هرچه انسان ارتباط خود را با خدا و امامان(علیه السلام) بیشتر کند، از گزند آفات محفوظ خواهد بود. شخص منتظر باید در انجام دادن اوامر الهی (عمل به واجبات و ترک محرمات) کوشا باشد. از یاد امام زمان(علیه السلام) غافل نشود و توسل به اهل بیت را فراموش نکند. اوقات فراغت و بیکاری نداشته باشد، بلکه بکوشد زمانهای عمر خود را با برنامههای متنوع و مفید پر کند. حال جای این سؤال جدی است که چه کسی میتواند چنین امامی را با آن اوصاف گسترده که در آموزههای دینی آمده، بشناسد و به او معرفت پیدا کند؟ و آیا اساساً امکان دستیافتن به فواید امام بدون معرفت او وجود دارد؟ لذا باید به او معرفت پیدا کنیم تا راه را از بیراه و سره را از ناسره تمییز دهیم. البته باید توجه داشت که شناخت دقیق امام، بدون توفیق خداوند متعال هرگز حاصل نخواهد شد؛ زیرا او عزیزی است که ولایتش از جانب خداست؛ پس معرفت به او جز در سایه توفیقات حضرت حق جل جلاله میسور نیست ولی اگر انسان کمی اندیشه کند درمییابد برای رسیدن به سعادت و نیل به هدف از خلقت خود، نیاز به راهنمایی از طرف خداوند دارد. پس باید از طرف خداوند افرادی برای رساندن پیام خداوند (نبوت و رسالت) انتخاب شوند. ازاینرو، عقل درمییابد نیاز به وحی و بعثت انبیاء دارد.
انسان علاوه بر آن که نیاز به وحی و ابلاغ آن بهوسیله انبیاء دارد، همچنین به تعلیم و تبیین آن توسط آنها نیز نیازمند است، زیرا از یک طرف، وحیهای الهی در بسیاری از موارد حالت کلی دارد و از طرف دیگر عقل بشر محدود بوده و توانایی درک درست و کامل وحیها را ندارد. بر این اساس، انسان نیازمند فرمایشات و توضیحات انبیاء میباشد. بعد سؤال این است که چه علل وعواملی باعث میشود، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نشناسیم؟ دوری از امام زمان وعدم شناخت امام، چهار دلیل دارد، منشأ آن نشناختن دین، دنیازدگی، پیمانشکنی و گناه است.
دلیل عدم دلدادگی ومعرفت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
با توجه به آیات و روایات، بهخصوص روایات مهدوی و ادعیه موجود و توقیعات، میتوان علل چندی را بهعنوان موانع شناخت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان کرد:
علت اول: نشناختن دین
کسانیکه فهم درست از آموزههای دین و معارف الهی ندارند، چگونه میتوانند به معرفت امام و حجت الهی برسند و از فیوضات معنوی امام بهره ببرند؟ لذا در روایتی از امام صادق(علیه السلام) چنین آمده است: «لا خیر فی من لا یتققّه من اصحابنا؛ هرگاه از یاران و اصحاب ما هر یک عمیقانه به مسائل دین ننگرد، خیری در او وجود ندارد.» البته منظور حضرت، فقاهت مصطلح نیست بلکه منظور حضرت، فهم درست و روشن و عمیق در آموزههای دین است، زیرا همه نمیتوانند فقیه باشند لذا از این عبارت امام صادق(علیه السلام) میتوان فهمید بیشترین خسارت و زیان، عدم شناخت دین است، و این امر نه تنها باعث خسارت فردی نیست بلکه جهالت و نادانی در امور دین برای جوامع دینی خسارت جبرانناپذیری را به همراه دارد و ائمه صلوات الله علیهم همواره از این افراد نادان و سطحینگر بیشترین نگرانی را داشتند.
آنان کسانیاند که هم به خود ضرر و زیان میرسانند و هم به اهداف وجود مقدس ائمه و نمونهاش را میتوان در توقیع امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به محمدبن علیبن هلال کرخی دریافت که میفرماید: «یا محمدبن علی قد آذانا جهلاء الشیعه و حمقائهم و من دینه جناح البعوضة ارجح منه؛ یعنی ای محمدبن علی، نادانان شیعه و کمخردان آنان و کسانیکه بال پشه از دین آنها برتر و ارزشمندتر است، ما را آزار میدهند.»
علت دوم: دنیازدگی
یکی از موانع مهم و جدی در شناخت حضرت، علاقه به دنیا و دلبستگی به مطامع دنیوی است، قرآن کریم در آیاتی، انسان را به این خطر جدی توجه داده است. مثلا میفرماید: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا؛ از کسیکه از یاد ما روی میگرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمیطلبد، اعراض کن» (نجم/29) یا میفرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنی وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ …؛ پس از آنها، فرزندانی جای آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانی، تورات) شدند (امّا با این حال،) متاع این دنیای پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجیح میدهند) و میگویند: (اگر ما گنهکاریم، توبه میکنیم و) بهزودی بخشیده خواهیم شد! اما اگر متاع دیگری همانند آن به دستشان بیفتد، آنرا (نیز) میگیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر میافکنند.)»
دنیا میتواند پل سعادت بشر باشد به شرط آنکه با استفاده صحیح و درست آنرا به مزرعه آخرت تبدیل نماییم منتها اگر در کنار واژهی دنیا، حبّ به آن افزوده شود، سرمنشأ بسیاری از بدیها و ناهنجاریها در اجتماع خواهد شد و در اینزمینه روایات فراوانی وجود دارد که به برخی از آنان اشاره میکنم: امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «حبّ الدنیا رأس کل خطیئة؛ علاقه به دنیا سرمنشأ همه خطاها است»، امام رضا(علیه السلام) میفرماید: «اکبر الکبائر حبُّ الدّنیا؛ بزرگترین گناه علاقه به دنیاست»، امام علی(علیه السلام) میفرماید: «حب الدنیا رأس الفتن و اصل المحن؛ دلبستگی به دنیا سرمنشأ هر فتنه و ریشه همه بدبختیهاست.»
دهها روایت در اینزمینه نشان آن است که دنیازدگی بزرگترین آفت و ریشه و اصل هر نوع بدبختی است و متأسفانه در عصر و زمان ما یک آفت فراگیر برای خیلی از انسانها شده است، زیرا دنیا برای برخی انسانها همه هستی آنان شده و چشم و دل آنان را چنان پر کرده که راه سعادت و حق را مشاهده نمیکنند. حال با چنین وضعیتی چگونه میشود از انسان دلبسته به دنیا انتظار معرفت امام زمانش را داشت، دنیا همهچیز او شده و غیر از مطامع دنیا چیزی را مشاهده نمیکند.
علت سوم: پیمانشکنی
یکی از موانع مهم دیگر در شناخت حضرت، همین بیوفایی و پیمان شکستن است. اگر به حضرت معرفت و محبت داریم باید این دو، زمینهساز عهد و پیمان و بیعت با امام گردد، زیرا عشق و ولایت بدون عهدهداری و مسؤولیتپذیری ، هوسی بیش نیست.
عهد، التزام خاص و نوعی تعهدپذیری در مقابل شخص یا کاری است، باید تعهد خود را به وظایفی که نسبت به امام داریم ملتزم سازیم و با او برای انجام خواستهها و آرمانهایش عهد ببندیم (عهداً) و آن عهد را با اسباب و وسایلی محکم کنیم (عقداً) و در نهایت با او بیعت کرده و دست در دست او نهاده و دل و سر به او بسپاریم (بیعتاً). عهد و عقد و بیعت سه درجه از یک حقیقتاند که در شدت و ضعف با یکدیگر تفاوت دارند باید با بازخوانی و تجدید عهد در هر پگاه و بیعتی تا همیشه، هم اراده وانگیزهی خود را قوی کرد و افزایش داد و هم از غفلتها و سستیها جدا شد و فاصله گرفت.
انسانی که نسبت به امام زمانش تعهدی ندارد چگونه میتواند منتظر باشد، و انتظار بدون عهد و پیمان، انتظار نیست. اهمیت عهد و پیمان تا جایی مهم است که امام سجاد(علیه السلام) به ابا خالد اینگونه میفرماید: «یا أبا خالد لتأتین فتن کقطع اللیل المظلم لا ینجو إلا من أخذ الله میثاقه أولئک مصابیح الهدی و ینابیع العلم ینجیهم الله من کل فتنة مظلمة؛ ای ابا خالد، فتنههایی همچون شب تار فرا خواهد رسید، تنها کسانی از آن فتنهها نجات خواهند یافت که خداوند از آنان پیمان گرفته باشد، آنان چراغهای هدایت و چشمههای علم هستند و خداوند آنها را از هر فتنه تاریکی نجات خواهد داد.»
علت چهارم: گناهکاری
یکی دیگر از موانع معرفت و درک فیوضات معنوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گناه و معصیت است، انسانی که میخواهد در طریق معرفت امام قرار گیرد باید تلاش کند رفتار و کردارش مورد قبول حضرت واقع شود و اصولاً اگر بین امام و مأموم سنخیت نباشد نمیتوان به درک متقابل دستیابیم، فراموش نکنیم امام به وظیفهاش بر اساس روایات عمل میکند، و این ما هستیم که متأسفانه قصور و کوتاهی داریم.
چاره این است که برای رسیدن به معرفت، باید خود را همواره در مرأی و منظر امام ببینیم. قرآن کریم میفرماید: «قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون؛ بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را میبینند» (توبه/105). امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه در مراد از کلمه «المؤمنون» میفرمایند: هم الائمة. یعنی خداوند و پیامبران و ائمه ناظر بر اعمال مردم هستند. شاهد بر این ادعا روایتی از امام رضا(علیه السلام) است که «والله ان اعمالکم لتعرض علیّ فی کلّ یومٍ و لیلةٍ؛ به خدا قسم که اعمال شما هر صبح و شام بر من عرضه میشود.»
اگر انسان گرفتار معصیت الهی باشد و به کردار زشت خود ادامه دهد، خداوند تبارک و تعالی او را از بهرهمندی نعمتهای خودش بهخصوص نعمت ولایت محروم مینماید، امام باقر(علیه السلام) در اینباره میفرماید: «اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه نحّانا عن جوارهم؛ هرگاه خداوند تبارک و تعالی بر خلقش غضب نماید، ما را از مجاورت ایشان دور میدارد» و یا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع شریفشان به مرحوم شیخ مفید میفرمایند: «ما را از ایشان چیزی محبوس نکرده است مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما میرسد و ما آنرا ناخوش میداریم و از ایشان نمیپسندیم.» لذا گناه و معصیت امرمهمی در محرومیت از بهرهمندی نعمت ظاهری و معنوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
علل سیاسی و اجتماعی در غیبت حضرت
شکی نیست که رهبری پیشوایان الهی بهمنظور هدایت مردم به سرمنزل، کمال مطلوب است و این امر در صورتی میسر است که آنها آمادگی بهرهبرداری از این هدایت الهی را داشته باشند. اگر چنین زمینه مساعدی در مردم وجود نداشته باشد، حضور پیشوایان آسمانی در بین مردم ثمری نخواهد داشت. متأسفانه فشارها و تضییقاتی که بهویژه از زمان امام جواد(علیه السلام) به بعد بر امامان وارد شد، و محدودیتهای فوقالعادهای که برقرار گردید بهطوری که فعالیتهای امام یازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانید، نشان داد که زمینه مساعد جهت بهرهمندی از هدایتها و راهبریهای امامان در جامعه وجود ندارد.
از اینرو حکمت الهی اقتضا کرد که پیشوای دوازدهم، غیبت اختیار کند تا موقعی که آمادگی لازم در جامعه بهوجود آید. البته همه اسرار غیبت بر ما روشن نیست.
در روایات ما، در زمینه علل و اسباب غیبت، روی سه موضوع تکیه شده است:
الف: آزمایش مردم: یکی از سنتهای ثابت الهی، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است. امام موسیبن جعفر(علیه السلام) فرمود: هنگامیکه پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، بهطوری که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش برمیگردند. خداوند بهوسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند.
از سخنان پیشوایان اسلام بر میآید که آزمایش بهوسیله غیبت حضرت مهدی، از سختترین آزمایشهای الهی است. و این سختی از دو جهت است:
1- اصل غیبت، که چون بسیار طولانی شود. برخی در اصل تولد و برخی دیگر در دوام عمر آنحضرت شک میکنند و جز افراد آزموده و مخلص و دارای شناخت عمیق، کسی بر ایمان و عقیده به امامت آنحضرت باقی نمیماند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرماید: مهدی از دیده شیعیان و پیروانش غایب میشود و جز کسانیکه خداوند دلهای آنان را جهت ایمان، شایسته قرار داده در اعتقاد به امامت او استوار نمیمانند.
2- سختیها و فشارهای ناگوار که در دوران غیبت رخ میدهد و مردم را دگرگون میسازد، بهطوریکه حفظ ایمان و استقامت در دین، کاری سخت دشوار و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرار گیرد.
ب: حفظ جان امام: خداوند، بهوسیله غیبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ کرده است.
ج. آزادی از یوغ بیعت با طاغوتهای زمان: پیشوای دوازدهم، هیچ رژیمی را، حتی از روی تقیه، به رسمیت نشناخته و نمیشناسد. او مأمور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانی نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگری درنیامده و در نخواهد آمد، چراکه مطابق وظیفه خود عمل میکند و دین خدا را بهطور کامل و بیهیچ پردهپوشی و بیم و ملاحظهای اجرا میکند. جهان عصر غیبت نیز همانند کلاس درس است. کلاسی که در ظاهر استاد در آن حضور ندارد اما حرکات و سکنات هیچیک از دانشجویانش از نگاه تیزبین استاد دور نیست و همه آنها باید به هنگام ظهور، پاسخگوی شیطنتها یا بازیگوشیهای خود باشند. در یکی از توقیعات خود میفرماید: «فلیعمل کلّ امریء منکم بما یقرب به من محبتّنا و لیتحنّب ما یدنیه من کراهتنا، و سخطنا، فإنَّ أمرنا بغتة. فجاءة حین لا تنفعه توبة ولا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبة؛ پس هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما میشود پیشه خود سازد و از هر آنچه که موجب خشم و….
آری، همه ما در آزمونی بزرگ واقع شده ایم. آزمونی که اگر از آن سربلند بیرون آییم برترین مردم همه روزگاران خواهیم بود و اگر از عهده آزمون برنیاییم فردای ظهور باید در برابر حجت خدا پاسخگو باشیم. پس بیاییم از همین امروز و پیش از آنکه واقعه ناگهانی ظهور فرا رسد خود را برای پاسخگویی در برابر امام عصر(علیه السلام) آماده کنیم؛ چراکه فردا خیلی دیر است.
حضور زنان در انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، فرمود: «…وَ یَجِی ءُ وَ اللهِ ثَلاثُمِأَةَ وَ بَضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِم خَمسُونَ اِمرَأَةً یَجتَمِعُونَ بِمَکَّةَ عَلی غَیرِ مِیعادٍ قَزعاً کَقَزعِ الخَرِیفِ؛ سوگند به خدا! سیصد و اندی نفر میآیند در میانشان 50 نفر زن هستند، در مکّه اجتماع میکنند بیآنکه قبلاً وعده داده شده باشند، آمدنشان هم چون ابرهای پاییزی است (که با حرکات تند میآیند و درآن مرکز جمع میگردند.) شکی نیست و به تجربه ثابت شده که زنان در انقلابها نقش مؤثّر و تعیینکننده دارند، زنان هستند که جوانان رشید و سلحشور در دامان پاک خود میپرورانند و در پشت جبهه و خانهداری، پشتیبان محکم و خوب برای مردان میشوند، آنها میتوانند با تصمیم آهنین خود شهیدپرور باشند، آتش انقلاب را شعلهور سازند، و در کنار جبههها به پانسمان زخمیها بپردازند و نوازشگر انقلابیون شوند. در روایات آمده: پنجاه نفر از اصحاب (یاران خاصّ) حضرت قائم(علیه السلام) زن هستند. به این ترتیب؛ زنان نیز باید شخصیت و نیروی معنوی خود را بیابند و بدانند که میتوانند نقش سازندهای داشته باشند و از اصحاب امام مهدی(علیه السلام) گردند و در جبهههای سیاسی و نظامی شرکت و تلاش فعّال نمایند و همچون زینب کبری(س) مسؤولیتهای سنگین یک انسان کامل را به دوش بکشند و رسالت خود را انجام دهند. مفضل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «همراه مهدی(علیه السلام) سیزده زن هست. عرض کردم: این بانوان برای چه در کنار مهدی(علیه السلام) هستند؟ فرمود: اینها مجروحان را مداوا میکنند و از بیماران جنگی پرستاری مینمایند، چنانکه زنان در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگها اینکارها را بهعهده میگرفتند.»
جایگاه امام زمان(علیه السلام) در زندگی ما
به راستی امام عصر(علیه السلام) در کجای زندگی ما قرار دارد؟ متن یا حاشیه؟ متاسفیم که بگوییم حتی در حاشیهی زندگی برخی از ما نیز حضور آقا لمس نمیشود. اگر یک بار کسی من و شما را به خانهی خویش دعوت کند و بر سر سفرهی خود بنشاند و بهاصطلاح نمکگیرمان کند سعی میکنیم به هر نحو ممکن این محبت را تلافی کنیم. چگونه است که عمری، خود به همراه خانواده و بستگان و هموطنان و همنوعان و… همهی مخلوقات خدا، مهمان خوان کرم امام عصر(علیه السلام) هستیم؛ ولی حق نمک را ادا نمیکنیم؟
اولین جمعهای که پیش آمد، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن ستون نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر عرشهی منبر قرار گرفتند، یکباره صدای نالهی ستون خشکیده همانند زن فرزند مرده بلند شد. با نالهی ستون، صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از منبر به زیر آمدند؛ ستون را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: آرام باش. سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق میکند و از دوری وی محزون میگردد، ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمیشد.
آری، درختی خشک لحظهای از پیامبر(صلی الله علیه و آله) دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با اینکه آنحضرت را می دید، ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمیبینیم و از او دوریم؛ اما به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ به یاد همه کس و همهچیز هستیم، جز امام زمانمان!
منبع: تسنیم
بازدیدها: 152