ترجمه قرآن و نیز فهم آن به تنهایی و تنها با رجوع به قرآن ممکن نیست، نمیتوان با به دست داشتن یک لغتنامه به دنبال فهم قرآن بود، توجه به تفسیر و اهمیت شناخت عصر نزول و نیز معانی دقیق لغات در آن دوره و نیز وجود گفتمانهای عصر نزول باعث میشود ترجمه دقیق و امانتدارانهتری از قران ارائه شود.
ترجمه چیست؟
در تعریف ترجمه گفتهاند که ترجمه یکی از ابزارهای ارتباطی بسیار مهم به شمار میرود. مترجم فردی است که میکوشد متنی را از زبان اصلی آن به زبان دیگری برگرداند. در ترجمه ادعا میشود که آنچه ترجمه شده است، همان چیزی را میگوید که متن اصلی در حال بیان آن است. «اگر ترجمه را به عنوان یک پروسه ارتباطی، یعنی انتقال پیام از زبان مبدا به زبان مقصد توسط مترجم به عنوان واسط میانجی بین این دو زبان، در نظر بگیریم، نباید این واقعیت را فراموش کرد که در ترجمه توسط یک انسان، انتقال پیام مستقیماً از زبان مبدا به زبان مقصد صورت نمیگیرد، بلکه ماهیت غیرکلامی آن واقعیت است که مترجم به درک آن نائل شده است، انتقال معنا با توجه به نوع متن و موضوع به روشهای مختلفی ممکن است صورت گیرد.»
دانش بشر هیچگاه توسط یک قوم یا به یک زبان به دست نیامده است. در تاریخ علم نهضتهای عظیم ترجمه علم را از یک تمدن به تمدنی دیگر منتقل کردهاند. ترجمه آثار یونانی به زبان اسلامی چنین اثری داشت. فلسفه، طب و طبیعیات از جهان اسلامی توسط مترجمان به شرق منتقل شد و سپس همین کار توسط مسیحیان انجام شد و زمینه ساز رشد غرب گردید. برخی معتقد هستند که «ترجمه یعنی حدفاصل و واسطه میان کثرت فرهنگها و وحدت بشریت.» انسان با ترجمه توانسته است که تکثر را به کمترین حد آن کاهش دهد. بدون مترجم انسانها انگار موجوداتی از کرات آسمانی بودند.
زبان مبداء در ترجمه به زبان مقصد تبدیل میشود، نگرانی که در ترجمه وجود دارد این است که با عدم درک یکی از دو زبان مبدا و مقصد، متن برگردانده شده اشتباه باشد. به تبع نگرانی در خصوص متونی مانند قرآن بسیار زیاد میشود و برخی برای ترجمه، شیوه تحت اللفظی را انتخاب میکنند.
از دیرباز دو نوع ترجمه وجود داشته است. در شیوه تحت اللفظی مترجم میکوشد به مراد نویسنده و زبان مبداء امانتدار باشد، اما در ترجمه آزاد وی میکوشد زمینه فهم بهتر برای خواننده را فراهم کند. علیرغم این تقسیمبندی نمیتوانیم معتقد باشیم که حتما یکی از این دو روش به صورت کامل انجام میشود و مترجم صرفا به یک زبان پایبند است.
ترجمه بدون تفسیر ممکن نیست
چنانچه گفته شد، ترجمه تحت اللفظی یکی از انواع ترجمه است. شاید به نظر برسد در این نوع ترجمه بالاترین حد امانت به زبان مبدا صورت بگیرد و مترجم دقیقا همان متن اصلی را به زبانی دیگر منتقل کند، از سوی دیگر ما به راحتی میتوانیم معنای الفاظ را از لغتنامهها استخراج کنیم و به معنی تحت اللفظی جمله دست بیابیم، اما آیا واقعا این طور است؟ برخی معتقد هستند با حذف تفسیر میتوان به ترجمه واحدی از قرآن رسید. طرفداران این روش معتقد هستند که با تاثیر تفسیر بر ترجمه یک لفظ به معنای تفسیری مقدم میشود، از سویی دیگر با دخالت دادن تفسیر در ترجمه معنایی تفسیری به خداوند نسبت داده میشود. هواداران ترجمه تحت اللفظی معتقد هستند که با دخالت تفسیر در برگرداندن آیات الهی و تلاش در رفع ابهاماتی که از آیات برداشت میشود، تفسیر خاص یک مترجم که در تقابل با تفاسیر دیگر است تکثر تفاسیر را به معنای قرآن وارد میسازد.
هر لفظ در هر زبانی بر اساس شرایط شکلگیری آن زبان معنای خاصی دارد و نمیتوان یک لفظ واحد را در دو زبان دقیقا دارای یک معنا دانست. آیتالله معرفت در این زمینه مثال خوبی مطرح میکند، «فرض کنید در زبانی بالاترین و قویترین سوگند، سوگند به شمشیر باشد. خود را جای مترجمی بگذارید که در حال ترجمه داستانی از این زبان به زبانی دیگر است که در آن، به دلایل جغرافیایی-فرهنگی، بالاترین سوگند، سوگند به خورشید است و سوگند خوردن به شمشیر اصلاً مفهومی ندارد؛ فرض کنید قهرمان داستان به معشوقش میگوید: به شمشیر سوگند هرگز تو را فراموش نخواهم کرد. تکلیف مترجم با این جمله چیست؟ اگر مترجم شمشیر را به شمشیر ترجمه کند، معنی [لفظ] را حفظ کرده است، اما این خطر وجود دارد که پیام را نرسانده باشد… چنانچه مترجم سوگند به شمشیر را به سوگند به خورشید ترجمه کند، معنی [لفظ] را رها کرده در مقابل پیام را رسانده است.» از این رو ترجمه لفظ به لفظ برای مخاطبی که در یک گسست نسبت به تاریخ نزول زندگی میکند مفید معنا نخواهد بود.
از سویی دیگر در ترجمه آگاهی به تعبیرات مجازی، مثال، استعارهها، کنایات، زمینههای تاریخی وشان نزول اهمیت مییابد، از اینرو نمیتوان بدون دخالت تفسیر به ترجمه پرداخت. آیتالله معرفت برای نشان دادن ناکارآمد بودن ترجمه تحت اللفظی آیه «وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا: و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار [هم] گشادهدستى منما تا ملامتشده و حسرتزده بر جاى مانى.» (اسراء، ۲۹) را آورده و میگوید: خواننده این ترجمه در حیرت خواهد ماند، چرا که خداوند از بستن دست به گردن و از گشاده نمودن دست منع نموده است؛ ولی باید توجه داشت که غُلّ بدین در لغت عرب کنایه از بخل ورزیدن و بسط یدین کنایه از سخاوت است.
دکتر احمد پاکتچی در همین راستا معتقد است که واژهها و گرامر در قالب فرهنگ و گفتمان معنای خود را مییابند و از طریق صرف ترجمه واژه نمیتوان به معنا دست یافت. درک واژههایی مانند انعام به معنای چارپایان و اعجمی به معنای غیرعربزبان تنها با ترجمه قابل فهم نیست. باید توجه داشت که انعام در عربستان دارای اهمیت بسیار بالایی بودند، همین طور غیراعراب نیز معنای خاصی برای اعراب داشت که با صرف ترجمه این واژهها معنا منتقل نمیشود.
از این رو به نظر میرسد بدون توجه بهشان نزول، تاریخ و جغرافیانی عهد پیامبر و نیز ریشهشناسی لغات ترجمه میسر نباشد و نمیتوان با صرف معانی لغات به ترجمه پرداخت.
بازدیدها: 167