13 آبان؛ کابوسِ دولت طرفدار وابستگی به آمریکا

خانه / مطالب و رویدادها / 13 آبان؛ کابوسِ دولت طرفدار وابستگی به آمریکا

13 آبان ماه همه ساله به عنوان سالروز تسخیر سفارت آمریکا پس از سفر شاه به این کشور از سوی دانشجویان پیرو خط امام(رحمه الله علیه) بستری است برای پرداختن به این ماجرا و تحلیل علل و عوامل وقوع این حادثه و همچنین تبیین پیامدهای آن در طول دوران سه دهه و نیم گذشته و خصوصا تاثیرات عینی آن در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور که علی القاعده دیدگاه های متفاوتی را می توان یافت. هرچند بسیاری از صاحب نظران معتقدند که هر واقعه تاریخی را میبایست در همان بستر زمانی و با تحلیل و تبیین شرایط اجتماعی همان دوره به قضاوت نشست و نقد و به چالش کشیدن هر واقعه تاریخی با عینک امروزی نمی تواند نگاهی درست و اصولی به تاریخ باشد که البته 13 آبان سال 58 و واقعه تسخیر سفارت آمریکا نیز از آن مستثنی نیست.

13 آبان ماه همه ساله به عنوان سالروز تسخیر سفارت آمریکا پس از سفر شاه به این کشور از سوی دانشجویان پیرو خط امام(رحمه الله علیه) بستری است برای پرداختن به این ماجرا و تحلیل علل و عوامل وقوع این حادثه و همچنین تبیین پیامدهای آن در طول دوران سه دهه و نیم گذشته و خصوصا تاثیرات عینی آن در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروز کشور که علی القاعده دیدگاه های متفاوتی را می توان یافت. هرچند بسیاری از صاحب نظران معتقدند که هر واقعه تاریخی را میبایست در همان بستر زمانی و با تحلیل و تبیین شرایط اجتماعی همان دوره به قضاوت نشست و نقد و به چالش کشیدن هر واقعه تاریخی با عینک امروزی نمی تواند نگاهی درست و اصولی به تاریخ باشد که البته 13 آبان سال 58 و واقعه تسخیر سفارت آمریکا نیز از آن مستثنی نیست.

 اما آنچه در این گفتار و به بهانه سالروز این واقعه می خواهیم به آن بپردازیم و شاید کمتر تاکنون به آن پرداخت شده باشد ماجرای استعفای دولت موقت پس از تسخیر سفارت آمریکا و علل و عوامل آن است.

این دولت که با تعیین نخست وزیری مهندس بازرگان با حکم امام خمینی(رحمه الله علیه) فعالیتش را از 15 بهمن 1357 آغاز و به مدت 9 ماه تا 15 آبان 1358 مشغول به فعالیت بود به دلایلی که بعدا امام خمینی(رحمه الله علیه) از آن به عنوان «طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا»[1] یاد می کند.

توانایی اداره کشور بدون رابطه سیاسی با آمریکا را در خود ندیده بلافاصله پس از تسخیر سفارت آمریکا خود را در صحنه کنار کشیده و در 14 آبان 58   مهندس بازرگان استعفا نامه ای را به حضور محترم «حضرت آیت‌الله‌العظمی امام روح‌الله الموسوی الخمینی دامة برکاته» می‌نویسد که بلافاصله در فردای آن روز (15 آبان 58) امام خمینی(رحمه الله علیه) که آن دوران در قم ساکن بودند با انتشار نامه ای خطاب به «شورای انقلاب جمهوری اسلامی» (و نه شخص نخست وزیر مستعفی) ضمن پذیرش استعفا این شورا را مکلف به انجام امروزی از جمله تهیه مقدمات انخاب ریاست جمهوری می کند.

اما بررسی تاریخی آنچه کار این دولت را به استعفا و پذیرش سریع استعفا از سوی امام(رحمه الله علیه) پس از یک دوره کوتاه 9 ماهه در کنار حمایت های جدی ای که امام(رحمه الله علیه) در ابتدای کار از نخست وزیری مهندس بازرگان داشتند همچون جملاتی از قبیل اینکه: «ملت باید از او اتباع کند و یک حکومت عادی نیست، یک حکومت شرعی است، باید از او اتباع کنند. مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست و جزای آن بسیار سخت زیاد است. من تنبه می دهم به کسانی که تخیل این معنی را می کنند که کارشکنی بکنند یا اینکه خدای نخواسته یک وقت قیام بر ضد این حکومت بکنند. من اعلام می کنم به آنها که جزای آنها بسیار سخت است در فقه اسلام. قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست، قیام بر ضد خدا کفر است»[2]، و در ادامه پس از گذشت حدود 10 سال امام(رحمه الله علیه) را وادار می کند تا در اعترافی تاریخی بیان کند که: « من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعضی از تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ‌ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی‌رود.

گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی‌کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادّعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمی‌خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه‌ها و لیبرال‌ها می‌خوریم»[3]، خود نیازمند بحثی مفصل از آن دوران دارد که در این مطلب به گوشه ای از آنها اشاراتی می‌گردد.

13 آبان

در ابتدا بد نیست بدانید که مهندس مهدی بازرگان از لحاظ شخصیتی فردی بود «میانه رو» و «محتاط»؛ معتقد به اصلاحات دموکراتیک و سیاست گام به گام؛ و از اقدامات انقلابی استقبال چندانی نمی کرد، و این در حالی بود که جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی شدیدا از هیجانات فزاینده انقلابی متاثر بود و توده جامعه، اقدامات انقلابی را طلب می نمود.

در چنین شرایطی دولت موقت سعی داشت ساختارهای به ارث رسیده از دوره پهلوی را همچنان حفظ کند و صرفا افراد عوض شوند، حال آنکه مردم تغییر و درگونی کامل ساختارها و جایگزینی ساختارهایی نوین و متفاوت از گذشته را می طلبیدند.

دکتر صادق زیباکلام در تحلیل شرایط آن روز ایران می گوید: «در سال ۱۳۵۸ همه ما مسحور گفتمان انقلابی بودیم… عدم موفقیت دولت موقت، به عملکرد ضعیف آن برمی‌گشت… تنها هنر مهندس بازرگان این بود که مرتب می‌گفت ما استعفا می‌کنیم.»[4]

از سوی دیگر حضور افرادی در دولت موقت که با گفتمان انقلاب اسلامی نه تنها اعتقادی نداشتند بلکه اجرای قوانین اسلامی را نیز زیر سوال می بردند بطوریکه حسن نزیه، سرپرست شرکت نفت در خرداد 1358 می گوید: «اگر ما فکر کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می‌توانیم در قالب اسلامی بسازیم، آیات عظام هم می‌دانند این امر در شرایط حاضر نه مقدور است و نه ممکن و نه مفید.»

البته سایر اعضای دولت موقت از جمله شخص بازرگان، عزت الله سحابی و عباس امیر انتظام نیز بارها از تداخل دین و سیاست انتقاد کرده اند.

نحوه مواجه دولت موقت در سیاست خارجی نیز از دیگر مسائلی است که باعث شد با گذشت زمان بین امام(رحمه الله علیه) و نخست وزیر دولت موقت اختلاف نظرهای متعددی پدید آید. بطوریکه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی سران دولت موقت معتقد بودند که می توان با آمریکا از راه مذاکره سیاسی به توافق رسید.

در همین رابطه روز یکشنبه یکم مهرماه سال 58 ابراهیم یزدی وزیر امروز خارجه وقت به منظور شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد عازم آمریکا شد و در جریان ای سفر 17 روزه با سایروس ونس وزیر امورخارجه ایالات‌متحده‌ وقت آمریکا دیدار می کند که خبر این ملاقات از سوی رسانه های خبری به عنوان نخستین دیدار رسمیت مقامات ارشد دو کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آب و تاب مخابره می گردد.

البته تقارن بازگشت وزیر امور خارجه وقت با تشییع 22 تن از شهدایی که پیکرهایشان در سردشت به دست ضدانقلاب سوخته بود، مانع از بروز احساسات ضد آمریکایی مردم به صورت جدی در استقبال از ابراهیم یزدی شد.

نکته ای که در جای خود حائز اهمیت است اینکه در حالی وزیر امور خارجه دولت به خیال رفع مشکلات و مسائل کشور در سیاست خارجی به دنبال مذاکره و انجام توافقاتی با آمریکایی ها بود که همزمان با بازگشت وی سید محمد صادق طباطبایی، سخنگوی دولت موقت طی مصاحبه ای مطبوعاتی می گوید: «…سه تن از سفرای ایالات متحده آمریکا که سابقا در ایران بوده اند، سرپرستی کمیسیونی در سیا را بر عهده گرفتند که مسائل ایران را دنبال می کنند؛ این سازمان علیه انقلاب اسلامی ایران توطئه می کند و در جهت انجام همین توطئه است که یکی از این سه تن در حال حاضر در کردستان ایران به سر می‌برند.»

اما در ادامه روند خوشبینی دولتمردان در مذاکره با آمریکا این بار در گامی بالاتر، در روز پنج شنبه 10 آبان 58 و در حاشیه مراسم سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی با برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید به دیدار و گفتگو پرداختند. و این در حالی بود که سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا که تا آن زمان هنوز اجازه ورود وی را نداده بودند، این اقدام از دیدگاه انقلابیون داخلی و به اعتراف ناظران خارجی نیز احتمال مداخله جدی در ایران به منظور بازگرداندن شاه مخلوع به سلطنت و اجرای برنامه های شبیه به 28 مرداد را افزایش داده بود.

از سویی دیگر انجام این مذاکرات همزمان گردید با مواضع متفاوت امام(رحمه الله علیه) که طی پیامی در 10 آبان 58 بمناسبت سالروز 13 آبان، کشتار دانش آموزان و دانشجویان در 13 آبان 57 خطاب به دانشجویان و طلاب بیان کردند: «بر دانش‌آموزان‌، دانشگاهیان‌ و محصلین‌ علوم‌ دینیه‌ است‌ که‌ با قدرت‌ تمام‌، حملات‌ خود را علیه‌ آمریکا و اسرائیل‌ گسترش‌ داده‌ و آمریکا را وادار به‌ استرداد این‌ شاه‌ مخلوع‌ جنایتکار نمایند و این‌ توطئه‌ی‌ بزرگ‌ را بار دیگر، شدیداً محکوم‌کنند…. ای جوان هایی که در مقابل توپ و تانک رفتید و خواهرهایی که جوانان خود را از دست داده اید…. حفظ کنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ کنید، ننشینید دیگران برای شما کار کنند، اینها برای شما کاری نمی کنند»[5]

این پیام باعث گردید تا افکار عمومی متوجه شود که این مذاکرات یقینا بدون اجازه و هماهنگی با امام(رحمه الله علیه) از سوی دولت در حال انجام بوده که این مسئله در کنار برخی ناآزامی ها از قبیل ماجرای کردستان باعث گردید تا دانشجویان مسلمان انقلابی که بعدها با عنوان دانشجویان پیرو خط امام شناخته شدند با هدف رساندن صدای اعتراض ملت ایران به گوش جهانیان به مدت سه چهار روز در صبح روز 13 آبان 58 اقدام به ورود به سفارت آمریکا می کنند که با تماسی که حجت الاسلام حاج سیداحمد خمینی در آخرین ساعات شب آن روز با دانشجویان از طرف امام(رحمه الله علیه) و می گوید: امام گفته اند که جای خوبی را گرفتید، دستتان دردنکند، فقط آن را خوب نگه دارید، و مواظب باشید از دستتان در نیاورند.» این اقدام به مدت 444 روز به طول می انجامد.

13 آبان دانش اموز

اسناد کشف شده در سفارت که دست آمریکا را در بسیاری از توطئه ها برعلیه انقلاب نوپای ملت ایران افشا کرد، خود حاکی از اهمیت این اقدام دانشجویان و نشان دهنده دلیل بیان حضرت امام(رحمه الله علیه) مبنی بر بروز انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود.

بطوریکه ایشان در روز 14 آبان 1358 طی سخنانی از آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» یاد می کنند و به سفارت آمریکا لقب لانۀ جاسوسی دادند و اقدام انقلابی دانشجویان را در تصرف این مرکز توطئه و فساد، شدیداً مورد حمایت قرار داد.[6]

چرا که اسناد مکشوفه نشان می داد که در صورت عدم خلع ید آمریکاییها از کشور و عدم شناخت برخی جاسوسان و مرتبطان داخلی آن گاها دارای مسئولیتهای دولتی مهمی بودند همچون ناصر میناچی (وزیر ارشاد وقت) که در سوابقش مخالفت با شهید مطهری در حسینیه ارشاد که موجب خروج وی از حسینیه ارشاد در آن سال های بحرانی شد، تیمسار مدنی (وزیر دفاع وقت) که در طی دوران وزارتش مدت سربازی را به یک سال کاهش داد و چند دوره سربازی را بخشید که در ادامه باعث تضعیف ارتش که از دلایل تحریک صدام برای هجوم به کشور بود، گردید.

عباس امیرانتظام(سفیر ایران در سوئد) که برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی و تقاضای ارتباط مستقیم با جاسوسان سفارت آمریکا در خارج از ایران مطرح کرده بود و تعدادی  دیگر از مسئولان و استانداران دولتی به جرات می توان گفت که اصل ادامه حیات انقلاب اسلامی زیر سوال بود و معلوم نبود تا در چه بازه زمانی ساقط می گردد.

همانطور که در یکی از اسناد مکشوفه جان گریوز(یکی از اعضای سفارت) در نامه ای به روسای خود در واشنگتن برای تضعیف وحدت ملی و هرج و مرج در کشور و سقوط حکومت ایران پیشنهاداتی را مطرح میکند؛ و صراحتا بیان میدارد که: «من حداقل دو سناریو و برنامه را که می تواند به هرج و مرج در کشور و سقوط تدریجی بینجامد، در نظر دارم. یکی نیروهای تمرکز یافته که بر اثر نارضایتی های منطقه ای و قومی تحریک شده باشند و اگر به نحوی غلط با این ها برخورد شود، ممکن است باعث تعطیل شدن و بسته شدن مناطق نفتی گردد، …. تا توده ها به مخالفت با رهبران مذهبی برخیزند. سناریوی دیگر اینکه نفاق در مدارس بین محصلین و بین کادرهای مدارس. هر دو می تواند باعث بسته شدن مدارس برای مدت طولانی شود و در نتیجه باعث نارضایتی عمومی گردد یا تبدیل به خشونت های افراطی شود»[7]

استعفای دولت موقت پایان کار نهضت آزادی نبود همانطور که علی اکبر محتشمی پور به آن اشاره می کند: «نهضت آزادی پس از استعفا و برکناری دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و حتی قوه قضائیه و مغشوش کردن اذهان بوده است؛ مسئولین نهضت با سمپاشی‌های خود نسبت به سیاست‌های دولت، دفاع مقدس و جنگ، مسئله برائت از مشرکین و فاجعه خونین مکه مکرمه، جهاد مالی و تصمیمات شورای‌عالی پشتیبانی جنگ و بالاخره فرمایشات اخیر حضرت امام روحی فداه راجع به حکومت و ولایت مطلقه، در جهت مبارزه و تضعیف نظام جمهوری اسلامی گام برداشته‌اند» امام خمینی(رحمه الله علیه) نیز در پاسخ به این نامه ضمن آنکه این جریان را طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا معرفی می کند، معتقد است که در صورت باقی ماندن بیشتر اعضای نهضت آزادی در قدرت، ملت ما اکنون زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‌خورد که قرن ها سربلند نمیکرد.

امام خمینی(رحمه الله علیه) در این نامه همچنین تظاهر به اسلام اعضای نهضت آزادی را یکی دیگر از خطرات آنها می داند و بیان می کند: «ضرر آنها به اعتبار اینکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه، جوان‏های عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی‏مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویل‏های جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است شوند که از ضرر گروهک‏های دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.»[8]

آنچه بررسی تاریخی این واقعه نشان میدهد، یکی از مهمترین دلایل مخالفت امام(رحمه الله علیه) با نهضت آزادی و مهدی بازرگان عدم اعتقاد به استقلال کشور و طرفداری از وابسته بودن کشور به آمریکا و عدم اعتقاد به حل مشکلات کشور بدون مذاکره با ایالات متحده است. که چنین سرنوشت تلخی را برای این جریان رقم می زند.

پی نوشت:

1- صحیفه امام خمینی(رحمه الله علیه)، جلد ۲۰، صفحه ۴۸۱
2- صحیفه امام خمینی(رحمه الله علیه)، جلد 5، صفحه 31
3- صحیفه امام خمینی(رحمه الله علیه)، جلد ۲۱، صفحه ۲۸۵
4- سقوط دولت بازرگان، غلامعلی صفاریان و فرامرز معتمد دزفولی، تهران، قصیده‌سرا، ۱۳۸۲، صفحات  ۱۵۷-۱۵۳
5- صحیفه امام خمینی(رحمه الله علیه)، جلد ۱۰، صفحات ۴۱۲ تا ۴۱۳
6- صحیفه امام خمینی(رحمه الله علیه) جلد 10، صفحه 139
7- اسناد لانه جاسوسی، جلد 1-6، صفحه 290
8- صحیفه امام خمینی(رحمه الله علیه)، جلد ۲۰، صفحه ۴۸۱

منبع: خبرنامه دانشجویان ایران

بازدیدها: 21

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *