تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آیه ۲۶۵

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آیه ۲۶۵

مَثَل کسانی که اموال خود را برای جلب رضای خدا و دستیابی به ثبات و اطمینان روحی انفاق می‏کنند و با منّ و أذی و ریا انفاق خود را تباه نمی‏سازند، مانند مَثَل بوستانی در مکانی بلند است که از تخریب سیل در امان است و رگبار بر آن می‏بارد و از هوای آزاد و نور آفتاب به حدّ کافی بهره می‏گیرد و درختانش دوبرابر معمول میوه به بار می‏آورد و اگر باران فراوان هم بر آن نبارد، شبنم و نَمِ باران به آن می‏رسد که برای ثمر دادن آن بس است.

ومَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وتَثبیتًا مِن اَنفُسِهِم کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبوَهٍ اَصابَها وابِلٌ فَءاتَت اُکُلَها ضِعفَینِ فَاِن لَم یُصِبها وابِلٌ فَطَلٌّ واللهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر (۲۶۵)

گزیده تفسیر
مَثَل کسانی که اموال خود را برای جلب رضای خدا و دستیابی به ثبات و اطمینان روحی انفاق می‏کنند و با منّ و أذی و ریا انفاق خود را تباه نمی‏سازند، مانند مَثَل بوستانی در مکانی بلند است که از تخریب سیل در امان است و رگبار بر آن می‏بارد و از هوای آزاد و نور آفتاب به حدّ کافی بهره می‏گیرد و درختانش دوبرابر معمول میوه به بار می‏آورد و اگر باران فراوان هم بر آن نبارد، شبنم و نَمِ باران به آن می‏رسد که برای ثمر دادن آن بس است.
در پایان آیه، خداوند با بیان آگاهی خود به اعمال مخلصانه یا ریاکارانه و نیز منّت‏گذاری و ایذای انسانها، به آنها نوید و هشدار می‏دهد.
۳۷۹

تفسیر

مفردات
ابتغاء: «ابتغاء» یعنی طلب شدید و انجام دادن عمل از روی میل و رغبت. ریشه «بغی» به معنای طلب شدید و اراده اکید است و باب افتعال، مطاوعه و انجام کار همراه با میل و رغبت را می‏فهماند.
گفتنی است که مطاوعه باب افتعال (پذیرش و قبول در مقابل خودداری و مخالفت) گاه در مفعول است؛ مانند اینکه کسی افرادی را جمع کند و آنان با میل و رغبت گرد آیند: «جمع القوم فاجتمعوا»، و گاه مطاوعه در فاعل است؛ مانند اینکه کاسب با اشتیاق و علاقه کسب کند: «اکتسب أی کسب طوعاً و رغبه»؛ یا طالب با میل و رغبت چیزی را دنبال کند: «ابتغی، أی طلب بالطوع» ۱
بِرَبوَه: «ربوه» از «ربا» است که به معنای مرتفع شدن است ۲٫ رَبوه و رُبوه، جای بلند و مرتفع (تپه) است. درباره فردوس رسیده است که «الفردوس رَبْوَه الجنه» ۳ فردوس نقطه مرتفع و تپه بهشت است ۴٫
اُکُلها: «أَکْل» فرو بردن پس از جویدن ۵ و خوردن طعام است و «أُکُل»
^ ۱ – ـ ر.ک: تسنیم، ج۲، ص۴۶۷، «جنت» ذیل آیه ۲۵؛ تسنیم، ج۱۱، ص۳۷۰، «بصیر» ذیل آیه ۲۳۳ وص۵۸۵ «ضعفین» ذیل آیه ۲۴۵ بحث شده است.
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۱، ص۲۹۴ ـ ۲۹۲٫ «ب غ ی».
^ ۳ – ـ ر.ک: المعجم الوسیط، ص۳۲۶، «ر ب و».
^ ۴ – ـ الدر المنثور، ج۴، ص۲۵۴٫
^ ۵ – ـ النهایه، ج۲، ص۱۹۲، «ر ب و».
^ ۶ – ـ المعجم فی فقه لغه القرآن، ج۲، ص۴۹۹، «أ ک ل».
۳۸۰

همان مأکول و خوراکی است ۱٫
ضعفین: «ضِعف» به معنای دو برابر است، پس «ضعفین» چهار برابر خواهد بود. اگر سالی دو فصل میوه دهد و هر بار دو برابر باشد عنوان «ضعفین» صادق است، مگر آنکه معنای دقیق ضعف و رعایت معنای تثنیه لازم نباشد.
فَطَلٌّ: «طلّ» ضعیف‏ترین بارانی است که اثری اندک دارد ۲ و شبنمی است که روز غیر بارانی فرود می‏آید ۳ و می‏توان آن را رطوبت هوا دانست ۴٫
اصمعی، مراتب ضعیف، متوسط و قوی باران را «طلّ»، «رذاذ» و «بغش» دانسته است. برخی، اسامی دیگری را گفته‏اند ۵ ؛ مانند اینکه آنچه را از «طلّ» در روز پدید می‏آید «شذ»، و آنچه را در شب رخ می‏دهد و نازل می‏شود، «ندی» دانسته‏اند ۶٫

تناسب آیات
در آیه گذشته حقیقت عمل کسانی که با «ریا» و «منّ» و «أذی» انفاق می‏کنند، به سنگ سختی تشبیه شد که خاکی بر روی آن باشد و با رگبار باران ذرّه‏ای خاک بر آن نمی‏ماند تا امید محصولی از آن رود. این تشبیه برای آن است که چنین انفاقی هیچ ثمری ندارد. در این آیه، حقیقت عمل کسانی که فقط برای رضای
^ ۱ – ـ مفردات، ص۸۰، «أ ک ل».
^ ۲ – ـ همان، ص۵۲۲، «ط ل ل».
^ ۳ – ـ النهایه، ج۳، ص۱۳۶، «ط ل ل».
^ ۴ – ـ القاموس المحیط، ج۴، ص۱۲، «ط ل ل».
^ ۵ – ـ اعراب القرآن، ج۱، ص۴۰۸٫
^ ۶ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۳۹۲ ـ ۳۹۱٫
۳۸۱

خدا و رسیدن به مقام ثبات و استواری انفاق می‏کنند، به بوستانی مرتفع و پرثمر تشبیه شده است.
٭ ٭ ٭

بیان ممثّل در آیه
در آیه ﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِل) ۱ بیان پاداش و اثر انفاق، از حیث حُسن فِعلی آن است؛ هرچند ممکن است بهره فاعل از آن روشن گردد؛ ولی در آیه مورد بحث برای فاعل حَسَن و منفق مخلِص مَثَل ذکر شده و به اثر انفاقِ خالص بر نفس مُنْفِق مخلِص اشاره شده است و آنچه برخی گفته‏اند که در این آیه انفاق و صدقه به بوستان تشبیه شده است ۲ ، خلاف ظاهر و مستلزم تقدیر مضاف است؛ یعنی «مثل انفاق الذین… » و تقدیر هم خلاف اصل است.
ممکن است آیه مورد بحث را قرینه قرار دهیم که محور آن آیه نیز فاعل حَسَن و منفق مخلص باشد و در آنجا نیز لفظ انفاق را تقدیر نگیریم؛ یعنی مَثَل کسانی که انفاق می‏کنند مَثَل حبه‏ای است که هفتصد برابر رشد می‏کند و خود منفِق به هفتصد درجه کمال می‏رسد: ﴿لَهُم دَرَجت) ۳ حبه‏ای که هفتصد برابر ترقی می‏کند باید دارای موقعیتی ثابت و ساق و ریشه‏ای قوی باشد. آیه ﴿وتَثبیتًا مِن اَنفُسِهِم﴾ و آیه پایانی سوره «فتح» همین معنا را تأیید می‏کند.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۱٫
^ ۲ – ـ الکشاف، ج۱، ص۳۱۳٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۴٫
۳۸۲

مرضات، رضای مستمر است و ﴿ابتِغاءَ مَرضاتِ الله﴾ قصد انفاق کننده را بیان کرده و از طهارت روح و خلوص او حکایت می‏کند، در مقابلِ انفاق کننده منّت‏گذار و موذی یا ریاکار: ﴿یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس) ۱ که به قصد شهرت طلبی و جلب نظر مردم انفاق می‏کند.
مخلص جز رضای خداوند هدف دیگری ندارد: ﴿وما تُنفِقونَ اِلاَّابتِغاءَ وجهِ الله) ۲ پس تثبیت نفس نمی‏تواند به طور اصالت و بالذات هدف دوم انفاق‏کنندگان مخلِص باشد، بلکه نتیجه اخلاص در نیّت است و ذکر جداگانه این ثمره در کنار طلب رضای خدا، برای اهمیّت آن است. انسان مخلص در حقیقت رضای حق را می‏طلبد. البته رضوان حق، ثبات نفس را هم به همراه دارد: ﴿اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب) ۳
بنابراین، ﴿وتَثبیتًا مِن اَنفُسِهِم﴾ اثر انفاق خالصانه بر مُنفِق را بیان می‏کند؛ یعنی انفاق دائم برای جلب رضایت مستمر خدای سبحان سبب تثبیت روحی مُنفِق می‏شود و همین اطمینان و تثبیت، شخص را از خطر ریای پس از عمل (اسماع) و «منّ» و «أذی» ایمن می‏دارد.
تثبیت نفس، ثمره انفاق کسانی است که آن را مایه تقرب به خدا و غنیمت می‏شمرند نه غرامت: ﴿ویَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبتٍ عِندَ اللهِ وصَلَوتِ الرَّسول) ۴ چنان‏که تزلزل و اضطراب روحی و آفتهای انفاق، دامنگیر کسانی است که آن را برای جلب توجّه مردم انجام می‏دهند: ﴿کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس) ۵ و آن را
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۲٫
^ ۳ – ـ سوره رعد، آیه ۲۸٫
^ ۴ – ـ سوره توبه، آیه ۹۹٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
۳۸۳

در واقع غرامت و خسارت می‏پندارند: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ مَغرَما) ۱ خلاصه آنکه تثبیت نفس هدف بالتبع است نه بالاصاله، زیرا هدف اصیل موحّد فقط رضای الهی است.

مبدأ فاعلی تثبیت نفس
خدای سبحان مبدأ فاعلی تثبیت نفس است: ﴿اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم ویُثَبِّت اَقدامَکُم) ۲ ﴿یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت) ۳ و انسان مبدأ قابلی تثبیت است، زیرا اعمال او مانند بذرافشانی و شخم زدن کشاورز است که به منزله زمینه‏سازی و علّت اعدادی است، پس ایمان و عمل به مواعظ الهی زمینه‏ساز تثبیت نفس است: ﴿ولَو اَنَّهُم فَعَلوا ما یوعَظونَ بِهِ لَکانَ خَیرًا لَهُم واَشَدَّ تَثبیتا) ۴ و در صورت تکرار و ملکه شدن اعمال صالح و رسیدن به توحید ناب، درخت طیّب وجودی انسان در زمین ثابت و استوار نفس، ریشه می‏دواند و شاخه‏هایش سر به آسمان می‏کشد و همه موجودات از میوه‏های وجودی آن بهره‏مند می‏شوند: ﴿مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ اَصلُها ثابِتٌ وفَرعُها فِی السَّماء ٭ تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها) ۵

تفاوت تعبیر «من أنفسهم» و «لأنفسهم»
هر کار خیری که از مؤمن صادر می‏شود به سود خود اوست. برای افاده این
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۹۸٫
^ ۲ – ـ سوره محمّدصلی الله علیه و آله و سلم، آیه ۷٫
^ ۳ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۲۷٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۶۶٫
^ ۵ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۲۵ ـ ۲۴٫
۳۸۴

مطلب تعبیر «لام» به کار می‏رود، مانند ﴿وما تُقَدِّموا لاَنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَ الله) ۱ و ﴿وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَلاَنفُسِکُم) ۲ و گاهی کار خیر، گذشته از ثواب، برای تحصیل کمال وجودی و فضیلت اخلاقی روح انجام می‏گیرد. در این‏گونه موارد، کلمه‏ای که با آن محتوا و مقصود مناسب باشد انتخاب می‏شود. در آیه مورد بحث به قرینه عطف ﴿تَثبیتا﴾ بر ﴿ابتِغاء﴾ که مقصود و هدف انفاق است می‏توان گفت که معنای آیه این نیست که انفاق مزبور معلول تثبیت نفس است تا کلمه «من» مفید معنای انتشاء، یا مبدئیت و نظایر آنها باشد، بلکه انفاق یادشده علت (اعدادی و امدادی) تثبیت نفس است؛ یعنی انفاق مؤمنانه که از یک سو برای تحصیل رضای الهی است، از سوی دیگر برای ثابت کردن و استقرار روح و نیل وی به مقام طمأنینه است؛ مثلاً اگر درخت می‏توانست مقداری آب به ریشه خود برساند این کار خیر برای تثبیت خودش می‏شد.
هرچند یاد خدا طمأنینه و ثبات و قرارآور است؛ لیکن یاد خدا مصادیقی دارد که از بارزترین آنها انفاق در راه خدا برای تأمین رضای اوست و نیز برای تأمین ثبات و طمأنینه است که از واژه «تثبیت» استفاده می‏شود.
اما اینکه چرا کلمه «من» به کار رفت و «تثبیت انفسهم» نیامد، ممکن است برای نکته‏ای باشد که برخی به آن پرداخته‏اند ۳ و آن نکته این است که انفاق مزبور عهده‏دار تثبیت بعضی از شئون نفس است نه طمأنینه تامّ، زیرا تحصیل ثبات تامّ و قرار کامل مرهون بذل جان و مال در راه خداست: ﴿هَل
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۲٫
^ ۳ – ـ تفسیر المنار، ج۳، ص۵۶٫
۳۸۵

اَدُلُّکُم عَلی تِجرَهٍ تُنجیکُم مِن عَذابٍ اَلیم ٭ تُؤمِنونَ بِاللهِ ورَسولِهِ وتُجهِدونَ فی سَبیلِ اللهِ بِاَمولِکُم واَنفُسِکُم) ۱ آیاتی که خرید و فروش جان را مطرح می‏کند از همین قبیل است.
تذکّر: هرچند آیه مورد بحث در قبال آیه‏های گذشته است؛ لیکن تفاوت در حصول و تحصیل است؛ یعنی آیات قبل ناظر به انفاقی است که مصحوب یا ملحوق به ریا، منّت و ایذاست و محتوای آیه مورد بحث انفاقی است که برای تحصیل ثبات نفس و طمأنینه روح تحقق می‏یابد.
نکته: براساس آیه ﴿اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لاَنفُسِکُم واِن اَسَأتُم فَلَها) ۲ عمل مختص عامل است، زیرا حرف «لام» در این آیه نشانِ اختصاص است؛ نه اینکه در ﴿لاَنفُسِکُم﴾ به معنای نفع باشد و در ﴿فَلَها﴾ به معنای «فعلیها» یعنی ضرر و از باب مشاکله آمده باشد، بنابراین هر عمل خیری سبب تثبیت و اطمینان نفس عامل و نیز مایه رشد و شکوفایی او می‏شود: ﴿ولَو اَنَّهُم فَعَلوا ما یوعَظونَ بِهِ لَکانَ خَیرًا لَهُم واَشَدَّ تَثبیتا) ۳ آیه مورد بحث نیز درباره همین ارتباط تنگاتنگ عمل با عامل است؛ بدین معنا که اثر مستقیم عمل به خود عامل بازمی‏گردد؛ امّا اثر اعمال نسبت به دیگران، بسیار ناچیز است، بنابراین اگر کسی در درون باغِ وجود خود، شجره طیّبه‏ای کاشت، خودش از ثمرات آن پیوسته سود می‏برد، گرچه دیگران هم گاهی از سایه آن بهره‏مند می‏شوند و اگر کسی در درون خود چاه بدبویی حفر کرد، خودش پیوسته از آن آزار می‏بیند، گرچه بوی بد آن گاهی برای دیگران هم رنج‏آور است.
^ ۱ – ـ سوره صفّ، آیات ۱۱ ـ ۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۷٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۶۶٫
۳۸۶

مانند بوستانی در بلندی
برجستگی زمین گاهی مرهون آب است و گاهی سابق بر آن. زمینهای غیر مرتفع ولی حاصلخیز با رسیدن آب برجسته می‏شوند و بالا می‏آیند؛ ولی زمینهای مرتفع قبل از برخورد آب برجسته‏اند. قرآن کریم به هر دو قسم اشاره دارد؛ اما قسم اول، مانند آیه ﴿وتَرَی الاَرضَ هامِدَهً فَاِذا اَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت ورَبَت) ۱ و ﴿ومِن ءایتِهِ اَنَّکَ تَرَی الاَرضَ خشِعَهً فَاِذا اَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت ورَبَت) ۲ که در این‏گونه موارد زمین هامد و خاشع و افتاده با نزول باران برجسته و بالنده می‏شود؛ امّا قسم دوم مانند آیه مورد بحث که ربوه بودن زمین را قبل از نزول باران مفروض گرفته است، پس آنچه در تفسیر فخر رازی و مانند آن در ذیل آیه مورد بحث یاد شده مناسب قسم اول است نه قسم دوم ۳٫
به هر روی، مکان مرتفع از مزایایی برخوردار است؛ مانند دارا بودن خاک عمیق و بسیار، بهره‏مندی از نور دائمی و آب باران که از آب چشمه بهتر است. همچنین در امان بودن از تخریب سیلابها و داشتن چشم‏انداز زیبا و طراوت و شادابی همیشگی. چنین بوستانی از همه مزایای رویش و ثمربخشی بهره می‏برد و از باران تند و درشت به سبب استعداد فراوانش بهره بیشتر می‏برد و ثمره دو چندان می‏دهد. اگر باران تند و درشت هم بر آن نبارد، رطوبت و حرارت هوا و شبنم و نَمِ باران برای به بار نشستن آن بس است.
مخلص که به چنین باغی مانند شده، به میزان اخلاص و عملش از اجر و
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۵٫
^ ۲ – ـ سوره فصّلت، آیه ۳۹٫
^ ۳ – ـ ر.ک: التفسیر الکبیر، مج۴، ج۷، ص۶۱٫
۳۸۷

اثر و ثمر انفاق بهره می‏برد، گرچه در هر حال مأجور و بهره‏مند و مفید است.
تذکّر: عنوان «وابل» و «طلّ» درباره درختانی است که از باران مشروب می‏شوند و گرنه زرعی که از چاه سیراب می‏شود در زمین پست بارورتر است و نظر به همین کشت مشروب از چاه است که گفته‏اند:
افتادگی آموز اگر طالب فیضی ٭٭٭٭ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

راز تعبیر «وابل» و «طلّ» درباره مردان الهی
جریان «وابل» و «طلّ» درباره مردان الهی که برای جذب رضای الهی و تحصیل طمأنینه نفس انفاق می‏کنند صادق است؛ یعنی هرکس به آنان برای رفع نیاز مراجعه کند، هرگز دست ردّ به سینه مستمند نمی‏زنند؛ اگر تمام خواسته‏های او را تأمین نکنند (وابل)، حتماً بخشی از نیازهای وی را برآورده می‏کنند (طلّ).

تشویق و هشدار
اسمای ذیل آیات قرآن کریم در جایگاه بیان تعلیل محتوای آیه و ضمانت اجرای آن است. براین اساس، ﴿واللهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر﴾ بدین معناست که خداوند بر اعمال ریایی یا همراه با منّت و آزار یا با اخلاص بیناست و بر میزان اخلاص و عدم آن نیز بصیر است و به تناسب آن جزا می‏دهد.
این جمله پیام کلی برای همه انسانهاست و در مورد انفاق روی سخن با مؤمنان است که از یک‏سو دلگرم باشند که خدا اعمال خالصانه آنان را می‏بیند و پاداش متناسب می‏دهد و از سوی دیگر از آمیزش اعمال به «ریا»، «منّ» یا «أذی» بپرهیزند، چون خدای بصیر آن را باطل خواهد ساخت.
۳۸۸

بحث روایی

۱٫ سر آمد منفقان مخلص
عن أبی بصیر عن أبی عبدالله(علیه‌السلام)، ﴿ومَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله﴾ قال(علیه‌السلام): «علیّ أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام) أفضلهم و هو ممّن ینفق ماله ابتغاء مرضات الله» ۱
اشاره: این حدیث و نیز روایتی از امام باقر(علیه‌السلام ۲) ، از باب جری و تطبیق، برترین مصداق آیه شریفه را امیرمؤمنان(علیه‌السلام) می‏داند.

۲٫ پاداش مضاعف برای انفاق‏ کننده مخلص
قال أبو عبدالله(علیه‌السلام): ﴿«واللهُ یُضعِفُ لِمَن یَشاء) ۳ لمن أنفق ماله ابتغاء مرضات الله» ۴
اشاره: پاداش چند برابر که در آیات قبل آمده است، صرفاً درباره انفاق‏کنندگان مخلص است که جز رضای خدا را نمی‏طلبند.

۳٫ ثمره انفاق مداوم
فی تفسیر علی بن ابراهیم عن الصادق(علیه‌السلام): «ما من شی‏ء أحبّ إلیّ من رجل سلفت منّی إلیه یدٌ أتبعته أُختها و أحسنت بها له؛ لأنّی رأیت منع الأواخر یقطع لسان شکر الأوائل» ۵
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴۸٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۱٫
^ ۴ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۹۲؛ بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۴۳٫
^ ۵ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۹۲ ـ ۹۱؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۲۸۴٫

۳۸۹

اشاره: این حدیث ناظر به پی در پی بودن عطایاست. درباره عطای الهی، عنایت به این مطلبْ سودمند است که:
۱٫ بخشش خداوند هرگز مایه نقصان مخزونهای مخزن غیبی نمی‏شود، زیرا خزانه خداوند سبحان اراده اوست که از حدّ مصون است.
۲٫ عطای الهی در صورت استفاده صحیح مایه استعداد فیض‏یابی بیشتر است.
۳٫ افاضه الهی مطابق افزایش استعداد و رویش استحقاق افزوده می‏شود، چنان‏که از جمله «الحمد لله… الذی… لا تزیده کثره العطاء إلاّ جوداً و کرماً» ۱ همین مطلب سامی برمی‏آید؛ یعنی هرچه عطای خدا بیشتر شود جود و سخای او افزون‏تر می‏گردد، بنابراین، تواتر نعمت، تواصل بعدی و تزاید متصاعدانه آن را به همراه دارد.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ المصباح، ص۷۷۰؛ مفاتیح الجنان، «دعای افتتاح».
۳

بازدیدها: 510

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *