40 سال پاسخگویی – بخش دوم
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب، دانشگاههای کشور، یکی از کانونهای تحوّلات سیاسی و محل تبادل افکار و مناظرات بود: «گروهکهای الحادی آمدند دانشگاه تهران را تصرّف کردند و از اتاقها و سالنها و مراکزش بهعنوان اتاقهای جنگ، انبارهای سلاح و مرکز توطئه علیه اصل انقلاب و علیه نظام استفاده کردند! فضا را قُرق هم کردند؛ یعنی یک حالت ارعابی نهفقط در مسئولان آن روز -مسئولان آن روز، دولت موقّت بودند که اصلاً جان و توان و دل و جگرِ ورود در این میدانها را نداشتند؛ آنها که هیچ!- که حتّی در دل بسیاری از افراد انقلابی هم ایجاد کرده بودند.» (۸)
در چنین شرایطی بود که پس از فاجعهی شهادت آیتالله مطهّری، امام خمینی (رحمهالله)، رابطهی آیتالله خامنهای و دانشگاه را به شکلی رسمی برقرار کرد. امام در دیدار با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران، در پاسخ به احساس نیازی که از سوی آنها مبنی بر خلأ بهوجودآمده از فقدان آقای مطهّری در دانشگاه ابراز کردند، «آقا سیّد علی آقای خامنهای» را بهعنوان یک روحانیِ مناسب برای جوّ دانشگاه و رجوع دانشجویان انقلابی معرفی کردند:
«شما نشستهاید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را؟! شما مگر کمتر از آنها هستید؟ عدد شما بیشتر از آنهاست؛ حجّت شما بالاتر از آنهاست. شما این مسائل را که بگویید، خیانت اینها را میتوانید واضح بکنید در آن مکان، در دانشگاه. خیانتشان را میتوانید واضح بکنید که خودشان بگذارند بروند. بِایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، خب بیایید یکییکی بگویید ببینم شما چهکاره هستید آمدهاید توی دانشگاه دارید اخلال میکنید؟ میخواهید چه بکنید؟ میخواهید درس بگویید برایمان؟ شما کار خودتان را اوّل حساب بکنید که چهکاره هستید توی این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید، یا عُمّال غیر هستید خودتان را به ما میچسبانید؟ بِایستید آقا، بگویید. البتّه باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد میکنم که آقای آقاسیّدعلیآقا بیایند، خامنهای. شما ممکن است که بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهّری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است؛ میتواند صحبت کند؛ میتواند حرف بزند.» (۹)
به این ترتیب، آقای خامنهای بهعنوان نمایندهی امام در دانشگاه تهران انتخاب شد. مهمترین اقدام ایشان در این مقطع، برگزاری جلسات هفتگی با دانشجویان بود که در حدّ فاصل تابستان ۵۸ تا بهار ۵۹ در دانشگاه تهران برگزار میشد. یکی از روزنامهها، دربارهی این جلسات، اینگونه گزارش داده است:
«روزهای دوشنبه، مسجد دانشگاه تهران با اجتماع گروه کثیری از دانشجویان و گفتوشنود پیرامون مسائل و مباحث مختلف اسلامی، روح دیگری مییابد. حجّتالاسلام سیّدعلی خامنهای پس از اقامهی نماز با دانشجویان مسلمان و متعهّد این دانشگاه به گفتگو مینشیند.» (۱۰)
این جلسات، دو فایدهی عمده برای جریان انقلابی مسلمان دانشگاه به ارمغان آورد. نخست اینکه در فضای تنشزا و حسّاس دانشگاه که نیروهای معارض انقلاب به شکلی حداکثری و روزافزون، به تبلیغات و برگزاری میتینگهای سیاسی میپرداختند، وجود یکی از شخصیتهای مبارز و همراه امام، روحیه و توان مضاعفی به نیروهای انقلابی میبخشید. و دوم اینکه شکل برگزاری جلسات هفتگی به صورت پرسش و پاسخ آقای خامنهای با دانشجوها، امکان نزدیکیِ بیشتر طرفین و برقراری رابطهی رو در رو را فراهم میکرد که در انسجام نیروهای انقلاب، تأثیر فراوانی داشت. آیتالله خامنهای دربارهی آن جلسات و حالوهوای آن میگویند:
