اراده خود فرماندهنده است اما آن با اندیشه فرمان میدهد. بنابراین حد وسط حافظه که به گذشته مرتبط میشود و اراده که ناظر به آینده است اندیشیدن است.
وی با بیان اینکه با اراده انسان خیلی از کارها ممکن میشود گفت: اینکه بگوییم نمیتوانیم و نمیشود از تنبلی است و بسیاری از انسانها با زندگی در همان جهانی که در کودکی برای خود ساختند زندگی میکنند و نمیتوانند از زندگی کودکانه فراتر روند و چنین زندگی برای آنها عادت شده است و ترک عادت برای آنها سخت است.
دینانی راه برونرفت از زندگی کودکانه را اندیشیدن دانست و افزود: انسانهای تنبل حوصله اندیشدیدن ندارند و متأسفانه امروزه اغلب مردم راحتطلب هستند.
بازدیدها: 122