اشعار ولادت حضرت رسول ص
ماه فرو مانَد از جمال محمد
سرو نرويد به اعتدال محمد
قدر فلك را كمال و منزلتى نيست
در نظر قدر با كمال محمد
وعده ديدار هركسى به قيامت
ليلة الاسرى شب وصال محمد
آدم و نوح و خليل و موسى عيسى
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه دنيا مجال همت او نيست
روز قيامت نگر مجال محمد
شمس و قمر در زمين حشر نتابند
نور نتابد مگر جمال محمد
وان همه پيرايه بست جنت فردوس
بو، كه قبولش كند بلال محمد
شايد اگر آفتاب و ماه نتابد
پيش دو ابروى چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب ديد جمالش
خواب نمى گيرد از خيال محمد
«سعدى» اگر عاشقى كنى و جوانى
عشق محمد بس است و آل محمد
سعدی شیرازی
محمّد پرتو عين اليقين است
جهان را رحمتِ جان آفرين است
به چشمِ دل نگر او را كه بينى
طلوع مهر و ماهش از جبين است
طراوت خيزِ گلهاى بهاری
چمن آراىِ باغ فرودين است
نسيم مشكبيزِ دشتِ توحيد
رياحين پرورِ گلزار دين است
سخن از لعل او، وحى الهى
پيامش جانفروز و دلنشين است
چو موسى دست او دست خدايى
چو عيسى معجزش در آستين است
صلاى دلكشِ عرش الهى
طنين افگنده در گوش زمين است
انيسِ خلوت شب زنده داران
شفيعِ بامداد واپسين است
محمّد آسمان لطف يزدان
محمّد آفتاب راستين است
زمانه خرّم از ميلادِ او باد
دل ما، بوستانِ ياد او باد
محمّد جلوه بستانِ وحدت
دميده چون گل از دامانِ وحدت
به فرش از روشنى آيينه دل
به عرش از نور هستى، جانِ وحدت
به فرمان الهى داد سامان
به آيين دگر، بنيان وحدت
دلارا گلشنِ جان بخش توحيد
عبير آميز از باران وحدت
تماشايى است بعد از چارده قرن
به ستوارى چنين اركانِ وحدت
به يمن آسمانى راى رهبر
خمينى، اختر تابان وحدت
در ايران، سرزمين خون و شمشير
ز نو تجديد شد دوران وحدت
جهان جنبيد و شد از خواب بيدار
به بانگِ آشنا، كيهانِ وحدت
مسلمانانِ عالم سر نهادند
به شادى بر خطِ فرمان وحدت
ز درياى الهى موج آورد
به دامان، گوهر غلطان وحدت
جوانان وطن، در جنگ دشمن
چو شيرانند در ميدانِ وحدت
دلى دارند چون آيينه دوست
سرى دارند در پيمانِ وحدت
دعاى خيرِ رهبر، يارشان باد
زمانه خيره در پيكارشان باد
مشفق کاشانی
امشب شـب مبارک احیــای انبیاست
زیـــرا شـبِ ولادت آقــای انبیــاست
در یـک وجـود، جلوه کند عالـم وجود
در یک جمال، صورت زیبای انبیاست
عیـد بزرگ جان جهــان و جهـانِ جـان
عید خـدا و سیّـد و مـولای انبیاست
دوران غـربت بشـریت سرآمده
یعنی شب ولادت پیغمبر آمده
امشب خدا به اهل زمین،آسمان دهد
ملک وجـــود را شـــرف جـاودان دهد
امشب خـدا جمـال دلآرای خویش را
بـا روی دلربــای محمّـد نشــان دهد
بــا پرتــو جمـال منیـر رسـول خویش
تاصبح حشر،نور به چشم جهان دهد
جان در طبق نهید که میلاد احمد است
اعـلان کنیـد بـر همه: عیدِ محمّد است
امشب خـدات رشـکِ قمـر داد آمنه
بـا حسن خویش بـر تو پسـر داد آمنه
نُه مـاه انتظـار کشیـدی بـه شوق او
تـا نخــل آرزوی تـــو بـــر داد آمنـــه
فرزند تو گرامی و نامش محمّد است
ایـن مــژده را خــدات خبــر داد آمنـه
اینک تو را ولادت احمد مبارک است
بـر احمـد تو نام محمّد مبارک است
ای آمنـه! محمّدِ تــو، مظهـر خداست
رخسار کبریایــیِ او منظـرِ خـداست
همچون کتاب وحی بگیرش به روی دست
س تا قدم ببوس که پیغمبر خداست
تـا روز حشر بـر همـه پیغمبـری کند
گفتار وحـی او، سخـن آخـرِ خداست
آیینـــۀ تمـــام نمــای خـــداست ایــن
پس آمده است وپیشتر ازانبیاست این
ای آمنـه! محمدت از انبیا، سر است
این بر همه پیامبـران هـم پیمبر است
قرآن او–که وحی الهی است–شاهداست
این از پیمبـران اولـوالعظم، برتـر است
قدر و کمال و شأن وجلال و مقام او
حتی در انبیای سلف، فوق باور است
این طفل نه که قافلهسالارِ انبیاست
آگاه باش هر نفسش،وحی کبریاست
ای کعبه پیش پای محمـد قیـام کن
دورش طـواف آور و کسـب مقــام کن
غار حرا بـه شـوق وی آغوش برگشا
ماننــد کوههـــا به محمّد سـلام کن
ای شهـر مکـه عیـد محمّـد مبارکت
از سیّــــد پیامبــــران احتـــرام کـــن
دوران کفر و ظلم و ضلالت،سر آمده
نـامش بلنـد بـاد کـه پیغمبـــر آمده
میلاداحمد عیدخداوندِ سرمد است
عالم ز مقدمش همه خلدِ مخلد است
از ربِّ کعبه در حرم کعبه حکم شد
بتها ادب کنید که میلاد احمد است
دوران بردگـی و اسـارت تمـام شد
ای دختران زنده به گور،این محمّداست
بتهـا نـدا دهنـد به آوازۀ جلی
صلّ علی محمّد و صل علی علی
این یاور تمــامِ ضعیفـان عـالم است
این منجـــی همیشــۀ اولاد آدم است
این رهنمای گمشدگان تاقیام حشر
این شمعِ جمع خلق،رسول مکرم است
این روی انبیای الهـی به جسم پاک
این پای تابه سرهمه روح مجسم است
این طفل نه که صاحب تنزیل بوده است
شاگـرد او معلـم جبرییـــل بــوده است
وقتی خدابه خلقت کونین داشت دست
ساقــی انبیــاست ز پیمــانه الــست
ایـن بـا خـدای عـزوجل بود همسخن
روزی که صبحی وشب روزی نبوده است
پیش ازرسل رسول خدا بود و بود و بود
بعد ازرسل رسول خدا هست وهست وهست
آدم هنوز آب و گلش بود در عدم
او بـود او پیامبــر خالــق قــدم
تـو تــا قیــام حشــر چـراغ هدایتی
بــا هــر کــلام صـــاحب اعجـــاز و آیتــی
تـو تــا ابــد پیامبـــران را پیمبــری
بــر فــرد فــرد صــاحب حکـم و ولایتــی
در بین انبیا و امم این شعار ماست
مــا امــت توایـــم محمــــد عنـــــایتی
«میثم» مدیحهخوان تو بوده است و آل تو
هــر چنـد نیست در خـور قـدر و جـلال تو
غلامرضا سازگار
شب تجلی عشق و عقیده است امشب
شب ظهور هزاران سپیده است امشب
گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک
نظیر چهرۀ او را ندیده است امشب
دمید صادق آل رسول همچون ماه
مهی که آینه دار سپیده است امشب
سپهر علم و فضیلت دوباره نورانی است
ستارۀ سحر ما دمیده است امشب
حضور حضرت باقر فرشتۀ رحمت
برای عرض تهیت رسیده است امشب
به “ام فروه” بیا تهنیت بگو که گلش
به مهد مهر و وفا آرمیده است امشب
به پاس مقدم این گل نثار کن صلوات
که درخور صلواتی حمیده است امشب
همان گلی که خدا را ستود و مرغ سحر
صدای زمزمه اش را شنیده است امشب
خوشا کسی که خداوند عاشقانش را
برای خدمت او برگزیده است امشب
ز باغ دانش او سوی تشنگان علوم
نسیم رحمت و دانش وزیده است امشب
همیشه پیرو این مکتب پر از نور است
کسی که جام ولایت چشیده است امشب
چو یاد اوست عبادت به یاد حضرت او
دلم به سوی خدا پر کشیده است امشب
بیا و سر به حریم مقدسش بگذار
که مرغ دل به مدینه پریده است امشب
بگو به خلق «وفائی» چراغ دانش را
خدا ز جلوۀ او آفریده است امشب
سید هاشم وفایی
اشعار ولادت امام صادق (ع)
بازدیدها: 0