سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند
عرصهی جنگ هم که تنگ شود روی حیدر فقط حساب کند
آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست
شیر حق اینچنین که میغرّد آمده قلعه را خراب کند
روح از این صحنه تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند
میپری آن طرف سواره، ولی عمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیدهام چون تو سوی مرگش چنین شتاب کند
تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر آنچنان زد که حضرت داور
ضربهی روز خندقِ او را بهترین ضربه انتخاب کند
در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد رزم اگر با ابوتراب کند
همه دیدند امیر میآید زودتر از غدیر میآید
کی شود یک امینی دیگر شرح این ضربه را کتاب کند؟
بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار دل ما را همیشه آب کند
بعد یک عمر ذکر یا حیدر مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزهگر میاندازد خاک ما را خم شراب کند
قلب من در لحد که میبویند، به رقیب و عتید میگویند
میهمان علی است بگذارید، او بیاید خودش حساب کند
شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بیقرار رسید
تا به ذره نگاه یار رسید، میرود کار آفتاب کند
قاسم صرافان
****************************
چشم وا کن احد آیینهء عبرت شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد
داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود
داد و بیداد برادر که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست
یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند
همه دنبال فلانی و فلانی رفتند
همه رفتند غمی نیست علی می ماند
جای سالم به تنش نیست ولی می ماند
مرد مولاست که تا لحظهء آخر مانده
دشمن از کشتن او خسته شده ٬در مانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند
جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند
مرد آن است که سر تا قدمش غرق به خون
آنچنانی که علی از احد آمد بیرون
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
وان یکاد از نفس فاطمه برتن دارد
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه فاطمه با رایحهء گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
” بارها گفته ام و بار دگر می گویم”
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصلهء نعلین علی است
واژه در واژه شنیدند صدارا اما…
گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
شهر اینبار کمر بسته به انکار علی
ریسمان هم گره انداخته در کار علی
بگذارید نگویم که احد می لرزد
در و دیوار ازین قصه به خود می لرزد
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می نویسم که “شب تار سحر می گردد”
یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد
سید حمید برقعی
****************************
الله اکبر ای حرم امشب حرم شدی
بیش از همیشه نزد خدا محترم شدی
آیینه دار آینه ی ذوالکرم شدی
باغ ارم نه، رشک ریاض ارم شدی
ای زادگاه فاطمه، ای خانه ی علی
پروانه ی تو خلق و تو پروانه ی علی
تبریک ای بتان حرم داوری شدید
امشب به کعبه گرم ثنا گستری شدید
از افترای بت شدن امشب بری شدید
در اشتیاق شیر خدا حیدری شدید
امشب به کعبه اُنس بگیرید با علی
ریزید بر زمین و بگویید یا علی
خورشید سجده بر کره ی خاک می کند
زین سجده فخر بر همه افلاک می کند
دیوار کعبه سینه ی خود چاک می کند
پرواز، روح خواجه ی لولاک می کند
امشب شب ولادت جان محمد است
ذکر علی علی به زبان محمد است
امشب صدای دلکش زمزم علی علی است
امشب سرود عالم و آدم علی علی است
امشب دعای عیسی مریم علی علی است
باور کنید ذکر خدا هم علی علی است
آید صدای زمزمه ی مسجد الحرام
با چار رکن خود به علی می دهد سلام
امشب سرود وحی به تفصیل بشنوید
از جوف کعبه نغمه ی تهلیل بشنوید
تنزیل و قدر و نور به ترتیل بشنوید
بانگ اذان به کعبه ز جبریل بشنوید
بانگ علی علی همه در کعبه سر دهید
میلاد نور را به پیمبر خبر دهید
ای شیر، دخت شیر، زهی شیر داورت
ای کعبه این تو، این گل رخسار حیدرت
داری علی به دامن توحید پرورت
این جان پاک سید بطحاست در برت
هم مام شیر حقی و هم شیر دخت شیر
شیر خدا ز سینه ی پاک تو خورده شیر
ای طلعتت جمال جمیل خدا علی
ای بر تمام خلق خدا مقتدا علی
ای کرده حق به حضرت تو اقتدا علی
ای جان جان، که جان جهانت فدا علی
ای در تمام مُلک خدا ذکر خیر تو
مولود کعبه رکن حرم کیست غیر تو
مرآت حُسن خالق سرمد تویی علی
توحید تو، حقیقت احمد تویی علی
قرآن روی دست محمد تویی علی
حدّت همین که رحمت بی حد تویی علی
قرآن کتاب مدح و خدا مدح خوان توست
جای لب رسول خدا بر دهان تو است
تنها تویی به ختم رسل جان و جانشین
تنها تو را رسول خدا خوانده کل دین
تنها تویی تو دست الهی در آستین
تنها تویی امیر تمامی مؤمنین
تنها تو در، ز قلعه ی خیبر گشاده ای
تنها تو، پا به دوش پیمبر نهاده ای
بازوی دیو نفس که بسته است غیر تو؟
با احمد و خدا که نشسته است غیر تو؟
اصلاب کفر را که گسسته است غیر تو؟
بت های کعبه را که شکسته است غیر تو؟
بر منبر رسول، سلونی تو گفته ای
در بستر رسول، تو تنها تو خفته ای
قرآن نیازمند به نطق و بیان توست
هم تو زبان حقی و هم حق زبان توست
جاویدی و هماره زمان ها زمان توست
خورشیدی و تمام مکان ها مکان توست
وابسته ی ولای تو وابسته ی خداست
مهر تو لطف و رحمت پیوسته ی خداست
تا حشر بوسه های کرامت به دست توست
بالله قسم زمام امامت به دست توست
بیماری و شفا و سلامت به دست توست
روز جزا لوای امامت به دست توست
روزی که خلق ناله ی این المفرّ زنند
حتی رُسل به زیر لوای تو ایمنند
دستی که دامن تو نگیرد بریده باد
قلبی که بی ولای تو باشد دریده باد
سروی که خم نشد به حضورت خمیده باد
هرکس به جز تو دید، ترابش به دیده باشد
وجه اللّهی زمان و مکان غرق نور توست
هر کس که هر کجا بنشیند حضور توست
من کیستم غلام تو یا مرتضی علی
از تشنگان جام تو یا مرتضی علی
مرغ اسیر دام تو یا مرتضی علی
در دام هم به بام تو یا مرتضی علی
نطقم ز کودکی به ثنای تو باز شد
نظمم به نام «میثم» تو سرفراز شد
غلامرضا سازگار (میثم)
****************************
ام علی(ع) – مدح و ولادت
من مادحِ خورشیدم مست میِ توحیدم
شب سرخوشم از باده تا صبح شود عیدم
در این شب رستاخیز دارم ز جهان پرهیز
تصویر لقاء الله ثبت است به تجریدم
من معتکف اویم مشغول هو الهویم
با نغمۀ یا حیدر تا کعبه خرامیدم
غوغاست طواف من مولاست مطاف من
با چشمِ دلِ عارف در کعبه خدا دیدم
بر پرده بیاویزم از گُرده گنه ریزم
حالی به سبک بالی ست سر تا قدم امّیدم
سرمستِ یداللهم عبد اسداللهم
جز دور و بر مولا بیهوده نجوییدم
با گریۀ او گریان با خندۀ او خندان
با ساقیِ میخانه گرییدم و خندیدم
زنهار تَخیُّل را بگذار تحمل را
با لفظ لسانِ دل دلدار پسندیدم
از هر خَم ابرویش هر پیچش گیسویش
انگار گلی از نو در گلشن او چیدم
ما بی خبران در گِل او معتکف منزل
چون کعبه ای اندر دل نزدیک ترش دیدم
ای قبله گهِ قبله وی سجده گهِ کعبه
در صوم و صلوه عشق خود را به تو سنجیدم
من مدح ولی گویم هر نغمه علی گویم
ذکر علیاً مولا با صوت جلی گویم
در این دل دیوانه بیت الغزلی دارم
از ساقی و پیمانه حرفی ازلی دارم
جزو رجبیّونم مست رطبیّونم
از لعل لب مولا جامی عسلی دارم
چون درّ و صدف پاکم کز خاکِ نجف، خاکم
هم طینت زهرایی هم نور علی دارم
خاک حرمینم من، عبد حسنینم من
اِثنی عشری دینم، الحمد، ولی دارم
اینم قمرِ کامل اینم زهق الباطل
با نغمۀ جاء الحق در سینه دلی دارم
او صاحب دوران است مولا ی رسولان است
تردید اگر باشد در دین خللی دارم
از عالم اَو اَدنی اَسرار خفی امّا
در عالم این دنیا اسرار جلی دارم
فرمانبرِ اللهم حیدر ز ازل شاهم
بر امر اَلستِ او هر لحظه بلی دارم
هم آب حیاتم او، هم نور مماتم او
هم برزخ و هم در حشر شادم که علی دارم
من مدح ولی گویم هر نغمه علی گویم
ذکر علیاً مولا با صوت جلی گویم
فریاد حکیمانه خاموشیِ رندانه
در مکتب مولایم سیری است غریبانه
مولایی و مظلومی یکتایی و محرومی
آن هیبت و این غربت جَهدی است نجیبانه
دنیاست به چشمش خار عقباست به او گلزار
هر رهرو صادق را او رهبر فرزانه
بیدار کند علمش، هشیار کند حلمش
اعجوبۀ خلقت را خُلقی ست کریمانه
در حرب علی اُسوه، در سلم علی الگو
او راست به هر میدان رفتار حکیمانه
در بندگی اش عاشق در علم و عمل صادق
تیغ دو دَمش خون ریز با شیوۀ مردانه
با قوم جفا دشمن، مظلوم از او ایمن
با خصم، خشِن امّا، با دوست صمیمانه
هر نیمۀ شب پنهان بر دوش کِشد اَنبان
تا نان و خورش آرَد بر خوان یتیمانه
شب زاهدِ سجاده روز عارف آماده
شب ذکر مجیب آرَد روز است مجیبانه
عدلش چو یَد و بَیضا فضلش عظمت افزا
دور است غرور و کِبر از صاحبِ این خانه
اسرار نهان نزدش ابرار جهان عبدش
پس بسته چرا دستش بیرون ز حرمخانه
با آن همه آقایی یکتاست به تنهایی
بیتش چو در آتش سوخت شد خانه عزاخانه
او فاطمه را می دید زینب همه را می دید
دنبال امامش داشت فریاد پریشانه
ای منتقم زهرا برگرد از آن صحرا
تا روز فرج داریم آوای غریبانه
من مدح ولی گویم هر نغمه علی گویم
ذکر علیاً مولا با صوت جلی گویم
محمود ژولیده
****************************
به اوج میبرد امشب مرا هوای شما
که عشق رابنویسم، فقط برای شما
نگاه میکنم اینجا به رد پای شما
ومی رسم به خدا ، تاخدا ،… خدای شما
که آفریدشما را زمین هوایی شد
وکعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد
و بال هوروملک فرش این قدم ها شد
زمین برایحضور تو در تمنا شد
زاشک شوقملائک ستاره پیدا شد
وعشق برتن هفت آسمان هویدا شد
عصای دستنبی بوده ای و دست خدا
تو دستگیرکلیمی ، تو دستگیر عصا
شکوه عدلشمارا عقیل می داند
نگاه بتشکنت را خلیل می داند
شکاف کعبهشما را دلیل می داند
وشأن وصفتورا جبرئیل میداند
که اززبان خدا بر تو آفرین میگفت
وبا صدایبلند خودش چنین میگفت:
رقم زدهاست خدا عشق را به نام علی
فلکنشسته به حسرت برای گام علی
ملک نشستهدوزانو به احترام علی
((علیامام من است و منم غلام علی))
به لحظهلحظه ی عمرت خدا تبسم داشت
وبا صدایشما با نبی تکلم داشت
کرامتی کهتو داری الی الابد باشد
همیشه ذکرلبم یا علی مدد باشد
شجاعتی کهدلت داشت بی عدد باشد
گواه منسر عمربن عبدود باشد
شمار فضلشمارا ،خدا فقط داند
نشانه هایخدا را ،خدا فقط داند
مجید تال
****************************
قسمتم نیست بال و پر بدهند
به من از آن طرف خبر بدهند
جگرم را وسط گذاشته ام
به همه گفته ام نظر بدهند
به خدا گریه می کنی تا صبح
شرح حال مرا اگر بدهند
من از این در نمی روم هر چند
جای این در هزار در بدهند
چند تا مثل من خبر داری؟!
پای تو حاضرند سر بدهند
دردسر مایه ی کمالات است
نذر کردیم دردسر بدهند
ای امیر نجف به نفع تو نیست
عاشقانت اگر ضرر بدهند
درد و دل کردن تو را اغلب
به گدایانِ خون جگر بدهند
خاک پای تو قیمتش عرش است
پس نباید به جاش زر بدهند
چه کسی دیده هفت عالم را
همه اش را به یک نفر بدهند
***
آفریده شدم برای علی
تا بیفتم به دست و پای علی
این که ما از چه آفریده شدیم
علتش هست خاک پای علی
جان سائل چه ارزشی دارد
جان پیغمبران فدای علی
صد هزار آفتاب می ریزد
با تکان خوردن عبای علی
هم علی می شود علی خدا
هم خدا می شود خدای علی
این صدای علی صدای خدا؟
یا صدای خدا صدای علی؟
هم نشسته علی به جای خدا
هم نشسته خدا به جای علی
لطف معراج مصطفی این بود
شد صدای خدا صدای علی
عرش را شرع را شریعت را
همه را آفریده با “یه” علی
ذکر بالا سرش حسین بُوَد
پس نجف هست کربلای علی
انا مشتاق به جوار نجف
انا محتاج به دعای علی
بچه های بزرگ و کوچکمان
همه قربان بچه های علی
دست مولا و چادر بی بی
دست ما و نخ عبای علی
چه مقامی ست که هزاران بار
می شود فاطمه فدای علی
علی اکبر لطیفیان
****************************
بر بلندای فلک ذکر ملائک یا علی ست
هر که گوید یا علی، در روز محشر با علی ست
در طواف کعبه گر با دیده ی دل بنگری
هر طرف آئینه ای باشد کزان پیدا علی ست
گر خدا خوانم علی را، کفر باشد کفر محض
به که گویم المثنای حق یکتا علی ست
ای یهودی، ای مسیحی، ای مسلمان، ای فلان!
رکن کعبه، چلچراغ مسجد الاقصی علی ست
در شب معراج احمد نور از لب نور بود
دید در افلاک، ماه لیله الاسرا علی ست
مردگان دم می گرفتند ز عیسای مسیح
غافل از آن که مسیحای دو صد عیسی علی ست
اوست سرّ اسم اعظم، واقف است او بر امور
راز پنهان در عصای پنجه ی موسی علی ست
با علی بودن علو و عزت و آزادگی ست
جبرئیل عرش را استاد بی همتا علی ست
خواستگاران فراوان داشت دخت مصطفی
از خدا دستور آمد همسر زهرا علی ست
بر فراز آسمان ها هم حکومت حق اوست
حاکم و فرمانروای عالم بالا علی ست
قدرت کل دُوَل، از ناخن او کمتر است
امپراطور بلند آوازه ی دنیا علی ست
از غدیر خم چه می دانی؟، نمی دانی بدان
بعد پیغمبر امام و رهبر و مولا علیست
ای که هی دم می زنی از اولی و دومی
بشنو ای ابله، ولی مسلمین تنها علی ست
اوست باب الّه، باب العشق، باب المعرفت
شیعیان باب گرام زینب کبری علی ست
تا ابد پروندۀ شیعه بدون خدشه است
قاضی دیوان کیفر، صاحب الامضاء علی ست
مرحوم حسن خوشزاد
پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 3