تحلیل پدیده ترامپ | سعدالله زارعی

خانه / مطالب و رویدادها / تحلیل پدیده ترامپ | سعدالله زارعی

تحلیل پدیده ترامپ

سعدالله زارعی

«ترامپ» برخاسته از جامعه اشرافی امریکاست که در عین حال داعیه‌دار تغییر رویکردها و سیاست‌های این کشور می‌باشد. اظهارات و اقدامات او علیه اقوام و مذاهب و اقلیت‌های نژادی علاوه بر اتکا به خلقیات خود او تحت تأثیر جامعه اشرافی قرار دارد.

ترامپ اعلام کرد همه چیز را تغییر خواهد داد. در سطح داخلی او سیستم بوروکراتیک و مظاهر آن را نشانه رفته است. اظهار مخالفت او با شبکه‌های سرشناس تلویزیونی و روزنامه‌های ردیف اول که در طول بیش از ۱۰۰ سال گذشته در خدمت یکی از دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه بوده‌اند، نماد مبارزه او با سیستم بوروکراتیک امریکاست؛ بر این اساس بسیاری از تحلیلگران سنتی جامعه امریکا، عملکرد ترامپ در دوره ریاست‌جمهوری‌اش را با واژه «تخریب غیرخلاق» توضیح داده‌اند. اشاره این تحلیلگران به وضعیتی معکوس است که ژوزف شومپیتر اتریشی در وجه مثبت از آن به «تخریب خلاق» یاد کرده بود. منظور شومپیتر از «تخریب خلاق» تخریب پیش‌برنده و بالنده بود. سیاست‌های اعلامی و اجرایی ترامپ از دید تئوری پردازان «تخریب خلاق»، امریکا را دچار بحران فزاینده خواهد کرد و می‌تواند به فروپاشی آن بینجامد.

در عین حال از دید این نظریه‌پردازان، آمریکا به تحول بنیادین در روند اقتصادی و اجتماعی نیاز دارد. یک گزارش مرکز مطالعات واشنگتن بیانگر آن است که از سال ۲۰۱۰ به این طرف تعداد شرکت‌های تولیدی در امریکا کاهش چشمگیری پیدا کرده‌اند و جای آنها را شرکت‌های بزرگ خدماتی نظیر «وال مارت» و «اکسون موییل» گرفته‌اند. براساس این گزارش بین ۵۶ تا ۶۰ درصد از فعالیت و نیروی کار و تولیدات شرکت‌‌های بزرگ کاشته شده و در عوض شرکت‌های کوچک‌تر خدماتی به همین میزان تقویت شده‌اند و این به آن معناست که در طول یک دهه گذشته به نحو شگفت‌انگیزی از اقتدار کارتل‌ها و کمپانی‌های بزرگ کاسته شده و این کاهش به شرکت‌های بزرگ تبلیغاتی و رسانه‌ای نیز سرایت کرده است. بعضی از تحلیلگران سیاسی این وضعیت را در نتیجه بحران‌های اقتصادی حد فاصل سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ ارزیابی کرده‌اند.

در عین حال از دیدگاه تحلیل گران، این تغییرات در راستای نظریه «تخریب خلاق» قابل توجیه و گامی به جلو ارزیابی شده است. اما سیاست‌ها و اقدامات دونالد ترامپ نه در مسیر تغییر طبیعی و سازنده روند اقتصادی و اجتماعی بلکه به نوعی برخلاف مسیر اصلاحات سیستم در امریکا ارزیابی شده است. از منظر این تحلیل گران ترامپ نه وفادار به سیستم سنتی است که نتیجه آن تداوم اقتدار کارتل‌ها و شرکت‌های بزرگ تولیدی باشد و نه در چارچوب تغییرات سازنده (مطابق با الگوی جوزف شومپیتر) است.

از خصوصیات ترامپ و سیاست‌هایی که اعلام می‌کند این است که درباره آنچه نمی‌خواهد صراحت دارد ولی درباره آنچه می‌خواهد یا با عدم تصریح مواجه است و یا با تضاد ماهوی. البته ترامپ روی ناسیونالیسم و حمایت از نیروی کار داخلی در کنار شعارهای سلبی‌اش علیه اقلیت‌ها و مذاهب و تجارت خارجی سخن می‌گوید اما نتیجه این سیاست‌ها و برنامه‌های ایجابی تشدید موقعیت‌های سلبی است. به عنوان مثال ناسیونالیسم ترامپ نوعی امریکاگرایی انزواجویانه است که روابط خارجی امریکا را در عمل نشانه رفته است و یا حمایت از نیروی کار داخلی، امکان تولید داخلی را کاهش می‌دهد چون امریکا طی دهه‌های گذشته همواره بر نیروی کار خارجی تکیه داشته و از این طریق به مزیت نسبی دست یافته است.

رئیس‌جمهور جدید امریکا علاوه بر ایام انتخاباتی در هفته‌های اخیر نیز اعلام کرد که پیمان نفتا که میان سه کشور امریکای شمالی، امریکا، مکزیک و کانادا بسته شده است را لغو می‌کند. این در حالی است که براساس این پیمان که در سال ۱۳۶۷ با پیگیری دولت امریکا به امضا رسید، امریکا از طریق کاهش هزینه‌های تولید کالا و کاهش هزینه‌های امنیتی در نوار مرزی امریکا و مکزیک، موقعیت اقتصادی خود را بهبود بخشید. لغو این پیمان که با شعار کاهش مهاجرت مکزیکی‌ها به داخل امریکا توأم شده است نمی‌تواند شرایط بهتری از آنچه به مقتضای «نفتا» حاصل شد، پدید آورد؛ چرا که از این پس مهاجرت‌های غیرقانونی تشدید می‌شود و از سوی دیگر حذف کامل نیروی کار خارجی از کم و کیف تولیدات در امریکا می‌کاهد و روند انتقال بازار سرمایه امریکا را از مشاغل تولیدی به مشاغل خدماتی تشدید خواهد کرد.

کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که در نتیجه اجرای سیاست های ترامپ، صادرکنندگان امریکایی دچار زیان جدی می‌شوند چرا که تقاضا برای خرید کالاهای آمریکا کاهش خواهد یافت.

مهاجرستیزی ترامپ بر قدرت‌ امریکا تأثیرات منفی برجای می‌گذارد. چرا که بخش عمده‌ای از خصلت‌ جوان ماندن جامعه امریکا به ویژگی مهاجرپذیر بودن آن بازمی‌گردد. «فرید زکریا» کارشناس برجسته مؤسسه مطالعاتی واشنگتن معتقد است براساس سیاست پذیرش مهاجرت، امریکا در ردیف معدود کشورهای صنعتی است که جمعیت جوان و تحصیل‌کرده آن غلبه دارد. طرفداران نظریه «تخریب خلاق» هم معتقدند مهاجرپذیری رمز قدرت امریکاست چرا که موجب افزایش نرخ اختراع در زمینه «تکنولوژی‌های برتر» می‌شود. یک گزارش بیانگر آن است که ۴۰ درصد از ۵۰۰ شرکت فعال در زمینه‌های تکنولوژی برتر به دست مهاجران اداره می‌شوند. بر این اساس سیاست دولت جدید امریکا شرایطی را پدید خواهد آورد که این کشور بیش از پیش ضعیف شود.

سیاست‌های خارجی دولت امریکا در طول حدود یک دهه گذشته، با درس گرفتن از شکست‌های دهه ۲۰۰۰ به نوعی محافظه‌کارانه بود. جدا از توفیقاتی که این سیاست در برنامه هسته‌ای ایران به دست آورد در سایر زمینه‌ها از جمله مدیریت بحران‌های منطقه غرب آسیا، ناکارآمد ارزیابی شده است. امریکا در زمینه بحران سوریه عملاً به یک طرف غیرمؤثر تبدیل شد و تلاش‌های این دولت برای تغییر در وضع سیاسی و امنیتی سوریه به جایی نرسید. در پرونده یمن، امریکا اگرچه حمایت‌های گسترده‌ای از اقدام ضدانسانی رژیم سعودی علیه مردم یمن در طول این دوران به عمل آورد اما ترجیح داد که طرف علنی منازعه نباشد. تلاش دولت امریکا برای اثرگذاری بر بحران فلسطین نیز به جایی نرسید و نماینده ویژه کاخ سفید در امور فلسطین و اسرائیل نتوانست به هیچ یک از راهبردهای امریکا در این موضوع جامه عمل بپوشاند. امریکا در بحران امنیتی عراق که در فاصله سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ با محوریت داعش پدید آمد نتوانست نقش قابل ملاحظه‌ای بازی کند. در بحران عراق امریکایی‌ها برای مدتی از اقدامات داعش حمایت کردند و آن را تلاش عدالت‌گرایانه در مقابل تضییع حقوق اهل سنت دانستند و پس از آنکه شکست داعش در عراق قطعی شد، از ائتلافی بین‌المللی و منطقه‌ای سخن گفتند که با هدف مقابله با خطر گسترش تروریزم تکفیری به وجود آمده است. اما با وجود گذشت نزدیک به دو سال از تأسیس چنین ائتلافی، امریکا کماکان در لاک محافظه‌کاری باقی ماند. سیاست امریکا درباره ایران به خصوص در حوزه نظامی ـ امنیتی هم بسیار خویشتن دارانه بود تا جایی که امریکا به دستگیری تعدادی از نظامیان خود توسط نیروی دریایی سپاه واکنشی نداشت. با این وصف می‌توان گفت در ده سال اخیر سیاست امریکا در منطقه به نوعی انزواگرایانه به حساب آمده است. این انزوا تا آنجا پیش رفت که امریکایی‌ها به ابتکار روس، ایران و ترکیه در حل سیاسی پرونده امنیتی سوریه پیوستند و به تأیید اصولی تن دادند که تا پیش از این از آن اجتناب می‌کردند.

دونالد ترامپ اعلام کرده است که این سیاست را قبول ندارد و نمی‌خواهد شاهد ادامه سیاست‌های باهزینه بالا و نتیجه اندک باشد. اما البته شواهد و قرائن بیانگر آن هستند که شرایط امریکا در منطقه در دوره ترامپ از این هم محافظه‌کارانه‌تر خواهد شد.

 

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *