شرایط نیازخواهی و درخواست
انسان موجودی نیازمند و فقیر است. (فاطر، آیه ۱۵) این نیازها به گونهای است که نمیتواند به تنهایی آن را برآورده سازد، بلکه بخشی از مهمترین نیازهای روانی انسان تنها در چارچوب تعاملات اجتماعی برآورده و تأمین میشود. از این رو خداوند از زوجیت برای انسان سخن به میان میآورد تا نشان دهد که انسان برخلاف غنای صمدی خدا، موجودی است که نیازمند همراه در زندگی است (نساء، آیه ۱؛ اعراف، آیه ۱۸۹؛ زمر، آیه ۶)، در حالی که خداوند همراهی نمیخواهد و یکتا و یگانه است. (انعام، آیه ۱۰۱؛ جن، آیه ۳)
انسان موجودی نیازمند و فقیر است. (فاطر، آیه ۱۵) این نیازها به گونهای است که نمیتواند به تنهایی آن را برآورده سازد، بلکه بخشی از مهمترین نیازهای روانی انسان تنها در چارچوب تعاملات اجتماعی برآورده و تأمین میشود. از این رو خداوند از زوجیت برای انسان سخن به میان میآورد تا نشان دهد که انسان برخلاف غنای صمدی خدا، موجودی است که نیازمند همراه در زندگی است (نساء، آیه ۱؛ اعراف، آیه ۱۸۹؛ زمر، آیه ۶)، در حالی که خداوند همراهی نمیخواهد و یکتا و یگانه است. (انعام، آیه ۱۰۱؛ جن، آیه ۳)
براساس همین نیاز ذاتی و هویتی انسان است که اجتماع برای انسان ضروری و اضطراری شده است؛ زیرا اجتماع به جمعیتی گفته میشود که نیازهای یکدیگر را برطرف میسازند و هر یک با نقشی که در اجتماع به عهده میگیرند، بخشی از نیازهای عاطفی، جنسی و غیرجنسی هم را برطرف میکنند.
اما انسان دارای شرافت ذاتی است و باید به گونهای عمل کند که گرفتار ذلت نشده و عزت نفس خویش را حفظ کند. اینجاست که نمیتواند از هر کسی به هر شکلی درخواستی بکند و از او بخواهد تا نیازهایش را برطرف سازد. حفظ فلسفه زندگی در چارچوب فلسفه قرآنی-اسلامی اقتضا میکند که انسان در رفتارهای اجتماعی چارچوبها و شاخصها و معیارهایی را مراعات کند تا حکمت و غایت فلسفه زندگی اجتماعی به شکل مطلوب تأمین و تضمین شود. امام حسین(علیه السلام) مراجعه به هر کسی را برای تأمین نیازها جایز نمیداند، بلکه باتوجه به حکمت و فلسفه زندگی اجتماعی و تأمین اهداف عزت و شرافت و کرامت انسانی، شاخصهایی را بیان کرده و میفرمایند: لاترفع حاجتک الا الی احد ثلاثهًْ: الیذیدین، او مروهًْ او حسب؛ جز به یکی از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسی که اصالت خانوادگی داشته باشد. (تحف العقول، ص ۲۴۷)
میتوان حکمت این دستور را در همان چیزی دانست که بیان شده است؛ زیرا انسانی که صاحب دین باشد و براساس اعتقاد اسلامی زندگی خودش را تنظیم میکند، همواره براساس آموزههای وحیانی قرآن، نه تنها دست به خیر و پیشگام و پیشتاز در امور خیر از جمله خیرات و مبرات مادی و انفاقات و صدقات و قرضالحسنه است و بدون منت و آزار و اذیتی این کار را انجام میدهد و توقع و انتظاری ندارد، بلکه آن را وظیفه و تکلیف شرعی خود میداند و به انجام آن به عنوان یک عمل صالح مینگردکه موجبات تقرب وی را فراهم میآورد. (بقره، آیات ۲ و ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۳؛ آل عمران، آیه ۹۲؛ حدید، آیه ۱۸)
صاحبان دین بر این باورند که خداوندآنان را آنچنان عزیز و محبوب داشته که واسطه فیض خود قرار داده است. آنان معتقدند پیش از آنکه خیری به دست کسی رسانده باشند، این خیر به دست خدا رسیده است.
