اولین مفسر قرآن به زبان انگلیسی؛ غفلتمسلمانان عامل پیدایش جریانتکفیری
بحران تکفیریها و افراطیگری در جهان اسلام اگرچه سابقه تاریخی دارد، اما طی ماهها و حتی چند سال اخیر با نقشهها و سرمایهگذاریهای برخی دولتهای منطقه مثل عربستاتن و قطر و همچنین کشورهای غربی و به ویژه آمریکا و انگلیس، به یکی از پررنگترین موضوعات در عرصه بینالمللی تبدیل شده است. هرچند نمود این جریان تکفیری را این روزها در قالب گروهکی تروریست به نام داعش میبینیم، اما داعش تنها بخشی از این تفکر افراطی است که برای منحرف کردن اذهان عمومی از جنایتهای رژیم صهیونیستی در منطقه و در حقیقت مشغول کردن مسلمانان به خودشان ایجاد شده است. دلایل متعددی را میتوان آورد که همگی نشان میدهند جریان تکفیر ساخته دست افرادی است که هیچ سنخیتی با اسلام و مسلمین ندارند. دلیل اول اینکه جریان تکفیری در قالب گروهکهای تروریستی مختلف موجب انحراف بیداری اسلامی از مسیر اصلی خود یعنی مبارزه با آمریکا و دستنشاندههای آمریکا در منطقه شد. به این ترتیب، مبارزات مردم علیه حکومتهای استبدادی منطقه تبدیل به مبارزه مسلمانان با یکدیگر و درون کشورهای اسلامی نظیر سوریه و عراق شد.
دلیل دوم اینکه جریان تکفیر هیچ خصومتی با رژیم صهیونیستی ندارد، چراکه ساخته دست حامیان این رژیم است و مسلماً خطوط قرمزی برای آن ترسیم کردهاند که یکی از مهمترین خطوط قرمز در منطقه خاورمیانه برای آنها، رژیم صهونیستی است. دلیل سوم اینکه جریان تکفیر چه در عراق، چه در سوریه، و چه در سایر کشورهای اسلامی، زیرساختهاى این کشورها را ویران کرد. از نفت و پالایشگاههای این کشورها گرفته تا روستاها و شهرها و مردم، هیچ یک از حمله افراطیها در امان نبودند. بازسازی این زیرساختها سالها زمان و مبالغ هنگفتی بودجه نیاز دارد که خود موجب عقب ماندن این کشورهای اسلامی خواهد شد. شاید مهمترین دلیل و مدرک درباره ارتباط جریان تکفیری با کشورهای غربی و حتی دولتهای به ظاهر اسلامی منطقه که بیشترین مبارزه را با اسلام میکنند، تصاویری باشد که از تکفیریها و جنایات آنها در سراسر دنیا منتشر شد. این تصاویر عمدتاً با اسلام ارتباط پیدا کرد و چهره اسلام را در ذهن مردم دنیا به شدت مخدوش کرد. دلیل بعدی این است که جریان تکفیر با فاصلهای کم پس از بیداری اسلامی قوت گرفت. مسلمانان و به ویژه جوانان با بیداری اسلامی و موج عظیمی که در کشورهای اسلامی علیه استبداد و علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی شکل گرفت، انگیزه مبارزه و انقلاب پیدا کرده بودند. این نیروی عظیم میتوانست ریشه استبداد را از منطقه بکند و حتی اسرائیل را تا مرز نابودی ببرد. به همین دلیل، کشورهای غربی به فکر افتادند تا از این نیروی عظیم به ضرر خود مسلمانان استفاده کنند. اینگونه شد که جوانان مسلمان به جای آنکه با نظامهای استبدادی مبارزه کنند، به شهرها و روستاها ریختند و زنان و کودکان بیگناه را سر بریدند.
بدون شک دلایل دیگری هم برای اثبات ارتباط مستقیم آمریکا با گروههای تکفیری و حتی داعشی وجود دارد که علیه آن یک ائتلاف ظاهری هم ساختهاند. اینکه آمریکا چندین بار محمولههای سلاح خود را در مناطق تحت تسلط داعش فرود میآورد، تنها بخشی از حمایتهای مستقیم غرب از داعش را نشان میدهد. منشأ این بحران را شاید بسیاری در خارج از کشورهای اسلامی و به خصوص نزد غرب و آمریکا جستجو کنند، اما نباید غافل شد که طرز تفکر تکفیری اگرچه ریشه در تفکر اسلامی ندارد، اما بدون شک بیارتباط با این تفکر نیست. اگر عدهای از مسلمانان هستند که دست به چنین جنایتهایی میزنند، باید بررسی کرد و دید کدام عوامل، زمینه را برای سوءاستفاده کشورهای غربی و انحراف عدهای از مسلمانان به سوی تفکرات افراطی و تکفیری فراهم کرده است.
آیا مسئله تکفیریها نشأت گرفته از خود اسلام است یا از خارج اسلام وارد شده است؟
این مشکل از درون جهان اسلام برمیخیزد. موضوع تکفیری یک موضوع تاریخی است که به یکباره پیدا نشده است. 1400 سال است که این موضوع در جریان بوده است. با این حال، تنها در چند دهه اخیر روی این موضوع به صورت علمی و هدفمند کار شده است. بهدلیل کم کاری در بررسی مسئله تکفیریها طی این بازه بزرگ زمانی، برخی از گروههای راندهشدهای که تصور میکنند این وسط قربانی شدهاند، افراطیگرایی را کانالی برای ابراز وجود تلقی کردهاند. زمانیکه چنین رویدادی در جریان است، قدرتهای خارجی نیز خود را دخیل میکنند. آنها مترصد فرصتی اینچنینی هستند. خط فکری قدرتهای دخیل خارجی این است: به جای اینکه خودتان دشمن را بکشید، بگذارید خودشان، خودشان را از بین ببرند.
این خطمشی دارد به نفع دشمن مشترک اسلام و مسلمین پیش میرود. این ما مسلمانان هستیم که در جوی خونی که تکفیریها به راه انداختهاند، در حال غرق شدنیم. باید به این نکته نیز توجه داشت که خود تکفیریها با توجه به محدود بودن افق دید سیاسیشان ناآگاهانه دارند در جهت منافع دشمن کار میکنند. حمایت خارجی از تکفیریها، هم بدون واسطه و هم باواسطه است. تا زمانیکه گروههای تندرو در این مسیر خون و خونریزی حرکت کنند، دشمن به آنها کمک میکند و پشتیبانشان است. اگر همهچیز طبق نقشه دسیسهچینها پیش برود، این جریان خونریز اشاعه پیدا میکند و گلوی کل منطقه را میفشارد. در نتیجه، یک جنگ داخلی درون جهان اسلام شکل میگیرد.
چه راهکاری میتوان برای علاج این درد اتخاذ کرد؟ آیا در مقطع کنونی، پایانی برای این بحران متصور هستید یا اینکه کار از کار گذشته است؟
خیر، بنده به آینده بسیار خوشبین هستم. این مسئله را میتوان فروخواباند و مسیر آن را تصحیح کرد، اما کمی زمان میبرد. همین نشست اخیر در قم با شخصیتهای مطرحی که دعوت شده بودند، اولین قدم در مسیر درست بود. این نشست را باید به مرکزی بدل کرد که تلاشهای همراستای دیگری از آن منشعب میشوند. میتوان به این گردهمایی به چشم یک “مؤسسه” نگاه کرد که جریانسازی میکند و همه مردم صلحطلب جهان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان جذب آن میشوند. موجودیت تکفیریها با ذات انسان در تناقض است و به گونهای حتی برای انسانهای عادی مشمئزکننده است. گروههای افراطی به هر کاری دست زدهاند. از مسلمانان کشتهاند، به زن و بچهها رحم نمیکنند و هر کار شنیعی که فکرش را بکنید از اینها سر زده است.خوشبختانه زمان به نفع این گروههای تشنه به خون مردم پیش نمیرود.
آیا وجود گروههای تکفیری تنها تهدیدی برای مسلمانان است، یا همه جهان را تهدید میکند؟ آمریکا و انگلیس آنها را تهدیدی علیه امنیت ملی خودشان تلقی کردهاند. اگر تکفیریها برای غرب تهدید هستند، چرا آنها را ریشهکن نمیکنند؟
همانطورکه مستحضرید دنیا به یک دهکده بزرگ تبدیل شده است. از این رو هر جای دنیا که اتفاقی میافتد، بیشک تأثیرش را روی نقاط دیگر میگذارد. این میشود که تبعات آنچه در جهان اسلام رخ میدهد، دامن غرب را نیز میگیرد. اما شدت مرگآوری و تهدیدش برای مسلمانان به نسبت بیشتر است. قربانیان اصلی این بحران، خود مسلمانان هستند، اما خسارتهای جانبی آن ممکن است دامن غیرمسلمانان و به ویژه غربیها را نیز بگیرد. در جهان بههم پیوسته ما، یک بیماری که از یکجا شروع میشود ممکن است به سایر نقاط نیز سرایت کند.
سیاست کشورهای غربی نظیر آمریکا در خصوص گروههای تکفیری و افراطی چگونه است؟
سیاست امپراطوریها این است که به هر نحوی شده آنچه را “منافع ملی” میدانند، حفظ کنند. از این رو اگر موقعیت ایجاب کند، مستقیم یا غیرمستقیم مداخله میکنند، یورش نظامی میبرند، از لحاظ اقتصادی حمله میکنند، جنگ رسانهای به راه میاندازند، یا از طریق سیاستمداران خود وارد عمل میشوند. منافع ملی این کشورها ایجاب میکند که مسلمانان از خودشان اختیار نداشته باشند. خلاصه سیاستشان همین است. اگر مداخلهشان به تحقق نوعی توازن قدرت منتهی شود که در آن مسلمانان همدیگر را بکشند، مداخله میکنند. اگر نیاز باشد ارتش را می فرستند، اگر نیاز باشد با پول از گروههای اپوزیسیون حمایت میکنند، اگر نیاز به دادن اطلاعات جاسوسی و شبهنظامی باشد، همین کار را میکنند. هر کاری از دستشان بربیاید انجام میدهند تا این بهاصطلاح “منافع ملی”شان حفظ شود.
بازدیدها: 270