شعر | به مناسبت شب نهم محرم

اشعار به مناسبت شب نهم محرم (حضرت عباس (ع) )

پيچيده بوي نم از آب مشك تو     يا اينكه روي خاك چكيده اشك تو

ديدي كه خيمه ميسوزه تو قحط آب/ غيرت الله پاشو ببين اشك منو

صداي هلهله بلند شد پاشو باز/ بده با يك رجز جواب دشمنو

خيمه ديگه نداره  امشب يه خواب راحت

اهل حرم آمادن       عباس! واسه اسارت

يا ساقي العطاشا 4

کنار بدنت شکسته کمرم           به خیمه تنتو چجوری ببرم

اولين باره كه ميام پيشت داداش/ مي بينم پيش من شدي نقش زمين

به روي فرق تو نشست جاي عمود/ حق داره باورش نشه ام البنين

اينجا پيچيده بوي        ياس بهشت مولا

جون دادي عاقبت رو   دست كبود زهرا

يا ساقي العطاشا 4

شاعر : امیر حسن سالاروند

*****************************

سردارم، اي ميرِ سپاهم، رفتي تكيه گاهم

ساقيّ ِ، بي دستم برادر، ماهِ خيمه گاهم

غرقِ خون شد چرا، ذوالفقارِ نگاهت

خيز و بنگر عدو، مي كند قصدِ غارت 2

واويلا  واويلا  ابوفاضِل اَباالفضل 2

ماه من، چشمانت پر از خون، گشته یاور من

دیدار، مشک پاره ی تو، آمد مادر من

ای سپهدار من، که فتادی ز مرکب

مضطر ماندم ببینِ …، چه بگویم به زینب؟

واويلا  واويلا  ابوفاضِل اَباالفضل 2

شاعر : حسین خدایار تهرانی

*****************************

در نگــاه تو بود قدر دو دنیـــا، روضه

مانده از نسل قدم های تو برجا، روضه

جیره ام را بدهید از قِبَل آتش دل

تا کنم با جگری سوخته  برپا، روضه

نظرت هست به من آنقدر آقا جان که

می کشی پای مرا با همه، شب هاروضه

گفته اند عرش گلو تازه کند از نفست

شاید اندوه زمین کم بشود با، روضه

چقدر مقتل صحرای دلت سنگین است

سند قتل مرا می کند امضا، روضه

چه عرق کرده نگاه در و ودیوار امشب

آمده با پسرش، حضرت زهرا، روضه

چشم تنهای تو را اشک درآغوش گرفت

موج، سینه زن تو، ساحل دریا، روضه

بهت زن های حرم بغض که شد، شد نوحه

مشک و دست و علم و حسرت سقا، روضه

شاعر : رضا دین پرور

*****************************

روضه ای باز و مستدل، از دست

دوراین باده مست بسیــار است

تشنه ي خود پرست بسیار است

در مسیر سقوط قامت او

ارتفاعات پست بسیار است

پای آهوی چشم او پر خار

در رکابش نشست بسیار است

مشک او شد هزار رشته قنات

احتمال شکست بسیار است

تاسرش را به آسمان ببرند

نیزه و دار و بست بسیار است

می شود پرچمش بلند انگار

دست بالای دست بسیار است

ای فرات! آه خانه ات آباد

دست او دست دشمنش افتاد

بر زمین خورد تا کتل، از دست

خورد رو دست بی محل، از دست

بی قرار حرم نشست از پا

گفت مرثیه خوان غزل، از دست

قاسم آب بود اما حیف

پا شد احلی من العسل، از دست

کاش حالا که مشک را بردند

می گذشتند لااقل، از دست

دیده شد روی دست های همه

روضه ای باز و مستدل، از دست

دست می رفت تا رود بعداً

امنیت حول و حوش تل، از دست

این همه دست دست کردن آب

عـــاقبت کارداد دست رباب

آسمان شد سیاه با چادر

شد زمین خون و شد هوا چادر

آسمان شد سیاه با چادر

می کشیدند بی هوا چادر

آسمان شد سیاه با چادر

بس که شد بی هوا، هوا چادر

از سر هرکسی که سیلی خورد

یا که معجر پرید یا چادر

دامن دختری درآتش سوخت

برسرش زد که عمه چا چادر

هرکسی می دوید می افتاد

بس که پیچید دور پا چادر

با تعارف به زجر می گفتند

دست خالی نرو!  بیا! چادر

غرفه داران شام فهمیدند

بوده سوغات کربلا چادر

روی نی بود  با پری ها باز

روضه ها باز، روسری ها باز

شاعر : رضا دین پرور

*****************************

چشم كردند حسودان قمرم را، چه كنم؟

اين بلايي كه غم آورده سرم را، چه كنم؟

تا شكستي همه جايِ تن ِ من تير كشيد

تو بگو پشت و پناهم كمرم را چه كنم؟

نيمه ي جانِ من از داغ پسر رفت ز دست

نيمه جانيست و اين مختصرم را چه كنم؟

از خدا بي خبران تير به مشكت زده اند

عطش اصغر خونين جگرم را چه كنم؟

من چگونه بدنت را ببرم تا خيمه؟

خنده و هلهله ي دور و برم را چه كنم؟

بعدِ تو فاتحه ي چادر و معجر خوانده ست

همه رفتند و تو رفتي و حرم را چه كنم؟

شاعر : سهراب افشاری

*****************************

گفتی ادرک اخا

( اشک چشمام در اومده)

فهمیدم مادر اومده

با حال مضطر اومده

گفتی ادرک اخا ،

غم تو قلبم به پا شده

خیمه ماتم سرا شده

حالا وقت عزا شده

وای دل من شد زار،(ندارم غمخوار)

پاشو از رو خاک،علم و بردار

میبینم از دور،تیر و سر نیزه

از حرم پیداست،چقدر نیزه…

سمتت دویدم و،از غم خمیدم و

اما دو دستت و،ندیدم و…

(عباس مرو مرو)

********

پاشو ای لشگرم

روزم بی تو شده سیاه

می بینی توی خیمه گاه

رقیه مونده چشم به راه

پاشو ای لشگرم

خیمه از غم قیامته

دشمن بی تو چه راحته

از حالا فکر غارته

وای قمرم افتاد،سپرم افتاد

تو که افتادی،(سپرم) افتاد

تو بری میشه،پشت من خالی

من برم خیمه،با کدوم حالی ؟

ساقی علم بزن،سر به حرم بزن

پاشو جلو چشام،قدم بزن

(عباس مرو مرو)

********

خیلی بی کس شدم

تنها موندم بدون تو

(جونم بسته به جون تو)

دیدم اشک روونتو

خیلی بی کس شدم

اشکام می بینی جاریه

زینب بی تو…”چه کاریه”؟!

سهمش ناقه سواریه

وای کشتن آقاتو،جلو چشماتو

بریدن ای وای،دوتا دستاتو

مشک بی آبه،قاتل جونت

از دوتا چشمات،می ریزه خونت

دریا کنار رود،حق تو این نبود

بر فرق حیدریت،زدن عمود

(عباس مرو مرو)

********

شاعر : میلاد قبایی

*****************************

تكيه گاه حرم

ميروسردارلشكرم

پشت و پناه خواهرم

عباسم اى برادرم

توزمين خوردى و

تيرميكشه كمرمن

غرق خون شد جگر من

خاك غم شدبه سرمن

واى،غم هجرونِ،توخميدم كرد

دیگه از دنيا،نااميدم كرد

اى علمدارم،بهترين يارم

بى توعباسم،تمومه كارم

دیگه شدم غريب،به مادرم قسم

پاشو ببين داداش،كه بى كسم

سقای تشنه لب۳

********

سخته باوركنم

كه دیگه بی برادرم

از پا افتاده لشکرم

دلواپسم برا حرم

غصه ی رفتنت

دنياموكرده زيرورو

واى ازطفلاى بى عمو

ازبى حيايى عدو

واى،ازتن پارت،كه شده غارت

پاشوكه زينب،شده بيچاره ت

خدا می‌دونه،چه غمی داره

خیمه هایی که،بی علمداره

عباس امید من،عباس پناه من

ای تکیه گاه من،سپاه من

سقای تشنه لب۳

********

چطوری جا شده

اینهمه تیر تو بدنت

پاره پاره شده تنت

قدّم خم شد تا زدنت

شده فرقِ سرت

غرق بخون برادرم

پاشو از جا دلاورم

غارت میشه  بی تو حرم

ای،پسر زهرا،قمر طاها

میری و بی تو،می‌مونم تنها

بی تو قلبم از،تپش افتاده

قتلگاه من،شده آماده

ساقی با وفا،ای صاحب لِواء

باشه قرارمون،رو نیزه ها

سقای تشنه لب۳

********

شاعر : بهمن عظیمی

*****************************

با ذکر ابالفضل باز شوری گرفتم

تاریکم ولی با او نوری گرفتم

ابالفضل تموم حسّ ناب عشقه

علمدار و سقای ارباب عشقه

ابوفاضل 3 ابالفضل

با ذکر ابالفضل، نجوا دارم هر شب

شد شامل حالم دعاهای زینب

ابالفضل قرار بی تابیه عاشق

ماه آسمون مهتابیه عاشق

ابوفاضل 3 ابالفضل

با ذکر ابالفضل، غوغا می کنم من

درهای اجابت رو وا می کنم من

ابالفضل همیشه فوق عشق رایج

او هم کاشف الکرب، هم باب الحوائج

ابوفاضل 3 ابالفضل

با ذکر ابالفضل، نغمه ساز سوزم

شوق بی مثالی دارد حال و روزم

ابالفضل دو دنیا آقا و امیرم

عمریه به دام لبخندش اسیرم

ابوفاضل 3 ابالفضل

شاعر : جابر عابدی

*****************************

چه سروری الله اکبر،چه شیری فرزند حیدر

سوی میدان میرود شادمان من،دلم خون و دیده ام تر

نمی بینی بی سپاهم،غریبم بی تکیه گاهم

دلت می آید که بگذاری این برادر را بی برادر

(عباس سقای من ماه زیبای من سرو رعنای من مرو)2

پر است از غصه صدایم،پریشانم در هوایت

نماند از تو یادگاری جز بین نخلستان رد پایت

زچشمانت چشم بد دور، سرت سالم دشمنت کور

درنگی کن ای برادر تا ان یکادی خوانم برات

(عباس سقای من ماه زیبای من سرو رعنای من مرو)2

(شاه وارب من، در نایاب من،مهر و مهتاب من حسین)2

هنوز از سمت شریعه،رسد این آوا که شیعه

اگر دستش هم قلم گردد،بر ندارد دست از امامش

همه مستان مدامیم،علمگیران امامیم

اگر بارد فتنه از هر سو، بر نمی گردیم از مرامش

(شاه وارب من در نایاب من،مهر و مهتاب من حسین)2

بلا جوی کربلائیم،علمداران ولائیم

که ما بیمار شهادت هستیم و محتاجان شفائیم

پریشانیم و پشیمان،که جا ماندیم از شهیدان

ببین تا آنان کجا رفتند و پس از آنان ما کجائیم

*****************************

برادر! برادر! چه آمد سرت

که اینگونه پرپر شده پیکرت

بگو با چه حیله اباالفضل من

بریدند بازوی آب آورت

تو ای ماه سیمای ام البنین

کجا رفت جادوی چشم ترت

تو بودی علمدار و رفتی، دگر

چه کس پر کند بعد تو سنگرت

دگر بعد تو ای پناه حرم

شود بیشتر زحمت خواهرت

ببین که بجای زنان حرم

به بالین تو آمده مادرم

شاعر : امیر عظیمی

*****************************

(حق نگهدار برادر)2 دیگه به من نگو علمدار برادر

دیگه خودت علم رو بردار برادر برادر

آقا گره نکن و نگو وای از دل

فداری اون دلت این جون ناقابل

یه جوری به هم ریختن، کل این فاضل

هر جور بچینیم نمیشه ابوفاضل

شرمندتم آقا، ببین میخام پا، بشم من از جا

ببینم اما، سر جاشون نیستتن اعضا وای وای

بنگر گفتم آقا، به ادرک اخا، ببخش یا مولا

زبانم شد وا، به اذن مادرت زهرا وای وای

یه عمری بود اقا، نگاهت می کردم، به چشم یک ولی

(یه مولا یه سورور)2

حال که مادرت پسر صدام زده

منم صداش زدم (فدای تو مادر)2

حالا که اومدی بیا یه کاری کن

که جون بگیرم این (نفس های آخر)2

بیا بخون و پا نماز چشم من

تا که ببینمت (یه چشم برادر)2

(حق نگهدار برادر)2 دیگه به من نگو علمدار برادر

دیگه خودت علم رو بردار برادر

فدای قد سروت که منحنی شد

فدای اون اشکات که خندیدنی شد

نزن بر سینه خیمه سینده زنی شد

نکش زحمت سقا پا موندنی شد

اگر که کوچکتر،شده این پیکر،دلیلش بیشتر

ز تیغ و خنجر، بوده خجالت از اصغر آب آب

بدنم رو دیگه به خیمه نبر،نبینم مضطر

که با چشم تر ، سکینه می زنه بر سر آّب آب

یه دل دو دل نباش، برو به خیمه ها

تو خیمه مردی نیست ، (دلم بی قراره)2

میون هلهله، منو بزار برو، اگر که غارتم

(شدم عیب نداره)2

کلاه خودم بره، فدای چادرا، شمشیر و جوشنم

(فدای گوشواره)2

بزار سرم بره، کسی حرم نره

بیا تو کار خیر، نکن استخاره

(حق نگهدار برادر)2 دیگه به من علمدار برادر

دیگه خودت علم رو بردار برادر

*****************************

خیمه ها پریشونه، مادری حراسونه

نوحمون، عمو جونه

(ای عمو، عمو عباس)3

تشنگی امونم رو برده، جونمون رو به لب آورده

(دیر بیایی، علی اصغر مرده)3

خیمه ها پریشونه، مادری هراسونه

نوحهمون، عمو جونه

(ای عمو، عمو جانم)3

دیگه نمی بینه چشام، به علقمه مونده نیگام

دلم برات شور میزنه،

بیا دیگه آب نمیخام

خیمه ها پریشونه،مادری هراسونه

نوحه مون،عمو جونه

(ای عمو، عمو جانم)3

یا حسین تو رو دارم،سر رو خاک نمیزارم

(ای عمو، عمو جانم)3

قوت دل بابایی تو، نعمت حرم مایی

تو غیرت دل دریایی تو

خود تو هم شعله وری، تو از همه تشنه تری

بین شریعه نکنه، بخاطر حرم آب نخوری

(ای عمو، عمو جانم)3

آسمون که کبوده، علقمه پر دوده

صحبت از یه عموده(ای عمو جان)2

رفتی و پریشونم کردی

این همه نگرونم کردی

کی میخاد به حرم بگردی عمو

(ای عمو ، عمو جانم)3

بابامدبگه یار نداره،حرم علمدار نداره

عمه داره گوشواره ی ، رقیه رو در میاره

هر چند که دیر کرد ، بر می گردد

نومید از او نگردد بر می گردد

اینقدر رباب بر سر و سینه نزن

چون قول که داد مرد بر می گردد

چون کو دلت قرص که گرمست دلم

با آب زلال و سرد بر می گردد

دستش برسد به آب و آبی به لبش

اصلا ورق نبرد بر می گردد

*****************************

العطش ساقی العطش ساقی

تیره گشته آسمان پیش دو چشمانت

بنگر ای ساقی بنگر ای ساقی

تیره گشته آسمان پیش دو چشکانت

من برای تو سمت میمنه

تو برای ما سمت میسره

ذکر من شده قتال العرب

ذکر تو شده هاشمی نصب

کرده ای سکوت در برابرم

تا که برده ام ذکر مادرم

(ای برادرم، ای برادرم، ای برادرم،)

(انا قتال العرب انا هاشمی نصب)

شد خجل دریا شد خجل دریا

از نگاه پر ز اشک آه عطشانش

تا ادب کردی تا ادب کردی

آسمانی ها همه گردیده حیرانت

دست تو شده، عاقبت قلم

چشمان حرم، خیره بر علم

دست و پیکرد چون شود جدا

تشنه تواند خیمه ها بیا

تیر حرمله چشم تو درید

بوی فاطمه بر خیمه رسید

یا اخا بیا سمت علقمه

آمده در آن بی بی فاطمه

ای چشم بگیر ، خون دیده را

تا نظر کنم، دیده ات اخا

دختران تو ، جمله ی مرا

بنگر سره من روی نیزه ها

غیرت منو این اهل حرم

دست دشمنو دست من قلم

گریه میکنم، من به روی نی

زینبت کجا، مست جام می

Views: 1260

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *