اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ والحُرُمتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم واتَّقوا اللّهَ واعلَموا اَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقین (۱۹۴)
گزیده تفسیر
قصاص، در همه عرصههای حقوقی از اصول پذیرفته شده قرآن است. براساس این اصل، هرگونه حق تضییع شدهای، اعمّ از جان، مال، آبرو و حیثیت اجتماعی، سیاسی و حقوقی میتواند مورد قصاص قرار گیرد، مگر تقیید یا تخصیصی وارد شود.
در عرصه حرمتشکنیها اگر مشرکان و کافران با جنگ افروزی در ماه حرام (که جنگ در آن حرام است) یا در حرم و مسجدحرام یا در حال احرام، یا هر زمان و مکان مقدس دیگر، حرمتها را شکستند، مسلمانان نیز میتوانند مقابلهبه مثل کنند و در همان حال یا زمان و مکان با آنان بجنگند. از این فراتر هر کس به هرگونه بر مسلمانان تجاوزی رواداشت آنان نیز میتوانند به همانگونه به مقابله با او برخیزند، زیرا ستمپذیری مانند ستمگری نارواست. در روا بودن این مقابله به مثل، هیچ فرقی بین زمان و زمین و زبان نیست، هرچند
۶۴۲
مقصود از اعتدای به مثل، مقابله در اصل مطلب است؛ نه در ابزار و وسایل؛ تنها در اصل جنس و مقدار بین کیفر و ظلم ابتدایی تماثل برقرار است و از همینرو اتصاف این کیفر عادلانه به «مثل»، مجاز است.
باید در همه امور و در قصاص نیز تقوای الهی را رعایت کرد که خدای سبحان با تقواپیشگان است و همواره با معیّت خصوصی رحیمانه، آنان را در حمایت خاص خود دارد.
تفسیر
مفردات
الحرمات: «حُرُمات» جمع حرمت است؛ نظیر ظُلُمات که جمع ظلمت، و حُجُرات که جمع حجره است. اگر الف و لام ﴿الْحُرُمَت﴾ برای عهد باشد مصداق آن حرمتِ ماه حرام، حَرَم، مسجدحرام و حال احرام است، و اگر جنس یا استغراق باشد همه حرمتهای حقوقی و نظیر آنرا شامل میشود.
اعتدی: برخی عداء و اعتداء را همسان و برخی اعتداء را مبالغه در عداء میدانند؛ نظیر قدرت و اقتدار ۱٫
تناسب آیات
این آیه بیان میکند که حکم مذکور در آیات قبل، یعنی اذن جنگ بلکه وجوب نبرد با کافران، تشریع قصاص در جنگ و کشتن و مقابله به مثل با کافران است ۲ ، افزون بر اینکه چون خدای متعالی نبرد دفاعی را در همه مکانها حتی در
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۵۱٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج۲، ص۶۰ ۶۱٫
۶۴۳
حرم مباح اعلام کرد و نبرد در ماههای حرام نزد آنها سخت ناروا و بدین سبب آن حکم برای ایشان سؤال برانگیز بود، خداوند سبحان در آیه مورد بحث با اشاره به حوادث گذشته و آینده در عمره حدیبیه و عمرهالقضاء که هر دو در ماه حرام، یعنی ذیقعده سالهای ششم و هفتم هجری بود، به گونهای عام فرمود: ﴿اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ… ) ۱ یعنی آنچه شما میکنید قصاص آن چیزهایی است که آنها کردند.
٭ ٭ ٭
ماههای حرام
ماههای حرام، از دوازده ماهی که سال قمری به آن تقسیم میشود: ﴿اِنَّ عِدَّهَ الشُّهورِ عِندَ اللّهِ اثنا عَشَرَ شَهرًا) ۲ چهارتاست: ﴿مِنها اَربَعَهٌ حُرُم) ۳ در این آیه اجمالاً از ماههای حرام بدون بردن نام آنها یاد شده است؛ ولی بر اساس سنت متواتر و اتفاق شیعه و سنی، این چهار ماه یکی فرد و آن رجب است و بقیه متصلاند و آن ذیقعده، ذیحجّه و محرّم است ۴٫ حرمت جنگ در این چهار ماه در این آیه آمده است: ﴿یَسَلونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وصَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ وکُفرٌ بِه) ۵
اتصاف «شهر» به «حرام»، مانند اتصاف بلد به حرام… برای آن است که
^ ۱ – ـ نظم الدرر، ج۱، ص۳۶۶٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۳۶٫
^ ۳ – ـ همان.
^ ۴ – ـ مجمع البیان، ج۳ ۴، ص۴۲ ۴۳؛ جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۵۷ ۱۵۸٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۷٫
۶۴۴
جنگ در آن حرام است، چنان که اتصاف ذیقعده به این وصف برای آن است که این ماه وقت قعود از نبرد است؛ نه قیام به جنگ ۱٫ حرمت جنگ در شهر حرام، همچون حرمت کعبه و مسجدحرام، میراثی است که از عصر حضرت ابراهیم(علیهالسلام) بر جای مانده است.
محورهای قصاص
قصاص و مقابله به مثل، از اصول مسلّم قرآنی است و تعبیر ﴿ولَکُم فِیالقِصاصِ حَیوهٌ یاُولِی الاَلببِ) ۲ بیانگر اهمیت ویژه این حکم حیاتبخش است.
آیه مورد بحث، برای این اصلْ سه محور را بیان میکند:
۱٫ ماه حرام: ﴿اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرام﴾؛ چنانچه مشرکان و بیگانگان حرمتِ ماه حرام را شکستند و با مسلمانان جنگیدند، آنها نیز میتوانند قصاص کنند و در ماه حرام با دشمنان اسلام بجنگند و از مکتب و جان و مال خویش دفاع کنند، زیرا در تزاحم شکسته شدن حرمت ماه حرام و حفظ حرمت اسلام، از باب تقدیم اهمّ بر مهمّ، حفظ حرمت اسلام مقدم است.
۲٫ حرمتها: ﴿والحُرُمتُ قِصاصٌ﴾؛ شکسته شدن حرمت ماه حرام، بلکه همه حرمتها و مقدّسات دینی، مانند مسجدحرام، مکه و حرم و حالت احرام ۳ ، قصاص دارد، بنابراین اگر هر یک از حرمتها به دست مشرکان نقض
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۴۹٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۷۹٫
^ ۳ – ـ حرمت حال احرام، با نهی از جدال و جنگ در حج: «ولاجِدالَ فِی الحَجّ» (سوره بقره، آیه ۱۹۷) بیان شده است.
۶۴۵
شود، رعایت آن در همان مقطع بر مسلمانان نیز لازم نیست و قصاص در آن رواست، چنان که درباره مسجدحرام فرمود: ﴿ولاتُقتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ حَتّی یُقتِلوکُم فیهِ فَاِن قتَلوکُم فَاقتُلوهُم) ۱ غرض آنکه تعبیر ﴿اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرام﴾ نظیر تعبیر ﴿النَّفسَ بِالنَّفس) ۲ است که اصل قصاص و تماثل آن را به همراه دارد و به عنوان تمثیل یاد شده؛ نه تعیین، زیرا قصاص در بسیاری از حرمتهاست و ترکیب اَدَبی اینگونه از جملهها شبیه به هم است.
عصاره ﴿والحُرُمتُ قِصاص﴾ اوّلاً تحلیل به «الحرام بالحرام» یا «الحرمه بالحرمه» است. ثانیاً «الحرب بالحرب»، «القتل بالقتل»، «الضرب بالضرب» و… است. ثالثاً آنچه درباره نقض عهد و نکث پیمان وارد شده: ﴿… واِمّا تَخافَنَّ مِن قَومٍ خِیانَهً فَانبِذ اِلَیهِم عَلی سَواء) ۳ از همین قبیل است.
سرّ تعبیر به جمع، یعنی واژه «حُرُمات» آن است که در جریان حُدَیْبیّه چند حرمت نقض شد؛ یعنی حرمت حرم و حرمت ماه حرام و حرمت احرام رعایت نشد ۴٫ طبق روایات ناظر به شأن نزول این آیه، مشرکان در ماه ذیقعده سال ششم هجرت، پیامبر و اصحاب وی را که عازم مناسک حرم بودند از آن بازداشتند ۵٫ خداوند به پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) وعده داد که سال بعد در همین ماه به مسجدحرام میرود و مناسک را انجام میدهد وچون مشرکان افتخار میکردند که پیامبر را بازداشتهاند، این آیه نازل شد: ﴿اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ) ۶ تا
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۱٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۴۵٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۵۸٫
^ ۴ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۴۵٫
^ ۵ – ـ اسباب نزول القرآن، ص۵۸؛ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۱۴٫
^ ۶ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۴٫
۶۴۶
تأیید اسلام و نصرت پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مؤمنان شود.
۳٫ قصاص در همه شئون: ﴿فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم﴾؛ خدای سبحان در این بخش به صورت کلیتر میفرماید: هرکس هرگونه تعدّی را بر شما روا داشت، میتوانید به مثل آن مقابله کنید. این حکم به ماه حرام یا حرمتها اختصاص ندارد، بلکه مطلق است، مگر دلیلی خاص مانع از قصاص شود؛ نظیر قذف.
استاد علامه طباطبایی(قدسسرّه) درباره ارتباط سه جمله یاد شده از آیه با یکدیگر، میفرماید:
هر یک از بخشهای دوم و سوم این آیه دلیل بخش قبلی است؛ بدین گونه که خدای سبحان قصاص در ماه حرام را تشریع کرده بدان سبب که قصاص را در همه حرمتها تشریع کرده است و علت تشریع قصاص در همه حرمتها نیز آن است که جواز مقابله به مثل در تمام شئون را تشریع کرده است ۱٫
لازم است عنایت شود، همانطور که قبلاً اشاره شد، اگر الف و لام ﴿الحُرُمت﴾ برای جنس یا استغراق باشد نمیتوان آن را معلول و حکم بعدی را که از ﴿فَمَنِ اعتَدی﴾ بر میآید علت قرار داد، بلکه احتمال عکس آن راجح به نظر میرسد؛ یعنی در همه حرمتهای الهی و حقوقی قصاص راه دارد، پس طبق این اصل مطلبی را میتوان بر آن متفرع کرد و آن اینکه اگر کسی بر شما تعدّی روا داشت شما هم مقابله به مثل کنید، چنان که ظاهر حرف تفریع، یعنی کلمه «فاء» در ﴿فَمَنِ اعتَدی﴾ همین است.
^ ۱ – ـ المیزان ، ج ۲، ص ۶۳٫
۶۴۷
در این اصل هیچ فرقی بین زمان و زمین و زبان نیست؛ یعنی اگر تعهد کوتاه مدت یا میان مدت یا بلند مدّت امّت اسلامی نقض شد و اینان مورد اعتدا قرار گرفتند میتوانند مقابله به مثل کنند؛ همچنین اگر تعهد محلّی، منطقهای یا بینالمللی آنان مورد اعتدا واقع شد میتوانند قصاص کنند و اگر اهل فرهنگ و زبان خودی یا نزدیک به خودی یا اهل زبان دور تعدّی کردند اعتدای به مثل برای اینان رواست. آنچه در ثنایای تفسیر روشن شد این است که امر ﴿فاعتَدوا عَلَیه﴾ چون ترخیص در مقام توهّم حظر است بیش از جواز را نمیرساند و هرگز نمیتوان از این امر، فرمان لزومی را استظهار کرد. البته گاهی طبق دلیل خاص انتقام واجب و مقابله به مثل ضروری میشود.
تذکّر: طبری و مانند وی آیه مورد بحث را منسوخ به آیه ﴿وقتِلوا المُشرِکینَ کافَّه) ۱ میدانند ۲ ؛ لیکن همانطور که قبلاً هم بیان شد هیچگونه نسخی در این بخش از آیات راه ندارد.
گستره قصاص
اطلاق حکم مقابله به مثل، در مواردی با دلیل خاص تقیید شده است؛ مثلاً در «عِرض» (آبرو)، «شتم» (بدگویی) و «قذف» (نسبت ناروا) قصاص نیست. این موارد، نسبت به تعدّی جانی و مالی تخصصاً و نسبت به اصل کلی تعدّی و حرمتشکنی، چنان که گذشت، تخصیصاً خارجاند، زیرا هرگونه حق تضییع شدهای، اعم از جان، مال، آبرو و حیثیت اجتماعی، سیاسی و حقوقی میتواند مورد قصاص قرار گیرد، مگر تقیید یا تخصیصی وارد شود.
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۳۶٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۲۶۳٫
۶۴۸
اسلام ظلم و سلطه پذیری را روا نمیداند و ستمپذیر متعمّد را مانند ستمگر مقصّر میشمرد؛ ولی در همه موارد اجازه قصاص نمیدهد، بلکه در برخی موارد باید به محکمه شرعی رفت و مطالبه حق کرد.