«من همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب، هر هفته میرفتم به مسجد دانشگاه تهران، برای دانشجوها، هم سخنرانی میکردم، هم پاسخ به سؤالات میدادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچّههای مسلمان، انقلابی، میآمدند آرام مینشستند، میشنفتند، میرفتند؛ عدّه هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اوّل انقلاب، آنهم در محیط دانشجویی، آنهم تهران، آنهم بنده که آنوقت هنوز رئیسجمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم -یعنی همهی عوامل انقلابی بودن جمع بود- میرفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت میکردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه؛ شاید در بین این برادران و خواهرانی که آن سالها دانشجو بودند، باشند کسانی در بین شماها که یادشان باشد آن سالها را. آن روزی که دانشگاه را گروههای کمونیستی قُرق کرده بودند که خطر نابودی بود.» (۱۱)
با این حال، فضای متشنّج دانشگاه، همیشه هم تابِ برگزاری آرام و بیماجرای این جلسات را نمیآورد. از این رو، آیتالله خامنهای روزهایی را هم به یاد میآورد که جوّ جنجالی دانشگاه، بر این جلسات نیز تأثیر میگذاشت و گاهی به تعطیلی آن میانجامید:
«روزی از روزها در همین دانشگاه تهران، دانشجویان عضو آن احزاب غیرقانونی -که الحمدلله اسمهای خیلی از آنها هم از یاد همه، از جمله از یاد بنده رفته است- بنا داشتند که نیروهای انقلابی را در دانشگاه، تارومار کنند. واقعاً در این دانشگاه تهران، وحشت، تمام فضا را گرفته بود! من اتّفاقاً پیش از ظهر آن روز، کاری داشتم -چون آنوقت، سال پنجاهوهشت کارهای زیادی بر دوش من بود- آن کار را انجام دادم و ظهر که شد، طرفِ دانشگاه آمدم. دو سه نفر از بچّههای سپاه که بهعنوان محافظ با من بودند گفتند: به دانشگاه نروید، امروز دانشگاه خطرناک است. گفتم نه، اتّفاقاً امروز هم باید به دانشگاه برویم؛ وقتش امروز است. به دانشگاه تهران آمدم؛ هیچکس نبود -در مسجد دانشگاه، شاید چهار پنج نفر بودند. دقیقاً یادم نیست چند نفر؛ تعداد خیلی کمی بودند- آنها هم به من گفتند که آقا، زودتر از اینجا بروید، خطرناک است. اگر آن گروهها مرا میشناختند -از دور که میشناختند، میدانستند من فلانیم- واقعاً برای من خطرهای جدّی هم داشت. آنها ترسیدند و ما را از دانشگاه، بیرون بردند!» (۱۲)
طرح صریح مسائل سیاسی و پاسخهای قاطع به پرسشهای بیپروای دانشجوها در این جلسات، سبب شده بود که محتوای سخنان آیتالله خامنهای، عموماً در جراید کشور انعکاس پیدا کند. محتوای پرسش و پاسخهای این مقطع، عموماً به دلیل عضویت ایشان در شورای انقلاب و حزب جمهوری، پیرامون مسائل مرتبط با این دو نهاد انقلابی است و پرسشگران، جدای از پرسشهای فکری یا جویا شدن نظرات شخصی ایشان، از مواضع شورای انقلاب یا حزب جمهوری نیز در قبال رویدادهای گوناگون سؤال میکردند. اما بخش دیگری از سؤالات به صورت مستقیم به خود آقای خامنهای مرتبط میشد و پرسشگران دربارهی اقدامات و مسئولیتهای او، پرسشگری و مطالبه میکردند.
در یکی از این جلسات، یکی از دانشجوها با تکیه بر اظهارات آقای شیخ ابوالقاسم لاهوتی -از روحانیون مبارز سالهای پیش از انقلاب- که در مصاحبهای تلویحاً به آقای خامنهای اشاره کرده و گفته بود: «خوب است کسی مسئولیت سپاه پاسداران را به عهده بگیرد که یک شغل، بیشتر نداشته باشد.» نظر ایشان را در رابطه با این اظهارنظر پرسیده بود. آقای خامنهای جواب داده بود:
«من در پاسخ این پیشنهاد آقای لاهوتی هیچ مطلبی برای گفتن ندارم مگر آنکه از ایشان و از شما درخواست کنم که شما را به خدا، خدمت امام بروید و از ایشان بخواهید که مرا از سرپرستی سپاه بردارند. [این مسئولیت] چیزی برای من ندارد البته انشاءالله خیر معنوی داشته باشد.» (۱۳)
در جلسهای دیگر، یکی از دانشجوها با لحنی تند و عتابآلود، حزب جمهوری اسلامی را متّهم به انحصارگری میکند: «حزب جمهوری اسلامی چرا اینقدر فرصتطلبی و انحصارطلبی و مقامپرستی دارد؟ چرا میخواهد تمام قدرت را به دست آورد؟ چرا اینقدر سنگ جلوی پای کاندیدایی میاندازد که در بین ملّت، بالاترین رأی را خواهد آورد؟» با این حال، آیتالله خامنهای سعی میکند که با متانت و به دور از بدبینی، پاسخ او را بدهد:
«درددلی بود که خواندم. البتّه ایشان حزب را متّهم به فرصتطلبی میکنند و قدرتطلبی؛ و من در پاسخ اینهمه سؤال باید عرض کنم که [این] خواهر و برادر عزیز، انشاءالله اشتباه کرده، گمانِ غرضورزی را خیلی ضعیف میدانم و گمانِ اشتباه را بیشتر میدانم.» (۱۴)
در همین جلسه، دانشجوی دیگری نظر آیتالله خامنهای را دربارهی اتّهامات شیخ علی تهرانی میپرسد. شیخ علی تهرانی، شوهر خواهر آقای خامنهای بود که اتّهامات فراوانی را به روحانیون حزب جمهوری و در رأس همه نسبت به آقای خامنهای وارد میکرد. آیتالله خامنهای به این پرسش هم با بردباری پاسخ میدهد؛ امّا معتقد است:
«بعضی از حرفهایی که ایشان زدهاند اتّهام نیست، دشنام است. [اینکه] فلانی آدم جاهطلبی است، این دیگر تهمت نیست، این یک فحش و دشنام دادن است… الان بنده به نوبهی خودم از اینکه یک شخصی به من اهانت میکند نهفقط ناراحت نمیشوم و اهمّیت نمیدهم بلکه به آسانی حاضرم از اهانت و دشنام او بگذرم… آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ میگویند که فلان اسناد را افشا کند. خب هرچه افشا کنند برای ما بهتر است.» (۱۵)
برای آیتالله خامنهای، حضور در دانشگاه و گفتوشنود با دانشجوها، نهتنها سخت و دشوار و دردسرآفرین نبوده، بلکه از دیگر مسئولیتها و فعّالیتهایی که در آن مقطع داشته، دوستداشتنیتر بوده است:
«من در تمام شغلهایی که هماکنون انجام وظیفه میکنم مثل سپاه پاسداران و وزارت دفاع، کار سخنرانی و نماز جماعت را که هفتهای یک روز و با شما دانشجویان میباشم از همهی کارهایم بیشتر دوست دارم. چون من با این کار آمیخته شدهام و [این کار را] اصیلتر میدانم.» (۱۶)
خردادماه ۵۹، دانشگاهها برای مقابله با جریانات ضدّ انقلاب و ایجاد تحوّل در نظام آموزشی تعطیل شد. با این حال، حضور آیتالله خامنهای در مجامع عمومی و دیدارهای رو در رو و پرسش و پاسخ با آحاد مردم، محدود به دانشگاه نبود. «شرکت در جلسات پرسش و پاسخ با مردم» در آن روزها که فضای سیاسی تحت تأثیر حاکمیت دولت موقّت و بعد دولت بنیصدر، و نیز جوسازیهای فزاینده علیه حزب جمهوری، بهشدّت مشوّش و غیرعادی بود، یکی از کنشهای سیاسی ضروری افرادی مانند ایشان بود تا بتوانند از میان این تخریبها، یک کانال مستقیمِ گفتگو با ملّت را به وجود بیاورند. ششم تیر ۱۳۶۱، آیتالله خامنهای در حالی در مسجد ابوذر تهران ترور شد که آنجا هم پاسخگویِ سؤالات مردم پیرامون حقوق زنان در یک جلسهی پرسش و پاسخ بود. (۱۷)
… ادامه دارد.
پاورقی ها :
۸. بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۷۸/۹/۱
۹. صحیفهی نور، جلد ۸، ص ۱۳۴
۱۰. روزنامهی جمهوری اسلامی، ۲۱ آذر ۱۳۵۸
۱۱. بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۳۹۴/۴/۲۰
۱۲. بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، ۱۳۷۶/۱۱/۱۱
۱۳. روزنامهی جمهوری اسلامی، ۲۹ آذر ۵۸
۱۴. روزنامهی جمهوری اسلامی، ۲ بهمن ۱۳۵۸
۱۵. روزنامهی جمهوری اسلامی، ۲ بهمن ۱۳۵۸
۱۶. روزنامهی جمهوری اسلامی، ۲۹ آذر ۱۳۵۸
۱۷. بیانات در جلسهی پرسش و پاسخ در مسجد ابوذر تهران، ۱۳۶۰/۴/۶
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 136