هیات معیار
بخش اول
حجت الاسلام علی مهدیان
اندیشیدن به الگوهای رفتاری شیعیان مخصوصا وقتی این الگوها از یک بستر طولانی تاریخی عبور میکنند و مانند سنگهای بستر رودخانه میسایند و زیباتر میشوند، برای رشد و ارتقای همان الگوها از یک سو و فراگیر کردن و توسعه آنها در زمینه های دیگر از سوی دیگر لازم و ضروری به نظر میرسد. هیات الگویی ویژه است. الگویی که به نظر میرسد قابلیت دارد هم در اندازه های اداره یک جامعه و هم در قد و قواره اداره یک خانواده و سامان دادن به شکل زندگی انسانها نقش بازی کند. هیات حقیقتی نیست که فقط در دست مردم عادی بوده باشد بلکه به دلیل شکل و شمایلی که داشته است دائما در مرعی و منظر بزرگان و علمای دین بوده و تمام ارکان آن با یک دقت علمی و انضباط نظری شکل گرفته است . اگر این الگو را بشناسیم هم قدرت پیدا میکنیم آن را ارتقا دهیم و هم از آفات و آسیبها و خطرات احتمالی مصونش خواهیم کرد . اساسا یکی از دلایلی که موجب میشود یک حقیقت اجتماعی دچار آفات شود نشناختن و خودآگاه نکردن آن است .
اگر چه طرح هیات را میتوانیم در سیره و سبک رفتاری اهل بیت پیدا کنیم آنجا که شیعیان را به جمع شدن اولا و ذکر خدا و اهل بیت ثانیا فرا میخواندند:
امام صادق ع میفرماید: مَا اجْتَمَعَ أَرْبَعَهُ رَهْطٍ قَطُّ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ فَدَعَوُا اللَّهَ إِلَّا تَفَرَّقُوا عَنْ إِجَابَه(اصول کافی ج۲ ص۴۷۸)
هیچ گاه چهار نفر با هم اجتماع نکرده اند که براى مطلبى بدرگاه خدا دعا کنند جز اینکه با اجابت آن دعا از هم جدا شده اند.
همین طور امام صادق در جای دیگر میفرماید : قَالَ کَانَ أَبِی ع إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْیَانَ ثُمَّ دَعَا وَ أَمَّنُوا(همان)
هر گاه پیش آمدى پدرم را غمناک میکرد زنان و کودکان را جمع میکرد، سپس دعا میکرد و آنها آمین میگفتند.
این نشان از وجود یک سیره مستمر در زندگی امام باقر دارد که ایشان دعای دسته جمعی داشته اند . مرحوم کلینی بابی را اساسا به بحث دعای دسته جمعی اختصاص داده اند.
امام صادق ع میفرماید :شِیعَتُنَا الرُّحَمَاءُ بَیْنَهُمُ الَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اللَّهَ إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اللَّهُ وَ إِذَا ذُکِرَ عَدُوُّنَا ذُکِرَ الشَّیْطَان . شیعیان ما با خود مهربانند، چون تنها باشند خدا را یاد کنند [همانا یاد ما یاد خداست] هر گاه ما یاد شویم خدا یاد شود و چون دشمن ما یاد شود، شیطان یاد شود.(اصول کافی ج۲ ص۱۸۶ تذاکر الاخوان )
امام صادق ع میفرماید : إِنَّ مِنَ الْمَلَائِکَهِ الَّذِینَ فِی السَّمَاءِ لَیَطَّلِعُونَ إِلَى الْوَاحِدِ وَ الِاثْنَیْنِ وَ الثَّلَاثَهِ وَ هُمْ یَذْکُرُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ قَالَ فَتَقُولُ أَ مَا تَرَوْنَ إِلَى هَؤُلَاءِ فِی قِلَّتِهِمْ وَ کَثْرَهِ عَدُوِّهِمْ یَصِفُونَ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص قَالَ فَتَقُولُ الطَّائِفَهُ الْأُخْرَى مِنَ الْمَلَائِکَهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم(همان)
برخى از فرشتگان آسمان به یک و دو و سه تن (از ساکنان زمین) که فضل آل محمد را ذکر مىکنند سرکشى میکنند و مىگویند: نمىبینید اینها را که با وجود کمى خود و بسیارى دشمنشان فضل آل محمد صلى اللَّه علیه و آله را میستایند، سپس دسته دیگر از فرشتگان گویند: این فضل خداست که بهر که خواهد مىدهد و خدا صاحب فضل بزرگست.
راوی نقل میکند امام باقر به او گفت : قَالَ قَالَ لِی أَ تَخْلُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ وَ تَقُولُونَ مَا شِئْتُمْ فَقُلْتُ إِی وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَخْلُو وَ نَتَحَدَّثُ وَ نَقُولُ مَا شِئْنَا فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی مَعَکُمْ فِی بَعْضِ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُمْ وَ إِنَّکُمْ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ دِینِ مَلَائِکَتِهِ فَأَعِینُوا بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد(همان)
میسر گوید: امام باقر علیه السلام بمن فرمود: آیا شما خلوت میکنید و گفتگو مىنمائید و هر چه خواهید مى گوئید؟ عرض کردم: آرى بخدا که ما خلوت مىکنیم (در مجلس خالى از مخالف و بیگانه انجمن مىکنیم) و گفتگو نموده هر چه خواهیم (از مختصات شیعه) مىگوئیم، فرمود: همانا بخدا من دوست دارم که در بعضى از آن مجالس با شما باشم، همانا بخدا که من بوى شما و نسیم شما (عقاید و اقوال شما) را دوست دارم، و شمائید که دین خدا و دین ملائکه او را دارید، پس (مرا بشفاعت و کفالت خود با) پرهیز از حرام و کوشش در طاعات کمک کنید.
امام صادق ع میفرماید : مَا اجْتَمَعَ ثَلَاثَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَصَاعِداً إِلَّا حَضَرَ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مِثْلُهُمْ فَإِنْ دَعَوْا بِخَیْرٍ أَمَّنُوا وَ إِنِ اسْتَعَاذُوا مِنْ شَرٍّ دَعَوُا اللَّهَ لِیَصْرِفَهُ عَنْهُمْ وَ إِنْ سَأَلُوا حَاجَهً تَشَفَّعُوا إِلَى اللَّهِ وَ سَأَلُوهُ قَضَاءَهَا (همان)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر گاه سه تن یا بیشتر از مؤمنین انجمن کنند، بهمان شماره از فرشتگان حاضر شوند، تا اگر آنها دعاى خیرى کنند فرشتگان آمین گویند و اگر از شرى پناهى جویند، فرشتگان دعا کنند تا خدا آن شر را از آنها بگرداند و اگر حاجتى سؤال کنند، نزد خدا شفاعت کنند و قضاى آن را از خدا بخواهند. این دسته روایات به خوبی تبیین میکند که ریشه شکل گیری الگوی رفتاری مثل هیات از کجا است . از این دست روایات بسیارند . حتی در سیره و الگوی رفتاری خود اهل بیت هم این نکته وجود دارد که مجلسی شکل میدادند و در آن مدح خوانی یا مصیبت خوانی اهل بیت به پا میشد شاعر یا مداحی دعوت میشد و خود ایشان نیز صله میدانند یا گریه میکردند . این رفتارها با جزئیات آمده است . بیان مدح اهل بیت یا مصیبت اهل بیت، گریه کردن و گریاندن و اساسا ذکر اهل بیت، این ها هر کدام روایات زیادی دارد و اساسا جمع شدن مومنین و جلسات جمعی شکل دادن و به هم سر زدن با هدف یک توجه و تذاکر الهی و یک محبت ورزی از سر محبت به حق، روایات فراوانی دارد که بیان این روایات مقصد این نوشتار نیست. به هر حال هر چند فنداسیون این سبک رفتاری را خود اهل بیت گذاشته اند اما نقش علما در شکل دادن به این مدل رفتاری را نباید دست کم گرفت . نقل شده است که هیات ها به این شکل خاص همراه با دعای دسته جمعی یا این گونه که در خانه بچرخد در زمان رضا شاه توسط آیت الله شاه آبادی استاد ویژه حضرت امام بناگذاشته شد. (حمید بصیرت منش. علما و رژیم رضا شاه. ص ۳۴۷و ۳۴۸)
بعد از انقلاب نیز حضرت امام توصیه ویژه ای داشتند که هیات از قالب خودش خارج نشود و صورتبندی دیگری نگیرد . به نیت این که قرار است هیات انقلابی شود قیافه و کالبد هیات متحول نشود.
«ائمه این قدر اصرار کردند، به اینکه مجمع داشته باشید. گریه بکنید. [ندبه] بکنید. براى اینکه این حفظ مىکند کیان مذهب ما را. این دستجاتى که در ایام عاشورا راه مىافتند خیال نکنند که ما این را تبدیل کنیم به راهپیمایى. راهپیمایى است خودش. اما راهپیمایى با یک محتواى سیاسى. همان طورى که سابق بود بلکه بالاتر. همان سینه زنى، همان نوحه خوانى، همانها رمز پیروزى ماست. در سرتاسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند. و همه گریه بکنند. از این هماهنگتر چى؟ شما در کجا سراغ دارید که ملتى این طور هماهنگ بشود؟ کى اینها را هماهنگ کرده؟ اینها را سید الشهدا هماهنگ کرده است… همین مساجد و همین روضه ها و همین روضه هاى هفتگى، همینها توجه مردم را و همان هماهنگى را ایجاد مىکند… ما را سید الشهدا این طور هماهنگ کرده. ما براى سید الشهدایى که این طور هماهنگ کرده اظهار تأسف نکنیم، ما گریه نکنیم؟ همین گریه ها نگه داشته ما را. گول این شیاطینى که مىخواهند این حربه را از دست شما بگیرند گول اینها را نخورند جوانهاى ما. همینها هست که ما را حفظ کرده. همینها هست که مملکت ما را حفظ کرده.»(صحیفه امام، ج۱۱، ص: ۹۸)
این سخنرانی زمانی اتفاق افتاد که عده ای سعی میکردند به اسم انقلاب ساختار هیات را تغییر دهند مثلا به جای روضه و سینه زنی شعار بدهیم یا کار دیگر بکنیم . امام اینطور جلوگیری میکند، این نشان میدهد این سبک رفتار این عزاداری و گریه آنهم به صورتی جمعی و گروهی و بلکه در یک صورتبندی گسترده اجتماعی برای علما و بزرگان مهم بوده و سعی میکردند آن را حفظ کنند. حتی در دوره خفقان رضا خانی سعی میکردند آن را به یک نوعی حفظ کنند و دائر نگه دارند تا به امروز که به دست ما برسد. شناختن این الگوی رفتاری مهم است . حضرت امام آثاری را برای هیات بر میشمارد . آثاری که در مقابله با مستکبرین عالم از این مدل بروز میکند و یا آثاری که در هماهنگی قلوب مومنین و وحدت و انسجام جامعه از این الگو به دست میاید. اگر بپذیریم که ویژگی جوششی بودن و مردمی بودن از یک سو و مبارزه با ظالمین و مستکبرین و دنیا طلبان عالم از سوی دیگر و انسجام و وحدت حول محور رهبری دینی و ولایت از سوی سوم سه رکن اساسی انقلاب اسلامی هستند این سه ویژگی و این سه اثر به شدت در الگوی هیات بروز و ظهور دارد . این جا است که باید با یک دقت بیشتری به این مدل توجه کنیم.
متاسفانه در سالهای اخیر هجمه به این شجره طیبه از سوی دو دسته شکل گرفت عده ای به اسم انحراف در هیات و در مداحی سعی کردند با یک منطق بی مزه و خشک پوسته گرا به رفتارهای پر از محبت و عشق جوانان پر شور هیاتی تهمت بزنند و آن را نوعی انحراف در دین تلقی کنند. این ها البته خود منزوی شدند و کسی هم به آنها توجه نکرد اما بروز این جریان در درون نیروهای دینی و انقلابی خودش غصه آور بود. به قول یکی از اساتید بحث از انحراف در نقد هیاتها مهمتر از بحث از انحراف در هیاتها بود این ها به اسم نقد هیات میخواستند هیات را از هویت خود خارج کنند که با عکس العمل بزرگان و علما مواجه شدند. سیره مستمر رهبری معظم را نیز نمیتوانستند کتمان کنند و این برایشان درد سر ساز بود. گروه دیگر نیز سعی میکردند هیات را هم تبدیل به یک کانون منزوی و بی هدف کنند. این جزو شاهکارهای برخی آدمها است که بتوانند از یک ابزار که برای کار ویژه ای خلق شده بر خلاف آن استفاده کنند. مثل اینکه چاقو را که برای بریدن درست شده است در جهت کوبیدن میخ استفاده کنیم یا با اسلحه بدمینتون بازی کنیم! اینها هم هویت هیات را میخواستند عوض کنند . این واقعه در دین کم اتفاق نیفتاده چه بسیار کسانی که سعی میکردند مثلا از قران که کتاب زندگی است تفسیری دور از زندگی ارائه دهند و اساسا کارویژه اصلی و هویت اصلی کتاب را از آنچه هست خارج کنند، این هم نوع دیگری از تحریف است. هدف ما در این جا بیان جریانهای مختلف در ارتباط با این مدل و الگو نیست، بلکه سعی میکنیم تقریر شفافی از این سبک ارائه کنیم تا بر این اساس بتوان به ارتقای این مدل از یک سو و فراگیر کردن آن از سوی دیگر اندیشید. اگر هیات و کارکردهای آن شناخته شود و معلوم شود که هیات میتواند چه نیازهایی از جبهه حق یعنی جبهه امام زنده معصوم را بر آورد و در تحقق این آثار و نیازها چه اندازه کارایی دارد و در کنار الگوهای مشابه و متشابه خود چه اندازه موفق تر است، آن وقت کسانی که توان شکل دادن به این هویت مقدس را دارند میتوانند دست به کار شوند و این حقیقت را به صورت خوداگاه ارتقا دهند و آن را تقویت کنند و بلکه صورت آن را در جاهای دیگر نیز شکل دهند. چه کسی میتواند کتمان کند که جنگ هشت ساله ما یک هیات بزرگ بود آمیخته به ذکر و به روضه و به سینه زنی اما هیاتی ارتقا یافته، نهادهایی مثل سپاه و کمیته و جهاد سازندگی و امثالهم چه اندازه بوی هیات داشتند و تا چه اندازه گروهها و تشکیلات مختلف اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را میتوان بر این مدل بازسازی نمود.
تصویر هیات معیار :
هیات دو رکن کلیدی دارد «منبر» و «پای منبر». در شناخت یک مدل باید بتوانیم رکن را از غیر رکن بازشناسی کنیم، بقیه بخشهای هیات را هم سعی میکنیم مورد توجه قرار دهیم اما شاید مهمترین ارکان هیات این دو بخش باشند.از بالای منبر تا پایین آن خیلی افراد و خیلی عوامل نقش بازی میکنند . بالاترین نقطه منبر جایی است که عالم و دانشمند مینشیند . در پله های پایین تر هنر است که بروز میکند و نقش بازی میکند عاطفه و احساس است که ارتباط بالا و پایین منبر را پر میکند . در این پایین اما یک بدنه اجتماعی از انسانهایی است که عزم خاصی کرده اند و میخواهند نسبت ویژه ای با امام معصوم بگیرند . در این پایین آدمها نقشهای مختلف دارند که در ادامه سعی میکنیم بعضی از این نقشها را باز شناسی کنیم . هیات یک جلسه سخنرانی نیست ؟ یک درس اخلاق نیست ؟ مکانی برای هنرنمایی نیست ؟ جلسه شعر نیست ؟ جلسه آواز نیست ؟ اگر چه همه اینها در هیات میتواند باشد ولی هیاتها این ها نیست . اگر نتوانیم مغز ارتباط پای منبر و راس منبر را کشف کنیم در نمی یابیم چگونه این رابطه باید سامان بگیرد .
ارکان هیات :
پای منبر :
ممکن است اول به نظر بیاید که راس منبر اهمیت بیشتری در شکل گیری یک هیات دارد . اگر چه نقش منبر فوق العاده است اما پای منبر است که هیات را شکل میدهد و اگر او نباشد هیچ چیز نیست . نه منبری هست و نه هیاتی . این پای منبر است که تصمیم میگیرد چه سخنرانی و چه مداحی را به کار بگیرد و پای منبر است که ویژگی مردمی بودن هیات را حفظ میکند . ویژگی خودجوش بودن هیات را شکل میدهد . پای منبر نماد جوششی بودن هیات است . پای منبر جایی است که قرار است به اراده او رشد و تربیت شکل بگیرد . او است که رشد میکند او است که اراده میکند اواست که متحول میشود اساسا همه این صحنه برای او چیده شده است .
پای منبر را باید جایگاه انسان در حال تربیت و هدایت بدانیم . در فرایند هدایت آن کسی که مهم است انسانی است که قرار است هدایت شود . همه هدف انبیا و اولیا همین بوده است که این موتور حرکت شروع به حرکت کند . آنچه پیامبر را پیر کرد این آیه از سوره هود بود که فرمود فاستقم کما امرت و من تاب معک . رشد خود تو بعلاوه رشد کسانی که با تو هستند . پیامبر قرار است همه را به سمت خدا سوق دهد و الا خودش که رفته بود و به خدا رسیده بود مشکل او همراه کردن انسانها است .
توجه به مردم و رشد مردم در هیات اهمیت ویژه ای دارد و کم کم میتوان فهمید نقش مردم در نگاه علمای حقیقی در جامعه دینی چه اندازه کلیدی است . و چقدر این رکن برایشان مهم است . مستعد بودن اینها و عزمشان برای رشد و تربیت و بیداری اینها است که جریان مقاصد اهل بیت را شکل میدهد و پیش میبرد. با این حساب هیات خوب هیاتی است که پای منبری های خوبی دارد نه حتی لزوما مداح یا سخنران خوب . چرا که این پا منبری ها هستند که موتور حرکت را در خود دارند و اینها هستند که کار را پیش میبرند .شاید یکی از اشکالات و آفاتی که امروز خیلی از هیاتهای بزرگ با آن مواجهند و به آن دقت نمیکنند این است که در برپایی هیات به پا منبری ها کاری ندارند بلکه سخنران و مداح و رسانه برایشان اساس است .هیاتهای کوچک از این جهت مهم هستند که جمعهای خودجوش مردمی آنها را شکل داده اند . و هیاتهای بزرگ جایی نیست که در آن مردم نقش اساسی داشته باشند بلکه مردم در این هیاتها صرفا میایند از یک فرد استفاده فردی میکنند و میروند . این بدنه پای منبر نیست که کار را در دست دارد لذا یک هویت پایدار و پویا از این هیاتها نمیتوان انتظار داشت .هیاتهای واقعی با پول مردم اداره میشود . چه بسیار بچه هایی که میروند از این همسایه و آن همسایه گدایی میکنند که پول برای هیات جمع کنند و چه بسیار انسانهای متمولی که سعی میکنند در کنار دیگران که هر کس خدمتی به برپایی هیات میکند برای یک هیات خرج کنند و پول بدهند. حتی در ارتقای یک هیات و عوض کردن حال و هوای هیات توجه به آدمهایی که در هیات شرکت میکنند و عوض کردن جغرافیای نیروی انسانی پای منبر در تحول و رشد هیات فوق العاده نقش بازی میکند .
هیات خوب با این رویکرد، مداح پرور و سخنران پرور خواهد بود مداحهای خوب و سخنرانهای خوب در چنین مجالسی رشد کرده اند و این اتفاقی است که در عمل افتاده است .
اما برای رشد پای منبر باید چه کرد ؟ باید هیاتی ها زیاد شوند یعنی افرادی با حال و هوای هیاتی را به هیات دعوت کنیم و سعی کنیم تعداد این گونه افراد را در هیات زیاد کنیم و چنین نیروهایی البته تربیت کنیم. هیاتی ها چه ویژگی هایی دارند . هیاتی در عین این که گریه میکند و ارتباط با امام دارد، این ارتباط را در دل یک جمع ایجاد میکند. هیاتی سعی میکند با حال و هوای خودش دیگران را هم به سمت امام سوق دهد. هیاتی یک گوشه نمینشیند و فقط با خودش صرفا خلوت نمیکند . هیاتی هیات را در درون خود پیاده کرده است و پیاده کردن هیات به جمع کردن دو وضعیت با یکدیگر است یکی ارتباط با معصوم و هجرت به سوی او و زیارت او و دیگری همراه کردن دیگران و نصرت به دیگران که نصرت امام است. هیاتی این دو را با هم دارد . او هم اهل دل است و همه دلها را به سمت امام سوق میدهد . او دلداده است و برای امام دلبری میکند .
حضرت امام در یک سخنرانی درباره فلسفه تباکی در هیات میگوید نقش گریه ایجاد حرکتهای اجتماعی است و الا چه لزومی به تباکی بود. هیاتی بلد است با گریه فضا را به هم بریزد و همه را بگریاند . هیاتی به موقع زبان میگیرد و به موقع دیگران را هم به مدد میطلبد. همان حقیقتی که در دعای ندبه آمده است که آیا کسی هست در کنار من بنشیند و با من گریه کند و با گریه کردنش مرا یاری دهد . ندبه کننده برای امام زمان این گونه گریه میکند. لذا میگرید و میگریاند. این که گریاندن برای اهل بیت این مقدار توصیه شده است این نکته ای است که در وجود همه باید باشد یعنی همه پا منبری ها هم گریه میکنند و هم طوری گریه میکنند که بگریانند . گریه هجرت و حرکت به سمت امام است اما گریاندن نصرت امام است . گریه هیاتی اساسا گونه دیگری است گریه در وسط میدان است. آن گونه که حضرت زهرا گریه میکرد و کل مدینه را به هم میریخت، آن گونه که حضرت رقیه گریه میکرد و اول خرابه را و سپس شام را متحول میکرد . آن گونه که حضرت رباب و ام البنین گریه میکردند که حتی دشمن را منقلب و منکوب میکردند . این گریه کردن بچه هیاتی است . لذا هر اهل گریه ای هیاتی نیست ، هیاتی میخواهد گریه کند و با گریه اش همه را بگریاند . این طور آدمها باید در هیات زیاد باشند . البته خود هیات در تربیت این انسانها نقش و اثر ویژه ای دارد.نکته دیگر اینکه باید فضای عمومی و رفاقتی بچه ها دوستانه و دارای حالت نصرت باشد باید بچه ها با هم رابطه های قلبی داشته باشند. یکدیگر را دوست داشته باشند . بلد باشند با هم یک ارتباط محبتی حول معصوم برگزار کنند. همین طور باید فضای هیات فضای مجاهدت باشد یعنی همه بخواهند با این هیات کاری کنند و خود هیات را مقدمه کاری قرار دهند. حس عزم بر مجاهدت حال و هوای افراد را کاملا متحول میکند و نوعی قیام درونی و قیام در هیات شکل میدهد . عزم جمعی یکی از راههای ایجاد فضای بر انگیختگی در هیات است . کار مشترک و دیدن نیازها و عزم بر تغییر آنها فضای هیات را عوض میکند . کسانی که میخواهند مشکلی را حل کنند و درد را درک میکنند قدرت تغییر فضاها را بیشتر دارند . میگویند هیاتهایی که مثلا گردان تخریب برگزار میکردند حال و هوای دیگری داشت .
روی منبر :
منبر عرش قلب هیات است . یعنی نسبتی که قلب انسان با رشد انسان و تربیت او دارد و این که این قلب است که جایگاه هدایت است همچنانکه حکومت ولی جامعه در نسبت با کل بدنه جامعه نسبت قلب به کل وجود را دارد و جایگاه هدایتگری و تربیت میباشد، دقیقا همین جایگاه را روی منبر با پای منبر باید برقرار کند. قلب جایگاه حکمت و اندیشه ایمانی است . البته منبر در پله های پایین تر خود مرتبه به مرتبه محل بروز احساس بر اساس آن «علم ایمانی» میشود. روی منبر باید محل تلاقی اندیشه و احساس باشد.
بین منبری و هیاتیها باید یک تعلق خاطر و رابطه عاطفی و رفاقتی برقرار باشد . نوعی پذیرش تسلط منبری بر هیات باید توسط مخاطبین اتفاق بیفتد . برای شکل گیری این ولایت در فضای هیات باید یک کار دو سویه انجام شود. در پای منبرکسانی نشسته اند که مظهر میل و عطش و قیام و رشد و حرکتند و روی منبر و دامنه منبر محل زمینه سازی و هدایت و جهت دهی به قلب انسانها بود گویا از عرش قلب این حکمت و ایمان است که در یک فضای محبتی و ولایی جاری میشود. قدیم پله های منبر هم موضوعیت داشت و این مهم بود که هرکس کجا باید بنشیند. محتوای منبر صرف بیان اطلاعات علمی نیست منبر به گونه ای طراحی میشود که مقدمه حرکت قلبی و روحی باشد قبل از منبر و بعد از منبر باید آمیخته به یک احساس و عاطفه باشد منبر باید از دست یک مداح تحویل بگیرد و به یک مداح تحویل دهد . چرا که این دانش قرار است قلب را به سمت اهل بیت جهت دهد و سوق دهد . پای منبر میخواهد و تصمیم دارد حول امام و خلیفه خدا حلقه بزند . نمیخواهد یک ارتباط ذهنی و خیالی با او بگیرد بلکه میخواهد واقعا به او نزدیک شود یعنی در پی یک رابطه واقعی قلبی و روحی است . اگر به این نکات توجه نکنیم نمیتوانیم درک کنیم که روی منبر چه کار باید بکند .
« مقصد قرآن و حدیثْ تصفیه عقول و تزکیه نفوس است براى حاصل شدن مقصد اعلاى توحید. و غالباً شرّاح احادیث شریفه و مفسرین قرآن کریم این نکته را، که اصلِ اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذشته اند و جهاتى را که مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ وجه نبوده، از قبیل جهات ادبى و فلسفى و تاریخى و امثال آن، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار دادهاند.
حتّى علماء اخلاق هم که تدوین این علم کردند، یا به طریق علمى- فلسفى بحث و تفتیش کردند ……و این نحو تألیف علمى را در تصفیه اخلاق و تهذیب باطن تأثیرى بسزا نیست، اگر نگوییم اصلًا و رأساً نیست…که صَرف وقت در آن انسان را از مقصد اصلى بازمىدارد….بالجمله، به نظر قاصر، اخلاق علمى و تاریخى و همین طور تفسیر ادبى و علمى و شرح احادیث بدین منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعیدِ قریب نمودن است. نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجعه به آن، آن است که نویسنده آن با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکّر دادن و یادآورى کردن، هر یک از مقاصد خود را در نفوس جایگزین کند. و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظه کتبیّه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عِیبها را، نه آن که راه علاج نشان دهد. ریشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانى را نور ندهد و یک خُلق فاسد را اصلاح ننماید. کتاب اخلاق آن است که به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غیر مهذّب مهذّب، و ظلمانى نورانى شود؛ و آن، به آن است که عالِم در ضمن راهنمایى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالِج باشد و کتاب، خود، دواىِ درد باشد نه نسخه دوانما. طبیب روحانى باید کلامش حکمِ دوا داشته باشد نه حکم نسخه. و این کُتب مذکوره نسخه هستند نه دوا، بلکه اگر جرأت بود میگفتم: «نسخه بودن بعضى از آنها نیز مشکوک است»، ولى از این وادى صرف نظر کردن اولى است.»«شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، ص: ۱۴»
این بیانات نشان میدهد که مخاطب دنبال چه اتفاقی است و اساسا چرا در هیات بحث هنر خاصی به میان میاید و نقش عواطف و محبت در این فضا برجسته میشود . هیات مجلس درس و بحث به معنای رایج آن نیست و این را همه مخاطبین میفهمند و همین را هم میخواهند. همه محتوای هیات توجه به انسان کامل و خلیفه خدا است . خلیفه خدا آنگاه که بیشترین بروز و ظهور در دل بردن و عاشق کردن انسان ها به سمت حضرت حق بود در رخسار حضرت ابی عبدالله جلوه گر شد . او بهترین نقطه و مرحله برای شروع و آغاز هیات است و آنچه در هیات باید به نهایت برسد و نقطه نهایی است حضرت امام زمان است یعنی جایی که همه عشق و محبت و فهم هیاتی گره میخورد به این زمان و مکان و اینکه حالا باید چه کرد . هیات باید محل نصرت امام شود. این جمله ای است که سید بن طاووس اول کتاب لهوف از قول پیامبر اکرم برای همه گریه کنها و هیاتیهای عالم بیان میکند که «اتبکونه و لا تنصرونه » . گریه قرار است در این جا خود مقدمه نصرت باشد و آمیخته به نصرت باشد .
توجه و تمایل و ارتباط عاشقانه و قلبی با انسان کامل صورتهای مختلف دارد که هر یک باید در جای خود بنشیند.
اول : اندوه و غصه و مصیبت . مصیبت و غصه های امام کجا شکل میگیرد . روشن است که این غمها و غصه ها اولا در رسیدگی به اهداف امام رخ میدهد جایی که قرار است انسانها را هدایت کند و پیش ببرد این غم و غصه است که شکل میگیرد . غصه هایی از امام که مصیبتها و روضه ها را شکل میدهد در یک فضای اجتماعی شکل میگیرد. مصیبت امام محل تلاقی حرکت امام و حرکت ظالمان و مخالفین و انسانهایی است که نمیخواهند حرکت و قیام کنند و با او همراه شوند.انسان کامل برای حرکت خود به مانع برخورد کرده است . هدف خلقت و هدف بعثت و هدف همه انبیا و اولیا سیر دادن همه انسانها به سمت حضرت حق بوده است . قرار است جریان حق رشد کند و فراگیر شود . در روایات ما توجه به مصیبت اهل بیت و اقامه این مصیبت همراه گریه و اشک همیشه مورد توجه بوده است . حتی بیان حماسه و مدح اهل بیت این مقدار مد نظر نیست اگر چه جایگاه آن را نیز بیان میکنیم . بحث از مصیبت با بحث از نصرت امام گره خورده است . دوم : مدح . رابطه دیگر با اهل بیت هجرت به سمت امام و نزدیک شدن به او است این واقعه ای است که به روح انسانها مربوط است و بحث از عمق وجود امام در این مرحله رخ میدهد . در اینجا است که باید گفت مدح مهم میشود. مدح روح روضه است . مدح عمق روضه است . مدح جایی است که مصیبت را موثر تر میکند و در وجود انسان درست مینشاند . مدح کاری میکند که اساسا مصیبت قابل فهم شود .در یک هیات خوب باید در نقطه شروع با مصیبت شروع کرد . چرا که مصیبت زودیاب تر و قابل فهم تر است بعد با مدح باید عمیق شود و در نقطه نهایی مدح و مصیبت درش به توازن و قوت میرسد . یعنی مصیبتی که بعد از مدح خوانده میشود اساسا یک مصیبت دیگری است . در هر فرایند و حرکت در قلب انسان نقطه شروع نصرت است چرا که نصرت جایی است که صلاحیت یک عمل تثبیت میشود سلام در نصرت کالبد عمل طراحی میشود و در این مرحله اگر چه توجه به روح و به عمق وجود دارد ولی عنایت بیشتر به کالبد عمل است. بعد از این مرحله نوبت به عمق بخشی به عمل میرسد که روح عمل است و در نهایت هم یک وضعیت متوازن از این دو یعنی روح و کالبد شکل میگیرد. حتی اگر قرار است مثلا نماز به بچه یاد بدهیم اول صورت نماز را یاد میدهیم بعد روح نماز را اضافه میکنیم. کالبد و شکل و صورت زندگی ساده یاب تر است سریع تر میتواند انجام شود و شکل بگیرد اما همین کالبد وقتی روح عمل هم مورد رسیدگی واقع شد چیز دیگری خواهد شد.
نسبت مصیبت و مدح در یک هیات بحثی بوده که از قبل نیز مطرح و مورد توجه بوده است . عده ای برای اینکه هیاتها را به سمت انقلاب و حماسه سوق دهند سعی میکردند به جای بحث از مصیبت معصومین بحث از حماسه آنها را پیش بکشند. به نظر میرسد این طرح خوب است ولی ناقص است جایگاه مصیبت نباید تضعیف شود . حضرت امام نقش گریه بر مصیبت را نقشی جدی میداند. و همین را به عنوان ویژگی اصلی هیاتها ذکر میکند و جایگاه اجتماعی اش را تبیین مینماید .
اما نقش مدح و حماسه را نیز باید در هیات در نظر گرفت . مدح اهل بیت البته موجب تاثیر بیشتر خود مصیبت میشود یعنی هر چه مدح اهل بیت بیشتر باشد در روضه ها درد مصیبت بیشتر حس میشود و به جان مینشیند و سوزنده تر است . مدح روح مصیبت است . مدح سخن از بیان روح امام است و مصیبت سخن از بیان عمل و اهداف و ظلمی که به او شده است. دردهای امام حالا بعد از جمع این دو فضا کاملا فهمیده میشود. مدح اهل بیت خود دسته بندی هایی دارد یک مدح است که اشاره به ارتباط ما با اهل بیت و گدایی ما دارد این مدح برای شروع خوب است . مدح دوم مدحی است که در عمق این گدایی است و اشاره به دارایی ها و تواناییها و اوصاف و کرامات اهل بیت دارد این هم زیبا است ولی مدح سوم مدحی است که در آن به نوعی بروز این کمالات در باره انسانها است و در فضای اجتماعی رقم میخورد . این مدح هم قوی است و عالی است این سه دسته مدح باید از هم تفکیک شوند .
برای یک هیات ایده آل همه این انواع مدح باید به اندازه و در جای خود وجود داشته باشد . هیات خوب است از توجه به مصیبت شکل بگیرد در این جا تا اندازه ای دلها آماده میشود حالا به بیان گدایی و تمایل ما بگذرد بعد به بیان مدح معصوم بگذرد و سپس به بیان مقصد و هدف او بگذرد و در نهایت به مصیبت و روضه دیگری ختم شود .این فرایند مربوط به کل منبر است چه مداحی چه سخنرانی همه فرایند روی منبر باید این باشد. منبری خوب باید مقدمه خوبی برای روضه فراهم کند . منبر و فرایند قبل از روضه باید به بیان این نکات بگذرد .قدیم منبر با یک ذکر روضه و گدایی شروع میشد بعد منبر پر بود از حال و هوایی از مدح و بیان ویژگیها و مقاصد امام معصوم و در نهایت به روضه ختم میشد .اما همه این واقعه باید در یک مجلس مستعد و آماده برای برافروختگی رخ دهد. مجلس آماده مهم است لذا آماده کردن مجلس مهمترین کار منبری ها است . بعلاوه که بر افروخته بودن و آماده بودن خود منبری ها برای یک هیات خوب بسیار موثر است. اگر همه با عزم و آمادگی برای چنین حضوری در هیات آماده شوند قدرت ایجاد چنین فضایی در هیات زیاد میشود .
هیات ویژگی کلیدی اش ارتباط با انسان است نه با مفاهیم انتزاعی . هیات همه چیز را در انسان کامل جستجو میکند . اساسا هیات بازخوانی همه حقایق را در انسان میکند تحقق حقایق را در وجود افراد میجوید . افرادی که در هیات باید بررسی شوند چند دسته اند . اول امام معصوم . دوم کسانی که امام دوستشان دارد یا آنها امام را دوست دارند . سوم کسانی که اصحاب و یار و کمک حال امام هستند. اگر بخواهیم عمق و یا علو یا حد بالای یک چیز را بیان کنیم خوب است به خودش نزدیک نشویم بلکه از دور به آن بپردازیم . مثلا در مورد مدح اهل بیت خوب است مدح نزدیکان و دوستانش را بگوییم بعد به او پل بزنیم و اشاره کنیم . هر کسی به صورت طبیعی فاصله ها را در حد فهم خود تنزل میدهد وقتی دیگران را بین خودمان و امام فاصل قرار دهیم و نشان دهیم که این تازه مدح اصحاب امام است بیشتر میتوانیم درک کنیم که او چقدر با ما فاصله دارد . در بحث بیان مصائب و روضه ها نیز خوب است همین را رعایت کنیم یعنی فاصله روضه با امام را زیاد کنیم از سایه ها و حواشی شروع کنیم خوب پردازش کنیم آن وقت تحمل مصیبت ها در مخاطب کمتر میشود و احساس مصیبت در فرد بیشتر میشود .
این کار البته نباید به نحوی باشد که افراد اساسا فراموش کنند که خود مصیبت و پلشتی دشمن چقدر زیاد بوده است. به نظرم حتی برای نشان دادن زشتی یک دشمن امام خوب است از زشتی دشمنان در لایه های پایین تر مثال بزنیم . افراد حس بیشتری از یک مصیبت پیدا میکنند در یک مجلس روضه یکی از هیاتی ها برای نشان دادن زشتی و پلشتی عمر سعد و یارانش میگفت داعش و جنایاتش را نگاه کن لشکر یزید و عمر سعد، پدر جد اینها بوده اند . رابطه بدنه هیات(پای منبر) باید با قلب هیات (روی منبر )زیاد باشد . هم رابطه قلبی و عاطفی داشته باشند هم فکری و هم البته رابطه عملی. رابطه عملی از این جا شروع میشودکه مثلا با هم دم بگیرند با هم نفس بزنند و با هم همکاری کنند در هیات داری . به قول یکی از پیر غلامان میگفت نوحه غیر از دم است .««دم» بر عهده ذاکر و مداح است و «نوحه» غالباً بر عهده مستمعین و عزاداران است و «دم» اگر در چارچوب خاص خود باشد، شنونده به نوحه کردن تشویق میشود.» (کتاب یک دم . علی انسانی )
ادامه دارد…
بازدیدها: 11