در تفسیر المنار آمده است:
حکم قصاص و مقابله به مثل درباره بمبها و توپهای آتشزا و حاوی گازهای سمّی نیز جاری است، پس اگر بیگانگان اینگونه سلاحها را به کار گرفتند، مسلمانان نیز باید با همین سلاحها مقابله به مثل کنند، وگرنه حکمت تشریع جنگ که دفع ظلم و دشمنی، فتنه، قهر و غلبه و تثبیت حریت، امنیت، عدالت و احسان است، از بین میرود ۱٫
تذکّر: استفاده از سلاحهای شیمیایی ابتدائاً حرام است و در مورد ضرورت جهت دفاع نیز لازم است از کاربرد آن در مواردی که بیگناه آسیب میبیند و کودک، زن، سالمند و سایر افراد غیر جنگجو مصدوم میشوند حتماً پرهیز شود ۲٫
عمده آن است که منظور از اعتدای به مثل، مقابله در اصل مطلب است؛ نه در ابزار و وسایل؛ یعنی اگر دشمنان اسلام با تعدّی جان عدّهای را گرفتند، مسلمانان میتوانند دفاع کنند و مهاجمان را به قتل برسانند؛ اما لازم نیست با همان وسیله نامشروع و ابزار نامعقول چنین کنند.
نکته: اعتدای مماثل با تفسیر و تبیین آن به وسیله سنّت معصومان(علیهمالسلام) معنای روشنی یافته، به طوری که اگر چیزی مِثلی بود و اتلاف شد ضَمان آن به
^ ۱ – ـ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۲۱۳٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۵، ص۲۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۶۲٫
۶۴۹
مِثْل است و اگر قِیْمی بود، نه مثلی، ضمان آن به قیمت، زیرا قیمت در قیمی همان مقابله به مثل است، چون لازم نیست که عوض و معوّض در معنا و صورت مثل هم باشند، افزون بر این در برخی از موارد اصلاً مجالی برای توهم مقابله به مثل صوری نیست. آنچه قرطبی در این باره نقل کرده قابل ذکر نیست ۱٫
تقوای نظامی و سیاسی
نفوس افراد در قبول و نکول احکام و نصایح همسان نیستند، زیرا برخی مهاجم و معتدیاند و مبادرت به ظلم و خونریزی دارند، و بعضی تابع دستور پرهیز از قتل ابتداییاند؛ ولی در قصاص جنبه اعتداء و تهاجم دارند و بیش از حد عدل انتقام میگیرند، و برخی در قصاص معتدلاند؛ ولی اهل عفو نیستند، و بعضی اهل عفو و صفحاند؛ لیکن اهل احسان نیستند. این اختلاف فاحش محصول تفاوت درجات عقل و ایمان است و آیات متنوع قرآن حکیم ناظر به تفاوت مراتب افراد است ۲٫
با توجه به نکته یاد شده، قرآن کریم همانگونه که در امور عبادی، اجتماعی و اقتصادی به تقوا سفارش میکند، در اینجا نیز میفرماید: ﴿واتَّقوا اللّهَ واعلَموا اَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقین﴾. تقوای این آیه با تقوای آیه قصاص ۳ ، وصیّت ۴ و صوم ۵ تفاوت دارد، زیرا مقصودِ آیه مورد بحث، تقوای نظامی و
^ ۱ – ـ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۳۲ ۳۳۳٫
^ ۲ – ـ ر.ک: تفسیر بیان السعاده، ج۱، ص۱۸۰٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۷۹٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۰٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۳٫
۶۵۰
سیاسی است؛ یعنی مسلمانان باید در جبهه جنگ و تصمیمگیریها و تبلیغات جنگی خود پرهیزگار و خدا ترس باشند.
لزوم رعایت تقوا در همه شئون زندگی، اصلی خدشه ناپذیر است و در قصاص نیز باید تقوا رعایت شود؛ که خداوند با پرهیزگاران است.
مشاکله؛ نه تخصیص
به کارگیری «اعتدا» برای بیان مقابله به مثل، با توجه به نهی از اعتدا: ﴿ولاتَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ المُعتَدین) ۱ از باب صنعت «مشاکله» است؛ نه تخصیص و تقیید، زیرا قبح ظلم و تعدّی، عقلی است و از اینرو تخصیصبردار نیست. «مشاکله» که از محسّنات معنوی در علم «بدیع» به شمار میرود، آن است که مفهومی را به لفظی غیر از لفظ خودش بیاورند، و مُصَحّح چنین تعبیری آن است که (تحقیقاً یا تقدیراً) در مصاحبت آن لفظ دیگر قرار گرفته است؛ مثلاً در آیه مورد بحث، مفهومِ مقابله به مثل با تعبیر «فاعتَدوا» آمده، چون در مجاورت ﴿اعتَدی﴾ قرار گرفته است؛ نیز مانند ﴿صِبغَهَ اللّهِ ومَن اَحسَنُ مِنَ اللّهِ صِبغَهً) ۲ و ﴿ومَکَروا ومَکَرَ اللّهُ) ۳
افزون بر این، کیفر دادن بر اثر تعدّی بیگانه، در حقیقت اعتدال است؛ نه اعتدا؛ ولی چون برای ظالم ناگوار است، از باب مشاکله تعبیر به اعتدا شده است؛ نظیر﴿وجَزؤُا سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثلُها) ۴ جزای کار بد، بد نیست، بلکه کاری
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۰٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۳۸٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۵۴٫ برای توضیح بیشتر ر.ک: الاتقان، مج۳ ۴، ج۳، ص۳۲۲؛ موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۲، ص ۱۵۴۴٫
^ ۴ – ـ سوره شوری، آیه ۴۰٫
۶۵۱
نیکو و عادلانه است؛ ولی چون برای کیفر یافتگان تلخ است، از باب مشاکله به «سیئه» تعبیر شده است.
خلاصه اینکه کیفر ظلمْ عدل است که ضدّ آن است؛ نه مِثل آن، و همانطور که تعبیر از کیفر عادلانه به «اعتدا» مجاز است اتصاف آن به مثل نیز از این جهت مجاز است، مگر به لحاظ اصل جنس و مقدار که فقط در این امور بین کیفر و ظلم ابتدایی تماثل برقرار است ۱٫
تذکّر: برخی که مجاز را در قرآن روا نمیدانند مکافات را اعتدای حلال میپندارند، چنان که مجاز را در کلام عرب کذب حلال میدانند. کسی که مجاز را در قرآن روا میداند اعتدای مأخوذ در آیه را مجاز میداند ۲٫
معیّت و همراهی خاص
معیّت خدا با متقیان ﴿واعلَموا اَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقین﴾ همراهی مخصوصی است. «معیّت» در فرهنگ قرآن سه گونه است:
۱٫ معیّت عمومی که معیّت قیّومی است: ﴿وهُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم) ۳ خدای سبحان با همگان و در همه جا هست.
۲٫ معیّت خصوصی قهارانه، جلالیّه و منتقمانه؛ خدا با عاملان هر توطئه، مخفیکاری و شبنشینیهای خدا ناپسندانه همراه است تا آنان را بگیرد: ﴿یَستَخفونَ مِنَ النّاسِ ولایَستَخفونَ مِنَ اللّهِ وهُوَ مَعَهُم اِذ یُبَیِّتونَ ما لایَرضی مِنَ القَولِ) ۴ در مواردی خدا دستِ افتادگان را میگیرد و در پارهای
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۵۰ ۱۵۱٫
^ ۲ – ـ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۳۲٫
^ ۳ – ـ سوره حدید، آیه ۴٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۱۰۸٫
۶۵۲
دستِ دست درازها را می بُرد.
۳٫ معیت خصوصی رحیمانه که همراهی شرفبار و تأیید کننده و مخصوص انبیا و اولیا و متقیان است؛ نظیر آیه مورد بحث و گفته پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم): ﴿اِنَّ اللّهَ مَعَنا) ۱ و سخن موسای کلیم که میان آتش ارتش جرّار فرعون و دریا گفت: ﴿اِنَّ مَعِی رَبّی سَیَهدین) ۲ تفاوت این دو آیه از نظر کاربرد اسم جلاله و غیر آن و نیز تقدیم و تأخیر نام خدا بر «مع» به اجمال این است که در سخن حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کلمه «الله» ذکر شده که به احتمال قوی اسم اعظم است و مقدّم بر نام و ضمیر متکلّم معالغیر واقع شده و در سخن موسای کلیم(علیهالسلام) کلمه «ربّ» ذکر شده؛ نه واژه «الله»، و ضمیر متکلّم وحده هم بر اسم خدا (ربّ) مقدم شده است.
لازم است عنایت شود که معیّت عمومی همراه با هشدار است تا انسان گفتار و کردارش را پیراسته کند؛ ولی معیّت خاص بیشتر با یاری حق همراه است تا انسان پرهیزگار بداند هرگز تنها نیست و خداوند او را یاری میکند.
بحث روایی
۱٫ حکم قتال در ماه حرام
عن محمّد بن سنان عن العلا بن الفضیل قال: سألته عن المشرکین أیبتدئهم
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۴۰٫ با عنایت به اینکه همه آثار رحمت ویژه الهی در جریان غار، مخصوص رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود و مصاحب او هیچ سهمی در آن نداشت، زیرا همه ضمیرهای بیانگر رحمت در این آیه مفرد است: «فَاَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ واَیَّدَه… » و هیچکدام تثنیه نیست، کرامتی برای یار غار ثابت نمیشود.
^ ۲ – ـ سوره شعراء، آیه ۶۲٫
۶۵۳
المسلمون بالقتال فی الشهر الحرام؟ فقال: «إذا کان المشرکون یبتدونهم باستحلاله ثمّ رأی المسلمون أنّهم یظهرون علیهم فیه و ذلک قول الله (عزّوجلّ): ﴿اَلشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ والحُرُمتُ قِصاصٌ﴾ و الروم فی هذا بمنزله المشرکین لأنّهم لم یعرفوا للشهر الحرام حرمه و لا حقاً فهم یبتدون بالقتال فیه و کان المشرکون یرون له حقاً و حرمه فاستحلّوه، و استحلّ منهم و أهل البغی یبتدءون بالقتال» ۱
عن جابر بن عبدالله قال: لم یکن رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یغزو فی الشهر الحرام إلاّ أن یُغزی و یغزو فإذا حضره أقام حتّی ینسلخ ۲٫
اشاره: أ. رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) هرگز حرمت شکنی نمیکرد و به عنوان توجیه وسیله برابر هدف، در ماه حرام آغاز به جنگ نمیکرد. البته در صورت حرمتشکنی بیگانگان و ضرورت دفاع و تقدیم اهمّ بر مهمّ در ماه حرام نیز دفاع را لازم میدانست.
ب. در این جهت بین مشرکان حجاز که برای ماههای حرام حکم خاص قائل بودهاند و دیگر کافران، مانند رومیها، که اصلاً برای ماههای حرام حرمتویژهای قائل نبودهاند، فرقی نیست. هر کس در این ماهها حرمت شکنی کند پاسخ خود را در همین ماهها از مسلمانان دریافت میکند، چنان که نقض حرمتهای دیگر نیز همینطور است.
۲٫ حکم قتل و حدّدر حرم و مسجد حرام
عن معاویه بن عمّار قال: سألت أبا عبدالله(علیهالسلام) عن رجل قتل رجلاً فی الحِلّ ثمّ
^ ۱ – ـ تهذیب الاَحکام، ج۶، ص۱۴۲؛ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۶ ۸۷٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۹۹٫
۶۵۴
دخل الحرم، فقال: «لایقتل و لایطعم و لایسقی و لایبایع و لایؤوی حتی یخرج من الحرم، فیقام علیه الحدّ». قلت: فما تقول فی رجل قتل فی الحرم أو سرق؟ قال(علیهالسلام): «یقام علیه الحدّ فی الحرم صاغراً، إنّه لم یر للحرم حرمه و قد قال الله (تعالی): ﴿فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم﴾ فقال: هذا هو فیالحرم فقال: ﴿فَلا عُدونَ اِلاّعَلَی الظّلِمین) ۱
اشاره: حَرَم، حصن حصین خداست، برای کسی که حرمت آن را حفظ کند و کسی که حرمت شکنی کند و در حرم به قتل و سرقت اقدام کند احترامی ندارد و تحصّن او بیاثر است.
۳٫ رعایت مثلیّت در مقابله به مثل
قال الباقر(علیهالسلام): «إنّ الله (تبارک و تعالی)… جعل لکلّ شیء حدّاً و جعل علیه دلیلاً یدلّ علیه و جعل علی من تعدّی ذلک الحدّ حدّاً» ۲
معنای این حدیث شریف آن است که برای کیفر ظلم، حدّ مشخصی است و آن اینکه جزا مماثلِ اعتدای ابتدایی باشد. اگر کسی از این تماثل عمداً تعدّی کرد مستحق حدّ تجاوز است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۳٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج ۴، ص ۲۲۸٫
^ ۳ – ـ همان، ج۱، ص۵۹٫
۶۵۵
بازدیدها: 284