حجت ا… رجبی
مقدّمه: با توجه به جایگاه بیبدیل امامت در نظام اجتماعی مسلمین، نقش و کارکرد فردی و اجتماعی ایشان در هدایت انسانها به سوی کمالات روحی و معنوی و همچنین برخورداری از درجه عصمت و علم لدّنی و انتصاب از جانب خداوند و سایر صفات و ویژگیهای منحصربهفردی که در وجود امام معصوم(ع) متبلور گردیده، معرفت و شناخت امام، اوّلا دارای اهمیت فراوانی در نظام معرفتی و اعتقادی شیعه داشته و ثانیاً بعد از دستیابی به معرفت امام وجوب انقیاد و سر سپردگی و تعبّد محض و تسلیمپذیری بیچون و چرا را در نظام عقیدتی شیعه، امری اجتنابناپذیر است به طوری که اطاعت از امام، اطاعت از رسول خدا و اطاعت از رسول خدا شمرده شده واجب گردیده است.
با نگاهی به زندگی دو امام معصوم(ع) (امام مجتبی(ع) و امام زمان(عج)) دو رویکرد متفاوت را در میان یاران و اصحاب این دو امام بزرگوار مشاهده مینمائیم که نشانگر سطح معرفت و ایمان افراد میباشد که این رویکردها نقش بسیار زیادی در تعیین سرنوشت و پیروزی یا شکست انقلاب ایفاء مینماید.
ما در این نوشتار به تبیین وجوب اطاعت از خلیفه الله و همچنین صفات و خصوصیات بارزی که میتواند در پیروزی یک مکتب، تأثیر غیرقابل اجتنابی داشته باشد با مقایسه دو جریان متفاوت پرداختهایم.
وجود معرفت امام
در آموزههای دینی و دستورات معصومین(ع) تأکید فراوانی مبنی بر شناخت امام و معرفت ولیخدا و خلیفه الله به دست ما رسیده است که حاکی از اهمیّت و جایگاه رفیع امام معصوم و جانشین پیامبر اکرم میباشد و این مسأله دارای آثار و پیامدهای فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی ما مسلمین دارد که سرنوشت جامعه اسلامی را رقم زده و جامعه را به سوی فلاح و صلاح ـ در صورت انقیاد و اطاعتپذیری محض از امام معصوم ـ یا شقاوت و بدبختی ـ در صورت عدم انقیاد و اطاعتپذیری از امام معصوم(ع) ـ سوق میدهد در احادیث فراوانی بر وجوب و اهمیت شناخت امام معصوم(ع) توصیه شده است.
که ما به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
در منابع روایی شیعه و اهلسنت در باب امامت، حدیثی از پیامبر اکرم روایت شده که چون با کلمه «من مات» آغاز شده به حدیث «من مات…» (حدیث مرگ جاهلی» شهرت یافته است.
این حدیث در منابع اهلسنت،[۱] از شماری از صحابه پیامبر و در منابع شیعی از چند تن از امام اهلبیت(ع) روایت شده است که در نزد فریقین (شیعه و سنّی) تواتر معنوی دارد[۲]و از احادیث مسلّم نزد مسلمین به شمار میرود در این حدیث پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «من مات و هو لا یعرف امامه مات متیهً جاهلیّهً؛[۳] کسی که بمیرد، در حالی که امامش را نمیشناسد، به مرگ جاهلی مرده است»
همچنین در حدیث معروف دیگری، شناخت خدا و رسول خدا به شناخت امام پیوند خورده و نتیجه عدم معرفت امام، ضلالت و گمراهی شمرده شده است.[۴]
علّت وجود شناخت امام معصوم
با توجه به تأکیدات فراوانی که در مورد لزوم معرفت امام معصوم(ع) صورت گرفته این سئوال به ذهن خطور میکند که این همه تأکید برای چیست و اساساً چرا باید امام را شناخت و معرفت امام چه نقشی میتواند در زندگی ما مسلمین ایفا نماید که ما برای جواب میگوییم: امام به عنوان خلیفه الله که تجلّی جلال و جمال خداوند بر روی زمین بوده و واسطه فیض خداوند بر بندگان میباشد علاوه بر اینکه دارای جایگاه رفیعی در جهان هستی بوده و دارای عالیترین جایگاه علمی و معنوی و مراتب روحی و کمالات نفسانی میباشد، دارای شئون مختلفی از جمله علم لدّنی، عصمت، انتصاب از جانب حقتعالی و… میباشد.
که با شناخت و معرفت امام معصوم و پی بردن به ابعاد شخصی شخیصتی وجود امام و خصوصیات و کارکردهای فردی و اجتماعی زندگی ایشان، لزوم اطاعت و انقیاد محض از فرامین و دستورات امام فهمیده میشود از اینرو خداوند متعال در قرآن کریم اطاعت از امام را همردیف با اطاعت از خود و رسول خود برشمرده و واجب فرموده است چنانکه میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطعیوالرسول و اولی الامر منکم»[۵]
و امام جعفر صادق(ع) در حدیث زیبایی چنین میفرماید: «… و بعده معرفه الامام الذی به یأتّم بنعته و صفته و اسمه فی حال العسر و الیسر و أدنی معرفه الامامِ أنّه عِدلُ النبی ـ إلّا دَرَجَهَ النبوّه ـ و وارثه و أن طاعَتَهُ طاعه الله و طاعَهُ رسول الله و التسلیم له فی کلّ امرٍ الیه و الأخذ بقوِلِه…»[۶] «… بعد از معرفت رسول خدا. شناخت امامی است که به او اقتدا میشود و این شناخت، شناسایی صفت و خصوصیت و اسم او، چه در حال سختی و چه در حال راحتی، است. کمترین حدّ معرفت امام آن است که ایشان همردیف پیامبر، به جزء مرتبه نبوّت، و وارث اویند؛ اطاعت از ایشان، اطاعت از خدا و اطاعت از رسول خدا است و اینکه باید در هر مسئلهای در برابرشان تسلیم بود و رجوع آن امور را به ایشان دانست؛ و باید به فرمودههایشان عمل کرد و…»
از مطالب ارائه شده نتیجه میگیریم که اوّلاً معرفت امام بر مسلمین ضروری و واجب میباشد و ثانیاً ثمره این معرفت و شناخت، وجوب اطاعت و فرمانبرداری محض از امام معصوم(ع) میباشد چرا که امام معصوم خلیفه و جانشین پیامبر بوده و تمام شئون پیامبر به جز دریافت و ابلاغ وحی را دارا میباشد و تمام اوامر و نواهی ایشان نشأت گرفته از اوامر و نواهی خداوند متعال و نبیمکرّم اسلام میباشد از اینرو تمام برنامهها و دستورات ایشان از روی حکمت و مصلحت بوده و قول و فعل و تقریر ایشان، برای تمام مسلمین حجّت میباشد و تخلّف از دستورات ایشان، حرام بوده و باعث ضلالت و گمراهی مسلمین خواهد شد.
با نگاهی به زندگی پرفرازو نشیب و سراسر عبرتانگیز امام حسن مجتبی(ع)، متأسفانه به این مسأله پی میبریم که عموم مردم و حتّی خواص یاران ایشان، در اطاعتپذیری انقیاد و محض از حضرت ایشان دچار تردید شده و در بسیاری از مسائل از جمله تصمیم سرنوشتساز امام در رابطه با صلح با معاویه طفره رفته و به امام خردهگیری نمودند و حتّی کار به جایی کشیده شد ه یکی از یاران امام مجتبی(ع) به نام سفیان بن ابیلیلی میگوید: پس از ماجرای صلح به نزد امام حسن(ع) که در جلوی خانهای نشسته بود و جمعی اطراف او بودند رفته و به آن حضرت گفتم: «السّلام علیک یا مذلّ المؤمنین»[۷] سلام بر تو ای کسی که مؤمنان را خوار و زبون کردی!؟)
موارد متعددی از نافرمانی و جسارت شیعیان نسبت به ساحت مقدّس امام حسن مجتبی(ع) در تاریخ پربرکت ایشان به چشم میآید که اوّلاً حاکی از مظلومیت ایشان و ثانیاً عدم معرفت مردم نسبت به شئون امامت و ولایت میباشد و در حدیث دیگری چنین میخوانیم که حلالٌ حلالٌ و أن الذی قلتَ حرامٌ حرام»[۸]قسم به خدا اگر اناری را از وسط بشکافی و آن را دو نصف نمایی و بفرمایی نصفش حلال و نصفش حرام است من هم شهادت میدهم که آن را که حلال کردی حلال و آن را که حرام نمودی حرام است. این روح انقیاد و سر سپردن به دستور امام در مورد جریان معروف هارون مکّی نیز به وضوح دیده میشود[۹] و همچنین صحنههای درخشانی از فرمانپذیری و تعبد محض در برابر اوامر امام، در زندگی اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و همچنین حضرت سیدالشهداء(ع) به چشم میخورد که ما به خاطر دوری از اطاله کلام از ذکر آن خودداری مینمائیم.
ولی همانطور که بیان شد در زندگانی امام حسن(ع)، متأسفانه شیعیان و طرفداران حضرت بنابر دلایل مختلف از جمله عدم معرفت امام و عدم انقیاد محض از ایشان و پراکندگی عقیده و وجود حزبها و باندهای مختلف العقیده، ناامیدی از به دست آوردن غنایم و دلبستگی آنها به دنیا، تبلیغات سوء و اشاعه اکاذیب از طرف دشمن، نیرنگبازی و حیلهگری دشمن غدّار، از حمایت و اطاعت از امام زمانشان دست کشیده و تسلیم اراده دشمن شدند که نتیجه آن هم به قدرت رسیدن معاویه بن ابیسفیان و تأسیس سلسله بنیامیّه بود که آن همه فجایع را در جهان اسلام به بار آورد و امام حسن در مقابل این عوامل چارهای غیر از نرمش قهرمانانه ـ بنابر تعبیر مقام معظم رهبری ـ و صلح با معاویه نداشت تا اوّلاً جلوی خونریزی بیثمر مسلمین را بگیرد و ثانیاً مکر و فریب دشمن غدّار را خنثی نموده و زمینه را برای حفظ جان شیعیان و آمادهسازی برای قیام حضرت سیدالشهداء(ع) فراهم نماید.
ابوسعید عقیصا گوید: وقتی امام حسن(ع) با معاویه مصالحه کرد، مردم به نزد او آمدند و بعضی از آنها امام را به واسطه بیعتش مورد سرزنش قرار دارند، امام(ع) فرمود: وای بر شما، چه میدانید که چه کردم؟ به خدا سوگند این عمل برای شیعیانم از آنچه که آفتاب بر آن بتابد و غروب کند بهتر است، آیا نمیدانید که من امام منقرض الطاعه به شما هستم و به نصّ رسول خدا یکی از سروران جوانان بهشتم؟ گفتند: آری، فرمود: آیا میدانید که وقتی خضر(ع) کشتی را سوراخ کرد و دیوار را بپا داشت و آن جوان را کشت، این اعمال موجب خشم موسی بن عمران گردید چون حکمت آنها بر وی پوشیده بود امّا آن اعمال نزد خدای تعالی عین حکمت و صواب بود؟ آیا میدانید که هیچیک از ما ائمّه نیست جز آنکه بیعت سرکش زمانش بر گردن اوست مگر قائمی که روح الله عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخوانَد؟ خداوند ولادت او را مخفی میسازد و شخص او نهان میشود تا آنگاه که خروج کند بیعت احدی بر گردن او نباشد و…»[۱۰]
در این روایت شریف، امام ضمن واجب الاطاعه خواندن خود به عنوان امام و خلیفه رسول خدا با اشاره به حکمتآمیز بودن تمام افعال انبیاء و اولیاء از جمله اقدامات عجیب حضرت خضر در سوراخ کردن کشتی و برپا نگه داشتن دیوار و قتل غلام،[۱۱] صلح خود با معاویه را به صلاح جامعه اسلامی دانسته و آن را سراسر حکمت میداند که مردم از درک آن عاجز و ناتوانند و یکی از وظایف مهم و حیاتی شیعیان و پیروان اهلبیت اطاعت محض و انقیاد کامل در برابر دستورات ائمه(ع) میباشد هرچند از درک علل و حکمت بسیاری از دستورات ایشان ناتوان باشند. و ما در تاریخ زندگی پرافتخار تعدادی از اصحاب ائمّه(ع) به موارد درخشانی از روح تسلیمپذیری و انقیاد در برابر رهبر جامعه اسلامی برخورد مینمائیم از جمله در روایتی میخوانیم که ابن ابییعغور که یکی از یاران و اصحاب نزدیک امام صادق(ع) و موارد تعریف و تمجید ایشان در دوران حیات و مماتش بوده روزی به امام صادق(ع) عرضه میدارد: «و الله فلقتَ رمّانهً بنصفین و قلتَ هذا حرامٌ و هذا حلالٌ لَشَهِدْتُ أنّ الّذی قُلتَ؛
همانطور که خود ایشان بیان میفرماید: «… و قد صالَحْتُهُ و رأیتُ أن حِقنَ الدّماءِ خیرٌ من سفکها و لَمْ أرد بذلک إلّا صلاحکم و بقائکم…»[۱۲] (و من با معاویه مصالحه کردم چرا که حفظ خون مسلمین را بهتر از ریخته شدنش دیدم و ارادهی از این کار به غیر از صلاح و بقاء شما نداشتم…»[۱۳]
با توجه به ابعاد گسترده قیام حضرت مهدی و جهانی بودن حکومت حضرت با توجه به آیات[۱۴] و روایات متعدّد و حساسیت این قضیّه وجود روحیه تسلیمپذیری و انقیاد محض در برابر دستورات امام زمان در میان یاران و شیعیان اهمیت بیشتری مییابد چرا که بدون تعبد و ولایتپذیری محض، تشکیل حکومت الهی آن همه در سطح جهانی دور از ذهن به نظر میرسد و اگر به جای همراهی و همدلی و محور قرار دادن اراده امام در هم امور، اختلاف و تفرقه و خودمحوری بعضی افراد. حاکم گردد، پیروزی نهایی حق علیه باطل به هیچوجه محقق نخواهد گردید همانطوری که این امور باعث شکست لشکر امام علی(ع) در جنگ صفین و امام حسن مجتبی(ع) در جنگ با معاویه گردید.
این مسأله زمانی اهمیت مییابد که ما بدانیم در جریان نبرد نهایی امام زمان با لشکریان کفر و ضلال برای تشکیل حکومت جهانی اسلام و برقراری عدالت فراگیر، مشکلات داخلی و خارجی فراوانی دامنگیر مسلمین و شخص امام زمان خواهد شدکه از جمله آن میتوان به خروج سفیانی و دجّال و اختلاف بنیعباس[۱۵] و جنگهای پیدرپی یا مخالفین را نام برد. حتی در بعضی از روایات مسائل غیرعادی دیگری نیز اتفاق میافتد که باعث مشتبه شدن حق و باطل گردیده و باعث ایجاد دودلی و تزلزل در انتخاب راه حق خواهد گردید که به سه نمونه اشاره میشود.
جوان بودن حضرت به طوری که در روایتی چنین میخوانیم: «و إن من اعظم البلیّه أن یخرج الیهم صاحبهم شاباً و هم یحسبونه شیخاً کبیراً؛[۱۶] از بزرگترین آزمایشها این است که امام زمانشان ظهور میکند در سن جوانی در حالی که آنها گمان میکردند، ایشان پیرمرد کهنسالی است.
۲٫ وجود نداهای گمراهکننده شیطانی، که در روایتی چنین وارد شده است که «… قلتُ و کیف یکون النداء؟ قال: ینادی منادٍ من السّماء اوّل النهار یسمعه کلُ قومٍ بألْسِنَتهم: ألا إنّ الحقّ فی علیٍّ و شیعته ثم ینادی ابلیس فی آخر النّهار من الارض ألا إنّ الحق فی عثمان و شیعته فعند ذلک یرتاب المبطلون؛[۱۷] ابوحمزه ثمالی از کیفیت نداء آسمانی امام صادق(ع) سئوال میکند کیفیت نداء آسمانی چگونه است و ایشان در جواب میفرمایند: منادیی از آسمان در اوّل روز ندا میدهد به طوری که همه مردم آن را میشنوند؛ آگاه باشید حق با علی و شیعیانش میباشد و پس از آن در آخر روز هم شیطان ندا میکند که آگاه باشید که حق با عثمان و شیعیانش میباشد که در این هنگام شککنندگان به شک میافتند.
۳٫ خصوصیات عجیب و غیرعادّی بعضی از دشمنان اصلی امام زمان از جمله دجّال که در مصادر اهلسنت برای دجال صفاتی ذکر شده است از قبیل:
۱٫ ادعای ربوبیت[۱۸]
۲٫ عمر طولانی[۱۹]
۳٫ همراه داشتن آب و آتش[۲۰]
۴٫ بینا کردن کور و شفا دادن مرض[۲۱]
۵٫ زنده کردن مرده[۲۲]
۶٫ همراه داشتن نهری از آب و آتش[۲۳]
۷٫ برآورده شدن خواستههایش[۲۴]
و… .[۲۵]
که امکان دارد این خصوصیات، معانی رمزگونه داشته باشند همانگونه که شهید صدر مینویسد: «دجال رمزی است از اوج تمدّن و تکنیک غرب که با اسلام و مبانی آن ستیز دارد و…» به هر حال آنچه که مهم است اینکه این مسائل چه معنای حقیقی داشته باشند و چه معانی رمزگونه داشته باشند باعث مشتبه شدن حق و باطل شده و شناخت آن را مشکل خواهد ساخت که نیاز به ایمانی استوار، قلبی راسخ. قوّت عقل و اندیشه، شجاعت فراوان معرفت امام و اطاعت محض از ایشان دارد ـ که متأسفانه یاران امام حسن مجتبی فاقد چنین روحیاتی بودند ـ و ما به تعدادی از این روایات متعدّد اشاره مینماییم.
خصوصیات و ویژگیهای یاران امام زمان
۱٫ اتحاد و همدلی: امام علی(ع) میفرماید: «قلوبهم مجتمعهٌ»[۲۶] یاوران مهدی(ع) دلهایی متحّد دارند و امام صادق(ع) در توصیف یاران حضرت میفرماید: «إن اصحاب القائم(ع) یلقی بعضاً کانهم بنوابٍ وامٍ؛[۲۷] اصحاب قائم(ع) به گونهای با هم معاشرت میکنند، مانند اینکه از یک پدر و مادر هستند….»
۲٫ شجاعت
ایشان در حدیث دیگری شجاعت اصحاب امام زمان را چنین بیان میکند که: کلّهم لیوثٌ قد خرجوا من غاباتهم لو انّهم همّوا بازاله الجبال لا زالوها عن تواضعها؛[۲۸] همه شیرانی که از بیشهها خارج شدهاند و اگر اراده کنند کوهها را از جا برمیکنند.»
۳٫ اطاعتپذیری و انقیاد
امام صادق(ع) میفرماید: «هم اطوع من امهٍ لسیّدها:[۲۹] اطاعت آنان از امام، از فرمانبرداری کنیز در برابر مولایشان بیشتر است و در روایتی دیگر چنین بیان شده است: «… مجدّون فی طاعته؛[۳۰] در اطاعت از امامشان از هیچ کوششی فروگذاری نمیکنند»
۴٫ محبّت و ولایتپذیری
امام صادق(ع) در معرفی این ویژگی چنین میفرمایند: «یتمسّحون بسرج الامام یطلبون بذلک البرکه؛[۳۱] به عنوان تبرک بر زین اسب امام تبرک میجویند.
و در روایتی دیگر چنین بیان میفرماید که: یَحُفُّونَهُ به و یَقُونَهُ بأنفسهم فی الحروب و یکْفُونَه ما یرید فیهم؛[۳۲] در میدان رزم آنان او را در میان میگیرند و در جنگها با جان خود، از ایشان محافظت میکنند.»
پی نوشتها:
[۱]. احمد بن حنبل، مسند، ج۱۳، ص۱۸۸ و طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ متقی هندی، کنزالعمّال، ج۱، ص۱۰۳، ح۴۶۴ و ج۶، ص۶۵، حدیث۱۴۸۶۳، ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ۱۲۵ و… .
[۲]. تواتر حدیث به این معناست که روایان یک حدیث تعدادی باشند (مثلاً ۱۰ یا ۲۰ یا ۴۰نفر یا بیشتر) که با توجه به نقل این تعداد ـ و علم به اینکه همه آنها به دروغ هم داستان نیستند ـ شنونده حدیث به صدور آن یقین بیاورد. تواتر به سه قسم است: الف) تواتر لفظی ب) تواتر معنوی ج) تواتر اجمالی.
و تواتر معنوی، تواتری است که همه روایان، یک حدیث را با یک مضمون ولی با لفظهای مختلف نقل کنند: مثل شجاعت امیرالمؤمنین.
[۳] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۷۶ و کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۰۸٫
[۴]. چنان که در دعای شریف معرفت. به خداوند متعال عرض میکنیم: «اللّهم عرفنی نفسک فانک إن لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیّک. اللّهم عرفنی رسولک فانک إن لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجتّک، اللّهم عرّفنی حجتک فانک إن لم تعرّفنی حجتّک ظلت عن دینی (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۷۱، ح۲)
[۵]. نساء، آیه۵۹٫
[۶]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۶، ص۴۰۷٫
[۷]. زندگانی امام حسن مجتبی، سید هاشم رسول محلّاتی، به نقل از ابوالفرج اصفهانی، ترجمه مقاتل الطالبین، صص۶۶ و ۶۵٫
[۸]. علی بحرانی، منار الهدی فی النص علی امامه الأئمّه الاثنی عشر، ص۲۵٫
[۹]. بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۲۳٫
[۱۰]. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۵۷۱٫
[۱۱]. جریان این واقعه عبرتآموز و حکمتآمیز در سوره مبارکه کهف، آیات ۶۵ الی ۸۲ ذکر شده است.
[۱۲]. بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۲۳٫
[۱۳]. بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۲٫
[۱۴]. در آیات فراوانی برپایی این حکومت: لفظ «ارض» به کار رفته است که بیانگر جهانی بودن این قیام میباشد که عبارتند از سوره نور/۵۵، قصص/۵، انبیاء/۱۰۵٫
[۱۵]. عن الثمالی قال: قلت لابی عبدالله إن اباجعفر کان یقول: خروج السفیانی، من المحتوم، و النداء من المحتوم و طلوع المشس من المغرب من المحتوم و اشیاء کان یقولها من المحتوم، فقال ابوعبدالله: و اختلاف بنیفلان من المحتوم و قتل النفس الذکیه من المحتوم و خروج القائم من المحتوم.
[۱۶]. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۷٫
[۱۷]. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۹٫
[۱۸]. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۰٫
[۱۹]. صحیح مسلم، ج۸، ص۲۰۵٫
[۲۰]. صحیح بخاری، ج۸، ص۱۰۳٫
[۲۱]. مسند احمد، ج۵، ص۱۳٫
[۲۲]. معجم الکبیر، ج۲، ص۵۶٫
[۲۳]. صحیح مسلم، ج۸، ص۱۹۷٫
[۲۴]. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۵۳۱٫
[۲۵]. صدر، سیدمحمد، تاریخ مابعد الظهور، ص۱۴۱٫
[۲۶]. کامل سلیمان، یوم الخلاص، جلد۱، ص۲۸۵٫
[۲۷]. همان، ص۲۸۹٫
[۲۸]. همان، ج۱، ص۲۷۲٫
[۲۹]. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۸٫
[۳۰]. ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۹۴ و یوم الخلاص، ج۱، ص۲۷۱٫
[۳۱]. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۸٫
[۳۲]. همان و یوم الخلاص، ج۱، ص۲۸۵٫
بازدیدها: 87