امام سجاد علیه السّلام همراه کاروان عاشورا در بازگشت به مدینه
حضور اهل بیت در شام برای حکومت جبار یزید و مزدوران وی پیامدهای خطرناکی به همراه داشت. از این رو یزید برای جلوگیری از این پیامدها، تغییر موضع داد و از خاندان امام حسین عله السّلام دلجویی نمود و به احترام آنان پرداخت. وی از حضرت سجاد خواست تا تقاضاهایش را مطرح کند. ایشان سه خواسته را مطرح فرمودند؛
۱ – دیدن چهره پدر بزرگوارش که یزید از ترس سر مطهر ایشان را از انظار عمومی برداشته بود.
۲ – بازگرداندن اموال غارت شده.
۳ – اگر قصد کشتن حضرت را دارد، فرد مطمئنی را با اهل بیت همراه گرداند تا آنان را به مدینه برساند.
یزید خواسته اوّل امام سجاد علیه السّلام را غیرعملی شمرد. در مورد اموال، جبران چند برابر خسارت را وعده داد و در مورد درخواست سوم، اظهار داشت که قصد کشتن حضرت سجاد را ندارد و آن حضرت خود، اهل بیت و کاروان بازمانده از حادثه عاشورا را به مدینه بازگرداند. همچنین امام فرمود: «ما احتیاجی به اموال تو نداریم و ارزانی خودت باد. اما اینکه اموال غارت شده را از تو طلب کردم از آن جهت بوده که در بین آنها، میراث بجا مانده از جدّه ام زهرا سلام الله علیها بود.»
کاروان امام حسین علیه السّلام، در اواخر رجب سال ۶۰ هجری از مدینه خارج شده بود و حالا پس از گذشت هفت ماه، باز می گشت. با امام حسین علیه السّلام آمدند و بی امام حسین برمی گشتند. با ابالفضل العباس و علی اکبر و یادگاران امام حسن مجتبی رفتند و اکنون بدون این وجودهای نازنین برمی گشتند.
خبر شهادت امام حسین علیه السّلام و یارانش به مدینه رسیده بود و بنی هاشم عزادار بودند. امام سجاد علیه السّلام و زینب کبری سلام الله علیها، رسالت پیام رسانی حادثه جانگداز عاشورا را در کوفه و شام به خوبی انجام داده و اکنون مدینه، آخرین منزل و پایگاهی بود که باید این پیام را می شنید. به همین منظور، امام سجاد علیه السّلام برای اینکه در یک جوّ مناسب و در حضور انبوه جمعیت، این رسالت را به انجام رساند در نزدیکی مدینه رحل اقامت افکند و بشیر بن جذلم را احضار کرده و فرمود: « ای بشیر! خداوند پدرت را رحمت کند.او شاعر خوبی بود. آیا تو هم می توانی شعر بگویی؟
پاسخ داد: آری ای فرزند رسول خدا. من هم شاعرم.
حضرت فرمود: «پس به شهر برو و خبر شهادت اباعبدالله الحسین علیه السّلام را برسان.»
بشیر بر اسب سوار شد و خود را به شهر رساند. مردم گویا منتظر رسیدن پیام مهمی بودند از بشیر اخبار را جویا شدند. او مردم را به مسجد پیامبر صلّی الله علیه وآله فراخواند و در مسجد چنین سرود: ای اهل یثرب! در شهر نمانید و از دیدگان اشک ببارید که حسین علیه السّلام کشته شد. پیکر پاک او در کربلا به خون آغشته شد و سر مطهّرش بر نیزه گردانده شد.
بعد ادامه داد: ای مردم! این علی بن حسین علیه السّلام است که با عمّه ها و خواهرهایش در نزدیکی شهر فرود آمده اند. من فرستاده اویم تا شما را بدان جا راهنمایی کنم.
مردم مدینه حتی دختران پرده نشین، شیون کنان از خانه برون شدند و مویه کنان و اشک ریزان بسوی محل توقف کاروان اهل بیت علیهم السّلام رهسپار شدند.
خطبه امام سجاد در مدینه
شیون و زاری از جمعیت بلند بود. امام سجاد علیه السّلام اشک هایش را با پارچه ای خشک کرده و روی چهارپایه ای نشست و مردم را به سکوت دعوت نمود. حضرت بعد از ذکر نام خدا و حمد و ستایش الهی فرمود: « ای مردم! به راستی خداوندی که سزاوار ستایش است ما را به مصیبت های بزرگی آزمود که رخنه ای عظیم در اسلام پدید آورد. اباعبدالله و جوانان و یارانش به شهادت رسیدند و زنان و فرزندانش اسیر شدند. سر شهدا را در شهرها بر سر نیزه ها گردانیدند. این مصیبتی است که هیچ مصیبتی به آن نرسد.
آسمان و زمین گریه می کنند
ای مردم! کدام یک از مردان شما هست که پس از این قتل شادمان گردد؟ کدام چشمی است که تواند اشک خود را نگه دارد و از جاری شدن آن بخل ورزد؟ براستی که آسمان های هفتگانه بر قتل او گریستند و امواج اقیانوس هاف ارکان آسمان ها، اطراف زمین، شاخه های درختان، ماهیان، گرداب های دریاها، فرشتگان مقرب خدا و ساکنان آسمان ها همه گریانند.
ای مردم! کدام دل است که بر شهادت او نشکافد؟ و کدام قلب است که بر او ناله نکند؟ کدامین گوش است که توان شنیدن این مصیبت و رخنه ای که در اسلام وارد شده را داشته باشد؟
به خدا قسم! اگر پیامبر صلوات الله علیه وآله به جای آن همه سفارش در حقّ ما، به آنان پیشنهاد جنگ با ما را می داد، بیش از این نسبت به ما جنایت نمی کردند. إنّا لله و إنّا الیه راجعون. در این مصیبت های عظیم، دردناک، فجیع، دلخراش، تلخ و جانکاه که بر ما وارد شد و رنج هایی که به ما رسید، همه را به حساب خدا می گذاریم که او قادر و انتقام گیرنده است.»
منبع: زندگی سیاسی امام سجاد علیه السّلام ص۹۱ تا ۹۴ – آیت الله عبدالنبی نمازی
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 12