آیت الله العظمی مکارم بررسی کردند: پیامدهای امنیتی عرفان های کاذب

آیت الله مکارم شیرازی بررسی کردند | پیامدهای امنیتی عرفان های کاذب

خانه / پیشنهاد ویژه / آیت الله مکارم شیرازی بررسی کردند | پیامدهای امنیتی عرفان های کاذب

رعایت اصول و احکام شریعت گام اول براى سیر و سلوک است، و سالکان طریقت هرگز به خود اجازه نمى دهند که براى وصول به حقیقت کمترین تخطى و انحرافى از احکام شریعت پیدا کنند در حالى که در عرفان التقاطى (تصوف) این معنى نه تنها مجاز شناخته شده، بلکه احیاناً مورد توصیه نیز قرار گرفته، و به عنوان یک الگو مطرح شده است.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی  از مراجع عظام تقلید در یادداشتی به واکاوی پیامدهای امنیتی عرفان های پرداختند و خاطرنشان کرده اند: در این بین حادثه ناگوارى که اخیراً در تهران اتفاق افتاد و منجر به شهادت چند نفر از مأموران انتظامى و بسیجى و موجب تخریب و سوزانده شدن اموال مردم شد، نشان داد که  عرفان‌هاى کاذب سر از مسائل خطرناک دینى و اجتماعى و اخلاقى در آورده اند که یک نمونه‌اش همین حادثه دردناک تهران بود. این جنایت تا کنون در کشور ما سابقه نداشت که شخص تبهکارى سوار ماشین شود و مردم بیگناه و مدافع امنیت را زیر بگیرد و به قتل برساند. لیکن تصوف این بدعت را به نام خود ثبت کر[۳]

از این رو رسانه های بیگانه نیز که روی ایجاد نا امنی در جامعه سرمایه گذاری می کنند از ابزار این فرقه های منحرف و منحط که مشغول فعالیت هستند امنیت جامعۀ اسلامی را مورد تهدید قرار می دهند؛ به نحوی که به جرأت می توان ماهیت ذاتی عرفان های کاذب را به عنوان عوامل  اصلی نا امنی در جامعه به شمار آورد.[۴]

.ددر عصری به سر می بریم که شیاطین در لباس‌هاى مختلف ظهور مى‌کنند و حتى لباس مقدس عارف وسالک را بر تن مى‌پوشند تا ره‌پویان این راه را بهتر فریب دهند.[۱]لذا آثار نفاق در چهره‌ها وحرکات ودر لابه‌لاى سخنان آن‌ها نمایان است که ما آن‌ها را تحت عنوان‌ «عرفان‌هاى کاذب» معرفى مى‌کنیم.[۲] فرقه هایی منحرف که دائماً  مرتکب فساد و فتنه مى شوند و به امنیّت جامعه ضربه مى زنند.[۵]

عرفان های کاذب؛ ابزار دست آمریکا و صهیونیسم

بدیهی است عوامل سیاسى یکى از پررنگ‌ترین امورى است که به پیدایش عرفان‌هاى کاذب کمک کرده زیرا از یک‌سو پیروان این عرفان‌ها دخول در مسائل سیاسى وبه‌ویژه امورى مانند جهاد را ممنوع مى‌شمرند وبه این شکل، هم علاقه خود را به معنویت به‌صورت کاذبى اشباع مى‌کنند وهم مزاحمتى براى جهان‌خواران ومستکبران عالم ندارند.[۶]

لذا  فرقه های ضاله که  در راستای  تخریب و تضعیف نظام اسلامی  فعالیت می کنند که به یقین  ساخته و پرداخته استعمار هستند و مرکز آنها در اسراییل و آمریکاست. [۷]

اینچنین است که ساختن فرقه ها و مذاهب انحرافی یکی از دسیسه های اصلی دشمن است[۸] و طبیعی است بسیارى از آن‌ها ابزار دست سیاستمداران جهان هستند وسیاستمداران جهان‌خوار براى آن‌ها احترام فراوانى قائل‌اند واز اعتقاد آن‌ها به صلح کل براى اهداف نامشروع خود بهره مى‌گیرند وجالب این است که بسیارى از آن‌ها سرانجام به آمریکا پناهنده شده ویا رشد ونمو آن‌ها در آن‌جا بوده ویا در مشکلات، حامیانى از سیاستمداران آمریکا داشته‌اند.[۹]

