أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسي من قبلُ و من يتبدّل الكفر بالإيمان فقد ضلّ سواء السبيل (108)
گزيده تفسير
مسلمانان نوپا يا يهوديان كهنهكار يا مشركان حجاز ممكن بود از پيامبر گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) سؤالها و درخواستهايي همانند سؤالها و درخواستهاي بني اسرائيل از موساي كليم(عليهالسلام) داشته باشند؛ مانند فرود آمدن كتابي مدوّن و فرشتهاي مشهود و محسوس، نماياندن خدا و فرشتگان به آنان، جوشانيدن چشمه از زمين و….خداي سبحان آنان را از اراده طرح اينگونه درخواستهاي وهنآلود و مذموم برحذر داشت و هشدار داد كه سؤال از سر عناد، تبديل ايمان به كفر است؛ چنان كه سؤالهاي عنادآميز و نامعقول و نامقبول امّتهاي گذشته، كه شايسته نام بردن نيستند، آنان را به كفر كشانيد؛ پس مسلمانان مراقب باشند كه پس از ايمان، كافر نشوند و يهوديان و مشركان بقاي بر كفر را بر گرايش به اسلام ترجيح ندهند.كسي كه ايمان را داده و كفر بستاند راه مستوي و صراط مستقيم را گم كرده، به بيراهه و ضلالت ميافتد؛ خواه در اين تبديل، مسلماني ايمان را فروخته، كفر بخرد، يا يهودي و مشركي بقاي بر كفر را بر ايمان ترجيح دهد و
128
سرمايه فطري و كالاي گرانبهاي الهام الهي را به كفر فروخته، به آن مبدل كند.
تفسير
بالإيمان: در قرآن كريم كه عربي فصيح است، در نوع مواردي كه سخن از تبديل مذموم است، كالاي ارزشمند و مهم با حرف «باء» مشخص ميشود؛ مانند: ﴿أولئك الّذين اشتروا الضللة بالهدي فما ربحت تجارتهم) 1 ﴿و من يتبدّل الكفر بالإيمان﴾؛ برخلاف گفتار و نوشتار فارسي كه «باء» بر سر كالاي بيارزش درميآيد؛ چنانكه گفته ميشود: «ايمان را به كفر تبديل كردند».
تناسب آيات
اگر مخاطبان اين آيه يهوديان باشند، چنانكه برخي شأن نزولها آن را تأييد ميكند 2 و مختار ثعلبي چنين است 3، اين آيه تتمّهاي براي آيات قبل و از آياتي است كه كارشكنيها، لجاجتها و بهانهگيريهاي اين قوم لجوج و عنود را بيان ميكند؛ چنانكه اگر مخاطبانِ آيه مؤمناني باشند كه با تحريك و تشكيك يهود، خواستههاي باطلي داشتند 4، نيز قضيه چنين است؛ زيرا در اين صورت، گرچه مخاطبهاي اين آيه مؤمناناند، ولي به نحو التزام دلالت دارد كه يهود عصر نزول قرآن، همانند اجداد بهانهگير و لجوج خود، برخي بهانهگيريها را از زبان بعضي از مسلمانان ضعيفالإيمان مطرح ميكردند؛ نيز اگر
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 16.
^ 2 – ـ تفسير برهان، ج 1، ص141.
^ 3 – ـ الكشف والبيان، ج 1، ص257.
^ 4 – ـ ر.ك: المنار، ج1، ص417.
129
`مخاطبان آيه مشركان مكه باشند از باب تشابه قلوب يهوديان و بتپرستهاست كه آنها هم درخواستهايي نامعقول يا نامقبول ارائه ميكردند؛ نظير آنچه در سوره «اسراء» 1 و سوره «فرقان» 2 آمده است و شرح آن خواهد آمد.
به هر تقدير، با عنايت به اينكه نسخ در آيات پيشين، هم شامل نسخ احكام تشريعي بود و هم شامل نسخ آيات تكويني مانند نسخ دلايل نبوّت، ارتباط و تناسب آيه مورد بحث با آيات پيشين به خوبي روشن ميشود؛ زيرا پيام آيات پيشين اين است كه اگر ما دليل و معجزهاي را تغيير ميدهيم و پيامبر كنوني را با معجزه قبلي تأييد نميكنيم، بلكه دليل و معجزه جديدي را مؤيّد پيامبر فعلي قرار ميدهيم (مانند اينكه «اژدها شدن عصا» را به «احياي مردگان» و احياي مردگان را به «فصاحت و بلاغت در كلام» تبديل ميكنيم)، يا اينكه به جهت طولاني شدن دوران فترت، معجزهاي را از ياد مردم ميبريم و آن را از تأثير مياندازيم، بدين جهت است كه با قدرت كامل و مالكيت مطلق اشيا بهتر از آن معجزه يا مانند آن را ميآوريم.
بنابراين، اگر مخاطبْ يهوديان باشند، چون نبوت را ويژه نژاد يهود ميدانستند در رسالت پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) تشكيك ميكردند و ميگفتند: اگر مدعي نبوت راست ميگويد، چرا معجزاتي همانند معجزات موسي(عليهالسلام) نميآورد؛ چنان كه در جاي ديگر آمده است: ﴿لولا أُوتي مثل ما أُوتي موسي) 3 و اگر مخاطبْ مؤمنان باشند، با تحريك يهوديان عصر نزول قرآن، چنين خواستههايي را ابراز ميكردند و از رسول مكرّم، آوردن معجزهاي همانند
^ 1 – ـ آيات 90 ـ 93.
^ 2 – ـ آيه 21.
^ 3 – ـ سوره قصص، آيه 48.
130
معجزات انبياي سلف را خواستار بودند.
به هر تقدير، گويا مفاد آيات 106 ـ 108 اين است كه قدرت خداي سبحان به نوع خاصّي از آيات و معجزات محدود نيست و دليل و حجّت بر نبوّت نيز در معجزات سابق محصور نيست؛ خداوند ميتواند معجزاتي بهتر از معجزات موسي، يا مانند آن را بياورد. اينكه معجزات ارائه شده، شما را قانع نميسازد و در پي ارائه معجزاتي همانند معجزات موسي(عليهالسلام) هستيد، نه بدين جهت است كه حقيقتاً در پي يافتنِ دين حقّ هستيد، بلكه همانند بنياسرائيل زمان موسي (عليهالسلام) كه به معجزات موجود، قانع نبوده، خواستههايي همانند رؤيت آشكاراي خدا داشتند؛ ﴿حتّي نري الله جهرة) 1 يا همانند آل فرعون كه نُه آيه بيّنه بر آنان نازل شد و معجزات جديدتري را خواستار شدند، شما نيز بهانهجويي كرده، آيات جديدي را پيشنهاد ميكنيد. اين تفنّنطلبي و عدم ايمان به رسول گرامي، از قبيل تبديل ايمان به كفر و گم كردن راه راست است؛ ﴿ومن يتبدّل الكفر بالإيمان فقد ضلّ سواء السبيل﴾.
سواء: كلمه سواء در آيه مورد بحث، به معناي ميانه نيست، بلكه به معناي ميان و وسط است؛ همچنين در آيه ﴿واهدنا إلي سواء الصراط)2 كه اثر مثبت را به همراه دارد و در آيه ﴿فاطّلع فرآه في سواء الجحيم) 3 و ﴿خذوه فاعتلوه إلي سواء الجيحم) 4 سرّ اينكه تبديل ايمان به كفر، مايه انتقال از ميان صراط مستقيم به ميان دوزخ ميشود اين است كه غير از حق چيزي جز
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 55.
^ 2 – ـ سوره ص، آيه 22.
^ 3 – ـ سوره صافات، آيه 55.
^ 4 – ـ سوره دخان، آيه 47.
131
ضلالت نيست؛ ﴿فما ذا بعد الحق إلاّ الضلال) 1 ازاينرو حضرت امير مؤمنان(عليهالسلام) فرمود: «اليمين والشمال مضلّة والطريق الوسطي هي الجادّة» 2
درخواستهاي مذموم
قرآن كريم اصل سؤال و درخواست از خدا و اولياي الهي را مطرح و جامعه بشري را به آن تشويق كرده است، ليكن چون سؤال به دو قسم ممدوح و مذموم تقسيم ميشود، در برخي آيات، مانند آيه مورد بحث، انسان را با استفهام توبيخي از سؤال مذموم، يعني درخواست نامعقول برحذر داشته است.
مسلمانان نوپا يا يهوديان كهنهكار و معاصر رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا مشركان حجاز سؤالها و درخواستهاي متنوّعي از آن حضرت داشتند 3 كه خداوند در آيه مورد بحث كه صدر آن توبيخ و ذيل آن تكفير و تضليل است، ضمن تنظير آن به درخواستهاي مذموم يهوديان معاصرِ حضرت موسي(عليهالسلام) مخاطبان قرآن را از آنگونه سؤال و درخواست عنادآميز برحذر ميدارد 4.
برخي سؤالها و درخواستهاي آنان از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) چنين بود:
^ 1 – ـ سوره يونس، آيه 32.
^ 2 – ـ نهجالبلاغه، خطبه 16.
^ 3 – ـ چون در تبيين مخاطب اصلي وجوهي گفته شده، در تبيين «رسولكم»، يعني مخاطبي كه رسول به آن اضافه شده، چند وجه محتمل است؛ مقصود از «رسولكم» يا رسولي است كه شما رسالت او را پذيرفتهايد؛ اگر سؤالكنندگان مسلمانان باشند، يا رسولي است كه به سوي شما آمده است، اگر سؤالكنندگان مشركان يا يهوديان باشند.
^ 4 – ـ برخي مسلمانان نوپا از پيامبر ميخواستند براي آنان خداي ديدني قرار دهد؛ چنانكه مشركان درخت مقدسي را ميپرستيدند و خرما و ساير خوراكيهاي خود را براي تبرّك به شاخههاي آن ميآويختند (مجمعالبيان، مج21، ص351). در اينحال سؤال اينگروه به ظاهر مسلمان، همسان سؤالهاي كفرآلود بنياسرائيل از حضرت موساي كليم بود.
132
1. پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كتابي مدوّن از جانب خدا بياورد. خداي سبحان پاسخ ميدهد: اگر مكتوبي نوشته بر كاغذ، بر پيامبر نازل ميكرديم و آنان با دستهاي خود آن را لمس ميكردند، قطعاً كافران آن را سحري آشكار معرفي ميكردند؛ ﴿و لو نزّلنا عليك كِتباً في قرطاسٍ فلمسوه بأيديهم لقال الّذين كفروا إن هذا إلاّ سحر مبين) 1
2. فرشته [اي ديدني و محسوس با حواس ظاهري] بر پيامبر نازل شود. خداي سبحان پاسخ ميدهد: اگر فرشتهاي فرود ميآورديم قطعاً كار آنان تمام شده بود و مهلت نمييافتند و اگر پيامبر رافرشتهاي قرار ميداديم حتماً وي را به صورت مردي درميآورديم و امر را همچنان بر آنان مشتبه ميساختيم؛ ﴿و قالوا لولا أنزل عليه ملك و لو أنزلنا ملكاً لقضي الأمر ثمّ لاينظرون٭ و لو جعلنه ملكاً لجعلنه رجلاً و للبسنا عليهم ما يلبِسون) 2
3. رسول خدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از زمين چشمهاي براي آنان بجوشاند تا به او ايمان آورند؛ ﴿و قالوا لن نؤمن لك حتّي تفجر لنا من الأرض ينبوعاً) 3
4. پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) باغي از درختان خرما و انگور داشته باشد و آن حضرت از ميان آنها جويبارها روان سازد؛ ﴿أو تكون لك جنّة من نخيل و عِنب فتفجّر الأنهار خللها تفجيراً) 4
^ 1 – ـ سوره انعام، آيه 7. اين آيه گرچه به طور مستقيم از سؤال وهنآلود و درخواست عنادآميز بتپرستان حكايتي ندارد، ولي فضاي فكري مشركان مكه همين بود كه بازگو شد.
^ 2 – ـ سوره انعام، آيات 8 ـ 9.
^ 3 – ـ سوره اسراء، آيه 90. در اين سوره خواستههاي آنان به صورتي مبسوطاتر بيان شده است.
^ 4 – ـ سوره اسراء، آيه 91.
133
5. پيامبر، آسمان را پاره پاره بر سر آنان فرو اندازد؛ ﴿أو تسقط السماء كما زعمت علينا كِسَفاً… ) 1
6. رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) خدا و فرشتگان را حاضر كرده، به آنان نشان دهد؛ ﴿… أو تأتي بالله و الملائكة قبيلاً) 2
7. رسول خدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) خانهاي زرّين داشته باشد؛ ﴿أو يكون لك بيت من زخرف) 3
8. پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به آسمان بالا رود و ميگفتند: به بالا رفتن تو اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابي (محسوس) نازل كني كه آن را بخوانيم؛ ﴿أو ترقي في السماء ولن نؤمن لرقيّك حتي تُنزّل علينا كتباً نقرؤه… ) 4
خداي سبحان در پاسخ درخواستهاي عنادآميز آنان به پيامبر رهنمود ميدهد تا به آنان بگويد: تحقق معجزه، ملعبه درخواست شما نيست تا هر روز پيشنهاد نامقبول يا نامعقولي ارائه دهيد، بلكه زمام معجزه به دست خداست و پيامبران نيز با اذن الهي معجزه ميآورند؛ ﴿قل سبحان ربّي هل كنت إلّابشراً رسولاً) 5
9. درباره درخواست عنادآميز اهل كتاب از پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نيز آمده است: ﴿يسئلك أهل الكتاب أن تنزّل عليهم كتاباً من السماء فقد سألوا موسي أكبر من ذلك فقالوا أرنا الله جهرةً… ) 6 آنان ميخواستند پيامبر كتاب مدوّني از آسمان
^ 1 – ـ سوره اسراء، آيه 92.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ سوره اسراء، آيه 93.
^ 4 – ـ همان.
^ 5 – ـ همان.
^ 6 – ـ سوره نساء، 153.
134
برايشان فرود آورد 1 .
10. در سوره مباركه «مائده» نيز سؤال مؤمنان مطرح شده و از سؤالي كه فرجام سوء دارد نهي شده است؛ ﴿يا أيها الذين ءَامنوا لاتسئلوا عن أشياء إن تُبْدَ لكم تسؤكم وإن تسئلوا عنها حين ينزّل القرءان تبدَ لكم عفا الله عنها والله غفور حليم) 2 در اين آيه مورد سؤال مشخص نشده، ولي نشان ميدهد كه سؤال عنادآميز بوده است. روشن شدن مورد سؤال به مصلحت سؤالكنندگان نبود؛ زيرا برخي امور، مكتوم ماندن آنها به صواب نزديكتر است.
آيه مورد بحث، ظهور روشني در هيچ يك از سؤالهاي مطرح شده ندارد و آيات متضمن سؤالها نيز در اين جهت ظهوري ندارد تا بتوان آيه مورد بحث را بر آن تطبيق كرد، بلكه استفاده تحقّق درخواست نامعقول از آيه مورد بحث دشوار است؛ زيرا در آيه فقط از اراده سؤال سخن به ميان آمده نه خود سؤال، ولي از احاديث مربوط به آيه مورد بحث به خوبي معلوم ميشود كه درخواست ناروايي صورت پذيرفته است.
تذكّر: آنچه از سياق آيات ﴿ألم تعلم) 3 تا ﴿أمْ تريدون﴾ برميآيد اين است كه آيا نميدانيد… يا ميدانيد و اراده كار ناصواب داريد؟ يعني يا انديشه شما خطاست، يا انگيزه شما باطل است.
وجه مجهول بودن «سُئل»
سؤال گاهي به معناي توبيخ و اعتراض و بازخواست است نه خواستن؛ هرچند
^ 1 – ـ تعبير «أكبر» در اين آيه، از اين قبيل است كه گفته ميشود: شرك از اكبر كباير است.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 101.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيات 106 ـ 108.
135
براي مجموع سؤالها ميتوان جامع انتزاعي ترسيم كرد. سؤال توبيخي نظير آنچه در آيه ﴿و قِفُوهُم إنّهم مسئولون) 1 مطرح است و چنين سؤالي نسبت به خداوند سبحان منتفي است؛ ﴿لا يسئل عما يفعل وهم يُسئلون) 2 گاهي اصل مطلب مورد سؤال معقول و مقبول است، ليكن كيفيت سؤال مذموم است؛ مانند سؤال تعنّتي نه تفقّهي و پرسيدن استهزايي نه استفهامي. گاهي، هم مورد سؤال معقول و مقبول است و هم نحوه آن محمود و ممدوح؛ مانند درخواست برهان بر صحت دعوت و صدق دعوي؛ مثلاً طلب معجزه از مدّعي نبوّت، و گاهي حكمت و رمز كاري مورد سؤال استفهامي قرار ميگيرد كه كاملاً درست است؛ مانند سؤال ملائكه از راز خلافت آدم(عليهالسلام).
آنچه از آيه مورد بحث برميآيد اين است كه سؤالي كه ممكن بود طرح شود از سنخ سؤالهاي مذمومي بود كه يهوديان عنود از حضرت كليم داشتند 3 ، يا از قبيل درخواستهاي مشئومي بود كه درباريان فرعون ارائه ميكردند. قرآن حكيم براي تعميم سؤالهاي مذموم و نيز براي اشاره به اينكه سائلان چنان مطالب مذمومي خواه يهوديان افراطي بنياسرائيل باشند و خواه درباريان ملحد فرعون،
^ 1 – ـ سوره صافات، آيه 24.
^ 2 – ـ سوره انبياء، آيه 23.
^ 3 – ـ با اين تفاوت كه اگر سؤال از ناحيه مسلمانان نوپا بوده، سؤالي همراه با حفظ توحيد بوده؛ در برابر سؤال بنياسرائيل از موسي(عليهالسلام) كه با توحيد سازگار نبوده است؛ زيرا از آن حضرت تجسّم خدا را طلب كردند؛ «فقد سألوا موسي أكبر من ذلك فقالوا أرنا الله جهرةً… » (سوره نساء، آيه 153)، «لن نؤمن لك حتي نري الله جهرةً» (سوره بقره، آيه 55)، «وجاوزنا ببنيسرائيل البحر فأتوا علي قوم يعكفون علي أصنام لهم قالوا يا موسي اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون» (سوره اعراف، آيه 138)؛ آنان با اينكه معجزات گوناگون موسوي مانند عبور خود از دريا و گرفتار شدن فرعونيان در امواج نيل را مشاهده كردند، از موسي(عليهالسلام) خداي ديدني و تجويز بتپرستي را خواستند.
136
شايسته نام بردن و اينكه زبان به نام آنها آلوده شود نيستند، فعل را مجهول آورد؛ ﴿كما سئل موسي﴾ لازم است عنايت شود كه درخواست معجزه يا برهان حق است و چنين سؤالي محمود است، ليكن بعد از اجابت و تحقق جواب اعجازآميز اگر مجدداً مطرح گردد معلوم ميشود درخواستكننده، پژوهشگر حق نيست، بلكه مأمور فتنه و اجير اقتراح تعجيزي است. پاسخ خداي سبحان درباره اين گروه آشوبطلب اين است: ﴿وما منعنا أن نُرسِلَ بالايات إلّا أن كذّب بها الأولون) 1 يعني سرّ نفرستادن معجزات ديگر همانا اين است كه گذشتگان از اينان آيات پيشين را تكذيب كردند.
تبديل ايمان به كفر
سؤالهاي عنادآميز امتهاي گذشته آنان را به كفر كشانيد؛ ﴿يا أيها الذين ءَامنوا لاتسئلوا عن أشياء إن تبد لكم تسؤكم وإن تسئلوا عنها حين ينزّل القران… ٭ قد سألها قوم من قبلكم ثم أصبحوا بها كافرين) 2
در آيه مورد بحث، خداي سبحان نسبت به اراده سؤالهاي عنادآميز هشدار ميدهد و آن را تبديل ايمان به كفر ميداند. آنانكه ايمان را بدهند و كفر بستانند از ﴿سواء السبيل﴾ كه همان سبيل مستوي و صراط مستقيم است منحرف شده و آن را گم كردهاند و كسي كه راه مستوي را گم كند به بيراههروي و ضلالت گرفتار ميشود. لازم است عنايت شود كه آيه مورد بحث از فعليت سؤال سخن به ميان نياورده، بلكه لازم معناي آيه اين است كه برخي در معرض سؤال وهنآلودند. آنگاه به صورت روشن حكم آن را كه تبديل ايمان به كفر
^ 1 – ـ سوره اسراء، آيه 59.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيات 102 ـ 102.
137
است، بيان ميفرمايد.
معناي تبديل طبق وجوه سهگانه در تعيين مخاطب (يهوديان، مسلمانان، مشركان) و نيز وجوه متعدد در توضيح ﴿رسولكم﴾ گونهگون است.
اگر سؤالكنندگان مسلمانان باشند، هشدار آيه اين است كه مراقب باشيد پس از ايمانْ كافر نشويد، و اگر مشركان حجاز يا يهوديان باشند، آيه بدينمعناست كه بقاي بر كفر را بر گرايش به اسلام ترجيح ندهيد. مراد از تبديل نيز، اگر سؤالكننده مسلمانان باشند،همان فروختن ايمان و خريدن كفر است. اما اگر مشركان يا يهوديان باشند،هرچند به لحاظ فعلي بيع نيست؛زيرا آنان مخيّر بودند بر كفر بمانند يا رسالت پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را بپذيرند كه آنان بقاي بر كفر را بر ايمان به رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ترجيح دادند و از اين جهت به لحاظ كنوني بيع نيست، بلكه مطلق تبديل است، ليكن اين گروه سرمايه فطري و نيز كالاي گرانبهاي الهام الهي را كه از آيه ﴿ونفس وما سوّاها٭ فألهمها فجورها و تقواها) 1 استفاده ميشود، به كفر فروختند و به آن مبدّل كردند؛ بنابراين، كار آنان نيز به لحاظ فطرت و الهام دروني بيع است و كلمه تبديل جامع عنوان بيع فعلي و بيع غيرفعلي است؛ ازاينرو در آيه مورد بحث ذكر شده است.
اشارات و لطايف
1. سؤال و درخواست از خدا و اولياي الهي
قرآن كريم در زمينه درخواست، سه اصل را به جامعه انساني آموزش ميدهد:
الف. اصل سؤال و درخواست از درگاه الهي يا از اولياي حق، مطلوب و
^ 1 – ـ سوره شمس، آيات 7 ـ 8.
138
مورد تشويق است؛ ﴿و سئلوا الله من فضله) 1 ﴿فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون) 2 در اين جهت فرقي بين سؤال عيني و علمي نيست؛ گاهي از خداي سبحان شرح صدر، سعه رزق و…، درخواست ميشود و گاهي مزيد علم. اولياي الهي نيز از آن جهت كه مظاهر اسماي حسناي خدا هستند، هم شفيع درخواستهاي عينياند و هم وسيله تقاضاهاي علمي.
ب. وعده اجابت خواستهها از خداوند قطعي است؛ ممكن نيست خدا دَرِ درخواست را بر روي بندگان خود بگشايد و دَرِ اجابت را بر روي آنان ببندد. اعلام باز بودن باب اجابت، گاهي به دلالت مطابقه است، مانند: ﴿و إذا سألك عبادي عنّي فإنّي قريب أُجيب دعوة الداع إذا دعان… ) 3 و گاهي به دلالت التزام، مانند: ﴿و سئلوا الله من فضله﴾ كه به نحو مطابقه دستور سؤال و به نحو التزام، وعده اجابت است.
يكي از اوصاف خدا اين است كه هيچگاه سائل او محروم باز نميگردد؛ «يا من لا يُردّ سائله» 4 ممكن نيست خدا به سائل خود هيچ چيزي ندهد؛ گرچه ممكن است تأمين عين خواسته دعاكننده، به مصلحت وي نباشد و خداي ارحم الراحمين كه برابر با حكمت مطلق و رحمت فراگير عمل ميكند، به جاي اعطاي خواسته او كه صلاح نيست، گناهي از گناهان او را ببخشد، و اگر داعي گناهي ندارد درجهاي بر درجاتش بيفزايد؛ بنابراين، هيچ دعايي بدون اجابت نيست و ازاينرو در آداب دعا آمده است كه پس از نيايش
^ 1 – ـ سوره نساء، آيه 32.
^ 2 – ـ سوره نحل، آيه 43؛ سوره انبياء، آيه 7.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 186.
^ 4 – ـ بحار الأنوار، ج91، ص145؛ مفاتيح الجنان، مناجات خمسة عشر، مناجات الراجين.
139
دستهايي كه براي درخواست از خدا گشوده و بلند شده، بر چهره بكشيد؛ زيرا چنين دستي هرگز تهي و بيبهره باز نميگردد 1 .
در برخي ادعيه ماه رجب آمده است: «لكلّ مسئلة منك سمع حاضر و جواب عتيد» 2 براي هر خواستهاي از سائلانِ درگاه حق، جواب نقد و آمادهاي فراهم است.
تذكّر: آيات قرآن حكيم كه درباره اجابت درخواست بندگان نازل شده برخي مطلق است؛ ﴿… أُجيب دعوة الداع) 3 و بعضي مقيد به مشيئت است؛ ﴿بل إيّاه تدعون فيكشف ما تدعون إليه إن شاء) 4 ذكر مشيئت در اينگونه موارد، اگر ناظر به تأكيد قدرت و حصر اقتدار براي خداوند باشد، مانع استدلال به اطلاق طايفه آيه اوّل نيست، و اگر ذكر مشيئت مايه تقييد اطلاق باشد، چون خداي حكيم همه ارادههاي او حكيمانه است و هرگز توسل به دعا توان تغيير مسير حكمت و مصلحتخواهي او را ندارد؛ «يا مَن لاتُبَدِّل حكمتَه الوسائل» 5 ميتوان گروه دوم از آيات قرآني را مُقيِّد اطلاق طايفه اوّل دانست.
ج. هرگز نبايد بر عطاي الهي به ديگران حسد ورزيد؛ ﴿أم يحسدون الناسَ علي ما ءَاتيهم الله من فضله) 6 ﴿ودّ كثير من أهل الكتاب لو يردّونكم من بعد إيمانكم كفّاراً حسداً من عند أنفسهم) 7 زيرا همواره دَرِ درخواست و
^ 1 – ـ بحار الأنوار، ج83، ص201؛ فلاح السائل، ص187.
^ 2 – ـ مفاتيح الجنان، دعاي روز اوّل ماه رجب.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 186.
^ 4 – ـ سوره انعام، آيه 41.
^ 5 – ـ صحيفه سجاديه، دعاي 39.
^ 6 – ـ سوره نساء، آيه 54.
^ 7 – ـ سوره بقره، آيه 109.
140
بازدیدها: 113