به گزارش روابطعمومی هیئت رزمندگان اسلام، دکتر مصطفی هدایی در یادداشتی نوشت: وقتی سطح امکانات جامعه افزایش مییابد اما حس رضایتمندی کاهش پیدا میکند، باید پرسید چه چیزی در عمق فرهنگ و نگرش اجتماعی تغییر کرده است؟
نشست «زندگی را زندگی کنیم» با حضور دکتر صالح قاسمی نشان داد که مسئله امروز جامعه ایران، نه فقر امکانات بلکه فقر معناست؛ نتیجه کمالگرایی افراطیای که تعریف ما از «زندگی مطلوب» را دگرگون کرده است.
از دهه شصت تا دهه نود؛ تغییر تعریف خوشبختی
دهه شصتیها با تمام دشواریها، از جنگ و کمبود تا رکود، شادتر زندگی میکردند. نه از رفاه خبری بود، نه از لوکسگرایی؛ اما لبخندها واقعیتر بود.
به تعبیر صالح قاسمی، پژوهشگر تحولات جمعیت، پارادوکس زندگی ایرانی در دهههای اخیر همین است: رضایتمندی بیشتر با امکانات کمتر و نارضایتی بیشتر با امکانات فراوانتر.
این تضاد آشکار، فقط در ظاهر اقتصادی نیست؛ بلکه از عمق نگرش فرهنگی سرچشمه میگیرد. جامعه امروز، زندگی مطلوب را در «حداکثرخواهی» تعریف کرده است، در حالیکه نسلهای پیشین، خوشبختی را در «کفایتِ عقلانی» میدیدند.
دههشصتیها با کمترین امکانات، احساس خوشبختی بیشتری داشتند؛ چون تعریف واقعبینانهتری از زندگی داشتند.»
کمالگرایی افراطی؛ بیماری پنهان سبک زندگی مدرن
کمالگرایی در ذات انسان نهفته است، اما وقتی از مرز واقعیت عبور کند، به کابوس تبدیل میشود.
دکتر قاسمی میگوید: «کمالگرایی زمانی که از رشد واقعی زندگی جلو بزند، رضایتمندی را از انسان میگیرد.»
امروز جوان ایرانی در تله همین افراط گرفتار است: ازدواج را تا رسیدن به شرایط ایدهآل به تعویق میاندازد، فرزندآوری را تا فراهم شدن همه امکانات به آینده موکول میکند و در نهایت، فرصت زیستن را از خود میگیرد.
این چرخه، فقط یک انتخاب شخصی نیست؛ نتیجه سالها القای رسانهای و فرهنگی است. جامعهای که شادی را در مصرف، موفقیت را در رقابت و عشق را در تجمل تعریف کرده، ناخواسته از مسیر تعادل خارج میشود.
کمالگرایی افراطی، ازدواج را گران و فرزندآوری را ناممکن کرده است.
رفاه بیشتر، رضایت کمتر
در نگاه نخست، رفاه و رضایتمندی رابطهای مستقیم دارند؛ اما قاسمی معتقد است این رابطه از جایی به بعد معکوس میشود.
او میگوید: «از نقطهای به بعد، رفاه بیش از اندازه خود به عامل کاهش کیفیت زندگی تبدیل میشود؛ چون سطح توقع انسان را تا حدی بالا میبرد که دیگر هیچ چیز او را راضی نمیکند.»
امروز در طبقات مرفه شهری، همین پدیده آشکار است. برخورداری زیاد، بهجای آرامش، اضطراب آورده است. خانوادهها با هزاران ابزار رفاهی زندگی میکنند اما از احساس خوشبختی دورترند. در حالیکه نسلهای پیشتر، با کمترین امکانات، اما با معنا، پیوند و توکل بیشتر، زیستند.
افزایش رفاه، اگر با رشد معنوی همراه نباشد، به سقوط آرام رضایتمندی میانجامد.
قدرت شروع ناقص؛ نسخهای برای بازگشت به تعادل
قاسمی در بخشی از سخنان خود به کتابی با عنوان قدرت شروع ناقص اشاره میکند و آن را الگویی برای نجات از کمالگرایی افراطی میداند.
او میگوید: «جامعهای که منتظر شرایط کامل برای ازدواج، کار یا فرزندآوری بماند، هرگز آغاز نخواهد کرد. باید شجاعت شروع ناقص را داشت تا در مسیر، کامل شد.»
در واقع، بازگشت به سادگی بهمعنای عقبگرد نیست، بلکه بازتعریف عقلانیِ زندگی است؛ نگاهی که نسل دههشصتی با همهی رنجهایش به ما آموخت. آنان آغاز کردند، حتی ناقص، اما در جریان زندگی کامل شدند.
زندگی را باید آغاز کرد، نه ایدهآل کرد.
بازتعریف مفاهیم تحریفشده
در پایان نشست، قاسمی با تأکید بر لزوم بازتعریف مفاهیم گفت: «جامعه امروز درگیر مشهورات غلط است؛ گزارههایی که ظاهراً علمی و درستاند، اما در واقع از بنیان اشتباهند. یکی از این گزارهها، باور غلط به برتری مطلق کمالگرایی است.»
او نسل دههشصتی را سرمایه اجتماعی دانست که میتواند در این بازتعریف نقشی کلیدی ایفا کند. نسلی که در میان کمبودها زیستن را آموخت و امروز در اوج پختگی، توانایی نجات تعاریف تحریفشده را دارد.
دههشصتیها نسل سوخته نیستند؛ نسل واقعگرای امیدند.
سخن پایانی
مسئله امروز ایران، مسئله «تجهیزات» نیست؛ مسئله «تعریف» است.
تعریف ما از موفقیت، از خوشبختی، از ازدواج، از فرزند، از رفاه.
تا وقتی به بازتعریف این مفاهیم بازنگردیم، کمالگرایی افراطی همچنان خوشبختی را از زندگی ایرانی خواهد ربود.
وقت آن رسیده است که از نگاه دههشصتیها درس بگیریم؛ نسلی که با قدرت شروع ناقص، کاملتر از ما زیستند.
انتهای پیام/
Views: 0