بررسی خطبه فدکیه /بخش دوم

خانه / تازه ها / بررسی خطبه فدکیه /بخش دوم

تربیت حضرت رسول (ص)

«فَبَلَّغَ الرساله» رسالتش را تکمیل کرده؛رسالتی که گفته اند: «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ

فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ».۱

«صادِعاً بالنذارَه» به حوادث یوم الانذار۲ اشاره میکنند.

از یوم الانذار و از آن روزهای اول گرفته که به تعبیر خود علی(ع) که فرمودند: «کوچک بودم و در دامان رسول الله(ص) و او لقمه در کام من میگذاشت.۳

تا روزهای بعد که علی(ع) در کنار حضرت رسول(ص) بوده و همراه او از یوم الانذر گرفته تا به امروز، از آنجا تا اینجا حضرت  رسول (ص)، علی(ع) را با خودش آورده.

«مَائِلاً عَنْ مَدْرَجَه المُشْرِکِین»؛ از راه دیگران جدا بود.

«ضارِباً ثَبَجَهُم»؛ سرهای آنها را زد.

«أخذاً باَکْظامِهِم»؛ گلوی آنها را گرفت و آنها را در تنگنا قرار داد.

«ذاعِیاً إلى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ المَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ»؛ با حکمت و موعظه ی

حسنه به سبیل رب و راه پروردگارش دعوت کرد.

حضرت فاطمه (س) در این قسمت تفاوتهایی را که در مسیر و حرکت حضرت رسول (ص) با کفار وجود دارد مشخص میکنند.

و به ضربه هایی که زدند و تنگناهایی که برای آنها فراهم آوردند و دعوتی که به سبیل ربشان چه با حکمت و چه با موعظه ی حسنه داشتند اشاره میکنند.

و حضرت زهرا(س) بعداز بیان محبت و رأفت حضرت رسول(ص)،استقامت حضرت رسول(ص)،حکمت و موعظه،وضعیت عرب قبل از بعثت به توصیف خصوصیات امیرالمومنین پرداخت،

خصوصیات حضرت امیر علی (ع)

سپس حضرت فاطمه(س) از خصوصیات همسرش می‌گوید:

«فَلا یَنْکَفِیءُ حَتى یَطَأُ جَنَاحَهَا بِأَخْمُصِهِ وَ یُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِهِ»

حضرت رسول محمد(ص)، علی(ع) را در آن زبانه‌های آتش و گرفتاری‌های فتنه می انداخت و علی (ع) بر نمیگشت،مگر وقتی که کار را تمام کرده باشد.

«مَکْدُوداً فِی ذَاتِ اللهِ»، آن هم باکدّ و رنج.

«سَیِّداً فِى أَوْلِیاءِ اللهِ مُشَمِّراً»، دامن بالا کشیده و کار میکرد و قدم بر می داشت؛ «ناصحاً»، دلسوز است. «مُجِّداً کَادِحَاً» عرق می ریزد.

«لا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَهَ لائِم»۴؛ ملامتها و سرزنشها از هر کس که باشد خواه از فرزند و پدر و مادر و خواه از دوستان، او را گرفتار نمیکند و ذلّت و ملامت در راه خدا را عزّت و افتخار میداند.

خوب دقت کنید که در این فرازها، مشکلات اساسی ما مطرح میشود.به خاطر ملامت زن و فرزند از تکلیف چشم میپوشیم.به خاطر اینکه دیگران از ما رنجیده نشوند از تکالیف چشم میپوشیم.

بعضی از دوستان به من اعتراض میکردند که شما باعث میشوید فلانی از زندگی اش فاصله بگیرد.

گفتم مگر آدمی فقط برای یک نفر خلق شده و تنها باید یک امر و یا یک تکلیف را انجام دهد و از صبح تا شب یک عمر را فقط با یک نفر سر کند؟.

پس اولویتها کجا میروند؟ کسانی که به وجود او محتاج ترند، چه می شوند؟ هزار تکلیف در کار است و نمیشود به خاطر یکی از دیگری چشم پوشید.

کد و رنجی نداشته ایم و کوشش و تلاشی را نخواسته ایم. گاهی پدرم به من میگفت برو خانه عمه خانم و بگو فلان کار را انجام دهد.

من که با پسر عمه ام دعوا و کتک کاری کرده بودم و نمیخواستم منت کشی کنم میرفتم و یواش و اهسته در میزدم و بر میگشتم میگفتم نیستند.

کوشش نمیکردم؛که نفسانیت های ما باعث میشود در راه خدا و برای او رنجی را متحمل نشویم.

من در رابطه با حرکت حضرت ابراهیم،نسبت به ذبح اسماعیل تأملی داشته ام که چطور وقتی تیغ پس از چند بار سعی، گلوی اسماعیل را نبرید،حضرت تیغ را به زمین زدند.

اگر این حرکت شکل نمی گرفت و ایشان خوشحال میشدند، کم آورده و باخته بودند.

این علی (ع) بود که با کفایت میرفت و بر میگشت و این هم خصوصیات او و این هم شما که در رفاه و راحتی بودید:

«وَ أَنْتُم فِی رِفَاهِیَّهٍ مِنَ الْعَیْشِ وَادِعُوَن فَاکِهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ وَ تَتَوَ کَفُّونَ الأَخْبَارَ».

خوش بودید و خداحافظی کرده بودید و این طور نبود که در امن و راحتی تان هم به فکر راحتی و آسایش دیگران باشید.

نه، برنامه ریزی میکردید که چطور علی(ع) را خانه نشین کنید. خبرها را دانه دانه بررسی میکردید که چه کسی از مدینه بیرون میآید و چه خبری دارد؟ حتی اگر حضرت رسول (ص) فرموده بود که:

«اُنْفُذُوا جِیْشَ أَسَاَمه»۵، آنها و سپاه اسامه را از مدینه بیرون کنید تا مدینه برای علی (ع) خالی شود،بیرون نمیرفتید و اگر هم می رفتید، دانه دانه اخباری را که از مدینه بیرون می آمد ارزیابی میکردید را

و همین که حال حضرت رسول (ص) و گرفتاری او شدیدتر و بیشتر میشد، بر مید

گشتید و زمانی که حضرت رسول (ص) میگفتند چرا نرفتید؟ جواب میدادید مشتاق دیدار شمابودیم.

آری این رفاه و راحتی شما بود که نشسته بودید و نقشه میکـشیدید.

«وَ تَنْکِصُونَ عِنْدَ النَّزَالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ الِقَتالِ»؛ و هنگام فراز و نشیبها و

درگیری و قتال بر میگشتید و فرار میکردید.

یکی از اساتید و بزرگان میگفت بعضی از اصحاب (منظور عمر است) در جنگهایی که طی ۲۴ سال اتفاق افتاد حتی یک نفر را هم نکشته است.

ابن ابی الحدید در یک مورد میگوید فلان صحابی فلانی را کشته؛ اما بعد وقتی میخواهد مجموعه ی مقتولین را بشمارد قاتلش را شخص دیگری معرفی میکند.

و این دروغ هم زود مشخص میشود.که حتی یک نفر را هم نکشتند و دست به هیچ خونی نزدند و با هیچ کس درگیر نشدند و نیروها را برای روزهای بعد نگه داشتند.

۱ – ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۵۲

۱ -سوره مائده، ۶۷

۲ – اشاره به آیه‌ «و انذر عشیرتک الاقربین»؛ شعراء، ۲۱

۳-نهج البلاغه‌، صبحى صالح، خ قاصعه ۱۹۲، بخش فضل الوحی

۴ – اشاره به آیه ی ۵۴ سوره ی مائده

منبع:کتاب روزهای فاطمه(س) به قلم استاد علی صفایی حائری

بررسی خطبه فدکیه / بخش اول

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *