يا أيّها الّذين امنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا و للكافرين عذاب أليم (104)
گزيده تفسير
برخي مسلمانان به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميگفتند: در گفتار خود حال ما را مراعات كرده، با تأنّي سخن بگوييد، تا ما آن را ادراك كنيم و به ياد سپاريم يا بنگاريم. آنان مراد خويش را با كلمه «راعنا» بيان ميكردند.
در زبان عبري، انسان پليد و خبيث را «راع» ميگفتند. يهوديان تحريفگر، فرصت طلب و جسور، «راعنا» را، كه واژهاي عربي و به معناي درخواست رعايت و تأنّي در سخن گفتن است، به قصد طعن در دين و توهين به پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و تحقير و استهزاي مسلمانان، عبري فرض كرده، از آن سبّ و شتم و دشنام مزبور را اراده ميكردند كه معاذ الله «تو در ميان ما خبيث و شرور هستي» و گاهي با پيچاندن زبان و لَعْب با حروف، آن را به صورت «راعينا» ادا ميكردند كه به معناي «چوپان ما» است.
از اين رو، خداي سبحان مسلمانان را از گفتن چنين كلمهاي در گفتوگو با رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نهي كرد و به آنان فرمود: براي بيان مراد خود واژه «انظرنا» را برگزينيد تا افزون بر افاده معناي مطلوب، زمينه سوء استفاده بيگانگان و بهويژه يهود عنود را در آن فضا از بين ببريد.
توهين به شخصيت حقوقي پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) توهين به خداوند است؛ ازاينرو خداي سبحان با تأكيد بر ضرورت امتثال اين فرمان، پيامد ناديده گرفتن و ترك آن را «كفر عملي» دانسته؛ چنان كه توهينكنندگان عمدي رسول اكرم، گرفتار «كفر اعتقادي»اند و براي انذار هر دو گروه فرموده است: كافران را عذابي دردناك در پيش است.
تفسير
راعنا: واژه پژوهان و مفسران درباره مبدأ اشتقاق، قرائت و معناي اين واژه آراي گوناگوني دارند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. اين واژه را برخي مفسران به معناي «خلاف» پنداشتهاند و برخي آن را به معناي «أرعنا سمعَك»، يعني «از ما بشنو و ما از تو ميشنويم» دانستهاند و گروهي آن را لغت انصار در جاهليت و عدهاي آن را مورد استعمال مشركان عرب در جاهليت تلقي كردهاند كه در همه اين موارد اثر منفي را به همراه داشته است 1 ؛ البته اختصاص واژه «راعنا» به انصار در جاهليت را برخي نقد كردهاند 2 ، ليكن احتمال رواج و كثرت آن در اين طايفه مطرح است 3 .
طبري ميگويد:
واژه «راعنا» مورد كراهت خداوند بود؛ چنان كه كلمه «كَرم» درباره انگور و واژه «عبدي» مورد كراهت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بود؛ از اينرو فرمود: درخت انگور را «حَبْله» و جوانان را «فتاي»
^ 1 – ـ جامع البيان، ج 1، ص 514 ـ 520.
^ 2 – ـ روح المعاني، ج1، ص313 ـ 314.
^ 3 – ـ همان.
بگوييد و مؤمنان مأمور بودند در محاوره با رسول گرامي زيباترين الفاظ و ظريفترين معاني را به كار ببرند.
سپس در ردّ ديگر احتمالات ميگويد:
راعنا به معناي «خلافاً» در كلام عرب نيست، مگر اينكه از ماده «رعونت» باشد كه قرائت شاذ و مخالف قرائت قاريان است. بعيد است مسلمانان كلمه استهزاي يهود را به كار برده باشند، ولي از باب توافق لغات ممكن است 1 .
2. زمخشري قرائت «راعونا» را از برخي نقل كرده كه تعبير جمع براي توقير و تعظيم مخاطب است 2 . هرچند تعبير از مفرد به لفظ جمع در متكلم معهود است، ولي درباره مخاطب رايج نيست؛ از اينرو در عرض ادب به حضرت ختميمرتبت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) هنگام زيارت آن حضرت و نيز زيارت يكي از امامان معصوم(عليهمالسلام) «السلام عليكم» گفته نميشود. البته در محاوره فارسيزبانان رواج دارد، ليكن در فرهنگ تازي رايج نيست.
3. امينالإسلام بر آن است كه يهود تحريفگر با تحريف لفظ و اراده مشتقي از مصدر «رعونت» كه به معناي حماقت است، از اين واژه سوء استفاده كرده و قصد تنقيص و اهانت داشتند 3 .
4. برخي «راعنا» را منادا پنداشتهاند كه اصل آن «راعن» از رعونت به معناي حمق و جهل است و الف را در پايان منادا ملحق ميكنند تا با ندا مناسب باشد؛ چنان كه گفته شده، اصل يا زيد، يا زيدا بود تا منادا بين دو
^ 1 – ـ جامع البيان، ج 1، ص 514 ـ 520، با اندكي تغيير.
^ 2 – ـ كشّاف، ج1، ص174.
^ 3 – ـ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص342.
الف صوتي قرار گيرد 1 .
5. برخي آن را عبري دانسته و گفتهاند: «هماكنون نيز عبري زبانان واژه «راعينو» و مشتقات آن را براي اسائه و سبّ به كار ميبرند». مفسر مزبور برخلاف ساير مفسران بر آن است كه در كاربرد اين واژه مسلمانان تابع بودند، نه متبوع؛ گرچه مسلمانان برابر لغت عرب معنايي درست از آن اراده ميكردند 2 .
6. برخي معاصران اين نسبت را نادرست دانسته، ميگويد: «اين معنا برخلاف معاني موجود در فرهنگهاي لغتِ عبراني است» 3
7. بلاغي(قدسسرّه) بعد از نقل حديث امام باقر(عليهالسلام) كه «اين كلمه در عبراني سبّ و دشنام است» ميگويد: حسين بن علي مغربي گفت: «من درباره فرموده امام باقر(عليهالسلام) جستجو كردم و يافتم يهوديها ميگويند: «راعَ» بر وزن «قال» به معناي فساد است». آنگاه بلاغي ميگويد: من عهد قديم عبراني را تتبّع كردم و يافتم كه كلمه «راعَ» به فتح مشال به الف كه نزد آنان «قامِص» ناميده ميشود، به معناي شر يا قبيح است و از اين قبيل است آنچه در فصل دوم و سوم از سِفْر اوّل از تورات و به معناي شرير، واحد اشرار است و از اين قبيل است آنچه در فصل اول از سِفر پنجم و در فصل 64 و 78 از مزامير آنان يافت ميشود و در ترجمه انجيلها به عبرانيه وجود دارد و كلمه «نا» ضمير متكلم است و در عبراني الف به واو تبديل يا مايل ميشود؛ پس راعنا در عبراني به
^ 1 – ـ روح المعاني، ج1، ص314.
^ 2 – ـ الأساس في التفسير، ج1، ص204.
^ 3 – ـ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص164، «ر ع ي»؛ تفسير روشن، ج 2، ص6968.
معناي «شريرنا» و مانند آن است 1.
8. بيشتر مفسران واژه راعنا را عربي و فعل امر ثلاثي مزيد (باب مفاعله) از ماده «رعي» ميدانند. رعي به معناي مراقبت و حفاظت همراه با سرپرستي امر شيء و در برابر «اهمال» است. رعايت يا با نگاه يا به وسيله جوارح يا با گوشفرادادن يا با حفظ حقوق است. سرپرستي هر چيزي نيز به اقتضاي وجود و حال آن چيز است؛ مثلاً گاهي رعايت امانت است؛ مانند: ﴿الّذين هم لأماناتهم وعهدهم راعون) 2 و زماني رعايت قانون و حكم است؛ نظير: ﴿فما رعوها حق رعايتها) 3 و گاهي در غير انسان به كار ميرود؛ مانند: ﴿حتّي يُصْدِر الرعاء) 4
هيئت باب مفاعله در ﴿راعنا﴾ بر استمرار و ادامه دادن دلالت دارد؛ بنابراين، مراعات عبارت است از تداوم نگهداري و مراقبت و سرپرستي امر يك شيء 5.
مسلمانان با گفتن ﴿راعنا﴾ از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميخواستند تا با تأنّي سخن بگويد، تا آنان قدرت ادراك و حفظ معارف ديني را بيابند، امّا همين كلمه در زبان عبري و در اصطلاح يهوديان نوعي دشنام بود. در آيه شريفه ﴿من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه ويقولون سمعنا وعصينا واسمع غير مُسْمَع
^ 1 – ـ آلاء الرحمن، ص113 ـ 114.
^ 2 – ـ سوره مؤمنون، آيه 8.
^ 3 – ـ سوره حديد، آيه 27.
^ 4 – ـ سوره قصص، آيه 23.
^ 5 – ـ التحقيق في كلمات القرآنالكريم، ج4، ص161 ـ 164، «ر ع ي».
وراعنا ليّاً بألسنتهم وطعناً في الدين ولو أنهم قالوا سمعنا و أطعنا واسمع وانظرنا لكان خيراً لهم وأقوم) 1 نيز اين واژه آمده و به اجمال معناي آن بيان شده است؛ از اين آيه برميآيد كه يهود از واژه ﴿راعنا﴾ معنايي مرادف با ﴿اسمع غيرمسمع﴾ اراده ميكردند؛ يعني بشنو، ولي تو شنوا نميشوي؛ كنايه از اين كه سخن ما را نميفهمي.
اين برداشت با شأن نزولي كه درباره آيه مورد بحث نقل شده نيز هماهنگ است 2. يهود با سوء استفاده از كاربرد صحيح اين واژه نزد مسلمانان، خود به هنگام كاربرد آن، شتم و سبّ رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را اراده ميكردند؛ زيرا واژه «راعنا» در زبان عبراني معناي شتم ميدهد 3.
انظرنا: برخي واژه پژوهان همه مشتقات ماده «نظر» را به يك اصل و معناي جامع بازگردانده و آن معناي جامع «نگاه كردن از روي دقت و تعمق در موضوعي مادّي يا معنوي، با بصر يا بصيرت» است؛ نگاه حسّي مانند: ﴿فنظر نظرةً في النجوم) 4 و نگاه غير حسّي مانند: ﴿يوم ينظر المرء ما قدّمت يداه) 5 و .. 6..
در آيه مورد بحث نيز ﴿انظرنا﴾ را بدين معنا دانسته است: «به دقت در احوال و اعمال و سلوك ما بنگر تا انحراف و خطايي كه ما خود به آن توجه
^ 1 – ـ سوره نساء، آيه 46.
^ 2 – ـ ر.ك: بحث روايي، ص4947.
^ 3 – ـ الميزان، ج 1، ص248.
^ 4 – ـ سوره صافات، آيه 88.
^ 5 – ـ سوره نبأ، آيه 40.
^ 6 – ـ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص166 ـ 168، «ن ظ ر».
نداريم به ما يادآوري و ما را به راه حق هدايت كني» 1
ميتوان حدس زد كه همه خصوصياتي كه در معناي واژههاي «نظر»، «نظارت» و «انتظار» مطرح شده، از قبيل قيود و همراهان مصاديق باشد، نه قيود مأخوذ در متن مفهوم؛ بنابراين، محدوده مفهوم در همه موارد همان معناي جامع است و قلمرو مصداق با خصوصيتها مقرون است و دليلي بر تضعيف و طرد اين احتمال (وحدت مفهوم جامع) وجود ندارد؛ چنان كه جزم به مدّعاي ياد شده آسان نيست.
تذكّر: طبري ميگويد:
كلمه انظر به معناي درخواست مراقبت به نظر؛ ﴿انظرونا نقتبس من نوركم) 2 رواست، ولي به معناي «أنظرنا»، يعني «أخّرنا» مانند ﴿أنظرني إلي يوم يبعثون) 3 روا نيست؛ چون مؤمنان به نزديك شدن به مجلس وحي و اصغا و فراگيري آن مأمورند، نه تأخير از آن 4.
لازم است عنايت شود كه تأنّي رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و امهال آن حضرت بهمعناي عدم تسريع خود پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) پذيرفته است، ولي امهال به معناي رخصتِ تأخير و عدم اقتراب صحابه و جواز تأخير آنان اصلاً مطرح نيست؛ زيرا چنين كاري خواسته شيطان بوده كه از خداوند مهلت خواست و گفت: ﴿ربّ فأنظرني إلي يوم يبعثون) 5 پس قرائت كلمه به صورت ﴿أَنْظِرْنا﴾، از
^ 1 – ـ تفسير روشن، ج2، ص69.
^ 2 – ـ سوره حديد، آيه 13.
^ 3 – ـ سوره اعراف، آيه 14.
^ 4 – ـ جامع البيان، ج1، ص514 ـ 520، با اندكي تغيير.
^ 5 – ـ سوره حجر، آيه 36.
باب اِفعال، ناصواب است.
تناسب آيات
به دنبال طرح قبايح و جنايات يهود در آيات پيشين، در اين آيه يكي ديگر از كردارهاي زشت آنان بيان ميشود. چنانكه يهوديان زمان موسي(عليهالسلام) كلمه «حطّه» را با تحريف لفظي به واژه مسخرهآميزي بدل كردند 1 يهوديان عصر نزول قرآن نيز با تحريف معنوي و لفظي به جاي «راعنا» كه مسلمانان هنگام گوش دادن به سخنان رسول خدا به كار ميبردند و با آن، مراعات حال شنوندگان و تأنّي آن حضرت را در سخن گفتن ميخواستند، كلمه عبري توهينآميزي را اراده كردند و در دشنام حضرت به كار بردند.
شأن نزولي كه از ابن عباس 2 و نيز روايتي كه از حضرت امام موسي بن جعفر(عليهالسلام 3) نقل شده، مؤيد مطالب پيش گفته است؛ بنابراين، ارتباط آيه مورد بحث با آيات گذشته و پيوند آن با يهود، پذيرفتني است.
پس سخن برخي كه اين آيه را سرآغاز مجموعهاي از آيات (104 ـ 123) ميداند كه با اوهام و خرافات مطلق اهل كتاب، اعم از يهوديان و مسيحيان، مبارزه ميكند 4 ، ناتمام به نظر ميرسد، بلكه آيه 105 را بايد سرآغاز اين مجموعه دانست.
^ 1 – ـ ر.ك: تسنيم، ج4، ص570.
^ 2 – ـ ر.ك: الجامع لأحكام القرآن، ج1، الجزء الأول، ص5655.
^ 3 – ـ ر.ك: البرهان، ج1، ص139138.
^ 4 – ـ ر.ك: الأساس في التفسير، ج1، ص199 ـ 203.
خطابهاي قرآن
خطابهاي معروف قرآني چهار نوع است:
1. خطابهاي شخصي به پيامبران(عليهمالسلام) يا ديگران؛ ﴿يا أيّها النّبي) 1 ﴿يا أيّها الرّسول) 2 ﴿يا عيسي) 3 ﴿يا داود) 4 ﴿يا مريم) 5 ﴿يا فرعون) 6 ﴿يا إبليس) 7 و….
2. خطابهاي عمومي و جهاني؛ ﴿يا أيّها النّاس) 8
3. خطابهايي كه مخاطبان آنها اهل توحيدند و دايره شمول آنها از قسم پيشين محدودتر است؛ ﴿يا أيّهاالّذين أوتوا الكتاب… ) 9 و ﴿يا بني إسرائيل… ) 10
4. خطابهاي ويژه مسلمانان و مؤمنان كه باز هم دايره شمول آن محدودتر از قسم پيشين است؛ مانند خطاب موجود در آيه مورد بحث؛ ﴿يا أيّها الّذين ءَامنوا﴾.
در سوره مباركه «بقره» خطابهاي عمومي به ترتيب آمده است؛ در آيه 21
^ 1 – ـ سوره انفال، آيه 64.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 41.
^ 3 – ـ سوره آل عمران، آيه 55.
^ 4 – ـ سوره ص، آيه 26.
^ 5 – ـ سوره آلعمران، آيه 43.
^ 6 – ـ سوره اعراف، آيه 104.
^ 7 – ـ سوره حجر، آيه 32.
^ 8 – ـ سوره بقره، آيه 21.
^ 9 – ـ سوره نساء، آيه 47.
^ 10 – ـ سوره بقره، آيه 40.
خطاب عمومي جهاني آمده است: ﴿ياأيّها الناس اعبدوا ربّكم الّذي خلقكم… ﴾، سپس خطاب به بني اسرائيل آمده: ﴿يا بني إسرائيل اذكروا نعمتي الّتينعمت عليكم) 1 و در آيه مورد بحث خطاب به مؤمنانِ گرويده به پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آمده و اين اولين خطاب به مؤمنان، در سوره «بقره» است.
شايان ذكر است كه خطاب ﴿يا أيّها الّذين ءَامنوا﴾ تنها در آيات مدني (در 90 مورد) آمده و در آيات مكي از آن اثري نيست 2. برخي از مفسران ميگويد: «اين نداي كرامت به مؤمنان آنگه پيوست كه اسلام بالا گرفته بود و كار دين مستحكِم شده بود و هيچ امت را در هيچ كتاب به اين نام كرامت باز نخوانند، مگر اين امت را» 3 فخر رازي ميگويد: «يهود به «يا أيّها المساكين» خطاب ميشدند و سرانجام به ﴿ضربت عليهم الذلّة والمسكنة) 4 محكوم شدند. اميد آنكه سرانجام مخاطبان به «ايمان»، «امان» از عذاب باشد» 5
ادب گفتوگو با پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم)
قرآن كريم ادب محاوره و گفتوگو با رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را به مسلمانان ميآموزد؛ بخشي از اين آداب به فرهنگ خود مسلمانان مربوط است و بخش ديگر براي جلوگيري از سوء استفاده بيگانگان است. در بخش اوّل براي اينكه مسلمانانْ پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را فردي عادي تلقي نكنند، توصيه ميكند كه صداي خود را از صداي آن حضرت بلندتر نكنند؛ زيرا چنين رفتاري جسارت است و ارتكاب
^ 1 – ـ وره بقره، آيه 40.
^ 2 – ـ ر.ك: تسنيم، ج2، ص356.
^ 3 – ـ كشف الأسرار، ج1، ص305 ـ 306.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 61.
^ 5 – ـ تفسير كبير، ج3، ص223.
چنين جسارتي عامل حبط اعمالِ نيك آنهاست؛ ﴿يا أيّها الّذين ءَامنوا لاترفعوا أصواتكم فوق صوت النبي ولاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض أن تحبط أعمالكم و أنتم لاتشعرون) 1 اين حكم، ويژه دوران زندگي ظاهري و دنيوي آن حضرت نيست، بلكه در جوار قبر مطهر آن پيامبر بزرگ نيز نبايد با صداي بلند سخن گفت.
آنگاه فضيلت رعايت كنندگان حريم و محضر آن حضرت را بيان ميكند؛ ﴿إنّ الّذين يغضّون أصواتهم عند رسول الله أُولئك الّذين امتحن الله قلوبهم للتقوي لهم مغفرة و أجر عظيم) 2 كساني كه نزد پيامبر خدا صدايشان را فرو ميكشند همان كساني هستند كه خدا دلهايشان را براي پرهيزكاري آزموده است؛ آنان را آمرزش و پاداشي بزرگ است. در پايان نيز ميفرمايد: كساني كه پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را از پشت اتاقهاي مسكوني آن حضرت به فرياد ميخوانند، بيشترشان نميفهمند؛ ﴿إنّ الّذين ينادونك من وراء الحجرات أكثرهم لايعقلون) 3
آيه مورد بحث نيز شيوه گفتوگو با پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را در بخش دوم، يعني جلوگيري از سوء استفاده بيگانگان ميآموزد؛ يكي از مهمترين شئون پيامبران الهي تلاوت كتاب خدا و تعليم و تبيين آن براي امّت است و چون توانايي انسانها در فراگيري علوم و معارفْ گوناگون است، برخي از مخاطبانِ رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) با تعبير «راعنا» به آن حضرت ميگفتند: در گفتار خود حال ما را مراعات كنيد و با تأنّي و آهسته سخن بگوييد تا ما آن را ادراك كنيم و به حافظه
^ 1 – ـ سوره حجرات، آيه 2.
^ 2 – ـ سوره حجرات، آيه 3.
^ 3 – ـ سوره حجرات، آيه 4.
خود بسپاريم يا به گونه ديگر آن را ثبت كنيم. يهوديان جسور و فرصت طلب چنين گفتاري را سوژه اهانت به پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و تحقير و تمسخر مسلمانان قرار داده، از «راعنا» شتم آن حضرت را اراده ميكردند؛ چنان كه با پيچاندن زبان و لَعْبِ با حروف آن را به صورت، «راعينا» ادا ميكردند كه به معناي «چوپان ما» بود 1. خداي سبحان از مسلمانان خواست تا واژهاي ديگر برگزينند و مراد خود را با آن بيان كنند؛ ازاينرو فرمود: به جاي ﴿راعنا﴾ بگوييد: ﴿انظرنا) 2 تا زمينه سوء استفاده يهوديان كينهتوز و عنود از ميان برود.
كينهتوزي و عناد يهوديان در حدي بود كه در مجالس و ملاقاتهاي خصوصي خود، پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را سبّ ميكردند، ولي تعبير «راعنا» بهانه و زمينه مناسبي فراهم آورده بود تا آنان با گستاخي تمام آشكارا بگويند: ما همان دشنامي را به پيامبر ميدهيم كه مسلمانان ميدهند! ازاينرو خداي سبحان گفتن چنين كلمهاي را، با اينكه همراه با قصد هتك و توهين نبود، ممنوع ساخت.
پديده شومي كه در آيه مورد بحث اجمالاً به آن اشارت رفته، در آيهاي ديگر با تفصيل بيشتر آمده است؛ ﴿من الّذين هادوا يحرّفون الكلم عن مواضعه و يقولون سمعنا و عصينا و اسمع غيرَ مُسمَع و راعنا ليّاً بألسنتهم و طعناً في الدين و لو أنّهم قالوا سمعنا و أطعنا و اسمع و انظرنا لكان خيراً لهم و أقومَ و لكن لعنهم الله بكفرهم فلايؤمنون إلاّ قليلاً) 3 برخي يهوديان تحريفگر نه تنها
^ 1 – ـ تفسير كبير، ج3، ص223 ـ 224.
^ 2 – ـ تقديم نهي از «راعنا» بر امر «انظرنا» براي رعايت نظم طبيعي است كه از اَسْهَلفالأسهل شروع ميشود.
^ 3 – ـ سوره نساء، آيه 46.
تورات و انجيل، بلكه كلمات مسلمانان را نيز تحريف ميكردند و ﴿راعنا﴾ را كه تقاضاي رعايت و تأنّي در سخن گفتن و واژهاي عربي است، به زبان عبري فرض كرده، از آن سبّ و شتم اراده ميكردند. آنان به پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميگفتند: ﴿سمعنا﴾ ولي در جمع ياران و دوستان خود ميگفتند: ﴿عصينا﴾؛ يعني به جاي اينكه بگويند: ﴿سمعنا و أطعنا﴾؛ شنيديم و اطاعت ميكنيم، ميگفتند: ﴿سمعنا و عصينا﴾؛ شنيديم و نافرماني ميكنيم. نيز ممكن است چنين سخني را در نهايت جسارت، آشكارا به زبان ميراندند. آنگاه به رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميگفتند: ﴿و اسمع غير مُسمَع﴾؛ بشنو ولي تو شنوا نميشوي؛ يعني سخن ما را نميفهمي!
آنان كه به سوء اختيار خود از حيات و سمع محروم شده بودند؛ ﴿لينذر من كان حيّاً و يحقّ القول عليالكافرين) 1 گستاخانه به پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ميگفتند: ﴿و اسمع غير مسمع﴾؛ بشنو و شنوا نيستي، و بدينگونه سبّ و تحقير و توهين به رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را روا ميداشتند.
اينان همان دلْ مردگان مقبور و مدفون در گورستان طبيعت و دنيا بودند كه خداي سبحان درباره آنان به پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: تو نميتواني سخن خود را به سمع مردگان برساني؛ ﴿و ما أنت بمُسمع من في القبور) 2
سخن ديگر يهوديان ﴿راعنا﴾ بود و هدف آنان از گفتن اين جمله درخواست رعايت و مراقبت نبود، بلكه بيادبي، دهن كجي و طعن در دين بود؛ بنابراين، جمله اوّل؛ ﴿سمعنا و عصينا﴾ از روي توهين و جمله دوم؛ ﴿و اسمع غير مسمع﴾ از سر تحقير و جمله سوم؛ ﴿راعنا﴾ براي تحقير و توهين و
^ 1 – ـ سوره يس، آيه 70.
^ 2 – ـ سوره فاطر، آيه 22.
هر سه براي طعن در دين و دهن كجي گفته ميشد.
خداي سبحان ميفرمايد: چون يهوديانْ اهل تحريف و زبان پيچي هستند، بهانه به دست آنان ندهيد؛ آنان در برابر گفتار شما؛ ﴿سمعنا و أطعنا﴾ ميگويند: ﴿سمعنا و عصينا﴾ و در برابر گفتار شما؛ ﴿و اسمع﴾ ميگويند: ﴿واسمع غير مسمع﴾ و اينان برابر پسند در باطل خويش سخن ميگويند، ليكن سخن شما؛ ﴿راعنا﴾ چون در زبان عربي براي طلب رعايت است و در زبان عبري فحش و سبّ است و دستاويز يهوديان عنود قرار ميگيرد، به جاي ﴿راعنا﴾ بگوييد: ﴿انظرنا﴾ و بهانه به دست آنان ندهيد. سپس ميفرمايد: اگر آنان نيز به جاي اين سخنان اهانتآميز و دهنكجيها سخن حق و نيكو ميگفتند، برايشان بهتر و عامل قيام و قوام آنان بود؛ ﴿لكان خيراً لهم و أقوم﴾، ليكن خدا آنان را به سبب كفرشان لعنت كرد، در نتيجه جز اندكي ايمان نميآورند؛ ﴿و لكن لعنهم الله بكفرهم فلايؤمنون إلاّ قليلاً) 1
رهنمود عام آيه
حكم كلي مستفاد از آيه مورد بحث اين است كه هرگز نبايد بهانه دهن كجي و
^ 1 – ـ ايمان گرچه درجاتي دارد، ولي اصل آن و نصابي كه بايد محقق شود كم و زياد ندارد؛ پس قليل بودن ايمان آنان بدين معناست كه: الف. اندكي از آنان ايمان ميآورند، نه اندكي از ايمان را. ب. ايمان واقعي خير كثير است، ولي ايمان متظاهرانه براي دنياست و دنيا متاع اندك است؛ مانند آنچه در آيه «قاموا كسالي يُراءُونَ الناس ولايذكرون اللّه إلاّ قليلاً» (سوره نساء، آيه 142) درباره منافقان نازل شد؛ زيرا اين گروه در باطن كافرند و اصلاً ايمان نياوردهاند و در ظاهر به عنوان ريا و سُمعه برخي اعمال عبادي و نام و ياد خدا را مطرح ميكنند و چون اين كارها براي دنياست و دنيا متاع قليل است (سوره نساء، آيه 77) ازاينرو فرمود: «لايذكرون اللّه إلاّ قليلاً».
اهانت به دست دشمن داد؛ بنابراين، آنچه در رهنمود اين آيه آمده، از قبيل تمثيل و ذكر نمونه است و هرگز نبايد پنداشت كه دستوري مقطعي و شخصي بوده و هم اكنون كه آن صحنه و آن پديده رخت بربسته، تنها تلاوت و ثواب تلاوت اينگونه آيات براي مسلمانان عصر حاضر مانده است؛ به عبارت ديگر حكم و رهنمود آيه مورد بحث از قبيل تعيين موارد و مصارف زكات نيست، تا قابل تسرّي به غير آن نباشد، بلكه ضابط كلي است كه هرگز تاريخ امتثال آن سپري نخواهد شد و در رديف آثار جاودانه است.
برخي مفسران نهي مزبور را از باب «سَدِّ ذرايع» دانسته، آنرا چنين تبيين كردهاند: «ذريعه يعني وسيله؛ چون گفتن ﴿راعنا﴾ در فضاي معهود وسيله سوء استفاده يهوديان براي اهانت بوده، براي سدّ آن و مسدود كردن چنين بهرهوري، مورد نهي قرار گرفت» 1
شيخ طوسي سبب نهي را پنج چيز دانسته 2 ، ولي احتمال تداخل برخي اسباب پنجگانه با ديگري بعيد نيست.
فخر رازي ميگويد: «ممكن است دو كلمه مترادف دو حكم متخالف داشته باشد؛ ازاينرو شافعي ترجمه فاتحةالكتاب را در نماز به عبري يا فارسي صحيح ندانسته است» 3 غرض آنكه كلمه، ﴿راعنا﴾ و كلمه ﴿انظرنا﴾ ممكن است در عين ترادف داراي دو حكم متخالف باشد.
تذكّر: امر ﴿اسمعوا﴾ ميتواند شامل همه امور باشد؛ يعني اجتنابِ ﴿راعنا﴾ امتثال ﴿انظرنا﴾، دقت در فراگيري و اطاعت و شنوايي تكاليف.
^ 1 – ـ الجامع لأحكام القرآن، ج1، الجزء الثاني، ص56.
^ 2 – ـ تفسير تبيان، ج1، ص387 ـ 390.
^ 3 – ـ تفسير كبير، ج3، ص223.
كيفر دردناك الهي
خداي سبحان در بخش پاياني آيه، هم توصيه و تأكيد بر امتثال فرمان پيشين دارد؛ ﴿و اسمعوا﴾، يعني اين توصيه را در مقام قول و فعل بشنويد، و هم پيامد اهانت به مقام منيع رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را براي مخالفان و همچنين فرجام پشت پا زدن به فرمان الهي را براي مسلمانان بيان ميدارد؛ ﴿و للكافرين عذاب أليم﴾؛ بدين معنا كه ناديدهگرفتن فرمان الهي مزبور، از مصاديق «كفر عملي» است و خدا چنين كافراني را به عذاب دردناك خود گرفتار ميكند؛ مثل اينكه گفته شود: «و إن لم تسمعوا فللكافرين عذاب أليم»؛ پس براي شما عذاب دردناك الهي خواهد بود.
گفتني است كه اگر مراد از كافران را در اين جمله خصوص كافران اعتقادي بدانيم پيوند صدر و ذيل آيه گسيخته خواهد شد؛ زيرا در آن صورت بدين معناست كه شما بشنويد و خدا كافران اعتقادي را به كيفر دردناك گرفتار خواهد كرد؛ مگر آنكه ذيل راجع به خصوص يهوديان باشد كه از تعبير مزبور بهره سوء ميبردند.
اما اگر مقصود از ذيل، معناي جامع بين كفر عملي و اعتقادي باشد، هر دو قسم كفر در آن مندرج است و روايت حضرت امام كاظم(عليهالسلام) كه در بحث روايي، ذيل عنوان «معناي راعنا در عربي و عبري» خواهد آمد، بايد به عنوان تطبيق مصداقي تلقي شود، نه تفسير مفهومي.
اشارات و لطايف
1. عناوين و امور قصدي و انتزاعي
هتك حرمت گاهي با قصد اهانت توأم و از امور قصدي است و گاهي با قصد اهانت همراه نيست، ليكن به گونهاي است كه قهراً از آن اهانت انتزاع ميشود.
قسم اوّل مانند برخاستن در برابر كسي كه خداوند او را محترم دانسته كه اگر به قصد تعظيم و تكريم باشد عبادت و اگر به قصد اهانت به او باشد معصيت است. قسم دوم مانند استفاده از كتابهاي مقدّس به جاي صندلي، براي نشستن يا نردبان براي پاگذاشتن. در قسم دوم گرچه قصد تحقير و توهين نباشد چنين كاري ممنوع و نارواست؛ زيرا قهراً منشأ انتزاع اهانت و تحقير است.
در حكم فقهي استفاده از روكش طلايي براي دندانهاي مردان، برخي فقيهان كه آن را از قسم اول (امور قصدي) دانستهاند چنين فتوا دادهاند كه اگر به قصد زينت باشد حرام و اگر براي اهداف ديگر مانند خصوص استحكام باشد بياشكال است، امّا آنان كه طلاكاري دندان جلو را از قسم دوم (امور غير قصدي) دانستهاند، ميگويند: طلا كاري دندانِ پيش، قهراً منشأ انتزاع زينت است؛ توأم با قصد زينت باشد يا نباشد؛ ازاينرو استفاده از روكش طلا براي دندانهاي ثنايا كه زمينهساز انتزاع قهري زينت خواهد بود ممنوع است.
در آيه كريمه مورد بحث نيز از آنجا كه برخي سخنان مسلمانان در محاوره و گفتگو با پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) خواه ناخواه زمينهساز سوء استفاده دشمنان اسلام و بيگانگان است ممنوع شد 1 .
2. لزوم آگاهي از توطئه فرهنگي دشمن
سعد بن معاذ از ادبياتِ عبري آگاه بود و از دسيسه و دهنكجي يهود مطلع شد و آنها را تهديد كرد و آنان از راه جدال باطل گفتند: تعبير «راعنا» در بين شما مسلمانان رواست. براي جلوگيري از آن دهنكجي و اين جدال باطل گفتن «راعنا» نهي شد 2. اين ماجرا نشان ميدهد آشنايي با ادبيات بيگانه و آگاهي از كاربرد آن به زيان اسلام و مسلمانان، به ويژه هتك حرمت نسبت به رهبري نظام اسلامي مطمح نظر صحابه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بوده است و از اين سنّت حسنه نبايد غفلت شود.
3. رسالت عالمان ديني در رعايت حال مخاطبان
امّت اسلامي مأمور شدند كه هنگام تلاوت قرآن ساكت بوده، كاملاً به آن گوش فرا دهند؛ ﴿إذا قرء القران فاستمعوا له وأنصتوا) 3 چنانكه رسول
^ 1 – ـ در هنگام تدوين قانون اساسي نظام مقدّس جمهوري اسلامي ايران، برخي صاحبان گرايشها و انديشههاي التقاطي، اصرار داشتند مبتني بودن نظام ايران بر «بينش توحيدي» را در قانون بگنجانند. چنين تعبيري در فضايي كه سخن از «جامعه بيطبقه توحيدي» و «ارتش بيطبقه توحيدي» در ميان بود، ميتوانست منشأ برداشتهاي ماركسيستي يا التقاطي از قانون اساسي باشد؛ ازاينرو عالمان هوشمند و ارزشمدار در مجلس خبرگان قانون اساسي كه دريافته بودند دشمن قصد نفوذ دارد، با پيشنهاد و اصرار كجانديشان مخالفت و عبارت «جمهوري اسلامي نظامي است برپايه ايمان به خداي يكتا (لا إله إلّاالله) و اختصاص حاكميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او… » را در آن ثبت كردند.
^ 2 – ـ كشفالأسرار، ج1، ص306 305.
^ 3 – ـ سوره اعراف، آيه 204.
اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به تلاوت آيات الهي بر مردم و تعليم معارف كتاب و حكمت به آنان مأمور بوده است؛ ﴿واتلُ ما أُوحي إليك من كتاب ربك) 1 و ﴿ويعلمهم الكتاب والحكمة) 2 در اين جريان اگر امت، مأمور به درخواست معقول و مقبولي شد، يعني از طرف خداي سبحان ابتدائاً مطلبي طرح شد يا از طرف بندگان خدا پيشنهادي ارائه شد و آن طرحْ مقبول خداوند قرار گرفت و امضاي آن را اعلام داشت، يقيناً رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آن را اجرا فرموده است و جانشينان آن حضرت ادامه دادهاند و وارثان و عالمان دين هم بايد آن را منظور دارند و آن اينكه خداوند فرمود: «راعنا» نگوييد، بلكه همان پيشنهاد خود را به صورت «انظرنا» بگوييد؛ يعني پيشنهاد شما راجع به رعايت، مراقبت و انتظار پذيرفته شد؛ بنابراين، اولين مجري اين پيشنهاد امضا شده حضرت ختمي مرتبت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است وآنگاه جانشينان،وارثان وپيروان راستين آن حضرت،يعني عالمان ديني.
بحث روايي
1. خطاب به مؤمنان در قرآن، تورات و انجيل
عن أمير المؤمنين و السجّاد(عليهماالسلام): «ليس في القرآن «يا أيّها الذين ءامنوا» إلاّ وهي في التوراة يا أيّها المساكين» 3
عن خيثمة قال: ما كان في القرآن «يا أيّها الّذين ءَامنوا» فهو في التوراة و الإنجيل يا أيّها المساكين 4 .
^ 1 – ـ سوره كهف، آيه 27.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 129.
^ 3 – ـ تفسير صافي، ج1، ص160.
^ 4 – ـ الدرالمنثور، ج1، ص252.
43
اشاره: هر چند مسكنت و فقرْ ضروري هر موجود ممكن، مخصوصاً انسان است، ليكن ايمان به خداوند گذشته از اينكه اصل فقر ذاتي و فخر به آن را به همراه دارد، معارف برين ديگري را دربردارد كه عنوان «مسكين» فاقد آن است؛ ازاينرو كتابي كه مهيمن بر تورات است عنوان ايمان را كه نسبت به عنوان مسكنت هيمنه دارد محور قرار داده است.
2. شمول خطاب
عن جميل بن درّاج قال: سأل الطيّار أبا عبد الله(عليهالسلام) و أنا عنده، فقال له: جعلت فداك أرأيت قوله عزّوجل ﴿يا أيّها الّذين ءَامنوا﴾ في غير مكان من مخاطبة المؤمنين، أيدخل في هذا المنافقون؟ قال: «نعم يدخل في هذا المنافقون و الضلال و كلّ من أقرّ بالدعوة الظاهرة» 1
اشاره الف. حكم فقهي شامل همه مكلّفان ميشود و منافق نيز كه ظاهراً ايمان آورده مشمول همه قوانين فرعي است؛ از اينرو تحت عموم يا اطلاق دليل لفظي مندرج است؛ چنانكه اگر دليل لبّي هم اقامه شود شامل او نيز خواهد بود.
ب. حكم كلامي كه ناظر به ثواب و عقاب، بهشت و دوزخ و مانند آن است منافق را همچون كافر دربر ميگيرد؛ بنابراين، عنوان مؤمن شامل مؤمن واقعي و ظاهري ميشود؛ چنان كه عنوان كافر شامل كافر واقعي هم خواهد شد؛ هرچند ظاهراً كافر نباشد؛ مانند منافق.
3. والاترين خطاب و مخاطب
عن ابن عباس قال: قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «ما أنزل الله آية فيها ﴿يا أيّها الّذين
^ 1 – ـ نورالثقلين، ج1، ص115؛ كافي، ج2، ص412.
ءَامنوا﴾ إلاّ و عليّ رأسها و أميرها» 1
اشاره الف. معرفتگرانسنگي كه در اينگونه روايات آمده، بدين معنا نيست كه همواره و در همه مواردِ خطاب ﴿يا أيّها الّذين ءَامنوا﴾، اميرالمؤمنين (عليه أفضل صلوات المصلّين) نيز مخاطب باشد و خطاب شامل آن حضرت شود؛ زيرا در آياتي مانند آيه مورد بحث، آن حضرت منزّه از آن است كه سخني بگويد و خداي سبحان او را نهي كند؛ بنابراين، مراد اين است كه در آيات بيانگر كمالات، فضايل و مراتب مؤمنان، عاليترين مصداق آن اميرمؤمنان(عليهالسلام) است و چون آن وجود مبارك برترين مؤمن است، ديگران هر چه دارند به بركت ولاي آن حضرت دارند.
رأس همه مؤمنان بودن همان «اوّليت رتبي» است و مراد از «اوّليت» آن حضرت نيز اوّليت رتبي و وجودي است؛ گرچه در برخي موارد اوليت زماني نيز مطرح است؛ چنان كه آن حضرت فرمود: پيش از من احدي جز رسول خدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نماز نگزارد؛ «اللّهم إنّي أوّل من أناب و سمع و أجاب، لم يسبقني إلاّ رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بالصلاة» 2 و اين نشان آن است كه آن حضرت پيش از حضرت خديجهٍّ مسلمان شدند.
اسلام اميرمؤمنان(عليهالسلام) نه تنها از اوليت زماني برخوردار است، بلكه اوليّت وجودي و رتبي نيز دارد. تشخيص حقيقت دين جديد و حقيّت آن كاري بس دشوار است؛ زيرا شكستن سنتهاي فرسوده پيشين و زيرپاگذاشتن آثار جاهلي و به استقبال خطر اعدام، تبعيد و زندان رفتن، شهامتي خاص ميطلبد و همه اين امور از مفاخر امير مؤمنان(عليهالسلام) است؛ چنان كه خفتن در بستر پيامبر هنگام
^ 1 – ـ الدر المنثور، ج1، ص254.
^ 2 – ـ نهج البلاغه، خطبه 131.
هجرت رسول خدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و قرار گرفتن در معرض شمشيرهاي آخته آدم كشان سفاك و درندگان بيرحم جاهلي شجاعتي ويژه لازم داشت؛ از اينرو مرحوم كاشفالغطاء ميگويد:
حضرت اميرIمؤمنان(عليهالسلام) شجاعتر از حسين بن علي(عليهالسلام) بود؛ زيرا سيّدالشهداء(عليهالسلام) در ميدان جنگ، با شمشير ميجنگيد، هم عدهاي را كشت و هم خود شهد شهادت نوشيد، ولي حضرت اميرمؤمنان(عليهالسلام) در بستر پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بدون سلاح خفت و هنگام تهاجمِ چهل وحشي مسلّح هيچ هراسي نداشت 1.
تحمل اين خطرها نشان بلنداي رتبت وجودي اميرمؤمنان(عليهالسلام) است.
ب. بهترين لقب امت اسلامي همان ايمان به خداي سبحان و اسماي حسناي اوست. ادب محاوره آن است كه هر فرد يا گروهي را به و الاترين نام آنها خواند. خداوند قبل از هر كس اين فنّ ظريف را براي تشويق ديگران در كلام خود رعايت فرموده است و بندگان مؤمن به خداي سبحان نيز كه به تخلّق به اخلاق الهي مأمور هستند، چنين ظرافتي را در محاورات خود رعايت خواهند كرد.
ج. عنوانِ ﴿يا أيها الّذين ءَامنوا﴾ در قرآن تدويني اولين مورد آن همين آيه مورد بحث است، ليكن بايد بررسي شود كه اولين بار نزول آن همين مورد است، يا قبلاً هم نازل شده است. سعي مشكور استاد علامه طباطبايي(قدسسرّه) در فرق بين دو عنوانِ ﴿الذين ءَامنوا﴾ و ﴿المؤمنون) 2 با شواهدي همراه است كه
^ 1 – ـ كشف الغطاء، ص383، كتاب الجهاد، المبحث الثاني.
^ 2 – ـ استاد علامه طباطبايي(قدسسرّه) ميگويد: ««الّذين ءَامنوا»… اگر قرينهاي برخلاف نباشد، از باب تكريم و تعظيم بر اولين مسلمانان اطلاق ميشود» (الميزان، ج1، ص52).
زمينه برتري عنوان اوّل را بر دوم ميرساند. اين تفاوت در صدر و ساقه قرآن حكيم ملحوظ است كه اولين مورد آن همين آيه مورد بحث است.
د. چون ايمان مراتبي دارد، لحاظ تفاوت آنها در فرق بين ﴿الذين ءَامنوا﴾ و ﴿المؤمنون﴾ طرح شد 1 ، اما تفاوت بين اسلام و ايمان در محلّ مناسب خود طرح ميشود.
ه.شمول حكم و محتواي ﴿الذين ءَامنوا﴾ نسبت به منافقان يا مؤمنان ضعيفالإيمان مطلبي است كه با تشريفي بودن عنوانِ ﴿الذين ءَامنوا﴾ نسبت به منافقان يا مؤمنان ضعيفالإيمان منافات ندارد؛ زيرا سعه و ضيق حكم و محتواي خطاب غير از شمول خود عنوان است؛ مثلاً در بسياري از موارد كه عنوان ﴿يا أيها النبي﴾ و ﴿يا أيها الرسول﴾ آمده محتواي آن عام است و شامل همه مكلّفها ميشود، ولي عنوان «نبي» و «رسول» تشريفي و خاص است و شامل آنها نخواهد شد؛ چنانكه در تفسير شريف الميزان نيز به سؤال مزبور پاسخ داده شد است 2 .
4. معناي «راعنا» در عربي و عبري
عن عطاء في قوله: ﴿لا تقولوا راعنا﴾ قال: كانت لغة في الأنصار في الجاهلية و نهاهم الله أن يقولوها و قال: ﴿قولوا انظرنا و اسمعوا) 3
في تفسير القمي «و أما قوله: ﴿يا أيّها الذين ءَامنوا لاتقولوا راعنا و قولوا انظرنا﴾ أي لاتقولوا تخليطاً و قولوا افهمنا» 4
^ 1 – ـ ر.ك: تسنيم، ج2، ص218.
^ 2 – ـ الميزان، ج1، ص249.
^ 3 – ـ الدر المنثور، ج1، ص253.
^ 4 – ـ ج1، ص58.
عن الكاظم(عليهالسلام) قال: «و كان (أي راعنا) في لغة اليهود معناه أي اسمع لا أسمعت… » 1
عن الباقر(عليهالسلام): «هذه الكلمة [راعنا] سبّ بالعبرانيّة، إليه كانوا يذهبون» 2
عن ابن عباس قال: ﴿راعنا﴾ بلسان اليهود السبّ القبيح، فكان اليهود يقولون لرسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) سرّاً فلما سمعوا أصحابه يقولون أعلنوا بها، فكانوا يقولون ذلك و يضحكون فيما بينهم، فأنزل الله الآية 3.
عن موسي بن جعفر(عليهالسلام): «و كانت هذه اللفظة؛ ﴿راعنا﴾ من ألفاظ المسلمين الّذين يخاطبون بها رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يقولون: «راعنا» أي ارع أحوالنا و اسمع منّا كما نسمع منك و كان في لغة اليهود معناه: «اسمع لا سمعت» فلمّا سمع اليهود المسلمين يخاطبون بها قالوا: كنّا نشتم محمّداً إلي الآن سرّاً، فتعالوا الآن نشتمه جهراً، فكانوا يخاطبون رسول الله و يقولون: «راعنا» يريدون شتمه، ففطن لهم سعد بن معاذ الأنصاري، فقال: يا أعداء الله عليكم لعنة الله أراكم تريدون سبّ رسول الله توهمونا أنّكم تجرون في مخاطبته مجرانا والله لا أسمعها من أحد منكم إلاّ ضربت عنقه ولولا أنّي أكره أن أقدم عليكم قبل التقدم والاستيذان له ولأخيه و وصيّه علي بن أبي طالب(عليهالسلام) القيم بأمور الأمة نائباً عنه فيها، لضربت عنق من قد سمعته منكم يقول هذا، فأنزل الله يا محمّد ﴿من الّذين هادوا يحرّفون الكلم عن مواضعه و يقولون سمعنا وعصينا واسمع غير مسمع و راعنا ليّاً بألسنتهم و طعناً في الدين ولو أنّهم قالوا سمعنا و أطعنا و اسمع و انظرنا لكان خيراً لهم و أقوم و لكن لعنهم الله بكفرهم فلا يؤمنون إلاّ
^ 1 – ـ كنزالدقائق، ج1، ص312.
^ 2 – ـ نور الثقلين، ج1، ص115.
^ 3 – ـ الدرالمنثور، ج1، ص252.
قليلاً﴾ و أنزل ﴿يا أيّها الّذين ءَامنوا لا تقولوا راعنا﴾ فإنّها لفظة يتوصّل بها أعدائكم من اليهود إلي سبّ رسول الله و شتمكم ﴿و قولوا انظرنا﴾ أي قولوا بهذه اللفظة لا بلفظة راعنا فإنّه ليس فيها ما في قولكم راعنا و لا يمكنهم أن يتوصّلوا بها إلي الشتم كما يمكنهم بقولهم راعنا و اسمعوا إذا قال لكم رسول الله قولاً و أطيعوا ﴿و للكافرين﴾ يعني اليهود الشاتمين لرسول الله ﴿عذاب أليم﴾ وجيع في الدنيا إن عادوا لشتمهم و في الاخرة بالخلود في النار» 1
اشاره الف. قبلاً بازگو شد كه اختصاص واژه «راعنا» به لغت انصار در جاهليت بعيد است؛ هر چند رواج و شيوع كاربرد آن در اين طايفه محتمل است.
ب. سعد بن معاذ بر اثر آشنايي با ادبيات عبري از توطئه فرهنگي يهود باخبر شد و شجاعانه قيام كرد.
بازدیدها: 868