گفتوگو با بانوی طلبه همسر شهید اخلاقی
هیات: در ایام تکریم مادران و همسران شهدا خبرنگار ما در سمنان به سراغ همسر سردار شهید محمود اخلاقی رفته و با او درباره این شهید عزیز به گفتگو نشسته است که آن را در ادامه میخوانید:
خودتان را معرفی کنید
زرین بی طرف، همسر سردار شهید محمود اخلاقی هستم. قبل انقلاب تحصیل کلاسیک داشتهام و از آنجا که اجازه بیشتر از دیپلم را در آن زمان به خانمها نمیدادند، بنده بعد از انقلاب در رشته حوزوی ادامه تحصیل دادم.
شهید اخلاقی را معرفی کنید و چه زمانی به شهادت رسیدند؟
شهید «محمود اخلاقی» سال ۱۳۳۵ در شهر «سمنان» و در خانواده مذهبی که سرشار از معنویت و عشق به ائمه اطهار علیهم السلام بود، متولد شد.
حاج محمود معلم ریاضی آموزش و پرورش سمنان بود ابتدا در چاشم درس میداد، سه سال معلم نمونه کشوری شد که به جمع سپاه پیوست. تعدادی از دانشآموزان وی نیز در منطقه با او بودند و علاوه بر امور فرماندهی، در حلقه درس اخلاق او شرکت میکردند.
شهید اخلاقی از فرماندهان لشکر ۱۷ امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود که از درگیریهای اولیه کردستان تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به مدت ۹۱ ماه در جبهههای جنوب و غرب کشور حضور مستمر داشت و نهایتاً در آخرین روزهای دفاع مقدس در ۵ مرداد ماه ۱۳۶۷ به درجه رفیع شهادت نائل شد. محل شهادت: اسلام آباد غرب عملیات: مرصاد و محل دفن شهید در گلزار شهدا امامزاده یحیی علیه السلام است.
۳۰ مرداد ۵۹ بود که ما باهم ازدواج کردیم؛ یک ماه بعد از ازدواجمان جنگ شد و عراق به ایران حمله کرد و بعد از آ ن حاج محمود به شکل مداوم در جبهه بود، یعنی هشت سال که جنگ بود حاج آقا ۹۶ ماه حضور در جنگ و ۷۰ درصد جانبازی داشت.
حاج محمود چه زمانی به جبهه رفتند؟ هرچند وقت یک بار به مرخصی میآمد؟
شهید از اول جنگ وارد جبهه شدند و از همان ابتدای ازدواج در سپاه بودند و حضور در جبهه را وظیفه میدانستند به خصوص اینکه امام دستور داده بودند که جبههها را پر کنید و من حتی بارها به حاج آقا میگفتم شما مجروح هستید دیگر کفایت میکند، اما شهید اخلاقی میگفتند نه باید بروم چون به منطقه آشنایی دارم و بایستی حضور داشته باشم، اگر من بیایم خانه بنشینم جفا کردهام و اینکه رهبر به ما دستور داده که باید در جبهه حضور داشته باشیم خود را موظف میدانم که در جبهه حضور داشته باشم.
زمانی که کمی بهبودی پیدا میکردند میرفتند جبهه و زمانی هم که حالشان خوب بود و سلامت بودند، بین این عملیات تا عملیات بعدی مرخصی نمیگرفتند، اگر مرخصی میآمد ۲۴ ساعته یا ۷۲ ساعته بود. یادم هست سر فرزند دومم پنج ماه حامله بودم و وقتی حاج آقا از جبهه برگشتند فرزندمان یک ماهه بود که آمده بودند بچه را ببینند.
شهید اخلاقی چون فرمانده عملیات بود بین دو عملیات میماند تا برنامهریزی کنند برای عملیات بعدی و نمیآمدند خانه، لذا وقتی که آمدند بچه دوم ما یک ماه بود یعنی شش ماه به طور مستمر در جبهه بودند و در دو عملیات شرکت داشتند؛ بیشتر وقتهایی که به منزل میآمد هم مجروح بودند یا در بیمارستان بستری بودند؛ و تا قبل از بهبودی مجدد آماده رفتن به جبهه میشدند.
چه طور از شهادت حاج محمود را مطلع شدید؟
هر دفعه که جبهه میرفت خودم را آماده خبر شهادتشان میکردم، اما هر دفعه خبر مجروحیتش را بهم میدادن، دفعه آخر که رفت اصلاً این آمادگی را نداشتم، خودشان هم گفتند که میروم، حکم مأموریت پانزده روزه داشت و میام پیش شما هستم برای همیشه؛ برای خداحافظی که پیش مادرش رفته بود، مادر گفته بود این همه رفتی جبهه کافی نیست که زن و بچه را میخواهی تنها بگذاری و بروی، حاج محمود گفته بود مادر حکم ماموریتم پانزده روز است، زود برمیگردم، اما سر ۱۵ روز پیکر مطهرش را آوردند.
شما ناراحت نمیشدید از اینکه آن قدر زود به زود جبهه میرفتند؟
چون به خاطر اسلام بود، راضی بودم.
از ویژگی بارز شهید اخلاقی بگویید
اخلاق خوب از ویژگیهای بارز شهید اخلاقی بود؛ یعنی حتی در مجروحیت که درد داشتند و مجروحیت داشتند خنده به لب داشت و شوخیهایشان برقرار بود؛ یادم نیست در مدت مجروحیت که خانه بود و پرستار میآمد برای تعویض پانسمان شهید اخلاقی حتی اخمی نداشت من اصلاً ندیدم؛ وقتی دوستانشان و بسیجیها که میآمدند دیدنشان، بخاطر شرایط حاجی گریه میکردند، ولی خودشان میگفتند و میخندیدند و بچهها روحیه میگرفتند. رزمندگانی که با شهید اخلاقی بودند میگویند وقت عملیات جدی بود اما زمانی که پشت خط بود، خیلی شوخی میکرد و به بچهها روحیه میدادند.
او انسان نمونهای بود از هر لحاظ.
وقتی همسرتان نبودند و بچهها دلتنگی میکردند چطور آرامشان میکردید؟
بچهها زمانی که پدرشان شهید شد، بچهی اولم، دخترم شش سالش بود و پسرم چهار سالش و پسر آخرم دو سال و نیم بود یعنی بچهها به آن صورت متوجه این اتفاقات نمیشدند.
توقع شما از جوانها و آحاد مردم جامعه چه هست؟
توقع ما این است که راه شهدا را ادامه بدهند؛ این انقلاب به راحتی به دست نیامده و خون جوانهای برومندی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ریخته شده است. از جوانها میخواهیم مثل جوانهایی که انقلاب را به وجود آوردند باشند و مملکت را به دست نااهلان و به قول امام نامحرمان نسپارند.
بخشی از وصیتنامه شهید اگر نکتهای هست برای مردم بفرمائید.
بسمالله الرحمن الرحیم
انالله وانا الیه راجعون
خدایا تو خود شاهد بودی که فقط برای رضای تو و دفاع از اسلام، جبهه رفتهام. از تمام دوستان و آشنایان میخواهم گوش به فرمان امام امت باشند.
از پدر و مادر و برادران و خواهران و دوستان و همچنین از همسرم میخواهم که اگر از اینجانب بدی دیدهاند مرا ببخشند و از همسرم میخواهم که از فرزندانم خوب مواظبت کند و آنها را خوب تربیت کند. در آخر از خداوند متعال خواستارم که گناهانم را ببخشد.
«والسلام»
محمود اخلاقی
منبع: خبرگزاری حوزه
بازدیدها: 0