شهادتنامه حضرت علی‌اکبر (ع)

خانه / تازه ها / شهادتنامه حضرت علی‌اکبر (ع)

شهادتنامه حضرت علیاکبر (ع) : حضرت علی اکبر ع اولین شهید از بنی هاشم

 

السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَوَّلَ قَتِیلِ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ مِنْ سُلالَهِ إِبْرَاهِیمَ الخلیل صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ و عَلى آبیکَ إِذْ قالَ فِیکَ قَتَلَ اللهُ قَوْماً قَتَلُوى .

 

سلام بر تو ای اولین کشته از نسل بهترین فرزند از سلاله ابراهیم خلیل درود خداوند بر تو و بر پدرت باد آنگاه که درباره تو گفت: خداوند بکشد قومی را که تو را کشتند.

 

زندگانی حضرت علی اکبر ع

یکی از فرزندان حضرت حسین (ع) علی اکبر است که مادرش لیلی بنت ابی مژه بود. تولد ایشان در سال ۳۳ هجری رخ داد و در عاشورا بیست و هفت سال داشت. امام حسین(ع) به پدرش علاقه مفرطی داشت. و لذا فرمود اگر هزار پسر میداشتم همه را علی نام میگذاشتم.

حضرت علی اکبر پسر اوّل امام حسین(ع) و دارای فضایل علمی و اخلاقی و مناقب نفسانی و سجایای ملکوتی بود. و در ،حلم ،تواضع ،کرم،شجاعت ،بلاغت و فصاحت بزرگترین شاگرد مکتب حسین(ع) بود. البته درباره سن حضرت على اکبر ع اختلاف است و آن را هجده سال نوزده سالنوشته اند .از بعضی اخبار استفاده میشود. که حضرت علی اکبر ع در روز عاشورا دارای همسر و اولاد بوده است. و ابالحسن از القاب ایشان بوده است.

 

تعریف علی اکبر از زبان معاویه ملعون

روزی معاویه رو به اصحاب کرد و :گفت امروز کی سزاوارتر به خلافت اسلامی از همه مردم است؟

اطرافیان گفتند: احدی سزاوارتر از تو نیست.

آن ملعون گفت: حق را کتمان نمودید.امروز زیر آسمان کسی سزاوارتر از علی بن الحسین على اکبر ع به خلافت نیست. زیرا جدش پیغمبر ص است و شجاعت را از بنی هاشم و سخاوت را از بنی امیه به ارث می برد. و در حُسن صورت و ملاحت بیان سرآمد عصر خویش است.

 

روضه حضرت علی اکبر (ع)

علی اکبر(ع) از پدر اجازۀ جنگ گرفت مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید امام برخلاف اذنهایی که به اصحابش میداد. و آنها را قدری معطل میکرد. به علی اکبر بلافاصله اجازه میدان داد. سپس امام نگاهی مأیوسانه به او کرد و چشمان خود را به زیر افکند و اشک فرو ریخت، سپس فرمود:

اللَّهُمَّ أَشْهَدُ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً و خُلْقاً و مَنْطِقاً بِرَسُولِک

بارالها گواه باش که جوانی در صورت و سیرت و گفتار شبیه ترین مردم به پیغمبر به جنگ این مردم رفت هرگاه به دیدن پیغمبرت مشتاق می شدم به این جوان نگاه میکردم.

 

«تا پدر آرزوی روی پیمبر میکرد 

نظر از مهر به روی علی اکبر میکرد 

رفت اکبر به سوی عرصه پیکار حسین 

از قفا سیر قد و قامت اکبر می کرد 

به سراپای پسر از سر حسرت نگران 

وز فراق مه خود چهره پر اختر میکرد 

او خلیل الله و ریحانه او ذبح عظیم 

شرح و تفسیر فدیناه ز دل بر میکرد»

 

پس به فریاد بلند صدا زد: ای پسر سعد، خدا رَحِمِ تو را قطع کند. همچنانکه رَحِم مرا قطع کردی.

حضرت علی اکبر ع به دل لشگر زد و جنگ سختی نمود. و عده ای را کشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض کرد :

پدر جان،تشنگی به جانم آورد و از سنگینی اسلحه آهنین سخت ناراحتم آیا جرعه آبی فراهم میشود؟

امام حسین(ع) به گریه افتاد و فرمود: ای امان پسرجانم، کمی دیگر هم به جنگ ادامه بده ساعتی بیش نمانده است که جدّت محمّد(ص) را ملاقات کنی. او با کاسه ای لبریز از آب تو را سیراب خواهد کرد. آبی که پس از آشامیدن آن هرگز تشنه نخواهی شد

 

حضرت علی اکبر ع به میدان بازگشت و کارزار عظیمی نمود تا آنکه منقذ مره عبدی لعین تیری به سوی او پرتاب نمود و از پایش درآورد.

صدا زد:پدرم سلام بر تو اینک جدّم است که بر تو سلام میرساند و می فرماید هرچه زودتر نزد ما بیا.

پس نعره ای برآورد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود.

 

همو از مداینی و ابو مخنف نقل می نماید علی بن الحسین به دشمن حمله

میکرد و می گفت:

انا علی بن الحسین بـن عـلـی 

نحن وبـیـت اللـه أولى بالنبی 

من شبث ذاک ومن شمر الدنی 

أضربکم بالسیف حتى یلتوی

ضرب غلام هاشمی علوی 

ولا أزال الیوم أحمى عن أبی 

والله لا یحکم فینا ابن الدّعی 

من علیم پسر حسین بن علی به خانه خدا سوگند که ما از این شبث و شمر پست به پیامبر نزدیکتریم.چونان جوانی هاشمی و علوی بر شما شمشیر میزنم تا شمشیرم خم شود.امروز پیوسته از پدرم دفاع و حمایت میکنم.به خدا سوگند ،پسر بی پدر در باره ما حکم نکند.

 

آن حضرت مکرر بر دشمن حمله میکرد مُرّه بن منقذ عبدی گفت: اگر مجدّداً حمله کند و از نزدیک من عبور نماید گناههای عرب بر من باشد اگر او را نکشم پس علی بن الحسین ع مجدداً حمله کرد و از آنجا عبور نمود، ناگهان مره بن منقذ ملعون با نیزه خود به او حمله کرد و او را از اسب بر زمین انداخت،لشکریان او را احاطه کردند و با شمشیرهای خود او را قطعه قطعه کردند

 

در روایت دیگر آمده است که حضرت علی اکبر ع حملههای پی در پی نمود. تا آنکه نشانه تیری شد که به گلویش نشست و گلویش را درید. و حضرت علی اکبر ع در خون خود غلتید.

مرحوم شیخ عباس قمی در منتهی الآمال میگوید که منقذ فرصتی به دست آورد. و شمشیری بر فرق همایونش زد. که فرقش شکافته گشت و از کارزار افتاد. پس سواران دیگر نیز علی اکبر را با شمشیرهای خویش مجروح کردند. تا یکباره توانایی از او برفت.

و دست در گردن اسب درآورد و عنان رها کرد اسب او را در لشکر اعدا از این سو به آن سو می برد. و از مقابل هر بیرحمی که عبور میکرد. زخمی به او میزد تا اینکه بدنش را با تیغ پاره پاره کردند.

 

«در رزمگاه عشق نه فرق پسر شکست

گویی درست شیشه عمر پدر شکست

پشتی که جز مقابل یکتا دو تا نشد

پشت حسین بود و ز داغ پسر شکست

یک تیغ زد عـدو به سر شبه مصطفی

سر شد دو تا و رونق شق القمر شکست

شد با سر شکسته ز زین سرنگون ولیک

با آن شکست داد به بیدادگر شکست»

 

امام حسین(ع) آمد تا به بالینش نشست و صورت خود بر صورت حضرت علی اکبر ع گذاشت و فرمود:

«قَتَلَ اللهُ قَوْماً قَتَلُوک» خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند. چه جرأتی نسبت به خدا و هتک احترام پیغمبر داشتند. بعد از تو خاک بر سر دنیا باد.

 

«تا نظر بر قد و بالای رسایت کردم

سوختم وز دل پر درد دعایت کردم

آخرین توشه ام از عمر تو این بود علی

که غم انگیز نگاهی به قفایت کردم

تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم

که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم

نگشودی لب خود هرچه تو را بوسیدم

نشنیدم سخنی هرچه صدایت کردم

پدرت را نبود بعد تو امید حیات

جان من بودی و تقدیم خدایت کردم»

 

در این حال حضرت زینب(س) از خیمه بیرون دوید. و فریاد میزد ای برادرم و ای فرزند برادرم و شتابان آمد. تا خود را به برادر زاده اش رساند.

امام حسین(ع) خواهررا بلند کرد. و او را به خیمه بازگرداند. و جوانان خود را صدا زد:

«اِحْمِلُوا آخاکُمْ» برادرتان را بردارید.

پس جوانان آمدند و او را برداشتند تا جلو خیمه که پیش روی آن جنگ میکردند بر زمین نهادند.

پس از شهادت حضرت علی اکبر ع خواهرش حضرت سکینه س نزد پدر آمد و گفت پدرم چرا آنقدر غمگین هستی؟ برادرم چه شد؟

امام حسین ع :فرمود او را کشتند. فَنادَت وا أَخاهُ وا مُهْجَهَ قَلْباهُ.

حضرت سکینه س فریاد زد وای برادرم آه برادرم را کشتند و مرا بی برادر کردند.

امام حسین ع به او فرمود: دخترم سکینه خدا را در نظر بگیر و صبر و تحمل کن.

حضرت سکینه س گفتند:ای بابا چگونه صبر کند آن کسی که برادرش کشته شده و پدرش غریب و تنها مانده است؟

امام حسین ع فرمود: إِنَّا لِلَّهِ و إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.

 

منبع/کتاب روایت کربلاء به تاسف حاج یدالله بهتاش

 

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *