بعثت در کلام امام خامنه ای
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده هم این عید سعید و بزرگ را به همه ی مسلمانان جهان بلکه به همه ی آزادگان عالم بخصوص به ملت شریف و رشید ایران و به شما حضار محترم که در این مجلس تشریف دارید صمیمانه تبریک عرض می کنم.
همیشه ی سالهای گذشته وقتی مساله ی مبعث و خاطره ی بزرگ بعثت مطرح می شده است هم ملت ما حرکت و بعثت عمومی و برانگیختگی ملی تاریخی خودرا در انقلاب ادامه ی آن بعثت عظیم نبوی دانسته هم این سوال لااقل درذهنهای افرادی از مردم – از خواص و اهل نظر – پیش آمده است که رازپیشرفت اسلام در آن روزگار غربت معرفت و عمومیت جهل که همه ی دنیا راپر کرده بود چه بود فقط در منطقه ی عربی نبود که جاهلیت حاکم بود دردو امپراتوری عظیم آن روز – یعنی امپراتوری ایران ساسانی وامپراتوری روم – همین جاهلیت وجود داشت آن جا هم از عدالت خبری نبودآن جا هم تبعیض بود در همین ایران درس خواندن و معرفت آموختن مخصوص به طبقاتی بود عامه ی مردم حق نداشتند درس بخوانند برده داری به بدترین شکلش معامله ی با ضعفا به بدترین شکل مساله ی زن و حضور زنان در جامعه و معامله ی با زنان در زشت ترین و تحقیرآمیزترین شکل همه جاهلیت بود همه جا معرفت غریب بود اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بردلها و ذهنها تابید و با وجود جهات عالم و نامساعد بودن اوضاع واحوال این کاروان رشد و ترقی انسانی با سرعت پیش رفت نیم قرن ازدوران بعثت نگذشته بود که بیش از نیمی از دنیای آباد عالم در حیطه تصرف اسلام قرار گرفت، این چیز کمی نیست هرجا اسلام رفت توده های مردم از آن استقبال کردند و قدرتهای پوشالی مانع و مزاحم به آسانی کنارگذاشته شدند این چه عاملی بود که توانست این طور اقتدار اسلام را پیش ببرد و بعد هم تمدن اسلامی را پایه گذاری کند که این تمدن اسلامی حتی در دوران انحطاط قدرت سیاسی اسلام هم در اوج تلالؤ و اقتدار باقی ماند فرهنگی دنیا را تحت تاثیر قرار داد علم را گسترش داد و فرهنگ اسلامی را رایج کرد؟ اینها تجربیات خیلی عجیبی در تاریخ است عامل اینها چیست؟ این موضوع یک بحث خیلی طولانی است محققان و نویسندگان روی این مساله کار کردند باز هم باید کار کنند آنچه که من امروزمی خواهم در دو، سه جمله بیان می کنم بخشی از این حقیقت است.
یقینا یکی از چیزهایی که عامل پیشرفت اسلام بود اعتماد به خدا واحکام الهی بود «آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المومنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله » خود پیامبر و مومنین صدر اول از اعماق دل به پیام اسلام معتقد بودند اسلام را کافی بودن اسلام رابرای نجات شعارهای اسلامی را حقایق اسلامی را حقیقتا از بن دندان قبول داشتند ، این ایمان عامل بسیار مهمی است.
یک عامل دیگر لااقل در راس این حرکت این بود که به خود – آنچه که به شخص و به بهره مندیهای مادی برای خود انسان برمی گردد – بی اعتنا بودنداین عامل بسیار مهمی است این همه که ما در روایات در نهج البلاغه درکلمات نبی اکرم و ائمه علیهم السلام و بزرگان درباره ی بی رغبتی به دنیاو بی اعتنایی به زخارف دنیا برای شخص خود تاکید و توصیه داریم به خاطر تاثیر عظیم این عامل است البته دشمنان اسلام و کج فهمان مسلمین گمان کردند یا وانمود کردند که اگر در اسلام گفته شده است زهد یعنی دنبال دنیا به معنای مظاهر عالم وجود و مظاهر زندگی نروید در حالی که مساله این نبود بلکه دنیای بد و دنیای مذموم و این که من و شماخود و منافع مادی خودمان را هدف قرار بدهیم و دنبال آن باشیم موردنظر بود این آن چیزی است که بیچاره کننده و ویران کننده و اساس بدبختیهاست.
اولیای خدا – آن کسانی که توانستند آن پرچم را محکوم در دست بگیرندو این راه دشوار را راحت بدون خستگی و بدون از پا افتادن پیش ببرند- کسانی بودند که از این گردنه گذشتند، لذا در این دعای بسیار خوش مضمون ندبه – که در ابتدای آن خدای متعال را بر آنچه که برای اولیایش پیش آورده است حمد می کند که یکی از آن زیباترین و پرمغزترین مفاهیم بخصوص در این عبارات و جملات اول دعا مندرج است – می فرماید:
« بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها وزبرجها» آنها را به بالاترین مراتب و مدارج تکامل و تعالی معنوی رساندی آن نعمتهایی که «لا زوال له و لا اضمحلال » این نعمتها را به آنهادادی و انتخابشان کردی اما این شرط را برایشان گذاشتی پیامبر دربالاترین نقطه ی تعالی وجودی انسان است این بدون کمک الهی که ممکن نیست بدون زمینه دادن خدا که ممکن نیست اما خدا این امتیاز را درمقابل یک شرط می دهد «الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها وزبرجها فشر طوالک ذلک » قبول کردم و عمل کردم لذا عنصری مثل پیامبرو امیرالمومنین به وجود می آید پولادین خسته نشود تمام نشو باری رابر دوش می گیرند که این بار فقط مخصوص زمان خودشان نیست حرکتی را به وجود می آورند که با پایان عمر خودشان پایان پیدا نمی کند.
این حرکت ادامه دارد شما الان ببینید بعد از گذشتن چهارده قرن همچنان اسلام می درخشد همه ی اینها بر روی محور همان وجود عظیم و همان مجاهدتهاست آنهاست که دارد این طور این حرکت را تداوم می بخشد البته آنچه که مسلمانان و مومنین و بزرگان هم در بین راه انجام دادند کمک کرده است.
توقعی که ما داریم این است که بزرگان عالم اسلام – چه سیاسیون چه بزرگان عالم اسلام – چه سیاسیون چه بزرگان دینی – منافع خودشان را دردرجه ی اول اهمیت قرار ندهند توقعی که ما از مردم و بزرگان زمان خودمان داریم توقعی نیست که با رفتار پیامبر در دل ما به وجود آمده است نه آن که فاصله ی خیلی زیادی است ما از خودمان هم همین انتظار راداریم ، از دیگران هم در دنیای اسلام این انتظار را داریم که منافع خود و این «من » را در راس هدفها قرار ندهند بر همه ی چیزهای دیگرغلبه ندهند بلکه اسلام و رسیدن به قوت اسلامی و قدرت اسلامی و تعالی وکمال اسلامی را بر منافع خود مقدم بدارند اگر این بشود امروز بلاشک بخش عظیمی از نیروی باطنی و نیروی ذاتی اسلامی به امت اسلامی برخواهدگشت در این جا آن عنصری که توانست این بار عظیم توجه و ایمان و محبت و حرکت مردم را بر دوش خودش تحمل بکند و کار را به این جا برساند یعنی امام بزرگوار ما – مهمترین نکته در وجودش این بود که خود راحذف کرد و ندیده گرفت تکلیف را محور کار و حرکت قرار داد لذا موفق شد البته باضافه ی امتیازات فراوان دیگری که در آن بزرگوار بود اساس کار این است.
ما در جمهوری اسلامی در ایران بیست سال هر جا که توانسته ایم تکلیف واهداف را مقدم بداریم و خودمان را اشخاص را خودها را هواها را تضعیف کنیم پیش رفته ایم اما هر وقت عکس این شده است ضربه خورده ایم در طول دوران هشت سال جنگ تحمیلی کسانی که در جزییات ماجراها قرار داشتندبهتر می دانند هر جا که روح وظیفه حاکم بود و منیتها در دست اندرکاران امر کم بود پیش رفتیم اما هر جا که منیت آمد، آسیب پذیری هم آمدامروز هم همین طور است.
عزیزان من! آنچه که امروز برای ما مسئولان نظام جمهوری اسلامی – اول من ، بعد هم همه – در درجه ی اول ، اهمیت دارد بایستی آن مسئولیت عظیمی باشد که امروز این انقلاب و این نظام بر دوش ما گذاشته است اگراین نظام نبود اگر ما در این نظام مسئولیتی نداشتیم شاید خیلی ازاین خطابها به ما جا نداشت خیلی از این مسوولیتها بر دوش ما نبوداما امروز این حجت الهی بر ما تمام شده است امروز نظام اسلامی به وجود آمده است امروز در این کشور چیزی تحقق پیدا کرده است که آرزوی تمام مصلحان اسلامی – از روز اولی که حرکت اصلاحی در دنیای اسلام به وجود آمد – وجود چنین چیزی بوده است همه ی مصلحان بزرگی که مامی شناسیم – در ایران در آفریقا ، در مغرب ، در هند، در مناطق اسلامی در کشورهای عربی و در هر نقطه یی از دنیای اسلام – تلاششان این بوده است که چنین بنایی را به وجود بیاورند حکومت اسلامی حاکمیت اسلام حاکمیت قرآن حاکمیت ارزشهای الهی خوش بین ترینشان هم گمان نمی کرده است که بتواند در دوران عمر خود چنین چیزی را ببیند ما با آثار ونوشته های تقریبا همه ی اینها آشنا هستیم می دانیم اینها چه می خواستندو چه می گفتند به عنوان یک آرزوی دور در این جهت کار می کردند خدای متعال تفضل کرد امام بزرگوار ما با این خصوصیات و ویژگیهای حقیقتامنحصر به فرد ظهور کرد این ملت در شرایط ویژه یی قرار گرفتند وحقیقتا مجاهدت کردند دنیای استکبار غافلگیر شد و این حرکت پیروز شدو این نظام سرپا گردید.
از ساعت اول هم تا امروز آن دشمنان غافلگیر شده از دشمنی علیه این نظام باز نایستادند و تا آن جایی که توانستند راهها را برای تکراراین حرکت در نقاط دیگر اسلامی مسدود کردند چون آن حالت غافلگیری دیگرحال نیست.
این نظام این چنین به وجود آمده است این تکلیف بزرگی برای ماست اولین تکلیف به گردن ماست هر کدام ما که در نظام اسلامی مسوولیتی داریم – مسوولیتهای اجرایی مسوولیتهای مشورتی مسوولیتهای تحقیقی تقنینی – بایستی سعی ما در این باشد که آن عنصر قوت و قدرت را که درتاریخ اسلام سراغ داریم و در زندگی خودمان هم تجربه کرده ایم درخودمان زیاد کنیم آن اعتماد به خدا اعتماد به آنچه که از اسلام دردست داریم و از محوریت خارج کردن من یعنی کم کردن منیتهای شخصی منیتهای قومی منیتهای گروهی منیتهای سیاسی.
به سمت آن اتحاد حقیقی در زیر سایه ی احکام الهی برویم آن اتحادی که شرطش ایمان واحد عشق واحد و هدف واحد است.
این اتحاد با اختلاف نژاد و اختلاف رنگ و پوست هم می سازد چه برسد بااختلاف مذاق سیاسی ، می توان این اتحاد را به وجود آورد ، بحمدلله ملت ما زمینه های چنین وحدتی را همیشه نشان داده و عمل کرده و حرکت نموده است ملتهای دیگر هم در داخله ی امت بزرگ اسلامی باید دنبال یک چنین اتحاد و هماهنگی و همدستی باشند عناصر قدرت در اسلام فراوان است فضل الهی هم هست و بحمدلله نشانه ها و مژده های رحمت الهی هم به وفوردیده می شود.
این را هم عرض کنیم که نشانه های رحمت و بشائر الهی جا به جا و قدم به قدم در مسائل گوناگون و در آفاق مختلف مشاهده می شود آینده آینده ی روشنی است ما باید تکلیفمان را بفهمیم و به آن عمل کنیم سعی کنیم که از غافله ی مسابقه ی الهی و نعمت الهی و رحمت الهی دور نمانیم.
امیدواریم که ان شاءالله خدای متعال به برکت این عید مقدس و به برکت این وجود مقدس و این بعثت مبارک و این خاطره ی عزیز ما را مشمول رحمت خود قرار بدهد و وجود مقدس ولی عصر (ارواحنا فداه) ما را مشمول دعوات زاکیه ی خود قرار دهد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بعثت در کلام امام خمینی ره
بزرگترین حادثه عالم
زمان ها خودشان هیچ مزیتی ندارند بعضی بر بعضی، زمان یک موجود ساری متحرک است و متعین و هیچ فرقی ما بین قطعه ای با قطعه ای دیگر نیست. شرافت زمان ها یا نحوست زمان ها به واسطه قضایائی است که در آنها واقع می شود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثه ای است که در آن زمان واقع می شود، باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سرتاسر دهر ” من الازل الی الابد” روزی شریفتر از آن نیست، برای اینکه حادثه ای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده است . حوادث بسیار بزرگی در دنیا اتفاق افتاده است. بعثت انبیا بزرگ، انبیاء اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه ای بزرگتر از رسول اکرم در عالم وجود نیست غیر از ذات مقدس حق تعالی و حادثه ای بزرگتر از بعثت او هم نیست. بعثتی که بعثت رسول ختمی است و بزرگترین شخصیت های عالم امکان و بزرگترین قوانین الهی، و این حادثه در یک همچو روزی اتفاق افتاده است و این روز را بزرگ کرده است و شریف، و همچو روزی ما دیگر درازل و ابد نداریم و نخواهیم داشت.
تزکیه نفوس
اول آیه ای که به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حسب روایات و تواریخ وارد شده است ، آیه ” اقرا باسم ربک” است و این آیه اولین آیه ای است که به حسب نقل، جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به قرائت و به تعلم دعوت شده است ” اقرا باسم ربک الذی خلق” و در همین سوره است که ” ان الانسان لیطغی ان راه استغنی” این سوره اولین مورد وحی (است) و دراولین نزول وحی این آیه دراین سوره وارد شده است که ” کلا ان الانسان لیطغی ان راه استغنی” معلوم می شود که طغیان و طاغوت بودن از اموری است که در راس اموراست. و برای طاغوت زدائی باید تعلیم کتاب و حکمت و تعلم کتاب و حکمت کرد و تزکیه کرد. انسان اینطوری است، وضع روحی همه انسان ها اینطور است که تا یک استغنائی پیدا می کند طغیان می کنند.
(آدمی) استغنای مالی که پیدا می کند به حسب همان مقدار طغیان پیدا می کند، استغنای علمی که پیدا می کند به همان مقدار طغیان می کند، مقام که پیدا می کند به مقدار طغیان می کند، مقام که پیدا می کند به مقداری که مقام پیدا کرده است طغیان می کند. فرعون را که خدای تبارک وتعالی می گوید طاغی است ، برای همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهی در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانی که چیزهائی که مربوط به دنیاست آنها را بدون تزکیه نفس پیدا می کنند، اینها هر چه پیدا بکنند طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایی است که موجب گرفتاری های انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا .
انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیان ها نجات دهد و ما خودمان را تزکیه کنیم، نفوس خودمان را صفا دهیم و نفوس خودمان را ازاین ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد ، دنیا یک نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق.
تمام اختلافاتی که بین بشر هست، اختلافاتی که بین سلاطین هست، اختلافاتی که بین قدرتمندان هست ریشه اش همان طغیانی است که در نفس هست ریشه این است که انسان دیده است که خودش یک مقام دارد طغیان کرده است و چون قانع نمی شود به آن مقام، این طغیان اسباب تجاوز می شود، تجاوز که شد اختلاف حاصل می شود و این فرق نمی کند. از آن مرتبه نازلش طغیان است تا آن مرتبه عالی آن. از مرتبه نازلی که در یک روستا بین افراد اختلاف حاصل می شود ، ریشه اش همین طغیان است تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغیان زیادتر می شود. فرعونی که طغیان کرد و” انا ربکم الاعلی” گفت، این انگیزه در همه است فقط در فرعون نیست . اگر انسان را سر خود بگذارند” انا ربکم الاعلی” خواهد گفت:
انگیزه بعثت این است که این نفوس سرکش را این نفوس طاغی و یاغی را از آن سرکشی و از آن طغیان و از آن یاغیگری نجات دهد و تزکیه کند نفوس را.
همه اختلافاتی که در بشر هست برای این است که تزکیه نشده است. غایت بعثت این است که تزکیه کند مردم را تا به واسطه تزکیه، هم تعلم حکمت کند و هم تعلم قرآن و کتاب و اگر چنانچه تزکیه بشوند طغیان پیش نمی آید. کسی که تزکیه کرد خود را هیچ گاه خودش را مستغنی نمی داند ” ان الانسان لیطغی ان راه استغنی” وقتی که خودش را می بیند و برای خودش مقام قائل است وبرای خودش عظمت قائل است این خودبینی اسباب طغیان است.
اختلافاتی که بین هم بشر هست، اختلافاتی که بر سر دنیا بین همه بشر هست این اختلافات ریشه اش طغیانی است که در نفس هاست و گرفتاریی است که انسان در گرفتاری به خود دارد و به هواهای نفسانیه. اگر انسان تزکیه بشود و نفس انسان تربیت بشود ، این اختلافات برداشته می شود.
تحول عرفانی در جهان
مساله مبعث و ماهیت آن و برکاتش چیزی نیست که بتوان با زبان های الکن ما از آن ذکری کرد و به قدری ابعاد آن زیاد است و جهات معنوی و مادی آن زیاد است که گمان ندارم حتی بتوان حول آن صحبتی کرد.
مساله بعثت یک تحول علمی- عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه های خشک یونانی را که به دست یونانی ها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود…
اگر کسی سیر کند در فلسفه های قبل ازاسلام و فلسفه های بعد از اسلام و خصوصاً قرن های آخر و عرفای قبل از اسلام و آن کسانی که در هندوستان و امثال آن یک همچو مسائلی داشتند، و عرفای بعد از اسلام که به تعلم اسلام در این امر وارد شده اند، می فهمد که چه تحولی بعد (از آن ) حاصل شده است. در صورتی که عرفای بزرگ اسلام هم راجل هستند در کشف حقایق قرآن. لسان قرآن که از برکات بعثت، از برکات بزرگ بعثت رسول خداست، لسانی است که سهل و ممتنع است. بسیاری شاید گمان کنند که قرآن را می توانند بهفمند، از باب اینکه به نظرشان سهل است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان می کنند که قرآن را می توانند بفهمند، برای اینکه آن بعدی که برای آنها جلوه کرده است و آن بعدی که درپس این ابعاد است ، برای آنها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب ، نازل نشده بود از آنجا ، و با آن جلوه نزولی اش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود بعد از آنکه اتصال پیدا کرد مقام مقدس نبوی ولی اعظم با مبدأ فیض به آن اندازه ای که قبل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و منزلتاً کسب کرد. در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جاری شد.
قرآنی که الان در دست ماست ، نازله هفتم قرآن است و این از برکات بعثت است و همین نازله هفتم آنچنان تحولی در عرفان اسلامی، درعرفان جهانی بوجود آورد که اهل معرفت شمه ای از آن را می دانند و همه ابعاد آن و جمیع ابعاد آن برای بشر( هنوز) معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود. و این از برکات بعثت است اینقدری که معرفت برای اهل معرفت حاصل شده است. این ازنازله کتاب خداست به وسیله نزول بر قلب رسول الله که آن هم از اسرار بزرگ است. کیفیت وحی از اموری است که غیر از خود رسول خدا و کسانی که در خلوت با رسول خدا بودند ، یا اینکه از او الهام گرفته اند کسی آنرا نمی تواند بفهمد و لهذا هر وقت خواستند معرفی هم بکنند با زبان ما عامی ها معرفی کردند، چنانچه خدای تبارک و تعالی با زبان آن بشرعامی خودش را با شتر معرفی می کند، با آسمان معرفی می کند، با زمین معرفی می کند، با خلق امثال اینها، برای این است که بیان قاصر است از اینکه آن مطالبی که هست ادا بشود و تا آن حدی که بیان می توانسته اداکند قرآن ادا کرده است و هیچ کتاب معرفتی ادا نکرده است، آنهایی که ادا کردند به تبع قرآن ادا کردند.
اگر قرآن نبود باب معرفت الله بسته بود الی الابد، و آن فلسفه یونانی یک باب دیگری است که در محل خودش بسیار ارجمند است برای اینکه با استدلال ثابت می کند، نه معرفت حاصل می شود، وجود خدای تبارک و تعالی از باب دلیل اثبات می شود و معرفت غیر اثبات وجود است و قرآن آمده است که هم اثبات بکند به همان طریقه های متعارف و طریقه های بلکه گاهی نازل تر از آن و هم پرده دیگرش عرفان قرآن است که آن را… در هیچ کتابی نمی یابید، حتی در کتب عرفانی اسلامی که متحول شده است و با عرفان قبل از اسلام بسیار فرق دارد. و تعبیرات قرآنی غیر از آنی است که آنها دارند.
یک نحوه دیگری هست، یک لطایف دیگری در قرآن هست و اینها همه از برکات بعثت است و برکات بعثت آن مقداری که در معنویات هست ، در مادیات ظاهر نشده است، لکن آن مقداری هم که در مادیات ظاهر شده است ، قبل از اسلام نبوده است. اتصال معنویت به مادیت و انعکاس معنویت در همه جهات مادیت از خصوصیات قرآن است که افاضه فرموده است.
رفع ظلم
بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرت های بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمت ها نجات بدهد، ظلمات را بکلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نورعمل بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است. فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند، تفریق نداشته باشند.
ختم نبوت
انبیاء سلف هم کشف داشتند و هم بسط، اما نه بطوراطلاق بلکه فی الجمله. اگر چه در این معنی مختلف بودند؛ چنانچه اولوالعزم ها، کشف و بسط حقایق را بیشتر داشتند و وجود نازنین احمدی صلی الله علیه و آله و سلم که کشف تام و بسط تمام و تام داشت، خاتم شد و خاتم پیامبران گردید؛ یعنی به آن نحوی که ممکن است حقیقت کشف شود، برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم کشف بود و به آن قدری که ممکن است حقایق بسط شود برای حضرت بسط نمود. لذا دیگر ممکن نیست کشف و بسط ، اَتـَم ازاین باشد تا نبوت دیگری حاصل آید.
بازدیدها: 262