واِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها ویُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد (بقره، ۲۰۵)
گزیده تفسیر
منافق یا طاغی و باغی تا به قدرت نرسیدهاند داعیه اصلاحطلبی دارند؛ امّا چون به منصبی دست یافتند به فساد در زمین پرداخته، در عرصه اندیشه با القای شبهه الحاد، سادهلوحان را متزلزل میکنند و در عرصه عواطف با ایجاد وسوسه محبّتها و همدلیها را به اختلاف و دشمنی مبدّل میکنند و اگر بتوانند با جاسوسی برای بیگانگان و شعلهور کردن آتش جنگ در گستره زمین، ناامنی و مرگ را جایگزین امنیت و حیات میکنند و همه منابع اقتصادی و انسانی را بهنابودی کشانده و جامعه را فاسد و حرث و نسل را تباه میسازند.
بیشک منظور از فسادی که مورد غضب و سخط خدای سبحان است از نوع امور یاد شده است؛ نه فساد تکوینی در برابر تکوّن تکوینی که لازم نظام هستی است.
تعبیر ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾ به منزله تکذیب صریح ادعای دروغین اهلنفاق است که خدا را شاهد قرار میدهند.
^ ۱ – ـ سوره شمس، آیه ۸٫
^ ۲ – ـ سوره حجرات، آیه ۱۰٫
^ ۳ – ـ سوره نحل، آیه ۴٫
^ ۴ – ـ سوره شمس، آیه ۱۰٫
^ ۵ – ـ سوره زخرف، آیه ۵۸٫
۲۱۶
>
تفسیر
مفردات
تولّی: «ولایت»، بر عهده گرفتن کار ۱ و تولّی (از باب تفعّل)، ولایت کسی را پذیرفتن یا به حکومت رسیدن است. تولّی در این آیه (به قرینه «عنک» محذوف) به اعراض و رویگرداندن نیز معنا شده است ۲٫
سعی: «سَعْی»، کوشش جدی در هر کاری است. این واژه در اصل بهمعنای شتاب در راه رفتن است که به حدّ دویدن نرسد ۳٫
الحرث: «حرث»، کشت و زرع است ۴٫ حرث (به معنای مصدری نیز) مهیّاکردن زمین برای کشاورزی و به معنای بذرافشاندن در زمین است ۵٫
النسل: این واژه به معنای انفصال و جدا شدن است. فرزند نیز چون از پدر جدا شده نسل خوانده شده است ۶٫ آیه ﴿فَاِذا هُم مِنَ الاَجداثِ اِلی رَبِّهِم یَنسِلون) ۷ مناسب همین معناست.
تناسب آیات
در آیه پیش، منافق و مانند او، دشمن کینهتوز اسلام و بشریت معرفی شد. در
۲۱۷
این آیه با بیان برخی دیگر از نشانهها و راهکارهای دشمنی منافقان یا طاغیان و باغیان، معلوم میشود آنان همواره تلاش دارند نظام اقتصادی و ارزشهای فرهنگی جامعه را تباه سازند و با دشمنیهای پیدرپی روند طبیعی پیشرفتهای مادی و علمی را ببندند و مانع تعالی اخلاقی جوامع بشری شوند.
٭ ٭ ٭
قدرتطلبی منافقان
خدای سبحان در ادامه بیان ویژگیهای روانشناختی منافقان، این گروه را کسانی میداند که تا به پست و مقامی نرسیدهاند، داعیه اصلاحطلبی و خیرخواهی دارند؛ ولی به سبب نفاق و کینه دیرینه و دشمنی سرسختی که دارند، هنگامی که متولی کاری شدند و به پست و مقامی رسیدند، به فساد و تباهی دست میزنند: ﴿واِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها﴾.
تولّی گاهی به معنای اعراض و انصراف تفسیر میشود و زمانی به معنای سرپرستی و تدبیر جامعه کوچک یا بزرگ؛ خواه متعلّق آن ذکر شود یا حذف گردد. مفسّران آرای متعددی در این باره ارائه کردهاند ۱٫ برخی به نقل دو نظر یادشده بسنده کرده و هیچیک را بر دیگری ترجیح ندادهاند و بعضی به ترجیح یکی از دو قول مزبور بر دیگری پرداختهاند. گروهی معنای اعراض را بر معنای ولایت و سرپرستی ترجیح دادهاند، چون به نظم آیه نزدیکتر است، زیرا مفاد
^ ۱ – ـ مفردات، ص۸۸۵، «و ل ی».
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۱۳ ۱۴، ص۲۰۶ ۲۰۷، «و ل ی»؛ المیزان، ج۲، ص۹۶٫
^ ۳ – ـ مفردات، ص۴۱۱، «س ع ی».
^ ۴ – ـ المعجم الوسیط، ص۱۶۴، «ح ر ث».
^ ۵ – ـ مفردات، ص۲۲۶، «ح ر ث».
^ ۶ – ـ همان، ص۸۰۳، «ن س ل».
^ ۷ – ـ سوره یس، آیه ۵۱٫
۲۱۸
>
آیه، بیان تفاوت حالت حضور و غیبت است. فخر رازی از این گروه است ۱٫ عدّهای نیز معنای ولایت و سرپرستی را ترجیح دادهاند. از این عده، برخی سندی برای این ترجیح ذکر نکردهاند؛ مانند شیخ مشایخ ما، محمد جواد بلاغی(قدسسرّه ۲)؛ و بعضی، مانند محمد عبده، سند آن را جمله ﴿اَخَذَتهُ العِزَّهُ بِالاِثم﴾ دانستهاند که با مقام سرپرستی سازگار است، هرچند شاگرد وی در المنار به نقد آن پرداخته و میگوید: تولّی به معنای اعراض با محتوای جمله ﴿اَخَذَتهُ العِزَّهُ بِالاِثم﴾ منافی نیست، گرچه نصیحتگریزی نسبت به معنای ولایت اظهر است ۳٫
ترجیح یکی از دو قول بر دیگری گاهی به تصریح به آن است و زمانی به تقدیم یکی بر دیگری در تحریر مطلب، که صبغه رجحان کاملاً مشهود است.
زمخشری ۴ و ابوحیان اندلسی ۵ و سایر مفسران ادیب هر دو معنای یاد شده را صحیح دانسته و نگفتهاند چون متعلّق تولّی ذکر نشده حتماً به معنای اعراض است.
گاهی در تأیید معنای ولایت و سرپرستی، شأن نزول آن یعنی ماجرای اخنس بن شریق ثقفی مطرح میشود که وی زعیم موالی بنیزهره بود.
گرچه از امینالاسلامِ در مجمع البیان ۶ صحّت هر دو قول با ترجیح
^ ۱ – ـ ر.ک: مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۳۴؛ الکشاف، ج۱، ص۲۵۱؛ الجامع لاحکام القرآن، مج۲، ج۳، ص۱۷ ۱۸؛ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۱۲۳ ۱۲۴؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۲۰۰٫
۲۱۹
>
معنای اعراض و انتخاب آن برمیآید؛ لیکن از شیخ طوسی در التبیان ۱ فقط معنای اعراض استفاده میشود و اصلاً از تولّی به معنای سرپرستی سخنی مطرح نفرموده است.
لازم است عنایت شود که اراذل آشوبگر نیازی به ادراک محضر پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نداشته و خیرخواهی خود را در آن محضر طرح نمیکردند و خداوند را شاهد نمیگرفتند و این نکته میتواند تأییدی برای معنای ولایت و سرپرستی باشد.
حاصل مطالب مزبور اینکه جمله﴿واِذا تَوَلّی﴾ دو معنا دارد:
۱٫ اعراض و انصراف و دور شدن؛ در آن حال که کسی از محضر شما دور شد، میگویند: تولّی عنک. براساس این احتمال، آیه میفرماید: منافق با دور شدن از شما دست به فساد میزند، که آن با جاسوسی کردن یا دینفروشی است. در این صورت، کلمه «عنکم» در تقدیر است، چون هرگاه «تولی» با «عن» متعدی شود، به معنای اِعراض و انصراف میآید؛ خواه لفظاً یا تقدیراً.
تولّی به معنای اعراض، گاهی با ورود به مرکز تصمیمگیری برای تسمیم جوّ و آلوده کردن فضای سیاسی فرهنگی جامعه و توطئه مشترک در برابر نظام اسلامی است؛ مانند ﴿واِذا لَقُوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا واِذا خَلَوا اِلی شَیطینِهِم قالوا اِنّا مَعَکُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون) ۲ و گاهی این چنین نیست.
در آیه مورد بحث، عنوان «افساد و اهلاک حرث و نسل» به مثابه خلوت با شیطان و اظهار سرّ مکنون و تصریح به استهزاء و نظیر آن است و هر دو پدیده
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۲۰۰٫
^ ۲ – ـ آلاء الرحمن، ج۱، ص۳۴۸٫
^ ۳ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۲۵۰ ۲۵۱٫
^ ۴ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۵۱٫
^ ۵ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۱۲۴٫
^ ۶ – ـ ج۱ ۲، ص۵۳۴٫
۲۲۰
>
در حدّ خود افساد است و منافق دو چهره مفسدی است که خود را مصلح میپندارد و آنچه در آیه ﴿واِذا قیلَ لَهُم لاتُفسِدوا فِی الاَرضِ قالوا اِنَّما نَحنُ مُصلِحون ٭ اَلا اِنَّهُم هُمُ المُفسِدونَ ولکِن لایَشعُرون) ۱ آمده تبیین همین واقعیّت است. از اینجا راز تسفیه قرآن حکیم نسبت به اینگونه افراد روشنتر خواهد شد: ﴿اَلا اِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ ولکِن لایَعلَمون) ۲
۲٫ سرپرست کاری شدن؛ میگویند: تولّی الأمر. براین اساس، معنای آیه چنین است: منافق با رسیدن به سِمَت دست به فساد میزند.
به قرینه دو شاهد داخلی، معنای دوم بهتر و مناسبتر است:
شاهد نخست آنکه تلاش برای اِفساد زمین و نابود کردن حرث و نسل، کار انسانهای مقتدر است؛ نه هر منافق. هرچند اصل آشوبگری و تخریب نیازی به اقتدار و حکومت ندارد؛ لیکن عنصر محوری اینگونه از افسادها در گرو حکومت غاشمانه است: ﴿اِنَّ المُلوکَ اِذا دَخَلوا قَریَهً اَفسَدوها وجَعَلوا اَعِزَّهَ اَهلِها اَذِلّهً وکَذلِکَ یَفعَلون) ۳
دوم اینکه وقتی به تقوای الهی دعوت میشود: ﴿واِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اَخَذَتهُ العِزَّهُ بِالاِثم) ۴ عزّت دروغینی که او را بیجهت عزیز کرده است، او را دربرمیگیرد و نمیگذارد سفارش به تقوا را بپذیرد، معلوم میشود عزّت دروغینی در جامعه کسب کرده است که آن ویژه متولیان مناصب و صاحبان سمت و قدرت است. البته لازم نیست آن متولی، زعیمِ مطلق کشور باشد،
^ ۱ – ـ ج۲، ص۱۷۹٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۴٫
۲۲۱
>
بلکه هر صاحب سِمَتی که برای فساد و تباهی میکوشد میتواند مشمول این آیه باشد ۱٫
شاید از این آیه بتوان برداشت کرد که منافقان در پی کسب قدرت و تصاحب پستهای کلیدیاند تا از این راه اهداف پلیدشان را که در درون پنهان دارند ظاهر کنند، چنان که برخی از آیات قرآنی ۲ ، روایات معصومان(علیهمالسلام ۳) و شواهد تاریخی گواه آن است. البته بیاعتنایی به نصیحت ناصحان و ترتیب اثرندادن به امر و نهی آمران به معروف و ناهیان از منکر، به صاحب قدرت و حکومت اختصاص ندارد. اوباش آشوبگر نیز که خود را عزیز میپندارند دربرابر دعوت به تقوا، طغواگری میکنند؛ لیکن عنصر محوری مقاومت در برابر هدایت هادیان، خواه به صورت خصوصی باشد و خواه به صورت عمومی (که مبلغان رسمی دین در مآثر بنانی یا آثار بیانی خود دارند) آن است که ارباب قدرت آن هدایتگری را تحمّل نمیکنند و مانع اصل تبلیغ عدل و قسط و امنیّت میشوند و گاهی آمران به معروف را مستحق اعدام دانسته و به قتل آنان اقدام میکنند، هرچند مستقیماً آنها را مخاطب قرار نداده باشند: ﴿ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیم) ۴ گرچه صدور اینگونه از جنایتها از غیر حاکم هم ممکن است.
فساد متولیان منافق یا طاغی و باغی
در آیه گذشته خدای سبحان منافق را لدود و لجوجترین دشمنِ جامعه انسانی و
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیات ۱۱ ۱۲٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۳٫
^ ۳ – ـ سوره نمل، آیه ۳۴٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۰۶٫
۲۲۲
>
اسلامی معرفی کرد و در این آیه نشانههای دشمنی آنان را چنین بیان میدارد که این گروه وقتی سرپرست جایی یا کاری شدند، تلاش فراوان دارند تا عملاً جامعه انسانی و اسلامی را از نظر اقتصادی به فساد و تباهی بکشانند و از نظر فرهنگی سیر ترقّی و رشد علمی جامعه را متوقف کنند: ﴿ واِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها ویُهلِکَ الحَرثَ والنَّسل﴾.
در این آیه نمونههایی از فساد متولیان منافق یا طاغی و باغی از نظر علمی و عملی بیان شده است. آنها از نظر علمی سعی میکنند با القای شبهات، فکر و دل افراد ساده لوح را فریب داده و آنها را به تباهی بکشانند و با ایجاد وسوسه و نمیمه، محبتها را به عداوت و اتّحاد را به اختلاف بدل کنند. از نظر عملی هم میکوشند منابع اقتصادی اعم از کشاورزی، دامداری، صنعت و نیروی انسانی را نابود سازند؛ یعنی هم امنیت و آرامش فکری و وحدت ملی را از میان ببرند و مردم را به جان همدیگر بیندازند و هم استقلال اقتصادی را که به حرث و نسل وابسته است به خطر بیندازند تا جامعهسلامی از هر نظر به فساد و تباهی گرفتار شود.
جمله ﴿ویُهلِکَ الحَرثَ والنَّسل﴾، بر نابودی دامداری نیز دلالت دارد، چون واژه «نسل» مطلق است و افزون بر انسان، حیوان را نیز شامل میشود. همچنین شامل اهلاک انسانها (نیروی انسانی) در جنگ میشود. منافقان اگر دستشان به جایی یا کاری برسد، هم آشوب جنگ بر پا میکنند، هم در افساد دامداری و کشاورزی میکوشند. در این آیه، صنعت صریحاً ذکر نشده است، چون در آن روز هنوز صنعت آن چنان پیشرفت نکرده بود؛ لیکن جمله ﴿لِیُفسِدَ فیها﴾ شامل صنعت نیز میشود.
^ ۱ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۹۶ ۹۷٫
^ ۲ – ـ سوره محمّدص، آیه ۲۲٫
^ ۳ – ـ ر.ک: البرهان، ج۷، ص۲۱۶ ۲۱۷٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۲۱٫
۲۲۳
اختلاف افکنی، فساد دیگر متولیان منافق است: ﴿فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فِی الاَرضِ وتُقَطِّعوا اَرحامَکُم) ۱ این اختلاف افکنی همان افساد در زمین است و از این رو پس از ذکر افساد در زمین، قطع ارحام آمده است.
گفتنی است که منظور از «ارض» در این آیات، ارض در برابر آسمان است نه ارض در مقابل بحر؛ یعنی اینها در زمین و محدوده زندگی انسانها فساد میکنند؛ خواه در دریا یا در صحرا و فضا باشد.
نسبت بین «افساد» و «اهلاک»
آیا دو عنوان «افساد» و «اهلاک»، اجمال و تفصیل هماند، یا نسبت عموم و خصوص با هم دارند یا بر اثر اینکه تفصیل قاطع شرکت است، افساد به معنای القای شبهه الحاد، توطئه برای ایجاد اختلاف، و جاسوسی برای بیگانگان جهت زمینهسازی تهاجم و… است؟
از آیه ﴿اَتَذَرُ موسی وقَومَهُ لِیُفسِدوا فِی الاَرض) ۲ برمیآید که افساد مصداقهای دیگری هم دارد و نسبت آن با اهلاک، که یکی از مصادیق افساد است، شبیه عام و خاص است. از اینجا میتوان عنوان «سعی» را وسیع دانست و بدین لحاظ آنچه جاسوسان دارند، به نام سعایت، یکی از مصادیق آن است.
طبری افساد را شامل همه معاصی میداند ۳٫
۲۲۴
>
غضب و سخط الهی نسبت به فساد
عنوانِ عدم محبّتِ فساد: ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾ به معنای نفی دوستی اعم از غضب نیست، بلکه این تعبیر در قرآن حکیم ملازم با سخط الهی است، زیرا هر افساد و اهلاک حرث و نسلی، طغیان در برابر فرمان عدل محور خداست و هر طغیانی مایه غضب الهی است، چنان که از آیه ﴿کُلوا مِن طَیِّبتِ ما رَزَقنکُم ولاتَطغَوا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبی ومَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبی فَقَد هَوی) ۱ همین مبنای وزین استنباط میشود، پس اگر در قرآن آمده است که خداوند کافران، کَفّار اثیم، ظالمان، مُختال فخور، خوّان اثیم، مفسدان و… را دوست ندارد، به این معناست که این گروههای تبهکار مورد غضب خدایند. در مورد بحث نیز همینطور است.
تعبیر ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾ به منزله تکذیب صریح ادعای دروغین اهلنفاق است که خدا را شاهد قرار میدهند: ﴿ویُشهِدُ اللّهَ عَلی ما فی قَلبِه) ۲ در حالی که خداوند هم از قلب سیاه آنها با خبر است و هم از آنچه در دل آنان است بیزار و نیز از خود آنها بریء است.
تذکّر: هر یک از افساد و اهلاک مزبور سبب عدم محبّت الهیاند؛ لیکن تصریح به اوّلی موجب بینیازی از ذکر دومی است، زیرا اهلاک نیز از مصادیق افساد است.
^ ۱ – ـ سوره محمّدص، آیه ۲۲٫
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۲۷٫
^ ۳ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۴۲۵٫
۲۲۵
>
فساد تشریعی و تکوینی
خداوند هیچگونه ارتباطی با فساد ندارد، چون فساد را دوست ندارد: ﴿واللّهُ لایُحِبُّ الفَساد﴾. منظور از فساد در اینگونه موارد، فساد تشریعی است نه تکوینی. فساد تکوینی، همان فسادی است که در برابر «کَوْن» قرار دارد. هرگونه تحول و تکوّنی به همراه فساد است؛ به تعبیر علامه طباطبایی ۱ نظام طبیعت با کون و فساد تکوینی اداره میشود و این سنت و تقدیر خداست. تا چیزی فاسد نشود گیاه یا حیوان رشد نمیکند، چون رشد و نمو آن دو به تغذیه است. دستگاه تغذیه مواد اولیه را جذب و آن را فاسد میکند تا رشد اندامها پدید آید. خداوند هرگز سنت و تقدیر خود را دشمن نمیدارد. پس منظور از فساد در آیه مورد بحث یقیناً کون و فساد تکوینی نیست که مایه قوام هستی است، بلکه مراد فساد تشریعی است و بدین معناست که خداوند هرگز فساد تبهکاران را دوست ندارد.
فساد تشریعی، همان تباهی است که بر اثر ارتکاب معاصی و مناهی خدا پدید میآید؛ مانند تخریب حرث و نسل از راههای گوناگون که یکی از آنها بمباران مناطق مسکونی است. این فساد، در برخی آیات چنین آمده است: ﴿اِنَّ المُلوکَ اِذا دَخَلوا قَریَهً اَفسَدوها وجَعَلوا اَعِزَّهَ اَهلِها اَذِلّه) ۲ ﴿ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ والبَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاس) ۳
^ ۱ – ـ سوره طه، آیه ۸۱٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۰۴٫
۲۲۶
>
بحث روایی
۱٫ برخی از مصادیق حرث و نسل
عن الحسین بن بشّار قال: سألت أبا الحسن(علیهالسلام) عن قول الله: «… ویُهلِکَ الحَرثَ والنَّسل» «النسل هم الذرّیه، و الحرث: الزرع» ۱
عن زراره عن أبی جعفر(علیهالسلام) و أبی عبدالله(علیهالسلام) قال سألتهما عن قوله: ﴿واِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرض﴾ إلی آخر الآیه، فقال: «النسل: الولد، و الحرث: الأرض» ۲
روی عن الصادق(علیهالسلام): «إنّ الحرث فی هذا الموضع: الدین، و النسل: الناس» ۳
اشاره: أ. اینگونه روایات، تطبیق آیه بر برخی مصادیق آن است و چون آیه عموم یا اطلاق دارد، همه موارد آن صحیح است و هیچگونه تنافی میان آنها نیست.
ب. تطبیق حرث بر دین، از جهت تشبیه و تنزیل دین به بذری است که مایه حیات زمین است. همانطور که زمین با بذرافشانی آباد میشود، زمینهها و استعدادها نیز با دین و شریعت احیا و شکوفا میشود، چون دین و شریعت، حیاتبخش انسانهاست ۴٫
درحقیقت امام صادق(علیهالسلام) از عامل صلاح و حیات جامعه به «حرث»
^ ۱ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۹۶ ۹۷٫
^ ۲ – ـ سوره نمل، آیه ۳۴٫
^ ۳ – ـ سوره روم، آیه ۴۱٫
۲۲۷
>
یادکرده و مبلّغان سوء و شبههفکنان و پیروان متشابهات را به منزله نابود کننده جامعه انسانی معرفی کرده است.
تذکّر: محمّد جواد بلاغی(قدسسرّه) میفرماید: از تفسیر علی بن ابراهیم قمی برنمیآید که تطبیق حرث بر دین، کلام امام صادق(علیهالسلام) باشد ۱٫
۲٫ اسباب اهلاک حرث و نسل
عن أمیرالمؤمنین علیّ(علیهالسلام) فی قوله: ﴿واِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها ویُهلِکَ الحَرثَ والنَّسل﴾ «بظلمه وسوء سیرته» ۲
اشاره: خداوند دستور داده تا از راه قسط و عدل زمین معمور شود و همگان را به آباد کردن آن فراخوانده است: ﴿هُوَ اَنشَاَکُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَکُم فیها) ۳ آباد شدن جز به عدل جامعه میسور نیست، از اینرو خداوند امّت اسلامی را به قیام به قسط دعوت کرده است: ﴿کونوا قَوّامینَ بِالقِسط) ۴ ظلم که تجاوز از مرزهای تعیین شده است هندسه نظاممند زمین را درهم میریزد و این همان فساد زمین به وسیله ظلم و بدرفتاری سردمداران آن است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۱۰۰٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ تفسیر القمی، ج ۱، ص ۷۱؛ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص ۵۳۴؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۹۸٫
^ ۴ – ـ ر.ک: مواهب الرحمن، ج ۳، ص ۲۰۵٫
۲۲۸
>
بازدیدها: 240