ردپای استعمار در پیدایش و گسترش تصوف

در تاریخ اسلام هیچ شاهدى بر وجود تصوف نیست؛ بلکه مدارک روشنى در دست داریم که تصوّف از قرن دوم هجرى از خارج مرزهاى اسلام، از اقوامى مانند هندوها و یونانیان و مسیحیان به مرزهاى اسلام نفوذ کرد و با معتقدات اسلامى آمیخته شد و به شکل یک فرقه التقاطى درآمد.[۱۰]

بررسى تاریخ معاصر نیز نشان مى دهد که همیشه دشمنان اسلام، سعى داشته اند افکار مردم مسلمان را به یک نوع بى تفاوتى در برابر حوادث سوق دهند و مطمئناً هیچ چیز بهتر از افکار صوفیانه و صوفى مسلکى و خزیدن در گوشه خانقاه و پناه بردن به یک سلسله تخیّلات نظر آنها را تأمین نمى کرده است،[۱۱] چرا که صوفیان به حکم درون گرایى، چندان کار به برون ندارند، و به حکم «صلح کل» که مذهب صوفى است مایلند با همگان کنار بیایند و در صلح و صفا زندگى کنند، و در تعلمیات آنها مسائلى همچون جهاد و برخورد قهرآمیز با دشمنان حق و عدالت، و پنجه افکندن در پنجه ظالمان و ستمگران، و قیام و شورش پرخروش بر ضد آنان محلى ندارد، به عکس خزیدن در گوشه خانقاه، و چشم برداشتن از جهان ظاهر، کاملًا با افکار آنها سازگار است.[۱۲]

به راستی چه عاملى براى تخدیر توده ها از چنین تفکراتى بهتر مى باشد؟ و لذا جاى پاى استعمار در تاریخ تصوّف به خوبى نمایان است، مخصوصاً در عصر و زمان ما. براى اینکه مذهب مخصوصاً اسلام را از صورت فعال بیندازند، و آن را به یک عامل تخدیر مبدّل کنند اصرار بر تقویت خانقاهها، و رهبران این فرق داشته و دارند.[۱۳]

 لذا قدرت های استکباری مروج این [۱۴]افکار و تعلیمات بوده و هستند و مطمئناً هر قدر مردم این سامانها به این مسلکها روى آورند بار آنها سبک تر و مقاصد آنها عملى تر خواهد شد.[۱۵]

این یکى از عوامل گرایش و گسترش این مسلکها در کشورهاى اسلامی  است که آثار آن در جوامع اسلامی به صورتهاى گوناگون به چشم مى خورد، حتى اگر در اعماق بعضى از مذاهب ساختگى که در قرون اخیر به وجود آمد دقّت کنیم خواهیم دید که در همه آنها یک نوع ریشه صوفیگرى و افکار صوفیانه وجود دارد.[۱۶]

بر این اساس قوى ترین عامل جنب و جوش صوفیان در ایران، جنبه سیاسى دارد و جزء نقشه هاى استعمارى است، اینگونه است که ترویج صوفیگرى در متن سیاست رژیم طاغوتى پهلوى قرار داشت و از سالها دیده میشد که شرق شناسان از شرق و غرب و وزارت فرهنگ رژیم پهلوی از ایران دست به دست هم داده بر اوج آن مى افزودند.[۱۷] و یا وزارت فرهنگ ایران در عصر طاغوت صوفیگرى را به عنوان درسى در دانشگاهها مى گرداند و سالانه بودجه هنگفتى در راه کتاب صوفیان خرج مى کرد.[۱۸]،[۱۹]

فتنه گری و تضعیف امنیت دینی در سایۀ ترویج  اباحه‌گری

گفتنی است اساس عرفان های کاذب بر محور اباحى‌گرى وعبور از خطوط قرمز در مسائل اخلاقى واجتماعى وبرداشتن هرگونه قیدوبند دینی از افراد ودادن آزادى مطلق. دور مى‌زند[۲۰]

از این رو در سرگذشتهایى که به استحاله آرمانى بعضى از صوفیان مربوط مى شود آمده است که صوفیان به علت راحت طلبى، گریز از مسئولیتهاى اجتماعى، وضع روانى، خیال پردازى، درون گرایى، خویشتن یابى، و خودآگاهى، تازه جویى، خستگى روحى، وازدگى علمى، گریز از مذهب مختار، واکنش منفعلانه در برابر قدرت های استکباری و بسیارى علل دیگر به مسلک تصوف روى آورده اند.[۲۱]لذا  نوعى تساهل و تا حدوى عدم تعّصب در بین افراد و اعضاى گروه صوفیه وجود دارد[۲۲] .

بی جهت نیست  گروهى که با حکومت روحانیت و اسلام اصیل مخالفند به صوفیگرى روى مى آورند که رنگ و لعابى از مذهب دارد و درست در نقطه مقابل روحانیت و مذهب است.[۲۳]

زیرا صوفیان، مذهبى مى خواهند که با همه چیز بسازد، نجات را فقط در صفاى دل بداند و بس![۲۴]و در انجام تکالیف اسلامى سختگیر نباشد و راه را برى ارتکاب بسیارى از اعمال باز بگذارد، اینها پوست است نه مغز!اینها همه در صوفیگرى پیدا مى شود، چیزى که بوى اسلام مى دهد، اما اسلام نیست! و براى ضربه زدن به اسلام ابزار خوبى است.[۲۵]

لذا صوفیان با گفته ها و نوشته هاى خویش، حدّ و مرز کلمات و مفاهیم و معانى دینى را مى شکنند و غیر مسقیم از ارزش کلمات مقدس شرعى مى کاهند نام و صفات خداوند و دیگر واژه هاى توقیفى دینى را از وضع اولیه خود بیرون برده و به جاى آن یک دسته الفاظ رمزى و مجازى مانند: ساقى، شاهد، عشق، مى ..قرار مى دهند، و مفاهیم برخى جملات دینى را هم دگرگون مى کردند؛ مثلًا در شریعت گفت شده گناه مکنید. ابن عربى مى گفت: ترک گناه، گناه است![۲۶]،[۲۷] و یا بنا به دستور شرع، شیطان لعنت شده است؛ ولى احمد غزالى (۵۲۶ ه) مى گفت: هر که تعلیم توحید از ابلیس نگرفت زندیق است.[۲۸]،[۲۹]

بی شک این مضامین انحرافی در واقع   منحرف ساختن مردم  از دین و مصداق بارز فتنه انگیزی است[۳۰] بر این اساس حکومت اسلامى  فتنه گرى به هر عنوان را  نوعى اعلام جنگ [۳۱]مى داند و خود را موظّف به دفاع مى شمرد.[۳۲] زیرا «ایجاد فتنه (و منحرف ساختن مردم از دین خدا) از قتل هم بالاتر است»،[۳۳]چرا که آن جنایتى است بر جسم انسان و این جنایتى است بر جان و روح و ایمان انسان.[۳۴]

جنایت دراویش داعشی؛ ارمغان پیوند صوفیسم و لیبرالیسم در شریعت گریزی

رعایت اصول و احکام شریعت گام اول براى سیر و سلوک است، و سالکان طریقت هرگز به خود اجازه نمى دهند که براى وصول به حقیقت کمترین تخطى و انحرافى از احکام شریعت پیدا کنند، در حالى که در عرفان التقاطى (تصوف) این معنى نه تنها مجاز شناخته شده، بلکه احیاناً مورد توصیه نیز قرار گرفته، و به عنوان یک الگو مطرح شده است.[۳۵]

لذا همه عرفان های کاذب  از برنامه‌هاى مذاهب آسمانى که به زعم آن‌ها سخت ومشکل است گریزان‌اند وبه گمان خودشان دربرابر آن‌ها آزادى زیادى در عین دین‌دارى! مى‌خواهند.[۳۶] همانگونه که لیبرالیسم نیز بر مسأله «فردگرائى» و «آزادیهاى فردى» در یک مقیاس نامحدود منحصر است.[۳۷]آنها در حقیقت براى اثبات این اصول روى اصل «آزادى» و «نیروهاى طبیعى انسان» تکیه مى کنند و مى گویند:انسان آزاد آفریده شده و باید آزاد بماند.[۳۸]

ولى هیچ توجه ندارند که تمام ارزش هاى انسانى و اجتماعى با این طرز فکر فرو مى ریزد و هیچ فلسفه یا مکتب یا منطقى نمى تواند براى این گونه افراد محدودیت قائل شود؟چرا محدود باشند؟ چرا هر کار را از آنها ساخته است انجام ندهند؟ چرا قوانین و الزامات اخلاقى و اجتماعى را بپذیرند؟و چنین افرادى چقدر خطرناک و وحشتناکند؟[۳۹]

در این شرایط، بازار عرفان‌سازها داغ شده است چراکه از یک‌سو لذات مادى لیبرالیسم که دامنه گسترده‌اى پیدا کرده چیزى نیست که بسیارى از افراد بتوانند از آن چشم بپوشند وجمع میان آزادى در آن‌ها وکام‌جویى‌هاى جنسى وغیر جنسى جز در عرفان‌هاى کاذب پیدا نمى‌شود. آن‌ها مى‌گویند: مهم اصلاح قلب ودرون وباطن است، اما در برون، انسان مى‌تواند آزادى داشته باشد، همان چیزى که در تعبیر جمعى از صوفیان گذشته وحال آمده است که مى‌گویند: شریعت پوست است وطریقت مغز است ورسیدن به حقیقت نتیجه طریقت است.[۴۰]

اینچنین است که عرفان های التقاطی غالباً در این اصل مشترک‌اند که آزادى‌هاى فراوانى که احیاناً سر از اباحى‌گرى، استفاده از مواد مخدر ویا حتى همجنس‌گرایى درمى‌آورد به پیروان خود بدهند وآنها را از خط قرمزهایى که در شرایع الهى وجود دارد وگروهى آن را مزاحم خود مى‌دانند عبور دهند.[۴۱]

به تعبیر دیگر، پیمودن راه ادیان آسمانى که توأم با بایدها ونبایدهاى فراوانى است باب ذائقه گروهى نیست، به همین دلیل خواسته معنوى خود را در جایى مى‌جویند که بر آن‌ها سخت نگیرد وبایدها ونبایدهاى عملى نداشته باشد ویا در حدّ محدود باشد.

وجود یک عده از افراد بى بندو بار و هنجار گریز در «زمره درویشان» یا لااقل «درسلک ایشان»! دلیل بر این مطلب است.[۴۲] که این گرایش  به عرفان‌هاى کاذب به‌دلیل نفی هنجارهای اجتماعی جامعه در ماهیت ذاتی تصوف است .[۴۳]

با این تفاسیر هنجارشکنى ومخالفت با اعتقادات بدیهى و مسلّمى که پیروان ادیان الهى پذیرفته‌انددر ذات عرفان های کاذب به ویژه تصوف نهادینه شده است[۴۴] همانطور  که دروایش صوفی در حادثه ناگوارى که اخیراً در تهران اتفاق افتاد در واقع جنایت داعشى‌ها را انجام دادند،[۴۵] و همانند داعشى‌ها که همه را غیر از خود کافر مى‌پندارند و خونشان را مباح مى‌دانند، این گروه نیز جنایت آفرینی کرد.[۴۶]زیرا بهره بردارى کامل و بدون قید و شرط از مظاهر مادی و غیر انسانی لیبرالیسم محتاج به یک آزادى عمل بى حساب در سایۀ مخالفت با نظم اجتماعی  است لذا هنجار شکنان دست به دامن تصوف مى زنند.[۴۷]

اختلاف افکنی  با چاشنی  تضعیف نظام اسلامی به سبک عرفان های کاذب

بدیهی است  آمار تعداد فرقه‌ های منحرف و  عرفان های کاذب روزبه‌روز بیشتر مى‌شود تا آن‌جا که برخی  تعداد آن‌ها را به بیش از چهار هزار عنوان می کنند، لذا  وحدت وتمرکز ملت‌ها وامت‌ها به شدت مورد هجمه قرار می گیرد ، از این نظر است که عرفان های التقاطی مورد علاقه ستمگران جهان هستند زیرا هرگونه تمرکز واتحاد جوامع اسلامی، بلاى جان آن‌هاست.[۴۸]

در این بین نظام اسلامی از نژادهاى مختلف؛ زبانهاى گوناگون، تشکیل یافته و تنها وجه مشترکى که در میان این همه دسته هاى مختلف پیدا مى شود همان اتحاد دینى و مذهبى است.[۴۹]لیکن امروزه  سعى مى شود با ترویج عرفان های کاذب ، تمامیت نظام اسلامی مورد تهدید قرار گیرد.[۵۰]

به راستى حیرت آور است در حالی که  امروز سعى مى شود اختلافاتى که در میان شیعه و سنى وجود دارد تقلیل پیدا کند و همه مسلمانان یک دل و یک زبان در برابر دشمنان مشترک خود ایستادگى کنند از آن بالاتر سعى مى کنند در میان تمام معتقدان به مذاهب عالم در برابر سیل مادیگرى و الحاد و بى دینى یک نوع اتحاد و هماهنگى ایجاد کرده و زنجیر محکمى تشکیل دهند؛  آیا بااین حال درست است که ما بیاییم  یا در مقابل مساجد که یگانه مرکز اسلامى است و در قاموس اسلام مرکز اجتماعى جز آن وجود ندارد خانقاه بسازیم؟![۵۱]

تصوف و هدایت پروژۀ نفوذ؛ مراقب باشید عرفان های کاذب در سطوح بالای مدیریت نفوذ نکند

تأسف آور است که امروزه مسائل زشت در لباس زیبا عرضه می شود مثل عرفانهای کاذب از جمله تصوف که متأسفانه از سطح توده مردم فراتر رفته و به قله مسائل اجتماعی و سیاسی نفوذ کرده است.[۵۲] در حالی که باید مراقب بود تا مسائل خرافی و عرفان های کاذب در سطوح بالای مدیریت نفوذ کند این مسئله برای نظام اسلامی بسیار خطرناک است.[۵۳]

نقش آفرینی عرفان های کاذب در تسهیل پروژۀ نفوذ غیر قابل انکار است به عنوان نمونه فردی به‌عنوان انرژى درمانى ودرمان بیمارى‌هاى لاعلاج به اغفال گروهى از مردم، به‌ویژه زنان مى‌پردازد. او براى انرژى درمانى به کویت مى‌رود و با سفارت‌خانه‌هاى خارجى تماس داشته وتمایل پیدا مى‌کند براى ادامه کار به انگلستان برود.[۵۴]

مدعى دیگر، زنى است که مدعی  ارتباط امام زمان(عج) بود و خود را  همسر آینده آن حضرت می دانست، ولى قبل از شروع فعالیت‌هایش با همسر سومش سفرهاى تفریحى متعددى به کشورهاى فرانسه، آلمان، ایتالیا، سوئد واسرائیل داشته است.[۵۵]

فرقه دیگرى که پیشواى آن‌ها یک فرد بى‌سواد است وخود را زکریاى رازى مى‌داند (لابد ازطریق تناسخ) ونماز را براى پیروانش تغییر داده وبه‌اصطلاح، نمازى مختص پیروان خودش ساخته است وعبارت «السلام علیک ایها النبى» را خطاب به خودش مى‌داند، مدعى است که ازطریق ریاضت، به مقاماتى رسیده است ومى‌خواهد در غرب ایران تشکیلاتى به نام اورشلیم بسازد وخانه کعبه را در آن قرار دهد تا دیگر کسى به مکه نرود.[۵۶]

تأسف آور است که امروز ه مى بینیم دستهایى از خارج و داخل ، در ترویج صوفیگرى مى کوشند؛ حتى کار به جایى رسیده که در بعضى از دانشگاهها، از سوى بعضى از اساتید تقویت مى شوند![۵۷]

به هر حال  امیدواریم مسؤولین محترم وقتى مى‌خواهند درباره عرفان های کاذب به ویژه تصوف سخن بگویند مراقب تعبیرات خود باشند و چیزى برخلاف آموزه‌هاى دینى که نتیجه معکوس خواهد داشت بیان نکنند. [۵۸]

عرفان های کاذب و تهدید امنیت اخلاقی جامعه

رهبران عرفان های کاذب غالباً براى جمع کردن پیروان بیشتر، از صلح کل وپذیرش همه مذاهب وعقاید دَم مى‌زنند وگاه حتى منکران خدا را با حفظ عقیده الحادى به‌سوى خود دعوت مى‌کنند ومجموعه نامتجانسى از پیروان را براى خود فراهم مى‌سازند ودرمجموع، از این طرق، شهرت‌طلبى وگاه منافع مادى وحتى جنسى خود را تأمین مى‌کنند.[۵۹]

بر این اساس مجامع صوفى ها خالى از تفرّج و تنوع نیست، مخصوصاً براى افرادى که کار روزانه خشن و سنگینى دارند وسیله خوبى براى رفع خستگى هاى روحى و فکرى و مایه تجدید نشاط است![۶۰]البته  در تمام دوره هایى که مسلک تصوّف رایج بود، بى شک، براى آن جاذبه هاى متنوعى نیز وجود داشت که عده اى آن را مى پذیرفتند. که از جمله مسئله« سماع» بود، موسیقى همراه یک سلسله سخنان عرفانى و محرّک، افراد پر شور و حساس را به خانقاهها دعوت مى کرد که در مقایسه با دعوت ساده مذاهب و پند و اندرز اخلاقى، داراى جاذبه و تحریک بیشترى بود.[۶۱]

چنانچه «وجد و سماع» (رقص و موسیقى) در میان بسیارى از فرق تصوف در قدیم بوده و حتى امروز هم وجود دارد که به اصطلاح به آنها حال مى دهد.بسیارى از آنها بکار گرفتن مواد مخدر و استفاده از آن را در مجالس خود مجازمى دانستند و نشئه حاصل از آن رایک نشئه روحانى! مى پنداشتند.[۶۲]

به عنوان نمونه آقایى به‌عنوان استاد عرفان با تشکیل جلسات محفلى اقدام به ترویج مسلکى خاص مى‌کند، گروهى را دور خود جمع نموده وبا تشکیل جلسه‌اى براى خانم‌ها، چنین القا مى‌کند که همه زن‌ها با او محرم هستند ومرز محرم ونامحرمى براى او وجود ندارد، خود را هدیه‌اى ازطرف خداوند به مردم مى‌داند.[۶۳]

و یا فرد دیگرى با ایجاد کلاس‌هاى عرفان، زنان را فریب مى‌داد که با شکایت جمعى از زنان فریب‌خورده محاکمه شد.[۶۴]بدیهى است که این گونه جلسات باب طبع عده اى است و آن را بر جلسات مساجد که خالى از همه اینها است ترجیح مى دهند.[۶۵]

با این تفاسیر مماشات در برابر فعالیت های مخرب تصوف، امنیّت اخلاقى و اجتماعى مردم را مورد تهدید قرار خواهد داد.[۶۶] زیرا محیطى که در آن تظاهر به گناه و فساد اخلاق زیاد است خطر ابتلاى به مفاسد اخلاقى را افزایش مى دهد و این [۶۷]یک حقیقت غیر قابل انکار است، لذا باید در راستای مقابله فراگیر  با تعالیم انحرافی اینگونه عرفان های التقاطی تلاش نمود.[۶۸]

سخن آخر:( استقرار امنیت اجتماعی پایدار مرهون تلاش های نیروی انتظامی است)

در خاتمه باید از  نقش آفرینی مهم نیروی انتظامی در تامین امنیت، و خدمات آنان در این راستا تقدیر و تشکر نمود به ویژه آنکه  عوامل نا امنی در عصر ما نسبت به گذشته بیشتر شده و سیاست های مخرب دشمنان اسلام روی عوامل نا امنی تاثیرگذاشته است و اگر دشمنان و معاندان بتوانند در جامعه ایجاد نا امنی کنند خواهند توانست اهداف خود را عملیاتی نمایند.از این رو وظیفه نیروی انتظامی نسبت به گذشته بیشتر و حساس تر شده است[۶۹].

البته همۀ دستگاه ها باید در تامین امنیت جامعه به نیروی انتظامی در مقابل تحرکات دشمنان کمک کنند؛و همۀ مسئولان باید متولی مقابله با این کارها باشد و نسبت به این مسائل اهتمام بورزد.[۷۰]

البته مفهوم دفاع نیز این نیست، که انسان بنشیند تا بر او هجوم برند؛ بلکه بایددر مقابل تحرّکات دشمن حساسیّت به خرج داد؛ و آمادگى رزمى را به خصوص در شرایط حسّاس حفظ کرد، و قبل از غافلگیر شدن ضربه را به دشمن توطئه گر وارد ساخت.[۷۱]


[۱] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۶٫

[۲] همان.

[۳] از تو سوال مى کنند(مجموعه سوالات قرآنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله) ؛ ص۸۸٫

[۴] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازیدر دیدار فرمانده انتظامی استان قم؛۷/۵/۱۳۹۱٫

[۵] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۵/۱۲/۱۳۹۶٫

[۶] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۳۱٫

[۷] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مسئولان همایش بین المللی دکترین مهدویت؛۳۱/۳/۱۳۹۰٫

[۸] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در اجلاسیه سراسری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با علمای بلاد ؛ مدرسه عالی امام خمینی (ره) ؛۵/۱۲/۱۳۸۹٫

[۹] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۶۲٫

[۱۰] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۲۳٫

[۱۱] همان ؛ ص۳۷٫

[۱۲] همان ؛ ص۳۶٫

[۱۳] همان.

[۱۴] همان ؛ ص۳۷٫

[۱۵] همان؛ ص ۳۸٫

[۱۶] همان.

[۱۷] شرق شناسان از شریق و غرب« تذکرهالاولیاء» شیخ عطار را از ثلث به اصطلاح مرحوم« گیپ» در اروپا چاپ کرده به ایران مى فرستادند!،« خاورشناسى روسى« والنتین ژوکوفسکى» در پطرزبورگ( لنین گراد) اسرارالتوحید» ابوسعید را پس از تحقیق چاپ مى کند و به ایران مى فرستند!،( جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۴۱).

[۱۸]  تحفهالاخیار؛ ص ۱۰۸٫

[۱۹] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۴۱٫

[۲۰] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۳۲۱٫

[۲۱] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۴۰٫

[۲۲] همان.

[۲۳] همان ؛ ص۱۱٫

[۲۴] همان؛ ص ۱۲٫

[۲۵] همان.

[۲۶] حسنات العارفین؛ص ۳۷٫

[۲۷] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۵۳٫

[۲۸] حسنات العارفین؛ص ۳۲٫

[۲۹] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۵۳٫

[۳۰] لغات در تفسیر نمونه ؛ ص۴۱۵٫

[۳۱] پیام قرآن ؛ ج ۱۰ ؛ ص۳۲۱٫

[۳۲] همان؛ ص ۳۲۲٫

[۳۳]  «وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»؛سورۀ بقره؛آیۀ۲۱۷٫

[۳۴] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۱۹۶٫

[۳۵] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۲۹٫

[۳۶] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۳۱۵٫

[۳۷] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص۳۴٫

[۳۸] همان.

[۳۹] معماى هستى ؛ ص۱۹۴٫

[۴۰] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۳۱۴٫

[۴۱] همان؛ص۲۶۲٫

[۴۲]  در میان صوفیان کسانى بودند که از دنیاى بى بندو بار خویش به تصوف مى گریختند. ابراهیم ادهم و شبلى امارت و حکومت را رها کردند و پناه به تصوف بردند، شقیق بلخى از مشغله تجارت و قیل و قال بازار به خانقاه صوفیه روى آورد، ابومحمد سنبکى از راهزنى توبه کرد و درزى صوفیه درآمد، شیخ احمد ژنده پیل هم گویند که از شرابخوارى و تبهکارى خویش به تصوف گریخت(ارزش میراث صوفیه ۱۶۶)، (جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۳۹).

[۴۳] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۳۱٫

[۴۴] همان؛ص۳۲۱٫

[۴۵] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۵/۱۲/۱۳۹۶٫

[۴۶] همان.

[۴۷] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۳۸٫

[۴۸] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۶۳٫

[۴۹] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال، ص: ۴۷٫

[۵۰] همان.

[۵۱] همان؛ص۴۹٫

[۵۲] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی؛۲۶/۲/۱۳۹۰٫

[۵۳] همان.

[۵۴] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۶۳٫

[۵۵] همان.

[۵۶] همان.

[۵۷] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۱۱٫

[۵۸] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۵/۱۲/۱۳۹۶٫

[۵۹] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۶۲٫

[۶۰] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۳۹٫

[۶۱] همان؛ص۴۰٫

[۶۲] همان.

[۶۳] عرفان اسلامی؛ شرحی جامع بر صحیفه سجادیه؛ص۲۶۳٫

[۶۴] همان؛ص۲۶۴٫

[۶۵] جلوه حق بحثى پیرامون( صوفیگرى) در گذشته و حال ؛ ص۴۰٫

[۶۶] اسلام در یک نگاه ؛ ص۱۱۰٫

[۶۷] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص۳۶٫

[۶۸] همان؛ ص ۳۷٫

[۶۹] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار فرمانده انتظامی استان قم؛۷/۵/۱۳۹۱٫

[۷۰] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی؛۲۶/۲/۱۳۹۰٫

[۷۱] پیام قرآن ؛ ج ۱۰ ؛ ص۳۲۲٫

پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام

بازدیدها: 110

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *