آمریکا،چشمانداز دوره ریاست جمهوری بایدن | دکتر سعد الله زارعی
هیات : پیروزی جوزف ـ جو ـ بایدن در انتخابات آبان 1399 آغاز یک دوره جدید در آمریکاست و در این میان «جدید» به این معناست که آمریکای دوره بایدن با آمریکای دوره ترامپ و پیش از آن تفاوتهایی خواهد داشت. اما چه تفاوتهایی؟
جو بایدن 77 ساله حدود 47 سال سابقه کار در پستهایی مثل معاون رئیسجمهور و سناتور دارد و این به آن معناست که برخلاف دونالد ترامپ که هیچکدام از این سوابق را نداشته است، آشنایی بیشتری با حقایق آمریکا و محیط پیرامون آن و عرصه بینالملل دارد و این به او و آمریکا کمک میکند تا در تصمیمگیریها از شتابزدگی کمتری پیروی کند. ترامپ در دوره چهار ساله ریاستجمهوری خود به رئیسجمهوری که کمتر مشورت میکند، کمتر به گزارشهای کارشناسی توجه دارد و سریعتر از دیگران به تصمیم میرسد، شهرت داشت. از این رو در دوره او شاهد رخدادهایی بودیم که در داخل آمریکا اجماعی درباره آنها وجود نداشت. ترامپ به دلیل تکرویهایی که داشت، نتوانست از همه ظرفیت آمریکا در دوره ریاستجمهوری خود کمک بگیرد. او رابطه خوبی با پنتاگون نداشت و دستگاه سیاست خارجی او در شخص وزیر و مشاور ارشد او جراد کوشنر خلاصه شده بود. شورای روابط خارجی و کاخ سفید نیز در دوره ترامپ نتوانستند نقش سنتی خود را در کمک به «رئیسجمهور» ایفا نمایند. بر همین اساس ترامپ حتی در کارزار انتخاباتی با حزب پیچیدهتر دموکرات نتوانست از اعضای دولت خود استفاده کند و جمهوریخواهان نیز کمک چندانی به او در این کارزار نکردند. او علیرغم آنکه قضات دیوان عالی را تغییر داده بود و به ترکیب شش هوادار جمهوریخواهان و چهار هوادار دموکراتها رساند، اما در عین حال دیوان عالی نیز در ادعای انتخاباتی ترامپ ـ تقلب ـ کمکی به او نکرد و از این رو علیرغم سر و صداهای زیاد ترامپ، جو بایدن مسیر کمپینهای انتخاباتی تا کاخ سفید را راحتتر از آنچه ترامپ تصور میکرد، طی نمود.
چالش داخلی بایدن
جو بایدن در عین حال میداند که وضع اقتصاد آمریکا تا چه حد خراب است. او در کارزار انتخاباتی گفت آمریکا دستکم به پنج تریلیون دلار نیاز دارد تا بتواند بحرانهای عمیق این کشور را کاهش دهد. اما این پول چگونه به دست میآید؟ وقتی دونالد ترامپ در مواجهه انتخاباتی از او پرسید این همه پول را از کجا میآوری، بایدن گفت با رونق دادن به کسب و کار و گرفتن مالیات این پول تأمین میشود. ولی واقعیت این است که این راه چندان هموار نخواهد بود. چرا که همین الان آمریکا با رکود شدید مواجه است و کسب و کارها وضع و حال خوبی ندارند تا او بتواند از طریق وضع مالیاتهای جدید به این پول هنگفت دست پیدا کند. آمریکا دستکم 3 تریلیون دلار کسری بودجه دارد یعنی به اندازهای که درآمد دارد کسری بودجه دارد و این یعنی آمریکا 100 درصد با کسری بودجه مواجه میباشد که در فاصله بحران 1923 تاکنون بیسابقه است. بنابراین بایدن اگر بخواهد به شعارهای انتخاباتی خود عمل کند لااقل سالانه به 750 میلیارد دلار اضافه نیاز خواهد داشت و این چیزی نیست که عملاً به دست آمدنی باشد. این در حالی است که اگر بایدن نتواند به این پول دست یابد با موج جدیدی از بیکاری و افزایش قیمت کالاها و خدمات مواجه میگردد.
بایدن در عین حال پیروزی خود را مدیون بدشانسی دونالد ترامپ میداند. رقیب جمهوریخواه او بیش از 72 میلیون رأی دارد و این حدود 10 میلیون رأی بیش از زمانی است که ترامپ به سختی و به مدد کارتهای الکترال بر رقیب خود در انتخابات 2016 ـ هیلاری کلینتون ـ پیروز گردید. پیروزی بایدن در انتخابات 2020 دقیقاً مرهون افزایش هیجانی مشارکت شهروندان آمریکا در انتخابات است و این به آن معناست که آمریکا هماینک دوقطبی شده است و قطب مقابل او بیش از رؤسای جمهور که در انتخاباتهای دوره 1992 تا 2012 به پیروزی رسیدند، رأی دارد. این در حالی است که ترامپ برخلاف رقبای این رؤسای جمهور، شکست در انتخابات را قبول نکرده و به زمین و زمان میزند تا مانع رسیدن بایدن به کاخ سفید شود. ترامپ در فاصله انتخابات آبان ماه تاکنون نشان داده است که اگرچه ناگزیر به ترک کاخ سفید خواهد بود اما رأیدهندگان خود ا فراموش نمیکند و به قدرت آنان برای بازگشت به کاخ سفید اعتماد دارد. پس بایدن با اعضای مجلس سنا و مجلس نمایندگان درگیر خواهد بود. ترامپ در مجلس نمایندگان، حداقل 100 کرسی در اختیار دارد و رهبران 26 ایالت از 50 ایالت آمریکا از او حمایت میکند و بایدن نمیتواند آنان را تغییر دهد. این وضعیت بیانگر آن است که بایدن در دو ساحت سیاسی و اقتصادی چالشهای عمیقی در داخل پیش روی خواهد داشت.
چالش سیاست خارجی بایدن
اما تا آنجا که به ما برمیگردد جو بایدن با محیط خارجی پرمسئلهای نیز مواجه است. عملکرد ترامپ در این چهار سال این محیط را از یکسو دچار بهمریختگی کرده و از سوی دیگر به رقبای آمریکا و دشمنان آن امکان عرض اندام بیشتری داده است. روابط آمریکا و چین بیش از هر دورهای دچار تنش است و بعید است چینیها بدون گرفتن امتیازات ویژه اقتصادی به دوره پیش از به قدرت رسیدن ترامپ برگردند. آمریکا در دوره ریاستجمهوری ترامپ، چین را متهم به توطئه علیه اقتصاد خود میکرد و ادبیات میان پکن و واشنگتن به شدت تند شده بود. بر این اساس اولین اندرز باراک اوباما که از او به استاد بایدن یاد میشود، به «رئیسجمهور منتخب» این بود که اول روابط با چین را به وضعیت عادی بازگرداند. اما این چیزی نیست که صرفاً به اراده سیاسی بایدن بستگی داشته باشد. چینیها نسبت به رفتار آمریکا در شرق دور اعتراض دارند و مداخلات آن در شبهجزیره کره و شاخ و شانه کشیدن آن برای اراضی و جزایر چینی را برنمیتابند.
چالش با روسیه
روابط آمریکا و روسیه هم در دوره بایدن به سمت بحرانیشدن پیش خواهد رفت. دموکراتها در انتخابات اخیر، ولادیمیر پوتین را متهم میکردند که برای به قدرت رسیدن دوباره ترامپ خطوط قرمز را زیرپا گذاشته است. بر این اساس هنوز بایدن به کاخ سفید نرسیده دولتهای اروپایی که آشکارا از بایدن در انتخابات حمایت می کردند، در بیانیهای از مسکو خواستند تا شبهجزیره کریمه که روسیه در سال 1391 به تصرف درآورد را ترک کند و البته روسیه پوتین این تهدید را جدی نگرفت و حتی از دادن پاسخ به این بیاینه خودداری کرد. روسیه در مناقشه با آمریکا نیز دلیلی نمیبیند تا بخواهد جانب احتیاط را رعایت کند. روسیه میداند روابط پکن واشنگتن التیامپذیر نیست و در عین حال از ضرورت توجه بایدن به وضع اقتصادی ویران آمریکا خبر دارد و لذا روسیه در دوره بایدن با اعتماد به نفس بیشتری در مقابل غرب عمل خواهد کرد.
وضع روابط خارجی آمریکا در حوزه عربی هم به هم ریخته است. آمریکا اگرچه از مهمترین عوامل بقاء رژیم غاصب صهیونیستی در فاصله سالهای 1324 ـ زمان پایان جنگ جهانی دوم و مطرح شدن آمریکا به عنوان ابرقدرت ـ تا سال 1395 که ترامپ روی کار آمد، بود. اما همواره سعی میکرد از خود چهره میاندار در اختلافات و درگیریهای کشورهای عربی و اسلامی با رژیم صهیونیستی نشان دهد. بر این اساس باراک اوباما طرح دو دولت را مطرح کرد و همواره از سیاست شهرکسازی به وسیله رژیم اسرائیل انتقاد میکرد. دونالد ترامپ صحنه درگیری را به نفع تلآویو تقویت کرد. حالا موضوع اسرائیل در محیط منطقهای با دو وضعیت متناقض مواجه میباشد؛ از یکسو رژیم اسرائیل با بخشی از جهان عرب شامل عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین که در محور مقاومت قرار دارند، مواجه میباشد که یادآور مشکل اسرائیل با جبهه امتناع عربی محوریت سوریه است و از سوی دیگر بقیه جهان عرب که پیش از این به صورت یکپارچه و تحت رهبری دولت سعودی به عنوان «جناح محافظهکار عربی» شناخته میشد، دو پارچه شده است. عده کمی از آنان در ماههای پایانی دوره ترامپ با رژیم صهیونیستی توافقنامه روابط سیاسی امضا کردهاند و بخش بزرگتری از آنان در وضعیت سکوت قرار دارند و اسرائیل نگران پیوستن حداقل تعدادی از این کشورها به جبهه مقاومت هست که نشانههایی از آن در تونس و الجزایر به چشم میخورد.
آمریکا در دوره ترامپ با راهاندازی «معامله قرن» و انتقال سفارت خود از تلآویو به بیتالمقدس و حمایت از الحاق بلندیهای جولان به سرزمینهای اشغالی اسرائیل و نیز با تصویب الحاق حدود 30 درصد از اراضی فلسطینی واقع در کرانه باختری رود اردن به مناطق اشغالی اسرائیل، تمام طرحهای قبلی آمریکا را منسوخ کرد و وضع جدیدی که پر از تنش است را پدید آورد. بایدن نه میتواند به اندازه ترامپ پیگیر معامله قرن باشد و نه قادر است مسیر رفته را بازگرداند و شرایط را به دوره اوباما برساند. این همه در حالی است که اسرائیل در سالهای اخیر با بحران شدید داخلی هم مواجه شده به گونهای که در دو سال، سه انتخابات پارلمانی را برگزار کرده و هماینک در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی چهارم میباشد. در این حدود یک سال اخیر، رژیم اسرائیل ناگزیر تن به کابینه ائتلافی بین حزب لیکود و حزب جدید التأسیس آبی ـ سفید به رهبری گانتز داد. کابینهای که دوام نیاورد و با اعلام خروج حزب
آبی ـ سفید، در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. اسرائیلیها امروز به این جمعبندی رسیدهاند که دوره بنیامین نتانیاهو که از سال 1374 تاکنون در نقطه کانونی قدرت اسرائیل قرار گرفته، به پایان رسیده و این در حالی است که پس از او هیچ شخصیت جامعی برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری اسرائیل باقی نمانده است و این رژیم ناگزیر به پوستاندازی تن خواهد داد. در یک جمله وضعیت بایدن در ارتباط با پرونده فلسطین در هالهای از ابهام قرار دارد. او اگرچه در انتخابات اخیر از حمایت 70 درصد یهودیهای ساکن آمریکا برخوردار بوده است اما آنان نیز از تداوم دوره نتانیاهو پشتیبانی نمیکنند و رأی آنان به بایدن بیانگر نارضایتی آنان از سیاست تحریکآمیز ترامپ درباره یهودیان و از جمله دولت صهیونیستی اسرائیل بوده است. بر این اساس میتوان پیشبینی کرد که به دلیل ضعف سیاست بایدن درباره مسایل فی ما بین تلآویو و واشنگتن، فلسطینیها میتوانند زمان بهتری داشته باشند و وحدت آنان میتواند تا حد زیادی امور آنان را سر و سامان دهد.
روابط آمریکا و ترکیه
رابطه آمریکا و ترکیه هم تا حد زیادی به هم ریخته است. در جریان انتخابات اخیر، رجب طیب اردوغان متهم شد که در انتخابات از دونالد ترامپ جانبداری کرده و پیروزی او را ترجیح میدهد. ترکیه در دوره ریاستجمهوری ترامپ توانست موقعیت خود را در سوریه در مواجهه با کردهای این کشور (pyd) تثبیت کرده و مناطق بیشتری از این کشور را به تصرف خود درآورد. اما آیا اردوغان میتواند همین روابط را با بایدن هم داشته باشد جواب این سؤال آسان نیست و باید گفت بله و خیر! اردوغان این ظرفیت را دارد که یک چرخش دوباره در سیاست خارجی خود داشته باشد. از نظر بایدن این چرخش باید با کاهش همکاریهای میان آنکارا و مسکو از یکسو و آنکارا و تهران از سوی دیگر توأم باشد. اردوغان در همین روزها با بهکارگیری ادبیات غیردوستانه با ایران و پیش کشیدن بحث ترکهای جنوب ارس، یک علامت به بایدن داد. اما به نظر نمیآید او به این مقدار بسنده کند از این رو درست در همین روزها، تیم سیاسی جو بایدن از لزوم کنار گذاشته شدن اردوغان از مردم ترکیه حرف زد و رئیسجمهور این کشور را عنصر نامطلوب خواند. آمریکاییها از روابط رو به توسعه ترکیه و روسیه به شدت عصبانی هستند. آنان خرید سامانه اس 400 از سوی ترکیه را یک دهنکجی به روابط تاریخی آنکارا ـ واشنگتن ارزیابی کرده و به دنبال تحول در عرصه سیاسی ترکیه هستند.
اما در اینجا دو سؤال اساسی وجود دارد؛ آیا اردوغان تحت این فشارها راه خود را تغییر می دهد؟ آیا آمریکا در موقعیتی هست که بتواند به طور واقعی ترکیه را برای تغییر سیاست و روابط منطقهای خود تحت فشار قرار دهد؟ بعید است اردوغان بتواند در روند سیاسی ترکیه تغییرات اساسی بدهد. هر چند اردوغان مایل به ترمیم روابط با عربستان، امارات و مصر ـ محور تندروی عربی ـ و نیز ترمیم روابط با آمریکاست. اما به هیچ وجه از توطئه مشترک آنان برای تغییر سیاسی در ترکیه ایمن نیست و لذا نمیتواند به آنان اعتماد کند و به «فرموده» آنان عمل نماید. از آن طرف آمریکا و محور تندرو عربی در موقعیتی نیستند که بتوانند شرایط منطقهای را به ضرر روسیه، ایران و ترکیه تغییر دهند. از این رو میتوان پیشبینی کرد که در ماههای آغازین دوره ریاستجمهوری جو بایدن، شاهد تشدید ادبیات ضدترکی کاخ سفید خواهیم بود اما این موضوع به مرور فروکش میکند و وضع بین آنکارا و واشنگتن عادی میشود. کما اینکه روابط ترکیه و آمریکا در دوره ریاستجمهوری اوباما پس از یک دوره تنش به سمت آرامش رفت.
چالش ایران و آمریکا
اما بحث ایران در این میان از پیچیدگی زیادی برای بایدن خبر میدهد. آمریکا در دوره اوباما ـ بایدن تلاش کرد تا از طریق یک توافق جامع به مهار جمهوری اسلامی دست پیدا کند این توافق جامع اگرچه در بحث هستهای محدود ماند اما آنان از ورود ایران به برجامهای بعدی ناامید نبودند. کمااینکه پایههای برجامهای موشکی و منطقهای در متن برجام هستهای به نحوی «ظریف» جانمایی شده بود. از منظر اوباماـ بایدن میتوان با حفظ تحریمهای شدید، ایران را وادار به پذیرش شدیدترین رژیمهای نظارتی ـ بازرسی ـ کرد و با تمرین دادن آن، راه را برای مذاکرات موشکی و منطقهای با ایران هموار نمود. اما دونالد ترامپ با خروج از برجام کار را سخت کرده است. حالا بایدن قادر نیست شرایط بین آمریکا و ایران را به سال 1392 که مذاکرات برجام شروع شد، بازگرداند. چرا که با وجود مخالفت روسیه و چین، قادر به بازسازی دوباره اجماع در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران است و نه قادر به بازگرداندن ایران به برجام علیرغم فشارهای شدید تحریمی است.
بایدن اگر بخواهد بدون سر و صدا به برجام بازگردد باید تحریمها علیه ایران را به طور واقعی لغو کند و حال آنکه ماندن اوباما در برجام به معنای لغو تحریمها نبود و در عمل هم اینطور نشد اما بازگشت بایدن به برجام، لزوماً توأم با عمل به تعهدات خواهد بود چرا که در غیر این صورت ایران از راهی که طی یک سال اخیر در کم کردن تعهدات برجامیاش پیموده است، بازنمیگردد و این بازگشت آمریکا به برجام را بیخاصیت کرده و منجر به نقض غرض آمریکا از امضای برجام از یکسو و اعمال تحریمها از سوی دیگر میشود.
بایدن اگر به برجام هم باز نگردد به این معناست که شرایط فعلی میان امضاکنندگان برجام و ایران استمرار مییابد و این به نفع سیاست مهار ایران نیست چرا که ایران همانطور که در مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی به آن تصریح شده، بدون آنکه رسماً اعلام کند، از برجام خارج میشود و مذاکرات نفسگیر چندساله غرب با ایران منسوخ میگردد و این یعنی روز از نو روزی از نو و این چیزی نیست که آمریکا و وابستگان اسرائیلی و عرب آن خواستار آن باشند در این میان جو بایدن با راهاندازی مذاکرات، مسیر دو (Track two) با ایران درصدد پیدا کردن راه میانهای است به گونهای که ایران امتیازات محدود و اعلام نشدهای دریافت کند و روند خروج از برجام را متوقف گرداند و بایدن با اتکاء به آن به برجام برگردد و ادبیات طلبکارانه خود را هم حفظ کند یعنی ادبیات ایران درخواست از آمریکا برای بازگشت به برجام باشد و ادبیات آمریکا لزوم تن دادن ایران به مذاکرات جدید نه فقط پیرامون برنامه هستهای و حتی تن دادن به مذاکره پیرامون قدرت موشکی و نفوذ خود در منطقه باشد. بایدن گمان میکند این راه اگرچه اطمینانآور نیست و تضمینی برای دست یافتن دوباره به مهار ایران در آن نیست اما آن را «تنها راه ممکن» در مواجه با ایران ارزیابی میکند. همین حالا که دولت روحانی چراغ خاموش به مذاکرات مخفی با اطرافیان بایدن روی آورده است، تیم بایدن مرتب از «شروط» بایدن برای بازگشت صحبت میکنند.
اما از این طرف، ایران به هیچ وجه اعتمادی به آمریکا و از جمله تیم بایدن ندارد. بر این اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ دامت برکاته ـ اخیراً تأکید کردند، در دوره کنونی با آمریکاییها گفتوگویی نخواهیم داشت. بایدن باید ابتدا به برجام بگردد و تحریمها را بردارد. آنگاه ما میتوانیم در قالب گروه 1+5 با طرفهای مختلف گفتوگو داشته باشیم. در واقع خطوطی که رهبری تعیین کردهاند جلوی سواستفاده تیم بایدن را میگیرد و هر گونه گمانهزنی برای مذاکرات پیرامون موضوعات فراهستهای را از بین میبرد.
بایدن اگر به فرمول رهبری تن دهد، در واقع در مقابل مقاومت ایران تسلیم شده است و اگر به این فرمول تن ندهد باید حرکت جهشی ایران به سمت بازسازی هستهای خود را بپذیرد و این بدترین انتخاب برای بایدن است. تیم بایدن معتقد است کار با ایران هماینک از هر زمانی سختتر شده است؛ چرا که هماینک ایرانیها درباره سوءنیت آمریکا تردید کمتری دارند و نیروهای هوادار مذاکره با آمریکا در ایران در موقعیت ضعیفی قرار گرفتهاند. تیم بایدن برای روی کار آمدن دوباره افرادی نظیر روحانی وظریف در ایران، هیچ شانسی برای خود قایل نیست و نتیجه انتخابات خرداد ماه ایران را روی کار آمدن نیروهای انقلابی میداند و از این رو با مواضع رهبری نمیتواند پیش از انتخابات به مذاکره با ایران دست یابد و کمی بعد از روی کار آمدن هم با دولت جدیدی در ایران مواجه است که نگاه جدیدی به مذاکره دارد و این هم در حالی است که همین روزها دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به صورت پی در پی از حق ایران در کاهش تعهداتش دفاع کردهاند و این به معنای آن است که درب شورای امنیت سازمان ملل روی طرحهای ضدایرانی آمریکا بسته است.
بازدیدها: 0