100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم (ص)

خانه / تازه ها / 100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم (ص)

محورهای اساسی سبک زندگی پیامبر (ص):

بیان 100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت می‌باشد.

بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت بر اساس آیه کریمه «لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه » و ازجمله آنچه در این مطلب به آن اشاره‌شده. راهگشای مشکلات و مسائل مبتلابه‌جامعه مسلمانان خواهد بود.

1 -هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می‌رفت.

2 -درراه رفتن قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید.

3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.

4- هرکه را می‌دید مبادرت به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.

5-وقتی باکسی دست می‌داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی‌کشید.

6-با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.

7-هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد.

8-هرگز به روی مردم چشم نمی‌دوخت و خیره نگاه نمی‌کرد.

9- چون اشاره می‌کرد با دست اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو.

10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود.

11-هرگاه باکسی، هم‌صحبت می‌شد به سخنان او خوب گوش فرا می‌داد.

12-چون باکسی سخن می‌گفت کاملاً برمی‌گشت و رو به او می‌نشست.

13-با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت برنمی‌خاست.

14-در مجلسی نمی‌نشست و برنمی‌خاست مگر با یاد خدا.

15-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می‌نشست نه در صدر آن.

16-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد.

17-هرگز در حضور مردم تکیه نمی‌زد.

18 اکثر نشستن آن حضرت روبه‌قبله بود.

19-اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود نادیده می‌گرفت.

20-اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را نقل نمی‌کرد.

21-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی‌کرد.

22-هرگز باکسی جدل و منازعه نمی‌کرد.

23-هرگز سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.

24-پاسخ به سؤالی را چند مرتبه تکرار می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

25-چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟»

26-با فقرا زیاد نشست‌وبرخاست می‌کرد و با آنان هم‌غذا می‌شد.

27-دعوت بندگان و غلامان را می‌پذیرفت.

28-هدیه را قبول می‌کرد اگرچه به‌اندازه یک جرعه شیر بود.

29-بیش از همه صله‌رحم به‌جا می‌آورد.

30-به خویشاوندان خود احسان می‌کرد بی‌آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.

31-کار نیک را تحسین و تشویق می‌فرمود و کار بد را تقبیح می‌نمود و از آن نهی می‌کرد.

32-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می‌فرمود و مکرر می‌گفت هرآن چه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند.

33-هرکه عذر می‌آورد عذر او را قبول می‌کرد.

34-هرگز کسی را حقیر نمی‌شمرد.

35-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب‌های بد نخواند.

36-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.

37-هرگز عیب مردم را جستجو نمی‌کرد.

38-از شر مردم بر حذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه خوش‌خو بود.

39-هرگز مذمت مردم را نمی‌کرد و بسیار مدح آنان نمی‌گفت.

40-بر جسارت دیگران صبر می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد.

41-از بیماران عیادت می‌کرد اگرچه دورافتاده‌ترین نقطه مدینه بود.

42-سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره جویای حال آنان می‌شد.

43-اصحاب را به بهترین نام‌هایشان صدا می‌زد.

44-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می‌کرد و بر آن تأکید می‌فرمود.

45-در جمع یارانش دایره‌وار می‌نشست. و اگر غریبه‌ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدام‌یک از ایشان است.

46-میان یارانش انس و الفت برقرار می‌کرد.

47-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.

48-هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به دست خودش می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد.

49-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را کوتاه می‌کرد.

50-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را کوتاه می‌کرد.

51-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می‌رسید.

52-احدی از محضر او ناامید نبود و می‌فرمود «برسانید به من حاجت کسی را که نمی‌تواند حاجتش را به من برساند.»

53-هرگاه کسی از او حاجتی می‌خواست اگر مقدور بود. روا می‌فرمود وگرنه با سخنی خوش و با وعده‌ای نیکو او را راضی می‌کرد.

54-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.

55-پیران را بسیار اکرام می‌کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.

56-غریبان را خیلی مراعات می‌کرد.

57-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می‌آورد و مجذوب خود می‌کرد.

58-همواره متبسم بود. و درعین‌حال خوف زیادی از خدا بردل داشت.

59-چون شاد می‌شد چشم‌ها را بر هم می‌گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی‌کرد.

60-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی‌شد

61-مزاح می‌کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی‌زد.

62-نام بد را تغییر می‌داد و به‌جای آن نام نیک می‌گذاشت.

63-بردباری‌اش همواره بر خشم او سبقت می‌گرفت.

64-از برای فوت دنیا ناراحت نمی‌شد و یا به خشم نمی‌آمد.

65-از برای خدا آن‌چنان به خشم می‌آمد که دیگرکسی او را نمی‌شناخت.

66-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.

67-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغ‌گویی نبود.

68- در حال خشنودی و ناخشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.

69-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس‌انداز نکرد.

70-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.

71-حضرت روی خاک می‌نشست و روی خاک غذا می‌خورد.

72-روی زمین می‌خوابید.

73-کفش و لباس را خودش وصله می‌کرد.

74-با دست خودش شیر می‌دوشید و پای شترش را خودش می‌بست.

75-هر مرکبی برای حضرت مهیا بود سوار می‌شد و برایش فرقی نمی‌کرد.

76-هر جا می‌رفت عبایی که داشت به‌عنوان زیرانداز خود استفاده می‌کرد.

77-اکثر جامه‌های آن حضرت سفید بود.

78-چون جامه نو می‌پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می‌بخشید.

79-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.

80-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می‌کرد.

81-ژولیده مو بودن را کراهت می‌دانست.

82-همیشه خوشبو بود. و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.

83-همیشه با وضو بود. و هنگام وضو گرفتن مسواک می‌زد.

84-نور چشم او در نماز بود. و آسایش و آرامش خود را در نماز می‌یافت.

85-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می‌داشت.

86-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.

87-اندک نعمت خداوند را بزرگ می‌شمرد.

88-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.

89-موقع غذا هرچه حاضر می‌کردند میل می‌فرمود.

90-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می‌فرمود.

91- بر سر غذا از همه زودتر حاضر می‌شد و از همه دیرتر دست می‌کشید.

92-تا گرسنه نمی‌شد غذا میل نمی‌کرد و قبل از سیر شدن منصرف می‌شد.

93-معده‌اش هیچ‌گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

94-در غذا هرگز آروغ نزد.

95-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی‌خورد.

96-بعد از غذا دست‌ها را می‌شست و روی خود می‌کشید.

97-وقت آشامیدن سه جرعه آب می‌نوشید. اول آن‌ها بسم‌الله و آخر آن‌ها الحمدالله.

98-آن حضرت از دوشیزگان پرده‌نشین باحیاتر بود.

99-چون می‌خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می‌خواست.

100- اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خود حضرت بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می‌کرد. «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی.

 

 

چرا منافقان به پیامبر اُذُن (گوش) می گفتند؟

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *