فرزدق در رثای امام سجاد علیه السلام گفت: “این کسى است که احمد مختار پدر اوست تا هر زمان قلم قضا در کار باشد، درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد. این فرزند فاطمه سلام الله علیه، سرور بانوان جهان است و پسر پاکیزه گوهر وصى پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است که آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تیغ بى دریغش همی درخشد”.
در دوران حکومت ولید بن عبدالملک اموى، ولیعهد و برادرش هشام بن عبدالملک به قصد حج، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجدالحرام گذاشت. چون به منظور استلام حجرالاسود به نزدیک کعبه رسید، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد، ناگزیر قدم واپس نهاد و بر منبرى که براى وى نصب کردند، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعیت نشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند. در این هنگام حضرت على بن الحسین علیه السلام که سیمایش از همگان زیباتر و جامههایش از همگان پاکیزهتر و شمیم نسیمش از همه طوافکنندگان دلپذیرتر بود، از افق مسجد درخشید و به مطاف آمد و چون به نزدیک حجرالاسود رسید؛ موج جمعیت دربرابر هیبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام کرد، تا به آسانى دست به حجرالاسود رساند و به طواف پرداخت. تماشاى این منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبدالملک برانگیخت. فرزدق در لحظهاى از لحظات تجلى ایمان و معراج روح، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه میگرفت، با حماسههاى افروخته و آهنگى پرشور سیلآسا بر زبان راند. وقتى قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسى که از خوابى گران بیدار شده باشد برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین عسفان میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند. چون این خبر به حضرت سجاد علیه السلام رسید دستور فرمودند دوازده هزار درهم به رسم صله و جایزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بیش از این مقدور نیست. این روایت بخشی از گپ و گفت عقیق با استاد ولیالله کلامیزنجانی شاعر برجسته اهلبیت بود که درباره حواشی مداحی نماز عیدفطر، مطرح کرد.
مشروح صحبتهای استاد در ادامه از نظرتان میگذرد:
**طواف مکه را برای دفاع از حریم امامش رها میکند
استاد ولیالله کلامیزنجانی درباره مداحی میثم مطیعی و حواشی پس از آن در فضای مجازی به خبرنگار عقیق، گفت: نقش هنرمند و مداح اهلبیت با توجه به مسئولیت بزرگی که دارد بیان حقیقت و انتقاد از نادعدالتی ها و حقکشیهایی است که در جامعه میشود. اگر بخواهیم شاهد بیاوریم قصیده فرزدق در مراسم حج است که فرزدق وقتیمیبیند دشمنان اهلبیت به امام سجاد علیه السلام بیاعتنایی میکنند امام که الگوی بلامنازع معارف اسلامی است برخورد عالمانهای دارد. اما فرزدق در بین جمعیت این رفتارها را تاب نمیآورد و طواف در مکه را رها میکند و دفاع از حریم مقدس اهلبیت و حضرت امام سجاد علیه السلام را در دستور کار خود قرار میدهد. این بیانگر مسئولیت هنرمند ولایی و متعهد است که چه در نماز عید فطر اقتضاء کند و چه مراسم حج باشد.
**در هیچ کجای شعر توهین ندیدم!
وی تصریح کرد: هنرمند باید موقعیتشناس باشد و در مقابل هر حربهای آماده دفاع باشد. شعری که دکتر مطیعی خواندند را از ابتدا تا پایان مطالعه کردم، به نظرمن درون آن انتقاد تند وجود دارد ولی توهین به هیچکسی نکردند یعنی با متانت خاصی درد جامعه را به مسئولین و مردم منتقل کردند. بیتی را در همان لحظه که ایشان شعرهای حماسی میخواند گفتم: تو مگر خدمت کمی کردی؛ میثما کار میثمی کردی. همان لحظه این تک بیت به ذهنم رسید. میثم جوان مودب و فهیمی هست خدا حفظش کند.
**مسئولین برای بهبود وضع جامعه از نقد سازنده استقبال کنند
استاد کلامیزنجانی خاطرنشان کرد: معلوم است وقتی فرصتطلبان بیایند توهین کنند و به چالش بکشند، این شبههها ایجاد میشود اما بدانید این رفتارها و فضاسازیها گذراست. به نظرمن ایشان به کسی توهین نکرده و فقط با زبانی حماسی، انتقاد کرده است. مسئولین هم اعتقاد دارند از ما انتقاد کنید تا معایب و نقاط ضعفمان را بشناسیم و در جهت رفع آن برآییم تا وضعیت جامعه بهبود پیدا کند.
**غرضورزی را کنار بگذارید و یک بار شعر را بخوانید
وی در خاتمه افزود: براساس فرمایشات مقام معظم رهبری که فرمودهاند نباید جامعه را به سمت دو قطبی شدن هدایت کنیم، این هجمههای انتقادی و مملوء از توهین و اهانت به مطیعی، به همین دوقطبی شدن در جامعه، دامن میزند. تصور من بر این است که اصلاً این دوستان به مفهوم و محتوای شعر از ابتدا تا پایان دقت نکردهاند و فقط توهین و اهانت را در دستور کار خود قرار دادند. واقعاً متأسفم که بگویم برخی شعر را نخوانده و تنها ترجیح دادند سوار موج شوند. واقعاً این طور مغرضانه به مسائل نگاه کردن خدا را خوش نمیآید و دور از رفتار تخصصی و آگاهانه است.
استاد کلامی زنجانی به همین مناسبت و در حمایت از مداحی میثم مطیعی در روز عید فطر غزلی را تقدیم کردند که در ادامه میخوانید:
حدیث گِله
اینهمه گُل سر راه است نبوئیم چرا
روی گُل با مَدد اَشک نشوئیم چرا
نانجیبان همه بی پرده به ما طعنه زدند
ما حدیث گِله در پرده بگوئیم چرا
دشمنان در ره باطل همگی یکرنگند
ما که اندر ره حَقّیم، دوروئیم چرا
خیمه قافله سالار همین نزدیکی است
در بیابان، خبر از قافله جوئیم چرا
در مصلّای شرف غسل ز خون باید ساخت
خون که جاریست پی آب وضوئیم چرا
میکشد کفر به دنبال خودش ایمان را
دوستان، بی خبر از شرّ عدوئیم چرا
رشته دامن یار است همان حبل متین
در گذرگاه خطر بسته ی موئیم چرا
نکشیدیم «کلامی» نفسی آسوده
ما گرفتار غمِ بُغض گلوئیم چرا؟!!!
منبع:عقیق
بازدیدها: 115