در حقیقت آنان با خدایشان معامله میکنند و از سرمایهای که خداوند به آنها داده، با همان سرمایه با خداوند تجارتی پرسود میکنند. از این رو این افراد افتخار میکنند که میتوانند حاجت دیگران را برآورده سازند. اینان سبک زندگی خود را بر مدار این آموزههای وحیانی قرار دادهاند که امام حسین(علیه السلام) در یکی از سخنان خویش بیان کرده و فرموده است: ان حوائجالناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم؛ نیاز مردم به شما از نعمتنهای خدا بر شما است، از این نعمتن افسرده و بیزار نباشید. (نزهه الناظر، ص ۸۱) و نیز فرموده است: ای مردم در خوبیها با یکدیگر رقابت کنید و در بهره گرفتن از فرصتها شتاب نمانیید و کار نیکی را که در انجامش شتاب نکردهاید، به حساب نیاورید. (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۲۱)
صاحبان مروت و مردانگی صاحبان فضایل اخلاقی هستند؛ زیرا جوانمردی و مروت فضیلتی اخلاقی و روحیه و منشی انسانی و رفتار اجتماعی پسندیده است که همگان را به ستایش آن میکشاند. از نظر امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فضیلت مروت و جوانمردی، یک فضیلت جامع و فراگیری است که بسیاری از فضایل دیگر را تحت پوشش خود جمع میکند.
مروت و مردانگی شخص را به همه فضایل میکشاند و از همه رذایل و پستیها دور نگه میدارد از همین رو امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرموده است: المروه تحث علی المکارم؛ مروت، آدمی را به مکارم اخلاقی و صفات عالی برمیانگیزاند. (تصنیف غررالحکم ص ۲۵۸) و نیز فرموده است: المروه تمنع من کل دنیه؛ مروت، انسان را از هرگونه پستی باز میدارد. (میزان الحکمه، ج ۹، ص ۱۱۰)
از امام حسن مجتبی(علیه السلام) پرسیده شد: مروت چیست؟ فرمودند: نگهداری دین و عزیز کردن نفس و نرمی در برخورد با زیردستان و تعهد و وجدان کاری و ادای حقوق و مهرورزی نسبت به مردم. (بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۰۲)
پس مراجعه به چنین افرادی برای ابراز حاجت و تأمین نیازها، نه تنها موجب خواری و ذلت نیست، بلکه صاحبان مردانگی و مروت افتخار میکنند که بیهیچ منت و اذیت و آزار و حتی کوچکترین چشمداشتی به برطرف کردن نیازها بپردازند.
واژه حسب را در اصل به معنای کرامت و شرف پایدار در میان پدران و نیاکان و آنچه انسان از مفاخر آنان میشمارد، دانستهاند. برخی حسب را مترادف با دین و آیین انسان، مکارم اخلاق و فروتنی، آراستگی و پاکیزگی جامه گفتهاند. امام علی(علیه السلام) حسن خلق را برترین حسب دانسته است (نهجالبلاغه، چاپ صبحی صالح، حکمتها) همچنین حسب به انجام دادن کارهای نیک و به مال و غیر آن تعبیر شده (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۰۰) و حسن ادب جان
شین حسب خوانده شده است. (الارشاد فی معرفه حججالله علیالعباد، مفید، ج ۱، ص ۲۹۸).
صاحبان حسب کسانی هستند که از نظر اجتماعی و شرافت در بلندی قرار دارند و همان طوری که خود دوست ندارند خوار و ذلیل شوند، گرایشی ندارند که کسی را در خواری و ذلت ببینند. البته صاحبان حسب کسانی هستند که نسلها در خانوادههای شریف زیستند و از جماعت نوکیسهگان نیستند که از حسب و نسب سودی نبردهاند. کسی که از حسب و مقام اجتماعی بالایی برخوردار است، به جهاتی به دیگران کمک کرده و نیاز را برطرف میکنند.
صاحبان حسب کسانی هستند که از نظر اجتماعی و شرافت در بلندی قرار دارند و همان طوری که خود دوست ندارند خوار و ذلیل شوند، گرایشی ندارند که کسی را در خواری و ذلت ببینند. البته صاحبان حسب کسانی هستند که نسلها در خانوادههای شریف زیستند و از جماعت نوکیسهگان نیستند که از حسب و نسب سودی نبردهاند. کسی که از حسب و مقام اجتماعی بالایی برخوردار است، به جهاتی به دیگران کمک کرده و نیاز را برطرف میکنند.
کسانی که دارای دین، مروت و حسب هستند، اهل بخشش و جود و سخاوت هستند و میتوان به آنان مراجعه کرد و از آنان بهره برد؛ در میان آنان کسانی هستند که نطلبیده و نخواسته بخشش میکنند و به نیازهای مردم پاسخ میدهند. این دسته از مردمان برترین کسانی هستند که «من حیث لایحتسب» بخشش میکنند و نیازهای مردمان را برطرف میسازند. امام حسین(علیه السلام) درباره این گونه اشخاص فرمودند: ان اجود الناس من اعطی من لا یرجو؛ بخشندهترین مردم کسی است که به آن کس که چشم امید به او نبسته، بخشش کند (کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۰)
پیشگامی در آشتی و رضایت جویی
از نظر امام حسین(علیه السلام) انسان باید همواره در هر کار نیک پیشگام باشد. اصولاً در امور اجتماعی به دلایل واقعی یا واهی، اختلاف پدید میآید و حقوقی حتی ضایع میشود. اگر انسان بخواهد همواره براساس عدالت و به دور انصاف و احسان و اکرام در جامعه با دیگران تعامل داشته باشد، زندگی را بر خود و دیگران سخت میکند. گاه انسان ناخواسته و حتی خواسته سخنی به زبان میراند که نارسا است و یا برداشتی میکند که نادرست است. همین نارسایی در سخن و نادرستی در برداشت موجب اختلاف و درگیری میشود. از این رو باید عذر تقصیر دیگران را پذیرفت و حتی برای آنان بهانهسازی کرد تا رفتارشان توجیه و قابل پذیرش شود و به جای سرزنش و عتاب با آنان رفتاری خوب داشت.
از نظر امام حسین(علیه السلام) انسان باید همواره در هر کار نیک پیشگام باشد. اصولاً در امور اجتماعی به دلایل واقعی یا واهی، اختلاف پدید میآید و حقوقی حتی ضایع میشود. اگر انسان بخواهد همواره براساس عدالت و به دور انصاف و احسان و اکرام در جامعه با دیگران تعامل داشته باشد، زندگی را بر خود و دیگران سخت میکند. گاه انسان ناخواسته و حتی خواسته سخنی به زبان میراند که نارسا است و یا برداشتی میکند که نادرست است. همین نارسایی در سخن و نادرستی در برداشت موجب اختلاف و درگیری میشود. از این رو باید عذر تقصیر دیگران را پذیرفت و حتی برای آنان بهانهسازی کرد تا رفتارشان توجیه و قابل پذیرش شود و به جای سرزنش و عتاب با آنان رفتاری خوب داشت.
در زندگی خانوادگی میان همسران این امور بیشتر نمود دارد؛ زیرا روابط میان آنان بیشتر و نزدیکتر بوده و به همان میزان احتمال خطا، اشتباه و حتی گناه عمدی و علمی وجود دارد. بنابراین، اگر همسران بخواهند این امور را به رخ هم بکشند، زندگی تلخ شده و شیرینی مودت و رحمت از آن خانه و خانواده رخت برمیبندد. قهر کردن شاید در برخی از مواضع و مصادیق برای هوشیارسازی طرف دیگر خوب و سازنده باشد، ولی همیشه کارایی لازم را ندارد و نمیتواند اهداف و مقاصد خوب و نیک را برآورده سازد. اینجاست که مقولاتی چون ارحم ترحم؛ رحم کن تا به تور رحم شود، بگذر تا خداوند از سر تقصیرات تو بگذرد، ببخش تا در مقام احسان قرار گیری، بذل مهر و محبت و مال کن تا در مقام ایثار و اکرام جاگیری و مانند آنها بهترین سلوکی است که براساس انصاف و مکارم اخلاقی میتوان انجام داد. امام حسین علیهالسلام براساس آموزههای وحیانی قرآن فرمودند: ایما اثنین جری بینهما کلام فطلب احدهما رضی الاخر کان سابقه الی الجنهًْ؛ هر یک از دو نفری که میان آنها نزاعی واقع شود و یکی از آن دو زوتر رضایت دیگری را بجوید، سبقت گیرنده اهل بهشت خواهد بود. (کشف الغمهًْ فی معرفهًْ الائمه ج ۲، ص ۳۳)
از نظر قرآن کسی که در کارهای خیر و معروف پیشگام میشود و با شتاب از دیگران سبقت میجوید، برای خودش مقامی را فراهم میآورد که از آن به مقام علیین و سابقون و مقربون یاد میشود؛ زیرا خداوند چنین اشخاصی را دوست میدارد و آنان را به خود نزدیک کرده و تقرب میبخشد. (بقره، آیه ۱۴۸؛ مائده، آیه ۴۸)
در آیات قرآن از قهر کردن و قطع روابط نهی شده (بقره، آیه ۲۷؛ رعد، آیه ۲۵) و در روایات از قهر بیش از سه روز نهی گردیده است؛ زیرا قهر کردن موجب میشود تا برخی از عبادات مقبول نشود و خشم الهی را برانگیزد. (بحارالانوار، ج۷۴، ص ۱۳۸، ح ۱۰۸).
حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: پیوسته تا دو مسلمان با هم قهرند، ابلیس شاد است و چون آشتی کنند، زانوهایش بلرزد و به هم بخورد و بندهایش از هم بگسلد و فریاد کشد: ای وای بر من! از آنچه به هلاکت رسد.» (اصول کافی، ج۲، ص ۳۴۶٫)
بخشش در قدرت
انسان باید اهل گذشت باشد. در آیات قرآن بر عفو و گذشت در مقام احسان تاکید شده است. خداوند به پیامبرش(ص) فرمان میدهد عفو را سبک و رویه زندگی خود قرار دهد. (اعراف، آیه۱۹۹) اصولا عفو برتر از خیلی دیگر از مصادیق احسان است. به سخن دیگر، در میان مصادیق احسان یکی از مهمترین و زیباترین احسانها، همان احسانی است که در قالب عفو انجام میگیرد. (بقره، آیه ۲۱۹) عفو در هنگامی انجام میشود که حقی برای کسی ثابت باشد و او از این حق خویش بگذرد و آن را نادیده بگیرد؛ مانند عفو در قصاص که موجب افزایش پیوندهای اجتماعی میشود. در قرآن برای گذشت از حقوق، اصطلاحات و واژگانی دیگر چون صفح و مشتقات آن به کار رفته است. البته میان این اصطلاحات و واژگان تفاوتهایی هست ولی همه آنها بر محور گذشت میباشد. (بقره، آیه ۱۰۹).
انسان باید اهل گذشت باشد. در آیات قرآن بر عفو و گذشت در مقام احسان تاکید شده است. خداوند به پیامبرش(ص) فرمان میدهد عفو را سبک و رویه زندگی خود قرار دهد. (اعراف، آیه۱۹۹) اصولا عفو برتر از خیلی دیگر از مصادیق احسان است. به سخن دیگر، در میان مصادیق احسان یکی از مهمترین و زیباترین احسانها، همان احسانی است که در قالب عفو انجام میگیرد. (بقره، آیه ۲۱۹) عفو در هنگامی انجام میشود که حقی برای کسی ثابت باشد و او از این حق خویش بگذرد و آن را نادیده بگیرد؛ مانند عفو در قصاص که موجب افزایش پیوندهای اجتماعی میشود. در قرآن برای گذشت از حقوق، اصطلاحات و واژگانی دیگر چون صفح و مشتقات آن به کار رفته است. البته میان این اصطلاحات و واژگان تفاوتهایی هست ولی همه آنها بر محور گذشت میباشد. (بقره، آیه ۱۰۹).
از نظر قرآن گذشت زمانی زیباست که در اوج قدرت و توانایی باشد. وقتی کسی خودش ناتوان در ذلت است و از روی ناتوانی میبخشد، این بخشش، آنچنان ارزش ندارد. به سخن دیگر، عفو نیز خود درجات و مراتبی دارد که اوج آن در مکارم اخلاقی، خودش را نشان میدهد. بدین معنی که انسان در هنگام قدرت و در اوج خشم و غضب بتواند مهار و مدیریت نفس خویش را به عقل الهی و اشراقی بسپارد و از حق خویش بگذرد. امام حسین(علیه السلام) فرمودند: ان اعفی الناس من عفا عند قدرته؛ بخشندهترین مردم کسی است که در هنگام قدرت میبخشد. (الدره الباهره، ج ۷۱، ص ۴۰۰)
رضایت خلق یا خالق
انسان نمیتواند رضایت همگان را به دست آورد. در آیات قرآن به این نکته توجه داده شده که اگر انسان همه زمین را به مردمان بدهد نمیتواند رضایت آنان را جلب و دلهای آنان را به سوی خودش جذب کند. (انفال، آیه ۶۳) انسان باید همواره دنبال این باشد که رضایت خداوند را به دست آورد که آفریدگار و پروردگار اوست. کسی که بخواهد رضایت پروردگار را با دیگری به دست آورد، مانند آن بردهای است که دو ارباب دارد که هر کدام خواستهای متضاد و متناقض داشته و او را به سوی کاری میفرستند که همزمان از عهده او برنمیآید و نمیتواند رضایت هر دو را به دست آورد. (یوسف، آیه ۳۹)
انسان نمیتواند رضایت همگان را به دست آورد. در آیات قرآن به این نکته توجه داده شده که اگر انسان همه زمین را به مردمان بدهد نمیتواند رضایت آنان را جلب و دلهای آنان را به سوی خودش جذب کند. (انفال، آیه ۶۳) انسان باید همواره دنبال این باشد که رضایت خداوند را به دست آورد که آفریدگار و پروردگار اوست. کسی که بخواهد رضایت پروردگار را با دیگری به دست آورد، مانند آن بردهای است که دو ارباب دارد که هر کدام خواستهای متضاد و متناقض داشته و او را به سوی کاری میفرستند که همزمان از عهده او برنمیآید و نمیتواند رضایت هر دو را به دست آورد. (یوسف، آیه ۳۹)
براساس آموزههای وحیانی قرآن، انسان باید تنها برای رضایت خداوند تلاش کند و هرگز رضایت خلق را بر رضایت خالق ترجیح ندهد. رسول(ص) میفرماید: لاطاعه فیمعصیه الله، انما الطاعه فی المعروف؛ اطاعت از دیگری در معصیت خدا جایز نیست، اطاعت تنها در معروف جایز است. (صحیح مسلم، جلد ۳، صفحه ۱۴۶۹٫) امیرمومنان علی(علیه السلام) نیز میفرماید: لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق؛ هرگز اطاعت از مخلوق در معصیت خلق جایز نیست. (نهجالبلاغه، کلمات قصار، کلمه ۱۶۵٫)
از نظر امام صادق(علیه السلام) اطاعت نشانه بندگی است و کسی که به جای اطاعت خدا، اطاعت بنده و معصیت خدا میکند؛ در حقیقت بندگی خود را نسبت به خلق نشان میدهد. ایشان میفرماید: «من اطاع رجلا فی معصیه فقد عبده؛ کسی که از انسانی در معصیت پروردگار اطاعت کند او را پرستش کرده است. (وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۹۱، حدیث ۸٫)
از نظر امام حسین(علیه السلام) کسی که دنبال رضایت خالق نباشد بلکه با معصیت خالق دنبال رضایت خلق باشد، خودش را برای خشم الهی آماده کرده و باید آتش دوزخ را به جان بخرد. ایشان فرمودند: لاافلح قوم اشتروا مرضات المخلوق بسخط الخالق؛ رستگار نمیشوند مردمی که خشنودی مخلوق را در مقابل غضب خالق بخرند (بحارالانوار، ج۴۴، ص ۳۸۳)
بنابراین، در رفتار اجتماعی نباید دنبال رضایت مردم به هر شکلی حتی با انجام معصیت بود و کسانی که برای پیروزی در انتخابات و حفظ مقام و منزلت اجتماعی و یا مناصب دولتی و یا هر کار دیگر بخواهند بر خلاف شریعت و آموزههای اسلامی عمل کنند و دنبال رای بیشتر و حفظ موقعیت باشند، باید بدانند خشم خدا را به جان خریدهاند.
امام حسین(علیه السلام) به پیامدهای معصیت خدا اشاره میکند و میفرماید: من حاول امرا بمعصیه الله کان افوت لما یرجو و اسرع لمجی ما یحذر؛ آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست میدهد و نگرانیها به او روی میآورد. (الکافی، ج ۲، ص ۳۷۳؛)
پس کسی که بخواهد با معصیت خدا به جایی برسد، به آنجا نمیرسد و از نظر روحی و روانی نیز به جای آرامش به اضطراب میرسد و آثار روانی این معصیت در روان و زندگیاش خودنمایی میکند. کسانی که میخواهند برای رضایت مردم و خلق و بدتر حزب و جناح خودشان معصیت خالق و خدا داشته باشند، بدانند که نه به نتیجه دلخواه خواهند رسید و نه رنگ آرامش روانی را در زندگی خواهند دید؛ بلکه همواره در اضطراب و بحران و بیماری روانی خواهند زیست.
نشانه دوست خوب
برای هر چیزی نشانهای است. نشانه دوست خوب آن است که انسان را از کارهای زشت و نابهنجار نهی کند و به کارهای نیک تشویق نماید؛ اما دوست بد و دشمن کسی است که به کارهای زشت ترغیب میکند. امام حسین(علیه السلام) فرمودهاند: من احبک نهاک و من ابغضک اغراک؛ کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد میکند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید میکند. (نزهه الناظر، ص ۸۸)اصولا انسان خردمند و دانا کسی است که به این نشانه توجه دارد و بر آن است تا از هر کسی که از او نقد میکند و کارهای بدش را به او نشان میدهد، استقبال کند، نه از کسی که به مداحی و چاپلوسی میپردازد. کسی که از انتقاد ناراحت میشود، بداند به خودش ظلم روا داشته است. قطع دوستی با دوستان صادق و راست، قطع دوستی با خود و خدا است و پیوند با مدحکنندگان و چاپلوسان در حقیقت پیوند با شیطان و بریدن از خدا است. به سخن دیگر، آینه چون نقش تو بنمود راست/ خودشکن آئینه شکستن خطاست. از این رو امام حسین(علیه السلام) درباره نشانه دانا و خردمند فرمودند: از نشانههای عالم، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است. (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۹)
برای هر چیزی نشانهای است. نشانه دوست خوب آن است که انسان را از کارهای زشت و نابهنجار نهی کند و به کارهای نیک تشویق نماید؛ اما دوست بد و دشمن کسی است که به کارهای زشت ترغیب میکند. امام حسین(علیه السلام) فرمودهاند: من احبک نهاک و من ابغضک اغراک؛ کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد میکند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید میکند. (نزهه الناظر، ص ۸۸)اصولا انسان خردمند و دانا کسی است که به این نشانه توجه دارد و بر آن است تا از هر کسی که از او نقد میکند و کارهای بدش را به او نشان میدهد، استقبال کند، نه از کسی که به مداحی و چاپلوسی میپردازد. کسی که از انتقاد ناراحت میشود، بداند به خودش ظلم روا داشته است. قطع دوستی با دوستان صادق و راست، قطع دوستی با خود و خدا است و پیوند با مدحکنندگان و چاپلوسان در حقیقت پیوند با شیطان و بریدن از خدا است. به سخن دیگر، آینه چون نقش تو بنمود راست/ خودشکن آئینه شکستن خطاست. از این رو امام حسین(علیه السلام) درباره نشانه دانا و خردمند فرمودند: از نشانههای عالم، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است. (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۹)
سخن کاهنده ارزش شخصیتی
انسان باید خودش حافظ شرافت و کرامت و عزت خویش باشد؛ زیرا کسی که خودش حافظ ارزش خودش نیست، نباید امید داشته باشد تا دیگران برایش ارزشی قایل شوند.
انسان باید خودش حافظ شرافت و کرامت و عزت خویش باشد؛ زیرا کسی که خودش حافظ ارزش خودش نیست، نباید امید داشته باشد تا دیگران برایش ارزشی قایل شوند.
برخی از سخنان، انسان را از ارزش و اعتبار ساقط میکند. انسانها باید در سخن اموری را رعایت کنند که شامل صداقت، صحت، استواری، پاکی و مانند آنها است. در آیات قرآنی به این معیارها در سخن توجه داده شده است؛ زیرا برخی از سخنان گناه کبیره است و این زبان است که سخن بهتان، افتراء، تهمت، غیبت و مانند آنها را موجب میشود.
انسان مومن باید در گام نخست مواظب سخنان خودش باشد؛ زیرا مهمترین اعمال خیر و شر از زبان تحقق مییابد. از همین رو قرآن، اعمال را از باب غلبه، به لفظ نسبت میدهد و بازخواست آن را مطرح میکند. (ق، آیه ۱۸) پس باید کاری کرد که سخنی بر زبان نیاید که موجب بیارزشی و بیاعتباری شخصیتی آدمی شود و انسان را در میان مردم بیبها و بیارزش سازد و شرافت و کرامتش را لکهدار کند.
امام حسین(علیه السلام) در تعاملات اجتماعی به این نکته توجه داده و فرمودهاند: لاتقولوا بالسنتکم ما ینقص عن قدرکم؛ چیزی را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد. (جلاءالعیون، ج۲ ص ۲۰۵)
بازدیدها: 123