بیتردید توصیه به وحدت هنگامی میتواند موثر واقع شود که افراد را از عوامل برهمزنندهی وحدت نیز برحذر داریم؛ در غیر اینصورت نه تنها وحدتی واقعی ایجاد نخواد شد، بلکه این توصیهها نشان از عدم اراده به وحدت واقعی در گفتار دارد و بر فضای مخاصمه میافزاید؛ از همین رو گزارشهای متعدد و فراوانی از اهل بیت – علیهم السلام – در نهی از رفتارها و غوامل اختلافزا رسیده است که نمونههایی از آن را میتوان در نهی از دشنام و لعن مخالفان، نهی از تکفیر مخالفان، نهی از دادن نسبتهای ناروا به مخالفان و نهی از دامن زدن به فضای تعصب و مخاصمه مشاهده نمود که در اینجا به گزارش هر یک از این موارد میپردازیم:
1- نهی از دشنام و لعن مخالفان:
اگر دنیای امروز متفکران و علما، عوامل و ریشههای بدبینی اهل تسنن را نسبت به شیعیان جستجو کنند خواهند دید که از اصلیترین عواملی که موجب شکاف میان شیعیان و اهل تسنن شده است موضوع دشنام و لعن بعضی شیعیان نسبت به روسای اهل تسنن و به ویژه دو خلیفه اول و دوم است. امروز در دنیای اهل سنت به جز بخشی از ناآگاهان افراطی و ابزار امپریالیسم، همه از گفتگوهای سازنده برای وحدت جهان اسلام استقبال میکنند اما آنها نیز از این که در فرهنگ اهل سنت نسبت به خلفای بعد از پیامبر اهانت شود فراری هستند.
از آنجا که این موضع به یکی از بزرگترین موانع در جهت انسجام مسلمین تبدیل گشته است و هر گونه تلاش و حرکتی را برای تقریب مذاهب اسلامی با مشکل روبهرو میسازد؛ لازم است دانسته شود که آیا واقعا این تفکر، آنگونه که مطرح میشود، از ضروریات و لوازم مکتب تشیع است و یا چنین نبوده و بدون اهانت به مقدسات دیگران نیز میتوان شیعه بود!
با نگاهی دقیق و عمیق به روایات ائمه اطهار – علیهم السلام – درخواهیم یافت که آن بزرگواران هیچگاه از شیعیان دشنام و یا لعن مخالفان را نخواستهاند بلکه آنچه همواره مورد تاکید آنها قرار داشتهف شناخت باطل و جداشدن از آن بوده است. باطلی که گاه با حق درآمیخته و شناخت آن را نیز مشکل میسازد. آنگونه که هنگامی که امیرالمومنین – علیه السلام – در جنگ صفین آگاه میشوند که عمروبن عدی و عمرو بن حمق اهل شام را لعن و نفرین میکنند ضمن نهی آن ها از این کار، خطاب به آنها فرمودند:
قَالَ: کَرِهتُ لَکُم أَن تَکُونُوا لَعَّانِینَ شَتَّامِینَ تَشتِمُونَ وَ تَبرَئونَ وَ لَکِن لَو وَصَفتُم مَسَاوِیَ أَعمَالِهِم فَقُلتُم مِن سِیرَِتِهِم کَذَا وَ کَذَا وَ مِن أَعمَالِهِم کَذَا و کَذَا کَانَ أَصوَبَ فِی القَولِ وَ أَبلَغَ فِی العُذرِ وَ لَو قُلتُم مَکَانَ لَعنِکُم إِیَّاهُم وَ بَرَائِتکُم مِنهُم: اللهُمَّ احقُن دِمَائهُم وَ دِمَائنَا و أَصلِح ذَاتَ بَینِهِم وَ بَینِنَا وَ اهدِهِم مِن ضَلاَلَتِهِم حَتَّی یَعرِفَ الحَقّش مِنهُم مَن جَهِلَهُ وَ یَرعَوِسَ عَنِ الغَیَّ وَ العُدوَانِ مِنهُم مَن لَجَّ بِهِ لَکَان أَحَبَّ إِلَیَّ وَ خَیراً لَکُم[1]
برای شما خوش ندارم که آنان را لعن و ناسزا گویید (که در نتیجه) ایشان نیز شما را ناسزا گویند و از شما بیزاری جویند؛ ولی چه بهتر است که اعمال ناشایست ایشان را یادآور شده، بگویید» از جملهی سیره(ی زشت) آنان چنین و چنان است و از اعمال (نادرست)شان این و آن است. این بهترین بیان و استدلال است و اگر به جای نفرین صرف آنان و بیزاری جستن از ایشان چنین بگویید (و دعا کنید): خداوندا! جان ما و ایشان را حفظ کن و بین ما و ایشان را اصلاح بگردان و آنان را از گمراهیشان نجات ده! تا آن که حق را نمیداند ، بشناسد و آن که از آن سرپیچی میکند بر آن گردن نهد؛ این را من بیشتر دوست دارم و برای شما (نیز) بهتر است.[2]
البته این معنی را میتوان از واژه «تبری» که در طول تاریخ به عنوای یکی از فروع اعتقادی شیعه در آمده است، نیز دریافت؛ زیرا «تبری» بر وزن تعدی، مصدر باب تفعل از ماده «بری» به معنای دوری و جداشدن است. راغب اصفهانی در مفردات مینویسد:
أصل البرء و البراء و التبرّی: التقصی ممّا یکره مجاورته[3]؛ اصل تبری به معنای دوری و جداشن از چیزی است که از مجاورت آن کراهت وجود دارد.
شیخ طوسی نیز در تفسیر تبیان مینویسد:
أصل الباب تبرّی الشیء من الشیء و هو النفصاله منه و برإ الله الخلق ای فطرهم، فإنهم انفصلو من العدم إلی الوجود … و البراءه من الشیء: المفارقه و المباعده عنه: و بریء الله من الکافر: باعده عن رحمته …[4]
تری شیئی از شیئی به معنای جداشدن آن شی از شی دیگر است و این که میگویند: «برأ الله الخلق؛ خداوند خلق را آفرید» به معنای جداشدن آنها از عدم و به وجود پیوست آنهاست و برائت از شی نیز به معنای مفارقت و دور شدن از آن شی است. همچنان که برائت خداوند از کافران به معنای دورساختن آنها از رحمتش است.
با این معنی، حقیقت تبری در دین نیز به معنای دورشدن و جدا گشتن از باطل است که البته این خود مستلزم شناخت کامل و جامع نسبت به باطل است و بدین جهت کسی را میتوان تبریکنندهی واقعی دانست که:
اولا شناخت کامل و درست نسبت به باطل و حق داشته ابشد و ثانیا با شناخت باطل از آن فاصله بگیرد.
اینجاست که هنگامی که حارث بن حوط در جنگ جمل به امیرالمومنین – علیه السلام – میگوید: از نظر من طلحه و زیبر و عایشه برحق بودند. حضرت در جواب میفرماید:
إِنَّک لَم تَعرِفِ الحَقَّ فَتَعرِفَ مَن أَتَاهُ وَ لَم تَعرِفِ البَاطِل فَتَعرِفَ مَن أَتَاه[5]
همانا تو حق را نشناختی تا آورندهاش را بشناسی و بالطل را (نیز) نشناختی تا آورندهاش را بشناسی.[6]
این در حالی است که با توهین و لعن مخالفان، نه تنها به شناختی نسبت به باطل دست نخواهیم یافت بلکه به گونهای راه هدایت دیگران را نیز مسدود نمودهایم زیرا با حاکم کردن حجاب تعصب میان خود و مخالفان، آنان را از تفکر دربارهی حق و باطل بازداشته و حتی شاید آنها را درمسیر باطل خویش نیز راسختر بکنیم. از این رو پیامبر بزرگوار اسلام – صلی الله علیه و آله – ضمن تاکید بر این اصل مهم میفرمایند:
إنّی لَم أبعَث لَعّاناً وَلکنی بُعِثتُ داعیاً وَ رَحمهً، اللهُمَ اهدِ قَومِی فَإنَّهُم لا یَعلَمُون[7]
من نفرینگر برانگیخته نشدهام بلکه فراخواننده و رحمت مبعوث شدهام. خدایا! مرا راه بنما که آنان نمیدانند.
همچنین از آن بزرگوار روایت شده است که دربارهی مشرکان مقتول در جنگ بدر فرمودند:
لا تَسبوا هَؤُلاء فإنَّه لا یخلص إلیهَم شیءٌ مِمَّا تَقُولُونَ و تُؤذون الأحیاءَ ألا أنَّ البَذاءَ لُؤمٌ[8]
به این جنازهها دشنام نگویید چیزی از دشنام شما به اینها نمیرسد ولی زندگان را اذیت میکنید. بدانید که دشنام دادن، فرومایگی است.
همچنان که امام رضا – علیه السلام – نیز احادیثی را که در آنها به صراحت نسبت به دشمنان توهین شده است ساخته و پرداختهی مخالفانشان میداند:
عَن إِبرَاهِیمَ بنَ إبِی مَحمُودٍ قَالَ: قُلتُ لَلرِّضَا – علیه السلام – یَا رَسُولِ الله! إنَّ عِندَنَا أَخبَاراً فِی فَضَائِلِ أمِیرِ المُؤمِنِینَ – علیه السلام – وَ فَضلکُم أَهلَ البَیت وَ هیَ من روَایَه مُخَالفیکُم وَ لاَنَعرِفُ مِثلَهَا عَنکُم أَفَنَدِینُ بِهَا؟ فَقال: یَا ابنَ مَحمُودٍ! لَقَد أَخبَرَنِی أَبَی عَن أَبِیهِ عَن جَدِّهِ – علیه السلام – أَنَّ رَسُولَ الله – صلی الله علیه و آله – قال: مَن أَصغَی إلَی نَاطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ فإن کَانَ النَّاطِقُ عَنِ الله – عَزَّ وَ جَلَّ – فَقَد عَبَدَ الله وَ إَن کَانَ النَّاطِقُ عَن إِبلِیسَ فَقَد عَبَدَ إِبلِیسَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا – علیه السلام – یَا ابنَ أبِی مَحمُودٍ! إنَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أَخبَاراً فِی فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَی أَقسَامٍ ثَلاَثَهٍ أَحَدُهَا الغُلُوُّ وَ ثَانِیهَا التَّقصِیرُ فِی أَمرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصرِیحُ بِمَثَالِبِ أَعدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ النَّاسُ الغُلُوَّ فِینَا کَفَّرُوا شِیعَتَنَا وَ نَسَبُوهُم إلَی القَول برُبُوبیَّتَنا وَ إِذَا سَمِعُوا التَّقصِیرَ اعتَقَدُوهُ فِینَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعدَائِنَا بِأسمَائِهِم ثَلَبُونَا بِأَسمَائِنَا وَ قَد قَالَ الله – عَزَّ وَ جَلَّ – «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ» یَا ابنَ أبِی مَحمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ یَمِیناً وَ شِمَالاً فَالزَم طَرِیقَتَنَا فَإِنَّهُ مَن لَزِمَنَا لَزِمنَاهُ وَ مَن فَارَقَنَا فَارَقَنَاهُ …[9]
ابراهیم بن ابی محمود میگوید: به امام رضا – علیه السلام – عرض کردم: یا ابن رسول الله! نزد ما از روایات مخالفین شما در فضائل امیرالمومنین – علیه السلام – و شما خاندان روایاتی هست که امثال آن را در بین روایات شما نمیبینم، آیا به آنان معتقد شویم؟ حضرت فرمودند پدرم از پدرش و آن حضرت از جد خود برایم روایت کردند که حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله – فرمودند: هر کس به سخنگویی گوش فرا دهد او را عبادت کرده است. اگر آن سخنگو از جانب خدا سخن میگوید، او خدا را عبادت کرده است، سپس فرمودند» ای ابن ابی محمود! مخالفان ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کردهاند: 1. غلو، 2. کوتاهی در حق ما، 3. تصریح به بدیهای دشمنان ما و دشنام به آنها
وقتی مردم اخبار غلو آن دسته را میشنوند ما را تکفیر میکنند و میگویند: شیعه قائل به ربوبیت ائمه خود است و وقتی کوتاهی در حق ما را میشنوند، به آن معتقد میشوند و وقتی بدیهای دشمنان ما و دشنام به آنان را میشنوند، ما را دشنام میدهند و حال آن که خداوندمیفرماید: «به (معبود) آنا که جز خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روی دشمنی با نادانی با خدا را دشنام گویند»[10]. ای ابی محمود! وقتی مرد به چپ و راست میروند تو پایبند طریقهی ما باش، زیرا هر کس با ما همراه باشد ما با او همراه خواهیم بود و هر کس از ما جدا شد ما نیز از او جدا خواهیم شد … [11]
در روایتی دیگر نیز امام صادق – علیه السلام – هنگامی که آگاه می شوند مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین میکند، میفرمایند: «او را چه شده است؟ – خدا لعنتش کند – با این کار معترض ما میشود».[12]
همچنین در کتاب ندای وحدت با استناد به جامع المسانید نقل شده که ابوحنیفه در زمانی که هنوز جوان بود، به مدینه رفت و خدمت محمد بن علی (حضرت باقر – علیه السلام) رسید. سلام کرد و گفت که من از دوستان شما و اهل کوفه هستم. حضرت فرمودند: اهل کوفه ممنوع شدهاند که با ما تماس بگیرند. ابوحنیفه گفت: من از دوستان شما هستم حضرت فرمودند: اینجا ننشین، زیرا اسباب زحمت میشود. ابوحنیفه اطاعت نکرد و عرضه داشت: دوستان شما در کوفه به برخی از خلفا اهانت میکنند. شما آنان را از این کار منع فرمایید. حضرت فرمودند: من به آنها گفتهام، ولی اطاعت نمیکنند عرض کرد: چرا؟ شما امام و پیشوای آنان هستید. امام فرمودند: آنها هم مثل شما هستند. شما خود را از دوستان ما میدانید، اما وقتی به شما گفتم اینجا ننشین، اهل کوفه نباید با ما تماس بگیرند، گوش نکردی و نشستی.[13]
آنچه گفته شد به غیر از نصوص قرآنی است که صریحا ما را از توهین به عقاید مخالفان منع میکند. چنانچه که قرآن کریم در این باره میفرماید:
«وَ لا تَسُبُّوا یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم»[14]
(شما مومنان) به (معبود) آنان که جز خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام گویند، (با دشنام حق از باطل تمیز نمییابد و هر کس به هنگام دشنام خود را محق میداند) ما بدین سان برای هر امتی کارشان را بیاراستیم.
علامهی طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه مینویسد:
این آیه یکی از ادبهای دینی را خاطر نشان میسازد که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعهی دینی محفوظ مانده، دستخوش اهانت و ناسزا و یا سخریه نمیشود، چون این معنا غریزهی انسانی است که حریم مقدسات خود دفاع نموده، با کسانی که به حریم مقدساتش تجاوز کنند به مقابله برخیزند و چه بسا شدت خشم او را به فحش و ناسزای به مقدسات آنان وادار سازد و چون ممکن بود مسلمین به منظور دفاع از حریم پروردگار بتهای مشرکین را هدف دشنام خود قرار داده، در نتیجهی عصبیت جاهلیت، مشرکین را نیز وادار سازند که حریم مقدس خدای متعال را مورد هتک قرار دهند لذا به آنان دستور میدهد که به خدایان مشرکین ناسزا نگویند، چون اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام معارضه به مثل به ساحت قدس ربوبی توهین کنند در حقیقت خود مومنین باعث هتک حرمت و جسارت به مقام کبریایی خداوند شدهاند. از عموم تعلیلیای که جملهی «کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» آن را افاده میکند، نهی از هر کلام زشتی نسبت به مقدسات دینی استفاده میشود.[15]
با دقت در معنی و تفسیر این آیه، میتوان به نکاتی کلیدی و ارزشمند در خصوص نحوهی برخورد با مخالفان مذهبی دست یافت که با رعایت آنها تحولی عظیم در روابط میان مسلمین پدید خواهد آمد:
- اهانت به مقدسات دیگران باعث خواهد شد تا آنها نیز از روی جهل و نادانی به مقدسات ما توهین کنند. چنان که آلوسی دانشمند معروف سنی، در تفسیر روح المعانی نقل میکند که بعضی از عوام جاهل سنی را مشاهده نموده که ازدشنام بعضی از شیعیان نسبت به شیخین ناراحت شده است و شروع به اهانت به مقام علی – علیه السلام – میکند، هنگامی که از او سوال میشود چرا به علی – علیه السلام – که مورد احترام توست اهانت میکنی؟ میگوید: من میخواستم شیعهها را ناراحت کنم زیرا هیچچیز را ناراحتکنندهتر از این موضوع برای آنها ندیدم! پس او را به توبه از این جهل عظیم وادار ساختند.[16]
اما متاسفانه گاهی این عکسالعملها صورتی شدیدتر به خود میگیرد به گونهای که حتی موجب ایجاد جنگهای فرقهای و کشتار شیعیان نیز میشود. پس با پرهیز از دشنام و توهین به عقاید مخالفان، میتوان جلوی بسیاری از این انحرافها و دشمنیها را گرفت و فضای مخاصمه را به فضایی سازنده تبدیل نمود و چه نیکو امام صادق – علیه السلام – میفرمایند:
مَا أَیسَرَ مَا رًضِیَ النَّاسُ بِهِ مِنکُم کُفُّوا أَلسِنَتَکُم عَنهُم
چه ساده است آنچه که مردم به آن از شما راضی هستند زبانهای خود را از آنها باز دارید! (یعنی چه ساده است آنچه مخالفان مذهبی از شما میخواهند؛ آنان فقط میخواهند که به ایشان و مقدساتشان دشنام نگویید.
- از آنجا که این اعمال جاهلانهی مخالفان، عکسالعملی نسبت به توهین به مقدسات آنهاست، میتوان شخص توحینکننده را نیز به گونهای شریک آنها در این جنایات و گناهان بزرگ دانست. چنانکه امام صادق – علیه السلام – پیرامون این فرمایش حضرت رسول – صلی الله علیه و آله – که «شرک مخفیتر از راه رفتن مورچه بر سنگ صاف در شب تاریک است» فرموند:
کَانَ المُؤمِنونَ َیَسُبُّونَ مَا یَعبُدِ المُشرِکُون مِن دُون الله و کَانَ المُشرِکُون َیَسُبُّونَ مَا یَعبُدِ المُؤمِنونَ فَنَهَی الله عَن سَبَّ آلِهَتِهِم لِکَی لاَیَسُبَُّ الکُفَّارُ إلَهَ المُومِنِینَ فَیَکُونَ المُومِنُونَ قَد أُشرَکوا بِالله مِن حَیثُ لاَیَعلَمُون فَقَالَ «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ»[17]
مومنین معبود مشرکین را دشنام میدادند و این سبب میشد تا مشرکین هم در عوض معبود مومنان را (یعنی خداوند را) دشنام دهند. پس خدا مومنین را از دشنام به معبودات آنها نهی نمود تا مبادا مشرکین خداوند را دشنام دهند و بدان علت مومنین در حالی که نمیدانند به خداوند مشرک شوند. پس خداوند به مومنین فرمود: «(شما ای مومنان!) به (معبود) آنان که خز خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام گویند.»
و از آنجا که در روایات یکی از مصادیق این آیه، اولیای خدا و توهین کفار به آنها دانسته شده است این آیه را میوان منطبق بر موضوع مورد بحث ما دانست. چنانچه که صاحب تفسیر أطیب البیان در این باره مینویسد:
سبّ اعدای دین اگر موجب سب آنها شود به مقدسات دین، حرام است چون این سبب میشود که سبّ به مقدسات دین کنند و شریک میشود در گناه او چنانچه آیهی شریفه به این مطلب اشاره دارد که فرمود: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ» و از همین باب است سبّ روسای مذاهب بالطه که سبب شود آنها سب به روسای دین کنند یا سبّ کتب ضلال که منشا شود سب به کتب دینی کنند یا سب به علمای آنها که موجب شود سب به علمای مذهب کنند و هکذا … بلکه امر بسیار دقیق است، در سفینه دارد که شخصی از اصحاب امیرالمومنین – علیه السلام – را مار گزید حضرت سبب آن را فرمودند که تو نزد فلان شخص عاتی[18] سرکش بودی که قنبر غلام من وارد شد تو او را بسیار احترام گزاردی و برای او قیام کردی آن شخص عاتی سببش را پرسید گفتی چون غلام علی است این سبب شد که آن ملعون به قنبر بسیار اذیت کرد و در مقام اذیت به من هم برآمد. ای کاش ابناء نوع ما میفهمیدند که در چه جنایاتی شرکت دارند و الله الحافظ.[19]
- با دشنام و توهین نه تنها نمیتوان کسی را از مسیر غلط بازداشت، بلکه به عکس، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در این گونه افراد است، سبب میشود که به اصطلاح روی دندهی لجاجت افتاده، در آیین باطل خود راسختر شوند.
- در جایی که قرآن رعایت اصول ادب، عفت و نزاکت راحتی در برابر خرافیترین ادیان لازم میشمارد؛ دیگر هیچ بهانهای برای شخص و گروهی باقی نمیماند تا با توهین به عقاید سایر مسلمین موجبات تعصب و خصومت را در میان مسلمانان ایجاد نمایند.
- این آیه به اصل اخلاقی مهمی که در جوامع انسانی و ادیان الهی وجود دارد اشاره میکند و آن این که: «آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران بپسند، آنچه را در حق دیگران خوش دار که در حق خود خوش میداری»
بیشک اگر مسلمانان و پیروان مذاهب اسلامی نیز به این موضعو توجه داشته باشند که همانگونه که توهین به مقدساتشان برای آنها دردآور است، توهین به مقدسات دیگران نیز برای آنها سخت و ناگوار است، هیچگاه حاضر نمیشدند به مقدسات یکدیگر توهین کنند. این همان چیزی است که در جملهی «کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» به آن اشاره شده است.
- همانگونه که علامه طباطبایی بیان نمودند آن عموم تعلیلی که جملهی «کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» افاده میکند نهی از هر کلام زشتی نسبت به مقدسات دینی است. از اینرو تخصیص زدن این آیه به جواز لعن بر مقدسات مخالفان، بیمعنی به نظر میرسد، زیرا امروز لعن برای مخالفان از فحش و دشنان نیز بدتر بوده، بلکه آنها لعن را دشنامی بزرگ میدانند به گونهای که بعضی از آنان دشنام به شیخین را موجب فسق میدانند ولی در مورد لعن، همان عده فتوی به کفر و حتی قتل شخص مقابل دادهاند.[20]
شده است که:
همانگونه مشاهده شده شیعهی امامیه همواره در طول تاریخ سعی بلیغ داشته است به گونهای سخن گوید که دشمنان اسلام نتوانند از آن برای ایجاد تفرقه و آشوب میان مسلمین بهره برده، فضای صلح، مدارا و انسجام میان مسلمین را برهم زنند؛ سیرهای که در واقع برگرفته از سیره و روایات اهل بین – علیهم السلام – بوده و علمای آشنای به این مکتب لحظهای در انتخاب آن دچار تردید نخواهند شد.[21]
امروز نیز این که ما ظالمان به حق اهل بیت – علیهم السلام – را مستحق لعن میدانیم و در زیارت عاشورا به لعن آنها میپردازیم، جای تردیدی در آن نیست، خود اهل سنت هم مایلاند ظالمان به اهل بیت – علیهم السلام – را لعنت کنند، اما این که مراسمی خاص پیرامون این موضع تشکیل شود و با تصریح به نام افرادی آنها را مخاطب لعن خویش قرار دهیم، با هم خودفریبی است که ما را در دامان دشمنان اسلام میاندازد زیرا بخش عمدهی ثمرهی برگزاری این مراسم، اعلام عمومی آن، برای تبلیغات هدفمند است، به گونهای که حتی اگر خود مراسم در خفا برگزار شود، خبر آن، اثر خود را خواهد گذاشت.[22]
به هر حال در دنیا امروز که کار غیرشرعی هم در موبایلها میچرخد، این کارها جای خود دارد، دهها سایت وهابی در حال حاضر مشغول اشاعهی این فیلمها هستند[23] و برگزارکنندگان این مراسم در قبال تخریب وجههی اهل بیت رسول الله – صلی الله علیه و آله – و جلوگیری از پیشرفت آنها مسئولاند. متاسفانه امروز این تصاویر و فیلمها دستآویزهایی برای دور نگاه داشتن ملتهای سنی از حقیقت رسالت رسول الله – صلی الله علیه و آله – است؛ این تصاویر دستآویزهایی است برای قتل شیعیان عراق، پاکستان و …، یک استشهادی وهابی با این تصاویر روزانه دهها شیعه میکشد. خود را فریب ندهیم، ما در مقابل اعمال خود مسئولایم و بیاعتنایی نسبت به اثرات این مراسم، قطعا عقاب اخروی خواهد داشت چنانکه حضرت امام باقر – علیه السلام – میفرمایند:
عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قال: سَمِعتُ أَبَا جَعفَرٍ – علیه السلام – یَقُولُ یُحشَرُ العَبدُ یَومَ القِیَامَه وَ نَدِیَ دَماً فَیُدفَعُ إلَیهِ شِبهُ المِحجَمَه أَو فَوقَ ذَلکَ فَیُقَالُ لَهُ: هَذَا سَهمُکَ مِن دَم فُلاَنٍ. فَیَقُولُ: یَا رَبِّ! أنَّکَ لَتَعلَمُ أنَّکَ قَبَضتَنِی وَ مَا سَفَکتُ دَماً. فَیَقُولُ: بَلَی سَمِعتَ مِن فُلاَنٍ رِوَایَهَ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیتَهَا عَلَیهِ فَنُقِلَت حَتَّی صَارَت إِلَی فُلاَنٍ الجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیهَا وَ هَذَا سَهمُکَ مِن دَمِه[24]
بندهی خدا روز قیامت محشور شود در حالی که دستش به خونی آلوده نشده است، (ظرف) همانند (ظرف) خونگیری حجامت یا بیشتر از آن را به دستش بدهند و بگویند: این سهم توست از خون فلان کس. عرض میکند: پروردگارا! تو خود میدانی، تو خود جان مرا گرفتی؛ من خون کسی را نریخته بودم (و هیچ خونی بر گردنم نبود). خداوند فرماید: آری! (اما) تو از فلانی روایتی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، پس زبان به زبان به فلان ستمکار رسید و بدان روایت او را کشت و این بهرهی تو از خون اوست.[25]
پس ما نیز اندکی مراقب گفتار و رفتار خود باشیم تا خدای نکرده شریک این جانیان در کشتار بندگان خدا نباشیم.
2- نهی از تکفیر مخالفان
متاسفانه همانگونه که در میان اهل سنت افرادی جاهل و متعصب وجود دارند که جز اندیشهی خویش، هر تفکر دیگری را کفر و شرک میدانند و کوچکترین اختلاف نظر با عقاید خود را سبب خروج از اسلام و حتی جواز قتل فرد مقابل تصور میکنند؛ افرادی متعصبی نیز در شیعه وجود دارند که جز شیعه، تمامی مسلمانان را کافر و نجس دانسته، اسلام و مسلمین را منحصر در شیعه قلمداد مینمایند.
متاسفانه علیرغم آنکه این نظریه طرفداران چندانی در بین شیعیان ندارد، اما دشمنان اسلام برای ایجاد اختلاف و ضربهزدن به وحدت مسلمین، همواره به تبلیغ چنین اندیشههایی میپردازند تا بدان وسیله مسلمانان را سرگرم تکفیر یکدیگر نموده، از اندیشیدن دربارهی مسائل اسای جهان اسلام باز دارند.
اما جالب اینجاست که این پندار که نجات اخروی امت اسلام در انحصار شیعهی امامیه است و بهشت اختصاصی ماست، نه باظواهر آیات قرانی[26] شناختی نسبت به باطل دست نخواهیم یافت بلکه به گونهای راه هدایت دیگران را نیز مسدود نمودهایم زیرا با حاکم کردن حجاب تعصب میان خود و مخالفان، آنان را از تفکر دربارهی حق و باطل بازداشته و حتی شاید آنها را درمسیر باطل خویش نیز راسختر بکنیم. از این رو پیامبر بزرگوار اسلام – صلی الله علیه و آله – ضمن تاکید بر این اصل مهم میفرمایند:
إنّی لَم أبعَث لَعّاناً وَلکنی بُعِثتُ داعیاً وَ رَحمهً، اللهُمَ اهدِ قَومِی فَإنَّهُم لا یَعلَمُون[27]
من نفرینگر برانگیخته نشدهام بلکه فراخواننده و رحمت مبعوث شدهام. خدایا! مرا راه بنما که آنان نمیدانند.
همچنین از آن بزرگوار روایت شده است که دربارهی مشرکان مقتول در جنگ بدر فرمودند:
لا تَسبوا هَؤُلاء فإنَّه لا یخلص إلیهَم شیءٌ مِمَّا تَقُولُونَ و تُؤذون الأحیاءَ ألا أنَّ البَذاءَ لُؤمٌ[28]
به این جنازهها دشنام نگویید چیزی از دشنام شما به اینها نمیرسد ولی زندگان را اذیت میکنید. بدانید که دشنام دادن، فرومایگی است.
همچنان که امام رضا – علیه السلام – نیز احادیثی را که در آنها به صراحت نسبت به دشمنان توهین شده است ساخته و پرداختهی مخالفانشان میداند:
عَن إِبرَاهِیمَ بنَ إبِی مَحمُودٍ قَالَ: قُلتُ لَلرِّضَا – علیه السلام – یَا رَسُولِ الله! إنَّ عِندَنَا أَخبَاراً فِی فَضَائِلِ أمِیرِ المُؤمِنِینَ – علیه السلام – وَ فَضلکُم أَهلَ البَیت وَ هیَ من روَایَه مُخَالفیکُم وَ لاَنَعرِفُ مِثلَهَا عَنکُم أَفَنَدِینُ بِهَا؟ فَقال: یَا ابنَ مَحمُودٍ! لَقَد أَخبَرَنِی أَبَی عَن أَبِیهِ عَن جَدِّهِ – علیه السلام – أَنَّ رَسُولَ الله – صلی الله علیه و آله – قال: مَن أَصغَی إلَی نَاطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ فإن کَانَ النَّاطِقُ عَنِ الله – عَزَّ وَ جَلَّ – فَقَد عَبَدَ الله وَ إَن کَانَ النَّاطِقُ عَن إِبلِیسَ فَقَد عَبَدَ إِبلِیسَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا – علیه السلام – یَا ابنَ أبِی مَحمُودٍ! إنَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أَخبَاراً فِی فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَی أَقسَامٍ ثَلاَثَهٍ أَحَدُهَا الغُلُوُّ وَ ثَانِیهَا التَّقصِیرُ فِی أَمرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصرِیحُ بِمَثَالِبِ أَعدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ النَّاسُ الغُلُوَّ فِینَا کَفَّرُوا شِیعَتَنَا وَ نَسَبُوهُم إلَی القَول برُبُوبیَّتَنا وَ إِذَا سَمِعُوا التَّقصِیرَ اعتَقَدُوهُ فِینَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعدَائِنَا بِأسمَائِهِم ثَلَبُونَا بِأَسمَائِنَا وَ قَد قَالَ الله – عَزَّ وَ جَلَّ – «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ» یَا ابنَ أبِی مَحمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ یَمِیناً وَ شِمَالاً فَالزَم طَرِیقَتَنَا فَإِنَّهُ مَن لَزِمَنَا لَزِمنَاهُ وَ مَن فَارَقَنَا فَارَقَنَاهُ …[29]
ابراهیم بن ابی محمود میگوید: به امام رضا – علیه السلام – عرض کردم: یا ابن رسول الله! نزد ما از روایات مخالفین شما در فضائل امیرالمومنین – علیه السلام – و شما خاندان روایاتی هست که امثال آن را در بین روایات شما نمیبینم، آیا به آنان معتقد شویم؟ حضرت فرمودند پدرم از پدرش و آن حضرت از جد خود برایم روایت کردند که حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله – فرمودند: هر کس به سخنگویی گوش فرا دهد او را عبادت کرده است. اگر آن سخنگو از جانب خدا سخن میگوید، او خدا را عبادت کرده است، سپس فرمودند» ای ابن ابی محمود! مخالفان ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کردهاند: 1. غلو، 2. کوتاهی در حق ما، 3. تصریح به بدیهای دشمنان ما و دشنام به آنها
وقتی مردم اخبار غلو آن دسته را میشنوند ما را تکفیر میکنند و میگویند: شیعه قائل به ربوبیت ائمه خود است و وقتی کوتاهی در حق ما را میشنوند، به آن معتقد میشوند و وقتی بدیهای دشمنان ما و دشنام به آنان را میشنوند، ما را دشنام میدهند و حال آن که خداوندمیفرماید: «به (معبود) آنا که جز خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روی دشمنی با نادانی با خدا را دشنام گویند»[30]. ای ابی محمود! وقتی مرد به چپ و راست میروند تو پایبند طریقهی ما باش، زیرا هر کس با ما همراه باشد ما با او همراه خواهیم بود و هر کس از ما جدا شد ما نیز از او جدا خواهیم شد … [31]
در روایتی دیگر نیز امام صادق – علیه السلام – هنگامی که آگاه می شوند مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین میکند، میفرمایند: «او را چه شده است؟ – خدا لعنتش کند – با این کار معترض ما میشود».[32]
همچنین در کتاب ندای وحدت با استناد به جامع المسانید نقل شده که ابوحنیفه در زمانی که هنوز جوان بود، به مدینه رفت و خدمت محمد بن علی (حضرت باقر – علیه السلام) رسید. سلام کرد و گفت که من از دوستان شما و اهل کوفه هستم. حضرت فرمودند: اهل کوفه ممنوع شدهاند که با ما تماس بگیرند. ابوحنیفه گفت: من از دوستان شما هستم حضرت فرمودند: اینجا ننشین، زیرا اسباب زحمت میشود. ابوحنیفه اطاعت نکرد و عرضه داشت: دوستان شما در کوفه به برخی از خلفا اهانت میکنند. شما آنان را از این کار منع فرمایید. حضرت فرمودند: من به آنها گفتهام، ولی اطاعت نمیکنند عرض کرد: چرا؟ شما امام و پیشوای آنان هستید. امام فرمودند: آنها هم مثل شما هستند. شما خود را از دوستان ما میدانید، اما وقتی به شما گفتم اینجا ننشین، اهل کوفه نباید با ما تماس بگیرند، گوش نکردی و نشستی.[33]
آنچه گفته شد به غیر از نصوص قرآنی است که صریحا ما را از توهین به عقاید مخالفان منع میکند. چنانچه که قرآن کریم در این باره میفرماید:
«وَ لا تَسُبُّوا یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم»[34]
(شما مومنان) به (معبود) آنان که جز خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام گویند، (با دشنام حق از باطل تمیز نمییابد و هر کس به هنگام دشنام خود را محق میداند) ما بدین سان برای هر امتی کارشان را بیاراستیم.
علامهی طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه مینویسد:
این آیه یکی از ادبهای دینی را خاطر نشان میسازد که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعهی دینی محفوظ مانده، دستخوش اهانت و ناسزا و یا سخریه نمیشود، چون این معنا غریزهی انسانی است که حریم مقدسات خود دفاع نموده، با کسانی که به حریم مقدساتش تجاوز کنند به مقابله برخیزند و چه بسا شدت خشم او را به فحش و ناسزای به مقدسات آنان وادار سازد و چون ممکن بود مسلمین به منظور دفاع از حریم پروردگار بتهای مشرکین را هدف دشنام خود قرار داده، در نتیجهی عصبیت جاهلیت، مشرکین را نیز وادار سازند که حریم مقدس خدای متعال را مورد هتک قرار دهند لذا به آنان دستور میدهد که به خدایان مشرکین ناسزا نگویند، چون اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام معارضه به مثل به ساحت قدس ربوبی توهین کنند در حقیقت خود مومنین باعث هتک حرمت و جسارت به مقام کبریایی خداوند شدهاند. از عموم تعلیلیای که جملهی «کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» آن را افاده میکند، نهی از هر کلام زشتی نسبت به مقدسات دینی استفاده میشود.[35]
با دقت در معنی و تفسیر این آیه، میتوان به نکاتی کلیدی و ارزشمند در خصوص نحوهی برخورد با مخالفان مذهبی دست یافت که با رعایت آنها تحولی عظیم در روابط میان مسلمین پدید خواهد آمد:
- اهانت به مقدسات دیگران باعث خواهد شد تا آنها نیز از روی جهل و نادانی به مقدسات ما توهین کنند. چنان که آلوسی دانشمند معروف سنی، در تفسیر روح المعانی نقل میکند که بعضی از عوام جاهل سنی را مشاهده نموده که ازدشنام بعضی از شیعیان نسبت به شیخین ناراحت شده است و شروع به اهانت به مقام علی – علیه السلام – میکند، هنگامی که از او سوال میشود چرا به علی – علیه السلام – که مورد احترام توست اهانت میکنی؟ میگوید: من میخواستم شیعهها را ناراحت کنم زیرا هیچچیز را ناراحتکنندهتر از این موضوع برای آنها ندیدم! پس او را به توبه از این جهل عظیم وادار ساختند.[36]
اما متاسفانه گاهی این عکسالعملها صورتی شدیدتر به خود میگیرد به گونهای که حتی موجب ایجاد جنگهای فرقهای و کشتار شیعیان نیز میشود. پس با پرهیز از دشنام و توهین به عقاید مخالفان، میتوان جلوی بسیاری از این انحرافها و دشمنیها را گرفت و فضای مخاصمه را به فضایی سازنده تبدیل نمود و چه نیکو امام صادق – علیه السلام – میفرمایند:
مَا أَیسَرَ مَا رًضِیَ النَّاسُ بِهِ مِنکُم کُفُّوا أَلسِنَتَکُم عَنهُم
چه ساده است آنچه که مردم به آن از شما راضی هستند زبانهای خود را از آنها باز دارید! (یعنی چه ساده است آنچه مخالفان مذهبی از شما میخواهند؛ آنان فقط میخواهند که به ایشان و مقدساتشان دشنام نگویید.
- از آنجا که این اعمال جاهلانهی مخالفان، عکسالعملی نسبت به توهین به مقدسات آنهاست، میتوان شخص توحینکننده را نیز به گونهای شریک آنها در این جنایات و گناهان بزرگ دانست. چنانکه امام صادق – علیه السلام – پیرامون این فرمایش حضرت رسول – صلی الله علیه و آله – که «شرک مخفیتر از راه رفتن مورچه بر سنگ صاف در شب تاریک است» فرموند:
کَانَ المُؤمِنونَ َیَسُبُّونَ مَا یَعبُدِ المُشرِکُون مِن دُون الله و کَانَ المُشرِکُون َیَسُبُّونَ مَا یَعبُدِ المُؤمِنونَ فَنَهَی الله عَن سَبَّ آلِهَتِهِم لِکَی لاَیَسُبَُّ الکُفَّارُ إلَهَ المُومِنِینَ فَیَکُونَ المُومِنُونَ قَد أُشرَکوا بِالله مِن حَیثُ لاَیَعلَمُون فَقَالَ «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ»[37]
مومنین معبود مشرکین را دشنام میدادند و این سبب میشد تا مشرکین هم در عوض معبود مومنان را (یعنی خداوند را) دشنام دهند. پس خدا مومنین را از دشنام به معبودات آنها نهی نمود تا مبادا مشرکین خداوند را دشنام دهند و بدان علت مومنین در حالی که نمیدانند به خداوند مشرک شوند. پس خداوند به مومنین فرمود: «(شما ای مومنان!) به (معبود) آنان که خز خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام گویند.»
و از آنجا که در روایات یکی از مصادیق این آیه، اولیای خدا و توهین کفار به آنها دانسته شده است این آیه را میوان منطبق بر موضوع مورد بحث ما دانست. چنانچه که صاحب تفسیر أطیب البیان در این باره مینویسد:
سبّ اعدای دین اگر موجب سب آنها شود به مقدسات دین، حرام است چون این سبب میشود که سبّ به مقدسات دین کنند و شریک میشود در گناه او چنانچه آیهی شریفه به این مطلب اشاره دارد که فرمود: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا الله عَدواً بِغَیرِ عِلمٍ» و از همین باب است سبّ روسای مذاهب بالطه که سبب شود آنها سب به روسای دین کنند یا سبّ کتب ضلال که منشا شود سب به کتب دینی کنند یا سب به علمای آنها که موجب شود سب به علمای مذهب کنند و هکذا … بلکه امر بسیار دقیق است، در سفینه دارد که شخصی از اصحاب امیرالمومنین – علیه السلام – را مار گزید حضرت سبب آن را فرمودند که تو نزد فلان شخص عاتی[38] سرکش بودی که قنبر غلام من وارد شد تو او را بسیار احترام گزاردی و برای او قیام کردی آن شخص عاتی سببش را پرسید گفتی چون غلام علی است این سبب شد که آن ملعون به قنبر بسیار اذیت کرد و در مقام اذیت به من هم برآمد. ای کاش ابناء نوع ما میفهمیدند که در چه جنایاتی شرکت دارند و الله الحافظ.[39]
- با دشنام و توهین نه تنها نمیتوان کسی را از مسیر غلط بازداشت، بلکه به عکس، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در این گونه افراد است، سبب میشود که به اصطلاح روی دندهی لجاجت افتاده، در آیین باطل خود راسختر شوند.
- در جایی که قرآن رعایت اصول ادب، عفت و نزاکت راحتی در برابر خرافیترین ادیان لازم میشمارد؛ دیگر هیچ بهانهای برای شخص و گروهی باقی نمیماند تا با توهین به عقاید سایر مسلمین موجبات تعصب و خصومت را در میان مسلمانان ایجاد نمایند.
- این آیه به اصل اخلاقی مهمی که در جوامع انسانی و ادیان الهی وجود دارد اشاره میکند و آن این که: «آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران بپسند، آنچه را در حق دیگران خوش دار که در حق خود خوش میداری»
بیشک اگر مسلمانان و پیروان مذاهب اسلامی نیز به این موضعو توجه داشته باشند که همانگونه که توهین به مقدساتشان برای آنها دردآور است، توهین به مقدسات دیگران نیز برای آنها سخت و ناگوار است، هیچگاه حاضر نمیشدند به مقدسات یکدیگر توهین کنند. این همان چیزی است که در جملهی «کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» به آن اشاره شده است.
- همانگونه که علامه طباطبایی بیان نمودند آن عموم تعلیلی که جملهی «کَذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» افاده میکند نهی از هر کلام زشتی نسبت به مقدسات دینی است. از اینرو تخصیص زدن این آیه به جواز لعن بر مقدسات مخالفان، بیمعنی به نظر میرسد، زیرا امروز لعن برای مخالفان از فحش و دشنان نیز بدتر بوده، بلکه آنها لعن را دشنامی بزرگ میدانند به گونهای که بعضی از آنان دشنام به شیخین را موجب فسق میدانند ولی در مورد لعن، همان عده فتوی به کفر و حتی قتل شخص مقابل دادهاند.[40]
شده است که:
همانگونه مشاهده شده شیعهی امامیه همواره در طول تاریخ سعی بلیغ داشته است به گونهای سخن گوید که دشمنان اسلام نتوانند از آن برای ایجاد تفرقه و آشوب میان مسلمین بهره برده، فضای صلح، مدارا و انسجام میان مسلمین را برهم زنند؛ سیرهای که در واقع برگرفته از سیره و روایات اهل بین – علیهم السلام – بوده و علمای آشنای به این مکتب لحظهای در انتخاب آن دچار تردید نخواهند شد.[41]
امروز نیز این که ما ظالمان به حق اهل بیت – علیهم السلام – را مستحق لعن میدانیم و در زیارت عاشورا به لعن آنها میپردازیم، جای تردیدی در آن نیست، خود اهل سنت هم مایلاند ظالمان به اهل بیت – علیهم السلام – را لعنت کنند، اما این که مراسمی خاص پیرامون این موضع تشکیل شود و با تصریح به نام افرادی آنها را مخاطب لعن خویش قرار دهیم، با هم خودفریبی است که ما را در دامان دشمنان اسلام میاندازد زیرا بخش عمدهی ثمرهی برگزاری این مراسم، اعلام عمومی آن، برای تبلیغات هدفمند است، به گونهای که حتی اگر خود مراسم در خفا برگزار شود، خبر آن، اثر خود را خواهد گذاشت.[42]
به هر حال در دنیا امروز که کار غیرشرعی هم در موبایلها میچرخد، این کارها جای خود دارد، دهها سایت وهابی در حال حاضر مشغول اشاعهی این فیلمها هستند[43] و برگزارکنندگان این مراسم در قبال تخریب وجههی اهل بیت رسول الله – صلی الله علیه و آله – و جلوگیری از پیشرفت آنها مسئولاند. متاسفانه امروز این تصاویر و فیلمها دستآویزهایی برای دور نگاه داشتن ملتهای سنی از حقیقت رسالت رسول الله – صلی الله علیه و آله – است؛ این تصاویر دستآویزهایی است برای قتل شیعیان عراق، پاکستان و …، یک استشهادی وهابی با این تصاویر روزانه دهها شیعه میکشد. خود را فریب ندهیم، ما در مقابل اعمال خود مسئولایم و بیاعتنایی نسبت به اثرات این مراسم، قطعا عقاب اخروی خواهد داشت چنانکه حضرت امام باقر – علیه السلام – میفرمایند:
عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ قال: سَمِعتُ أَبَا جَعفَرٍ – علیه السلام – یَقُولُ یُحشَرُ العَبدُ یَومَ القِیَامَه وَ نَدِیَ دَماً فَیُدفَعُ إلَیهِ شِبهُ المِحجَمَه أَو فَوقَ ذَلکَ فَیُقَالُ لَهُ: هَذَا سَهمُکَ مِن دَم فُلاَنٍ. فَیَقُولُ: یَا رَبِّ! أنَّکَ لَتَعلَمُ أنَّکَ قَبَضتَنِی وَ مَا سَفَکتُ دَماً. فَیَقُولُ: بَلَی سَمِعتَ مِن فُلاَنٍ رِوَایَهَ کَذَا وَ کَذَا فَرَوَیتَهَا عَلَیهِ فَنُقِلَت حَتَّی صَارَت إِلَی فُلاَنٍ الجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَیهَا وَ هَذَا سَهمُکَ مِن دَمِه[44]
بندهی خدا روز قیامت محشور شود در حالی که دستش به خونی آلوده نشده است، (ظرف) همانند (ظرف) خونگیری حجامت یا بیشتر از آن را به دستش بدهند و بگویند: این سهم توست از خون فلان کس. عرض میکند: پروردگارا! تو خود میدانی، تو خود جان مرا گرفتی؛ من خون کسی را نریخته بودم (و هیچ خونی بر گردنم نبود). خداوند فرماید: آری! (اما) تو از فلانی روایتی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، پس زبان به زبان به فلان ستمکار رسید و بدان روایت او را کشت و این بهرهی تو از خون اوست.[45]
پس ما نیز اندکی مراقب گفتار و رفتار خود باشیم تا خدای نکرده شریک این جانیان در کشتار بندگان خدا نباشیم.
[1] ابن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص 103؛ بحارالانوار، ج 32، ص 399 و ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص 165؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 181.
[2] در اینجا امام نه تنها شتم، بلکه لعن دشمنان شامی را نمیپسندد و تاکید حضرت بر آن است که اهل حق با شناخت بدیها و انحرافات اهل باطل در مرحلهی اول به مرزبندی در مقابل آنها بپردازند و در مرحلهی دوم نیز با روشنگری و هدایت دیگران، آنها را از باطل جدا سازند. این در حالی است که با دشنام و لعن، فقط فضای مخاصمه و دشمنی به جامعه داده میشود با بلند شدن گرد غبار فتنه، دیگر نمیتوان به هدف واقعی خویش، یعنی بازداشتن مردم از باطل، رسید. از طرفی دیگر، چه بسا افرادی که هماکنون در گروه حق هستند نیز به خاطر نداشتن بصیرت کافی در خطر پیوست به باطل باشند؛ زیرا بیشتر افرادی که به لعن و دشنام میپردازند بدون معرفت واقعی نسبت به دوست و دشمن و فقط به خاطر آنکه از استدلال نسبت به آنها تهی دستاند، نسبت به دوست و به مدح و غلو بیپایه و بیحد و مرز پرداخته، دشمن را نیز به همین خاطر با آماج دشنامها روبهرو میسازند در حالیکه چه بسیا همین افراد، با ایجاد یک شبهه در صف دشمن قرار گیرند و به دوست دشنام دهند. چیزی که تاریخ بسیار از آن به خود دیده است.
[3] راغب اصفهانی در مفردات، ص 121؛ از این جهت که در فقه به پاککردن اشیاء از نجاست «استبراء» میگویند.
[4] شیخ طوسی، التبیان، ج 1، ص 244.
[5] نهج البلاغه، حکمت 262.
[6] دکتر طه حسین دانشمند و نویسندهی مصری میگوید: «بعد از آن که وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد سخنی به این بزرگی شنیده نشده است و سخنی محکمتر و بالاتر از این نمیشود.» امام در این روایت به تببین این نکته میپردازند که این صحیح نیست که تو اول شخصیتهایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی، به عبارت دیگر اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. یعنی حق و بالطل را ابتا باید بشناسی تا بتوانی اهل حق و باطل را در مرحلهِ بعد بشناسی. به بیان دیگر ابتدا باید حقشناس و باطلشناس باشی و نه اشخاص و شخصیتشناس تا افراد را، خوا شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک، با حق مقایسه کنی و اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیر والا نه. برگرفته از شهید مطهری، جاذبه و دافعهی علی (ع). ص 125
[7] علامه طباطبایی، سنن النبی (ص)، ص 413؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 8، ص 24؛ بخاری، الأدب المفرد، ص 76؛ مسند أبی یعلی موصلی، ج 11، ص 35.
[8] سید عبدالله جزائری، التحفه السنیه (مخلوط)، ص 322 و ابن أبی الدنیا، الصمت و آداب اللسان، ص 178؛ جلال الدین سیوطی، اللمع فی أسباب ورود الحدیث، ص 48 و متقی هدی، کنز العمال، ج 3، ص 608.
[9] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 272؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص 24؛ محمد بن علی طبری، بشاره المصطفی، ص 340؛ بحارالانوار، ج 26، ص 239 و محدث حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 758.
[10] انعام، 108
[11] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، ج 1، ص 613 و 614.
[12] شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الإمامیه، ص 107؛ وَ قِیلَ لِلصَّادِق – علیه السَّلَامُ: یَا ابنَ رَسُولِ اللهِ، إنَّا فِی المَسجِدِ رَجُلاً یُعلِنُ بِسَبِّ أعدَائِکُم وَ یُسَمِّیهِم. فَقَال: «مَا لَهُ – لَعَنَهُ الله – یَعرِضُ بِنَا».
[13] واعظ زاده خراسانی، ندای وحدت، ص 142.
[14] انعام، 108.
[15] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمهی سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 7، ص 434.
[16] آلوسی، روح المعانی، ج 4، ص 236. قاضی نورالله شوشتری در کتاب الصوارم المهرقه در اینباره مینویسد: جماعه أخری من أتباعهما (ای الشیخین) الذین کانوا فی ذلک الزمان إذا سمعوا سب الشیخین من لسان أحد الشیعه بادروا فی مقابله بسب علی – علیه السلام. (گروهی دیگر از پیروان ابوبکر و عمر که در زمان مایند وقتی لعن آن دو را از زبان یکی از شیعیان میشنوند در برابرش به لعن علی – علیه السلام – دست میزنند.) الصوارم المهرقه، ص 239.
[17] تفسیر علی بن إبراهیم قمی، ج 1، ص 213؛ شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 132؛ شیح حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 255؛ بحارالانوار، ج 69، ص 93. (سند این حدیث موثق است. علی بن ابراهیم فی تفسیره عن أبیه عن مسعده بن صدقه)
[18] (از: عتو) متکبر و از حد درگذرنده. مردی سرکش در فساد که پند هیچکس نپذیرد (مهذب الاسماء)
[19] سید عبدالحسین طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 167-168.
[20] بهوتی، کشف القناع، ج 6، ص 218.
[21] همچنان که آیت الله آصف محسنی در نقد سند دستهای از روایات که در جلد 30 بحارالانوار، باب 320، دربارهی طعن، لعن و تکفیر خلفای نخست آمده است، مینویسد: «این باب بزرگترین ابواب بحارالانوار است و در آن، 172 روایت گرد آمده است، اما تنها شش روایت آن معتبر است و شواهد وقرائن بر جعلی بودن جملهای از آنها نیز حکایت میکند». هیچ یک از این شش روایت معتبر نیز، دلالت روشنی بر مقصود و عنوان مورد گزینش مرحوم علامه ندارد.» ر. ک. علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی، ص 305 به نقل از مشرعه بحارالانوار، ج 2، ص 38-40.
[22] همچنان که صاحب قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، مینویسد: «(در زمان محقق کرکی) علمای شیعه که در مکه بودند به علمای اصفهان نوشتند، یعنی به ارباب محرابها و منبرها، که شما سب مینمایید متخلفین را در اصفهان، و ما در حرمین شریفین میباشیم و ما را عامه به سبب این سب عذاب و سیاست مینمایند …»
[23] البته ممکن است در اینجا افرادی لب به اعتراض بگشایند که در مراسمهای ما اشخاص سنی مذهب وجود ندارد که به صبط صوت یا تصویر این مجالس بپردازند که در جواب باید گفت این سایتها مستقیما به تهیه و ضبط فیلم و صدا از این مراسم نپرداختهاند، بلکه همواره افراد شیعهی نادانی بودهاند که به ضبط چنین تصاویری پرداخته و سادهلوحانه با انگیزهی ترویج مکتب اهل بیت به نشر و اشاعهی آن، مخصوصا در اینترنت، میپردازند، دشمنان نیز با استفاده از همین محصولات به ایجاد تفرقه میان مسلمین پرداختهاند.
[24] شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 370؛ أحمد بن محمد بن خالد برقی، محاسن، ج 1، ص 105؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 251. (سند این روایت صحیح است. محمد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم عن محمد بن عیسی (إشاره) عن یونس عن العلاء عن محمد بن مسلم)
[25] شیخ کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 4، ص 77، (با ویرایش)
[26] آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که بیانگر آن است که اگر کسی خالصانه برای خداوند عملی را انجام دهد و عمل خویش از مظاهر شرکت و پلیدی پاک نموده باشد و به نتایج نیک آن خواهد رسید. آیاتی مانند «إِنَّ الَّذین آمَنُوا وَ الَّذین هَادُوا و النَّصَارَی و الصَّابِئِینَ مَن آمَنَ بِاللهِ وَ الیَوُم الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُم أجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لاَ خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاَ هُم یَحزَنُونَ؛ کسانی که ایمان آوردهاند و یهودان و ترسایان و صابئان، هر که (از آنان) خدای و روز واپسین را باور داشته باشد و کار نیک و شایسته کند، پاداش آنان نزد پروردگارشان است، نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین شوند.» (بقره، 62) «فَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهٍ شرَّا یَرَهُ» (زلزله، 7 و 8): «پس اندازهی سنگینی
[27] علامه طباطبایی، سنن النبی (ص)، ص 413؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 8، ص 24؛ بخاری، الأدب المفرد، ص 76؛ مسند أبی یعلی موصلی، ج 11، ص 35.
[28] سید عبدالله جزائری، التحفه السنیه (مخلوط)، ص 322 و ابن أبی الدنیا، الصمت و آداب اللسان، ص 178؛ جلال الدین سیوطی، اللمع فی أسباب ورود الحدیث، ص 48 و متقی هدی، کنز العمال، ج 3، ص 608.
[29] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 272؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص 24؛ محمد بن علی طبری، بشاره المصطفی، ص 340؛ بحارالانوار، ج 26، ص 239 و محدث حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 758.
[30] انعام، 108
[31] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، ج 1، ص 613 و 614.
[32] شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الإمامیه، ص 107؛ وَ قِیلَ لِلصَّادِق – علیه السَّلَامُ: یَا ابنَ رَسُولِ اللهِ، إنَّا فِی المَسجِدِ رَجُلاً یُعلِنُ بِسَبِّ أعدَائِکُم وَ یُسَمِّیهِم. فَقَال: «مَا لَهُ – لَعَنَهُ الله – یَعرِضُ بِنَا».
[33] واعظ زاده خراسانی، ندای وحدت، ص 142.
[34] انعام، 108.
[35] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمهی سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 7، ص 434.
[36] آلوسی، روح المعانی، ج 4، ص 236. قاضی نورالله شوشتری در کتاب الصوارم المهرقه در اینباره مینویسد: جماعه أخری من أتباعهما (ای الشیخین) الذین کانوا فی ذلک الزمان إذا سمعوا سب الشیخین من لسان أحد الشیعه بادروا فی مقابله بسب علی – علیه السلام. (گروهی دیگر از پیروان ابوبکر و عمر که در زمان مایند وقتی لعن آن دو را از زبان یکی از شیعیان میشنوند در برابرش به لعن علی – علیه السلام – دست میزنند.) الصوارم المهرقه، ص 239.
[37] تفسیر علی بن إبراهیم قمی، ج 1، ص 213؛ شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 132؛ شیح حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 255؛ بحارالانوار، ج 69، ص 93. (سند این حدیث موثق است. علی بن ابراهیم فی تفسیره عن أبیه عن مسعده بن صدقه)
[38] (از: عتو) متکبر و از حد درگذرنده. مردی سرکش در فساد که پند هیچکس نپذیرد (مهذب الاسماء)
[39] سید عبدالحسین طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 167-168.
[40] بهوتی، کشف القناع، ج 6، ص 218.
[41] همچنان که آیت الله آصف محسنی در نقد سند دستهای از روایات که در جلد 30 بحارالانوار، باب 320، دربارهی طعن، لعن و تکفیر خلفای نخست آمده است، مینویسد: «این باب بزرگترین ابواب بحارالانوار است و در آن، 172 روایت گرد آمده است، اما تنها شش روایت آن معتبر است و شواهد وقرائن بر جعلی بودن جملهای از آنها نیز حکایت میکند». هیچ یک از این شش روایت معتبر نیز، دلالت روشنی بر مقصود و عنوان مورد گزینش مرحوم علامه ندارد.» ر. ک. علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی، ص 305 به نقل از مشرعه بحارالانوار، ج 2، ص 38-40.
[42] همچنان که صاحب قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، مینویسد: «(در زمان محقق کرکی) علمای شیعه که در مکه بودند به علمای اصفهان نوشتند، یعنی به ارباب محرابها و منبرها، که شما سب مینمایید متخلفین را در اصفهان، و ما در حرمین شریفین میباشیم و ما را عامه به سبب این سب عذاب و سیاست مینمایند …»
[43] البته ممکن است در اینجا افرادی لب به اعتراض بگشایند که در مراسمهای ما اشخاص سنی مذهب وجود ندارد که به صبط صوت یا تصویر این مجالس بپردازند که در جواب باید گفت این سایتها مستقیما به تهیه و ضبط فیلم و صدا از این مراسم نپرداختهاند، بلکه همواره افراد شیعهی نادانی بودهاند که به ضبط چنین تصاویری پرداخته و سادهلوحانه با انگیزهی ترویج مکتب اهل بیت به نشر و اشاعهی آن، مخصوصا در اینترنت، میپردازند، دشمنان نیز با استفاده از همین محصولات به ایجاد تفرقه میان مسلمین پرداختهاند.
[44] شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 370؛ أحمد بن محمد بن خالد برقی، محاسن، ج 1، ص 105؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 251. (سند این روایت صحیح است. محمد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم عن محمد بن عیسی (إشاره) عن یونس عن العلاء عن محمد بن مسلم)
[45] شیخ کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 4، ص 77، (با ویرایش)
بازدیدها: 371