يَمحَقُ اللهُ الرِّبوا ويُربِي الصَّدَقتِ واللهُ لايُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ اَثيم (276)
گزيده تفسير
خلاف پندار رباخواران، سنّت قطعي خداوند، نابودي تدريجي آثار فردي و اجتماعي ربا و افزايش آثار مفيد صدقات در دنيا و آخرت است.
رباخواري پيامدهاي فراوان ديگري دارد؛ رباخوار در رديف افراد «كَفّار» و «اَثيم» قرار دارد كه از محبّت خداوند محروماند و همين محروميّت، سبب نابودي عمل رباخوار و شخص او مي شود.
تفسير
مفردات
يَمْحَقُ: «مَحْق» نقصان تدريجي يا دفعي است كه به محو شدن بينجامد. محق در مقابل «ربا» است كه به معناي بالا آمدن همراه فزوني است، به همين جهت در آيه ﴿يَمحَق﴾ در مقابل ﴿يُربِي﴾ آمده است.
يكي از مصاديق مَحْق، كاهش شكل ماه تا ناپديد شدن است كه در شبهاي پاياني ماه رخ ميدهد 1.
^ 1 – ـ التحقيق، ج11، ص40 ـ 39، «م ح ق».
549
كَفّار: كفّار مانند كَفور صيغه مبالغه كافر است، با اين تفاوت كه مبالغه در كَفّار از «كفور» بيشتر است. «كفر» در لغت به معناي ستر است و بدين مناسبت در مصاديق گوناگوني به كار ميرود.
مراد از كفر در كَفّار، هم ميتواند انكار دين و كفر به اصول دين باشد: ﴿اَلقيا في جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنيد) 1 و هم ناسپاسي نعمتها: ﴿واِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللهِ لاتُحصوها اِنَّ الاِنسنَ لَظَلومٌ كَفّار) 2 ميتوان جامع انتزاعي همه اين موارد را بسيار ناسپاس دانست.
أثيم: «اثم»، كارهايي است كه انسان را از ثواب باز ميدارد. وجود اثم در شراب و قمار: ﴿يَسَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ ومَنفِعُ لِلنّاس) 3 بدين معناست كه خوردن آنها موجب كندي در كارهاي خير است. آثم، كسي است كه بار اثم و گناه دارد 4. أثيم، صيغه مبالغه «آثم» است 5.
تناسب آيات
آيه پيشين، واقعيت حال رباخواران را كه كژانديشانه بيع را مانند ربا ميدانند بيان كرده و با موعظه دلسوزانه، حرمت ربا را به آنان گوشزد كرد، اكنون در اين آيه انگيزه و نقشه افزونطلبي و تكاثر رباگيران را نقش بر آب كرده و همگان را به تصدق كه راه واقعي فزوني و كوثر است، رهنمون ميسازد.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ سوره ق، آيه 24.
^ 2 – ـ سوره ابراهيم، آيه 34؛ ر.ك: مفردات، ص716، «ك ف ر».
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 219.
^ 4 – ـ مفردات، ص64 ـ 63، «ا ث م».
^ 5 – ـ المصباح، ج2 ـ 1، ص4، «ا ث م».
550
سنّت الهي درباره ربا و صدقه
از سنّت هاي مستمر و تغيير ناپذير خداوند است كه افزايش كاذبِ ربا را به تدريج، از كاستي به نيستي بكشاند و كاهش ظاهري صدقه و انفاق را به تدريج افزايش واقعي بخشد. اين سنّت، از كاربرد فعل مضارع ﴿يَمحَق﴾ و ﴿يُربِي﴾ به دست ميآيد كه نشانِ استمرار است و چون جهان، جاي صدق و حق است و اين دو بايد ظهور كنند، تنزّل صادقِ ربا، ترقّي كاذب آن را نابود ميكند و ارتقاي صادقِ صدقات، كاستي كاذبِ صدقه را محو ميسازد.
اطلاق ﴿يَمحَقُ اللهُ الرِّبوا ويُربِي الصَّدَقت﴾ دو مطلب را ميفهماند:
1. زوال و ظلمت ربا و زيادت و بركت و نورانيت صدقه در امور فردي و اجتماعي: ربا كاري فردي با ربا كاري جمعي در بعضي مسائل مانند تقبيح و تحسين، انزوا و اشتهار و… تفاوت دارد؛ ليكن حكم عام آن، يعني سقوط و محاق، گريبانگير ربا كاري فردي و اجتماعي است. آثار رباي جمعي نسبتاً ديرتر بروز ميكند؛ ولي خطرهاي آن گسترده و ويرانگر جامعه است.
2. نابودي تدريجي و تاريكي عمل ربوي در دنيا و آخرت: بركت و نورانيت صدقه در دنيا و آخرت ظهور و بروز دارد؛ ليكن سرّ اشاره ظواهر قرآني به محاق و نابودي دنيايي ربا، بيان ناكامي رباخواران از رسيدن به غرض خود، يعني سود دنيوي است، و راز اينكه در آيه بعد، فقط به اجر اخروي متصدّقان اشاره شده است، آن است كه قصد آنان كسب كمال و مقام ابدي اخروي است: ﴿اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّلِحتِ واَقاموا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزكوةَ لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولاخَوفٌ عَلَيهِم ولاهُم يَحزَنون) 1 همچنين ميان قصد
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 277.
551
رباخواران و عقوبتشان يا نيّت صدقهدهندگان و اجرشان تناسب لطيفي هست.
تذكّر: 1. مقصود از ربا در ﴿يَمحَقُ اللهُ الرِّبوا﴾ معناي اصطلاحي آن است كه در فقه و حقوق مطرح است و مقصود از ربا در ﴿يُرْبي﴾ معناي لغوي آن است كه برجستگي و افزايش و رويش را نشان ميدهد، ازاينرو دربارهمعناي اصطلاحي، «محاق» به كار رفته است.
2. برخي مَحْق افزايش مال را مكابره با مشاهده پنداشتهاند 1 ؛ غافل از آنكه تعبير به ﴿يَمحَق﴾ كه مضارع و مفيد تدريج است نشان آن است كه رويش كاذب حُبابگونه مال ربوي، ريزش صادق مغزكوب شده را در پي دارد: ﴿فَيَدمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِق) 2
3. مفرد آمدن ﴿الرِّبوا﴾ و جمع بودن ﴿الصَّدَقت﴾ به لحاظ تطابق لفظ و معناست؛ يعني قلّت واقعي ربا با لفظ مفرد و كثرت واقعي صدقه با جمعِ آراسته به «ال» هماهنگ است. الف و لام در ﴿الرِّبوا﴾ براي جنس، و الف و لام در ﴿الصَّدَقت﴾ براي استغراق افراد است.
زوال حتمي ربا
زوال و محاق ربا، مصداقي از يك اصل كلي است و آن اينكه خداي سبحان هر باطلي را نيست ميكند و حق را پايدار ميسازد: ﴿وقُل جاءَ الحَقُّ وزَهَقَ البطِلُ اِنَّ البطِلَ كانَ زَهوقا) 3 و اين حقيقت را در قالب مثال هم بيان كرده
^ 1 – ـ تفسير المنار، ج3، ص100.
^ 2 – ـ سوره انبياء، آيه 18.
^ 3 – ـ سوره اسراء، آيه 81.
552
است: ﴿اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت اَودِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّيلُ زَبَدًا رابِيًا ومِمّا يوقِدونَ عَلَيهِ فِي النّارِ ابتِغاءَ حِليَةٍ اَو مَتعٍ زَبَدٌ مِثلُهُ كَذلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ والبطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَيَذهَبُ جُفاءً واَمّا ما يَنفَعُ النّاسَ فَيَمكُثُ فِي الاَرضِ كَذلِكَ يَضرِبُ اللهُ الاَمثال) 1
برپايه آيه اخير، مال ربوي مانند كف ظاهري، چشم پر كن و حجيم، ولي درون تهي و زيانبار و نابود شدني است؛ ليكن صدقه مانند آب زلال به حال مردم سودمند است و همين نفع عمومي صدقه سبب افزايش حقيقي و پايداري آن ميگردد: ﴿واَمّا ما يَنفَعُ النّاسَ فَيَمكُثُ فِي الاَرض﴾.
گفتني است كه نابودسازي تدريجي ربا: ﴿يَمحَقُ اللهُ الرِّبوا﴾،قضيّه حقيقي كلّي دائمي است و در مقابل اراده الهي و بدون اذن او هيچ چيزي حقّ مانعيت و وساطت ندارد: ﴿مَن ذَا الَّذي يَشفَعُ عِندَهُ اِلاّبِاِذنِه) 2 پس اگر در مواردي هنوز مال ربوي رباخوار نابود نشده و در حال افزايش است، نقضي بر اصل كلي مِحاق ربا نيست، زيرا مال ربوي بقا ندارد، هر چند با ارث به ديگران منتقل شود، چون ورثه، مالك اموال ربوي ديگران نخواهند شد، پس اشكال، ريشه در توقعِ تعجيلِ محاق دارد نه اصل آن.
سرّ تأخير زوال مال ربوي را بايد در مصلحت كلي يا انجام خيرات آن شخص جستوجو كرد، زيرا دنيا دار تزاحم است و تأخير عقوبت ميتواند بر اثر مزاحمت پاداش كاري خير باشد، وگرنه به حتم و بدون استثنا، مال ربوي نابود شدني است: ﴿يَمحَقُ اللهُ الرِّبوا﴾.
^ 1 – ـ سوره رعد، آيه 17.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 255.
553
نكته: صدقه سبب گسترش رحمت، محبّت، حسن تفاهم، تأليف قلوب، فراگير شدن امنيت مال و فراهمآور اتّحاد، مساعدت و معاونت و بازدارنده قلوب از غضب، اختلاس، افساد و سرقت است. همين ويژگيهاي صدقه مانع فساد و فناي مال و باعث افزايش بهرهدهي و بهرهوري از اموال ميشود و ثمرات اموال را چند برابر ميسازد.
از ويژگيهاي ربا نيز نابودي تدريجي مال است: ربا قساوت قلب و خسارت را در جامعه نشر ميدهد و بغض و كينه و سوء ظن پديد ميآورد و امنيت را سلب ميكند و بعضي را بر انتقام قولي و فعلي، مباشرتي يا تسبيبي، تحريك و تهييج ميكند و به اختلاف دامن ميزند و بدينسان راه فساد و زوال مال را هموار ميسازد. در چنين شرايطي كه از پيامدهاي تلخ رباست، كمتر مالي از اين آفات و بلايا ايمن ميماند.
آثار و ويژگيهاي متفاوت و متقابل صدقه و ربا از جهت تماس با زندگي روزمره نيازمندان است. فقر، احساسات باطني فقيران را ميشوراند و آنان را براي دفاع از حقوق از دست رفته اجتماعي خود آماده ميسازد، پس اگر با صدقه و قول معروف و مال بدون عوض با آنان برخورد شود، احساسات آنان فرو مينشيند و احساسات ضد اجتماعي آنان با احسان و حسن نيت برخورد تعديلي ميشود كه اثر زيباي روحي در فقيران ميگذارد و اگر در زمان فقر با روحيه رباخواري، افزونطلبي و بيمهري با آنان رفتار شود، آنان براي گرفتن انتقام به هر كاري دست ميزنند.
راز وصف رباخوار به «كفّار» و «اَثيم»
رباخواري سبب پيدايش معاصي فراوان و بطلان بسياري از عبادات فردي و اجتماعي و فقهي و اخلاقي است، چنانكه رباخوار، روزه خود را با مالِ
554
ديگران افطار ميكند و نماز او با لباس حرام همراه است و تجارت وي آميخته با حرام است و خانه او از مال مردم ساخته شده است، پس ربا سبب آلودگي هميشگي به معصيت ميشود.
از سوي ديگر، بر اساس وظيفه اجتماعي و ديني، رباخوار بايد با مؤمنان برادر باشد: ﴿اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَة… ) 1 ليكن رباخواري به جاي ايجاد پيوند برادري، قهرآفرين است. همچنين بايد براي افزايش كمي و كيفي برّ و تقوا همكاري كند: ﴿وتَعاونوا عَلَي البِرِّ والتَّقوي ولاتَعاونوا عَلَي الاِثمِ والعُدون) 2 ولي وي بر اثم و عدوان كمك ميكند.
نتيجه آنكه در پي ربا معاصي فراواني پديد ميآيد و همين آلودگي گسترده سبب صحت كاربرد واژههاي «كفّار» و «أثيم» درباره رباخوار است كه از مبالغه در كفر و گناه رباخوار حكايت ميكند: ﴿واللهُ لايُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ اَثيم﴾ و به همين جهت است كه در پايان آيه گذشته، رباخوار به خلود در آتش تهديد شده است.
در مقابل ربا، صدقه فضايل فراواني مانند افزايش ايمان و عمل صالح و برپا داشتن نماز دارد: ﴿اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّلِحتِ واَقاموا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّكوةَ لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولاخَوفٌ عَلَيهِم ولاهُم يَحزَنون) 3
خداوند هرگز «كفّار» و «اثيم» را دوست ندارد، از اينرو ربا و همچنين شخص كافر را نيست ميسازد: ﴿ويَمحَقَ الكفِرين) 4 اين مطلب برگرفته از
^ 1 – ـ سوره حجرات، آيه 10.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 2.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 277.
^ 4 – ـ سوره آل عمران، آيه 141.
555
ذيل آيه است كه ضامن مضمون و محتواي آيه و بيان علّت آن است: ﴿واللهُ لايُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ اَثيم﴾. رباخوار محبوب خدا نيست، بلكه مغضوب اوست، چون كفّار اثيم است. در مقابل، صدقه دهنده، محبوب خداست و پاداش دنيوي و اخروي او بيشمار است.
اشارات و لطايف
اثر اجتماعي ربا
هر فردي از افراد اجتماع، دو حيثيت فردي و اجتماعي دارد. اگر وجودي براي جامعه ثابت شود، مراد همان ارتباط و گرد همآمدن حيثيت اجتماعي روح افراد است كه با يكديگر جامعه را تشكيل ميدهند.
همانگونه كه افراد جامعه اجل (عمر محدود) دارند كه تقديم و تأخيري در آن نيست: ﴿ولَن يُؤَخِّرَ اللهُ نَفسًا اِذا جاءَ اَجَلُها… ) 1 جامعه هم اجل دارد: ﴿ما تَسبِقُ مِن اُمَّةٍ اَجَلَها وما يَستَءخِرون) 2 بنابراين عمر جامعه در مقابل عمر فرد است و حيات و ممات فردي در مقابل حيات و زوال جامعه.
رباي فردي و اجتماعي در اصلِ زوال و محاق يكسان، ليكن در آثار ديگر متفاوتاند؛ براي نمونه، بسياري از بيماريها كيفري است كه دامنگير شخص رباخوار ميشود و او را زمينگير و مطرود جامعه ميسازد و مردم كينه او را به دل ميگيرند و ميكوشند با رفتارهاي منفي او را منزوي سازند.
در رباي بانكها يا شركتهاي دولتي و مردمي، آثار فردي ربا، مانند انزوا، كينه، سرزنش يا لعن نيست، از اينرو آنها بيشتر به گرفتن ربا تشويق
^ 1 – ـ سوره منافقون، آيه 11.
^ 2 – ـ سوره مؤمنون، آيه 43.
556
ميشوند؛ ولي ديري نميپايد كه جامعه به دو طبقه مرفه و محروم تقسيم ميگردد و به تدريج طبقه محرومان در برابر سرمايهداران ميشورند و زمان زوال جامعه فرا ميرسد و عمر جامعه كوتاه ميشود.
تذكّر: عمر امّتها با قرنها و عمر انسانها با سالها تناسب دارد. برخي از آيات قرآن كريم، هلاك امتها و قرون متمادي را بدون اختصاص به جريان ربا يادآور شدهاند، مانند: ﴿اَفَلَم يَهدِ لَهُم كَم اَهلَكنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ يَمشونَ في مَسكِنِهِم اِنَّ في ذلِكَ لاءيتٍ لاُولِي النُّهي) 1
بحث روايي
1. ربا نابود كننده دين
سأل رجلٌ الصادق(عليهالسلام) عن قول الله (عزّ وجلّ):«يَمحَقُ اللهُ الرِّبوا ويُربِي الصَّدَقت» و قد أري من يأكل الربا يربو ماله؟ فقال: «فأي محق اَمْحَقُ من درهم ربا يمحق الدين؛ فإن تاب منه، ذهب ماله و افتقر» 2
اشاره: أ. گاهي در تحليل جواب امامان معصوم(عليهمالسلام) بيش از حوزه سؤال مطالبي استنباط ميشود.
ب. اموال متراكم و برجسته ربوي از دو صورت خارج نيست: يا مورد بهرهبرداري رباخوار ميشود كه در اين حال دين او به محاق رفته است، يا وي توبه ميكند و اموال را به صاحبان آنها بازميگرداند كه چيزي در دست او نميماند. خلاصه اينكه رباخوار اگر توبه نكند دينش از دست رفته و اگر توبه كند مالش.
^ 1 – ـ سوره طه، آيه 128.
^ 2 – ـ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص279.
557
ج. در صورت بهرهبرداري از آن اموال، دو محاق دامنگير رباخوار ميشود: يكي دفعي و ديگر تدريجي؛ امّا محاق دفعي ناظر به دين است و امّا محاق تدريجي ناظر به مال است كه در طي نصوص قبلي و نيز بعدي بيان شده و روشن ميشود.
2. افزايش صدقات
روي عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم أنّه قال: «إنّ الله تعالي يقبل الصّدقات و لا يقبل منها إلاّ الطّيّب و يربيها لصاحبها كما يربي أحدكم مُهره أو فصيله، حتّي أنّ اللقمة لتصير مثل أُحد» 1
عن علي بن جعفر عن أخيه موسي عن أبي عبدالله(عليهالسلام) قال: «قال رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم إنّه ليس شيء إلاّ و قد وُكّل به ملك غير الصدقة. فإنّ الله يأخذ بيده و يربيه كما يربي أحدكم ولده، حتّي يلقاه يوم القيامة و هي مثل أُحد» 2
اشاره: أ. همانگونه كه انسان فرزندان يا كرّه اسب يا بچه شتر خود را ميپروراند، خداوند نيز صدقه طيب را خود دريافت ميكند و آن را ميپروراند، تا روز قيامت كه صدقه دهنده با آن روبهرو ميشود، به بزرگي كوه احد شده است.
ب. برخي اهل معرفت بر آناند كه:
1. وقتي سائل دست خود را براي دريافت صدقه گشود خداوند دست خود را (در مقام فعل) بر بالاي دست سائل قرار ميدهد.
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص671؛ تفسير نور الثقلين، ج1، ص293، ح1172.
^ 2 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص153.
558
2. با اعطاي صدقه دهنده، قبل از رسيدن مال به دست سائل مستقيماً به دست خداوند ميرسد.
3. اين روش براي حفظ كرامت صدقه دهنده است.
4. مثل آن صدقه (نه عين آن) را خداوند ميآفريند و در دست صدقه گيرنده واقع ميشود تا از آن بهره ببرد.
5. خداوند عين آن صدقه را ميگيرد و ميپروراند و آن صدقه رشد ميكند تا مانند كوه اُحد ميشود.
6. اين كار براي غيرت الهي است، چون عطا براي رضاي اوست و توده مردم بخشش بر اساس هوا را بسيار بزرگ و مهم قرار داده و بخشش براي خدا را از نازلترين اموال قرار ميدهند. غيرت الهي مايه چنين تأثيري است.
7. دست بخشنده بالاتر از دست گيرنده است، زيرا تعبير حديث 1 اين است كه «تقع»؛ يعني صدقه واقع ميشود و وقوع از بالاست.
8. خداوند (در مقام ظهور و فعل) هم در عرش عالي حضور دارد و هم در فرش داني 2.
تبيين اين مطالب، محتاج به تقرير بعضي از مبادي مطوي است؛ نظير تجدّد امثال و خلق آن. گفتههاي مزبور في الجمله قابل تأييد است؛ ليكن بالجمله آن مورد نقاش خواهد بود، زيرا نيازي به تكلّف نيست و آنچه در احاديث رجحان صدقه آمده قابل تحليل علمي است.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ عوالي اللئالي، ج2، ص70.
^ 2 – ـ رحمة من الرحمن، ج1، ص398، با تحرير.
559
بازدیدها: 358