اختصاصی هیات | حجت الاسلام علی مهدیان؛هیات معیار

خانه / مطالب و رویدادها / یادداشت و گفتگو / اختصاصی هیات | حجت الاسلام علی مهدیان؛هیات معیار

ارکان هیات :

پای منبر :

ممکن است اول به نظر بیاید که راس منبر اهمیت بیشتری در شکل گیری یک هیات دارد . اگر چه نقش منبر فوق العاده است اما پای منبر است که هیات را شکل میدهد و اگر او نباشد هیچ چیز نیست . نه منبری هست و نه هیاتی . این پای منبر است که تصمیم میگیرد چه سخنرانی و چه مداحی را به کار بگیرد و پای منبر است که ویژگی مردمی بودن هیات را حفظ میکند . ویژگی خودجوش بودن هیات را شکل میدهد . پای منبر نماد جوششی بودن هیات است .

پای منبر جایی است که قرار است به اراده او رشد و تربیت شکل بگیرد . او است که رشد میکند او است که اراده میکند اواست که متحول میشود اساسا همه این صحنه برای او چیده شده است .

پای منبر را باید جایگاه انسان در حال تربیت و هدایت بدانیم . در فرایند هدایت آن کسی که مهم است انسانی است که قرار است هدایت شود . همه هدف انبیا و اولیا همین بوده است که این موتور حرکت شروع به حرکت کند . آنچه پیامبر را پیر کرد این آیه از سوره هود بود که فرمود فاستقم کما امرت و من تاب معک . رشد خود تو بعلاوه رشد کسانی که با تو هستند . پیامبر قرار است همه را به سمت خدا سوق دهد و الا خودش که رفته بود و به خدا رسیده بود مشکل او همراه کردن انسانها است .

توجه به مردم و رشد مردم در هیات اهمیت ویژه ای دارد و کم کم میتوان فهمید نقش مردم در نگاه علمای حقیقی در جامعه دینی چه اندازه کلیدی است . و چقدر این رکن برایشان مهم است . مستعد بودن اینها و عزمشان برای رشد و تربیت و بیداری اینها است که جریان مقاصد اهل بیت را شکل میدهد و پیش میبرد.

با این حساب هیات خوب هیاتی است که پای منبری های خوبی دارد نه حتی لزوما مداح یا سخنران خوب . چرا که این پا منبری ها هستند که موتور حرکت را در خود دارند و اینها هستند که کار را پیش میبرند .

شاید یکی از اشکالات و آفاتی که امروز خیلی از هیاتهای بزرگ با آن مواجهند و به آن دقت نمیکنند این است که در برپایی هیات به پا منبری ها کاری ندارند بلکه سخنران و مداح و رسانه برایشان اساس است .

هیاتهای کوچک از این جهت مهم هستند که جمعهای خودجوش مردمی آنها را شکل داده اند . و هیاتهای بزرگ جایی نیست که در آن مردم نقش اساسی داشته باشند بلکه مردم در این هیاتها صرفا میایند از یک فرد استفاده فردی میکنند و میروند . این بدنه پای منبر نیست که کار را در دست دارد لذا یک هویت پایدار و پویا از این هیاتها نمیتوان انتظار داشت .

هیاتهای واقعی با پول مردم اداره میشود . چه بسیار بچه هایی که میروند از این همسایه و آن همسایه گدایی میکنند که پول برای هیات جمع کنند و چه بسیار انسانهای متمولی که سعی میکنند در کنار دیگران که هر کس خدمتی به برپایی هیات میکند برای یک هیات خرج کنند و پول بدهند .

حتی در ارتقای یک هیات و عوض کردن حال و هوای هیات توجه به آدمهایی که در هیات شرکت میکنند و عوض کردن جغرافیای نیروی انسانی پای منبر در تحول و رشد هیات فوق العاده نقش بازی میکند .

هیات خوب با این رویکرد، مداح پرور و سخنران پرور خواهد بود مداحهای خوب و سخنرانهای خوب در چنین مجالسی رشد کرده اند و این اتفاقی است که در عمل افتاده است .

اما برای رشد پای منبر باید چه کرد ؟ باید هیاتی ها زیاد شوند یعنی افرادی با حال و هوای هیاتی را به هیات دعوت کنیم و سعی کنیم تعداد این گونه افراد را در هیات زیاد کنیم و چنین نیروهایی البته تربیت کنیم .

هیاتی ها چه ویژگی هایی دارند . هیاتی در عین این که گریه میکند و ارتباط با امام دارد، این ارتباط را در دل یک جمع ایجاد میکند. هیاتی سعی میکند با حال و هوای خودش دیگران را هم به سمت امام سوق دهد. هیاتی یک گوشه نمینشیند و فقط با خودش صرفا خلوت نمیکند . هیاتی هیات را در درون خود پیاده کرده است و پیاده کردن هیات به جمع کردن دو وضعیت با یکدیگر است یکی ارتباط با معصوم و هجرت به سوی او و زیارت او و دیگری همراه کردن دیگران و نصرت به دیگران که نصرت امام است. هیاتی این دو را با هم دارد . او هم اهل دل است و همه دلها را به سمت امام سوق میدهد . او دلداده است و برای امام دلبری میکند .

حضرت امام در یک سخنرانی درباره فلسفه تباکی در هیات میگوید نقش گریه ایجاد حرکتهای اجتماعی است و الا چه لزومی به تباکی بود. هیاتی بلد است با گریه فضا را به هم بریزد و همه را بگریاند . هیاتی به موقع زبان میگیرد و به موقع دیگران را هم به مدد میطلبد. همان حقیقتی که در دعای ندبه آمده است که آیا کسی هست در کنار من بنشیند و با من گریه کند و با گریه کردنش مرا یاری دهد . ندبه کننده برای امام زمان این گونه گریه میکند. لذا میگرید و میگریاند. این که گریاندن برای اهل بیت این مقدار توصیه شده است این نکته ای است که در وجود همه باید باشد یعنی همه پا منبری ها هم گریه میکنند و هم طوری گریه میکنند که بگریانند . گریه هجرت و حرکت به سمت امام است اما گریاندن نصرت امام است . گریه هیاتی اساسا گونه دیگری است گریه در وسط میدان است. آن گونه که حضرت زهرا گریه میکرد و کل مدینه را به هم میریخت، آن گونه که حضرت رقیه گریه میکرد و اول خرابه را و سپس شام را متحول میکرد . آن گونه که حضرت رباب و ام البنین گریه میکردند که حتی دشمن را منقلب و منکوب میکردند . این گریه کردن بچه هیاتی است . لذا هر اهل گریه ای هیاتی نیست ، هیاتی میخواهد گریه کند و با گریه اش همه را بگریاند . این طور آدمها باید در هیات زیاد باشند . البته خود هیات در تربیت این انسانها نقش و اثر ویژه ای دارد.

نکته دیگر اینکه باید فضای عمومی و رفاقتی بچه ها دوستانه و دارای حالت نصرت باشد باید بچه ها با هم رابطه های قلبی داشته باشند. یکدیگر را دوست داشته باشند . بلد باشند با هم یک ارتباط محبتی حول معصوم برگزار کنند.

همین طور باید فضای هیات فضای مجاهدت باشد یعنی همه بخواهند با این هیات کاری کنند و خود هیات را مقدمه کاری قرار دهند. حس عزم بر مجاهدت حال و هوای افراد را کاملا متحول میکند و نوعی قیام درونی و قیام در هیات شکل میدهد .  

عزم جمعی یکی از راههای ایجاد فضای بر انگیختگی در هیات است . کار مشترک و دیدن نیازها و عزم بر تغییر آنها فضای هیات را عوض میکند . کسانی که میخواهند مشکلی را حل کنند و درد را درک میکنند قدرت تغییر فضاها را بیشتر دارند . میگویند هیاتهایی که مثلا گردان تخریب برگزار میکردند حال و هوای دیگری داشت .

 

روی منبر :

منبر عرش قلب هیات است . یعنی نسبتی که قلب انسان با رشد انسان و تربیت او دارد و این که این قلب است که جایگاه هدایت است همچنانکه حکومت ولی جامعه در نسبت با کل بدنه جامعه نسبت قلب به کل وجود را دارد و جایگاه هدایتگری و تربیت میباشد، دقیقا همین جایگاه را روی منبر با پای منبر باید برقرار کند. قلب جایگاه حکمت و اندیشه ایمانی است . البته منبر در پله های پایین تر خود مرتبه به مرتبه محل بروز احساس بر اساس آن «علم ایمانی» میشود. روی منبر باید محل تلاقی اندیشه و احساس باشد.

بین منبری و هیاتیها باید یک تعلق خاطر و رابطه عاطفی و رفاقتی برقرار باشد . نوعی پذیرش تسلط منبری بر هیات باید توسط مخاطبین اتفاق بیفتد . برای شکل گیری این ولایت در فضای هیات باید یک کار دو سویه انجام شود .

در پای منبرکسانی نشسته اند که مظهر میل و عطش و قیام و رشد و حرکتند و روی منبر و دامنه منبر محل زمینه سازی و هدایت و جهت دهی به قلب انسانها بود گویا از عرش قلب این حکمت و ایمان است که در یک فضای محبتی و ولایی جاری میشود .

قدیم پله های منبر هم موضوعیت داشت و این مهم بود که هرکس کجا باید بنشیند .

محتوای منبر صرف بیان اطلاعات علمی نیست منبر به گونه ای طراحی میشود که مقدمه حرکت قلبی و روحی باشد قبل از منبر و بعد از منبر باید آمیخته به یک احساس و عاطفه باشد . منبر باید از دست یک مداح تحویل بگیرد و به یک مداح تحویل دهد . چرا که این دانش قرار است قلب را به سمت اهل بیت جهت دهد و سوق دهد . پای منبر میخواهد و تصمیم دارد حول امام و خلیفه خدا حلقه بزند . نمیخواهد یک ارتباط ذهنی و خیالی با او بگیرد بلکه میخواهد واقعا به او نزدیک شود یعنی در پی یک رابطه واقعی قلبی و روحی است . اگر به این نکات توجه نکنیم نمیتوانیم درک کنیم که روی منبر چه کار باید بکند .

« مقصد قرآن و حديثْ تصفيه عقول و تزكيه نفوس است براى حاصل شدن مقصد اعلاى توحيد. و غالباً شرّاح احاديث شريفه و مفسرين قرآن كريم اين نكته را، كه اصلِ اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذشته‏ اند و جهاتى را كه مقصود از نزول قرآن و صدور احاديث به هيچ وجه نبوده، از قبيل جهات ادبى و فلسفى و تاريخى و امثال آن، مورد بحث و تدقيق و فحص و تحقيق قرار داده‏اند.

حتّى علماء اخلاق هم كه تدوين اين علم كردند، يا به طريق علمى- فلسفى بحث و تفتيش كردند ……و اين نحو تأليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تأثيرى بسزا نيست، اگر نگوييم اصلًا و رأساً نيست…كه صَرف وقت در آن انسان را از مقصد اصلى بازمى‏دارد….بالجمله، به نظر قاصر، اخلاق علمى و تاريخى و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرح احاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيدِ قريب نمودن است. نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجعه به آن، آن است كه نويسنده آن با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكّر دادن و يادآورى كردن، هر يك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند. و به عبارت ديگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبيّه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عِيبها را، نه آن كه راه علاج نشان دهد.

ريشه‏ هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خُلق فاسد را اصلاح ننمايد. كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غير مهذّب مهذّب، و ظلمانى نورانى شود؛ و آن، به آن است كه عالِم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالِج باشد و كتاب، خود، دواىِ درد باشد نه نسخه دوانما.

طبيب روحانى بايد كلامش حكمِ دوا داشته باشد نه حكم نسخه. و اين كُتب مذكوره نسخه هستند نه دوا، بلكه اگر جرأت بود می‏گفتم: «نسخه بودن بعضى از آنها نيز مشكوك است»، ولى از اين وادى صرف نظر كردن اولى است.»«شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خمینی، ص: 14»

این بیانات نشان میدهد که مخاطب دنبال چه اتفاقی است و اساسا چرا در هیات بحث هنر خاصی به میان میاید و نقش عواطف و محبت در این فضا برجسته میشود . هیات مجلس درس و بحث به معنای رایج آن نیست و این را همه مخاطبین میفهمند و همین را هم میخواهند.

همه محتوای هیات توجه به انسان کامل و خلیفه خدا است . خلیفه خدا آنگاه که بیشترین بروز و ظهور در دل بردن و عاشق کردن انسان ها به سمت حضرت حق بود در رخسار حضرت ابی عبدالله جلوه گر شد . او بهترین نقطه و مرحله برای شروع و آغاز هیات است و آنچه در هیات باید به نهایت برسد و نقطه نهایی است حضرت امام زمان است یعنی جایی که همه عشق و محبت و فهم هیاتی گره میخورد به این زمان و مکان و اینکه حالا باید چه کرد . هیات باید محل نصرت امام شود. این جمله ای است که سید بن طاووس اول کتاب لهوف از قول پیامبر اکرم برای همه گریه کنها و هیاتیهای عالم بیان میکند که «اتبکونه و لا تنصرونه » . گریه قرار است در این جا خود مقدمه نصرت باشد و آمیخته به نصرت باشد .

توجه و تمایل و ارتباط عاشقانه و قلبی با انسان کامل صورتهای مختلف دارد که هر یک باید در جای خود بنشیند.

اول : اندوه و غصه و مصیبت . مصیبت و غصه های امام کجا شکل میگیرد . روشن است که این غمها و غصه ها اولا در رسیدگی به اهداف امام رخ میدهد جایی که قرار است انسانها را هدایت کند و پیش ببرد این غم و غصه است که شکل میگیرد . غصه هایی از امام که مصیبتها و روضه ها را شکل میدهد در یک فضای اجتماعی شکل میگیرد. مصیبت امام محل تلاقی حرکت امام و حرکت ظالمان و مخالفین و انسانهایی است که نمیخواهند حرکت و قیام کنند و با او همراه شوند.انسان کامل برای حرکت خود به مانع برخورد کرده است . هدف خلقت و هدف بعثت و هدف همه انبیا و اولیا سیر دادن همه انسانها به سمت حضرت حق بوده است . قرار است جریان حق رشد کند و فراگیر شود . در روایات ما توجه به مصیبت اهل بیت و اقامه این مصیبت همراه گریه و اشک همیشه مورد توجه بوده است . حتی بیان حماسه و مدح اهل بیت این مقدار مد نظر نیست اگر چه جایگاه آن را نیز بیان میکنیم . بحث از مصیبت با بحث از نصرت امام گره خورده است . دوم : مدح . رابطه دیگر با اهل بیت هجرت به سمت امام و نزدیک شدن به او است این واقعه ای است که به روح انسانها مربوط است و بحث از عمق وجود امام در این مرحله رخ میدهد . در اینجا است که باید گفت مدح مهم میشود. مدح روح روضه است . مدح عمق روضه است . مدح جایی است که مصیبت را موثر تر میکند و در وجود انسان درست مینشاند . مدح کاری میکند که اساسا مصیبت قابل فهم شود .

در یک هیات خوب باید در نقطه شروع با مصیبت شروع کرد . چرا که مصیبت زودیاب تر و قابل فهم تر است بعد با مدح باید عمیق شود و در نقطه نهایی مدح و مصیبت درش به توازن و قوت میرسد . یعنی مصیبتی که بعد از مدح خوانده میشود اساسا یک مصیبت دیگری است .

در هر فرایند و حرکت در قلب انسان نقطه شروع نصرت است چرا که نصرت جایی است که صلاحیت یک عمل تثبیت میشود سلام در نصرت کالبد عمل طراحی میشود و در این مرحله اگر چه توجه به روح و به عمق وجود دارد ولی عنایت بیشتر به کالبد عمل است. بعد از این مرحله نوبت به عمق بخشی به عمل میرسد که روح عمل است و در نهایت هم یک وضعیت متوازن از این دو یعنی روح و کالبد شکل میگیرد. حتی اگر قرار است مثلا نماز به بچه یاد بدهیم اول صورت نماز را یاد میدهیم بعد روح نماز را اضافه میکنیم. کالبد و شکل و صورت زندگی ساده یاب تر است سریع تر میتواند انجام شود و شکل بگیرد اما همین کالبد وقتی روح عمل هم مورد رسیدگی واقع شد چیز دیگری خواهد شد.  

نسبت مصیبت و مدح در یک هیات بحثی بوده که از قبل نیز مطرح و مورد توجه بوده است . عده ای برای اینکه هیاتها را به سمت انقلاب و حماسه سوق دهند سعی میکردند به جای بحث از مصیبت معصومین بحث از حماسه آنها را پیش بکشند. به نظر میرسد این طرح خوب است ولی ناقص است جایگاه مصیبت نباید تضعیف شود . حضرت امام نقش گریه بر مصیبت را نقشی جدی میداند. و همین را به عنوان ویژگی اصلی هیاتها ذکر میکند و جایگاه اجتماعی اش را تبیین مینماید .

اما نقش مدح و حماسه را نیز باید در هیات در نظر گرفت . مدح اهل بیت البته موجب تاثیر بیشتر خود مصیبت میشود یعنی هر چه مدح اهل بیت بیشتر باشد در روضه ها درد مصیبت بیشتر حس میشود و به جان مینشیند و سوزنده تر است . مدح روح مصیبت است . مدح سخن از بیان روح امام است و مصیبت سخن از بیان عمل و اهداف و ظلمی که به او شده است. دردهای امام حالا بعد از جمع این دو فضا کاملا فهمیده میشود .  

مدح اهل بیت خود دسته بندی هایی دارد یک مدح است که اشاره به ارتباط ما با اهل بیت و گدایی ما دارد این مدح برای شروع خوب است . مدح دوم مدحی است که در عمق این گدایی است و اشاره به دارایی ها و تواناییها و اوصاف و کرامات اهل بیت دارد این هم زیبا است ولی مدح سوم مدحی است که در آن به نوعی بروز این کمالات در باره انسانها است و در فضای اجتماعی رقم میخورد . این مدح هم قوی است و عالی است این سه دسته مدح باید از هم تفکیک شوند .

برای یک هیات ایده آل همه این انواع مدح باید به اندازه و در جای خود وجود داشته باشد . هیات خوب است از توجه به مصیبت شکل بگیرد در این جا تا اندازه ای دلها آماده میشود حالا به بیان گدایی و تمایل ما بگذرد بعد به بیان مدح معصوم بگذرد و سپس به بیان مقصد و هدف او بگذرد و در نهایت به مصیبت و روضه دیگری ختم شود .

این فرایند مربوط به کل منبر است چه مداحی چه سخنرانی همه فرایند روی منبر باید این باشد. منبری خوب باید مقدمه خوبی برای روضه فراهم کند . منبر و فرایند قبل از روضه باید به بیان این نکات بگذرد .

قدیم منبر با یک ذکر روضه و گدایی شروع میشد بعد منبر پر بود از حال و هوایی از مدح و بیان ویژگیها و مقاصد امام معصوم و در نهایت به روضه ختم میشد .

اما همه این واقعه باید در یک مجلس مستعد و آماده برای برافروختگی رخ دهد .

مجلس آماده مهم است لذا آماده کردن مجلس مهمترین کار منبری ها است . بعلاوه که بر افروخته بودن و آماده بودن خود منبری ها برای یک هیات خوب بسیار موثر است.

اگر همه با عزم و آمادگی برای چنین حضوری در هیات آماده شوند قدرت ایجاد چنین فضایی در هیات زیاد میشود .

هیات ویژگی کلیدی اش ارتباط با انسان است نه با مفاهیم انتزاعی . هیات همه چیز را در انسان کامل جستجو میکند . اساسا هیات بازخوانی همه حقایق را در انسان میکند تحقق حقایق را در وجود افراد میجوید . افرادی که در هیات باید بررسی شوند چند دسته اند . اول امام معصوم . دوم کسانی که امام دوستشان دارد یا آنها امام را دوست دارند . سوم کسانی که اصحاب و یار و کمک حال امام هستند.

اگر بخواهیم عمق و یا علو یا حد بالای یک چیز را بیان کنیم خوب است به خودش نزدیک نشویم بلکه از دور به آن بپردازیم . مثلا در مورد مدح اهل بیت خوب است مدح نزدیکان و دوستانش را بگوییم بعد به او پل بزنیم و اشاره کنیم . هر کسی به صورت طبیعی فاصله ها را در حد فهم خود تنزل میدهد وقتی دیگران را بین خودمان و امام فاصل قرار دهیم و نشان دهیم که این تازه مدح اصحاب امام است بیشتر میتوانیم درک کنیم که او چقدر با ما فاصله دارد .

در بحث بیان مصائب و روضه ها نیز خوب است همین را رعایت کنیم یعنی فاصله روضه با امام را زیاد کنیم از سایه ها و حواشی شروع کنیم خوب پردازش کنیم آن وقت تحمل مصیبت ها در مخاطب کمتر میشود و احساس مصیبت در فرد بیشتر میشود .

این کار البته نباید به نحوی باشد که افراد اساسا فراموش کنند که خود مصیبت و پلشتی دشمن چقدر زیاد بوده است.

به نظرم حتی برای نشان دادن زشتی یک دشمن امام خوب است از زشتی دشمنان در لایه های پایین تر مثال بزنیم . افراد حس بیشتری از یک مصیبت پیدا میکنند در یک مجلس روضه یکی از هیاتی ها برای نشان دادن زشتی و پلشتی عمر سعد و یارانش میگفت داعش و جنایاتش را نگاه کن لشکر یزید و عمر سعد، پدر جد اینها بوده اند .

رابطه بدنه هیات(پای منبر) باید با قلب هیات (روی منبر )زیاد باشد . هم رابطه قلبی و عاطفی داشته باشند هم فکری و هم البته رابطه عملی. رابطه عملی از این جا شروع میشودکه مثلا با هم دم بگیرند با هم نفس بزنند و با هم همکاری کنند در هیات داری . به قول یکی از پیر غلامان میگفت نوحه غیر از دم است .««دم» بر عهده ذاكر و مداح است و «نوحه» غالباً بر عهده مستمعين و عزاداران است و «دم» اگر در چارچوب خاص خود باشد، شنونده به نوحه كردن تشويق مي‌شود.» (کتاب یک دم . علی انسانی )

ادامه دارد…

بازدیدها: 536

یک دیدگاه

  1. سلام میشه لینک داخل مطلبو چک کنید.برای من مشکل داشت.ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *