تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه۲۳۴

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه۲۳۴

زنانی که شوهرانشان می‌میرند، باید چهارماه و ده روز خود را حفظ کنند و از ازدواج مجدّد خودداری ورزند. همه زنانی که «زوج» نام می‌گیرند، مشمول عدّه وفات هستند؛ مانند مطلّقه رجعیّه که در ایّام عدّه او شوهرش می‌میرد، زیرا وی در ایّام عده حکم زوجه را دارد و نیز زن بارداری که طلاق رجعی گرفته است، نه طلاق بائن که در آن زن مطلّقه مصداق زوجه نیست، باید میان مدّت مانده برای زایمان و چهار ماه و ده روز، بیشترین را رعایت کند.

والّذین یُتوفّون منکم ویذرون أزواجاً یتربّصن بأنفسهنّ أربعه أشهرٍ وعشراً فإذا بلغن أجلهنّ فلاجناح علیکم فیما فعلن فی أنفسهنّ بالمعروف والله بما تعملون خبیر (۲۳۴)

گزیده تفسیر
زنانی که شوهرانشان می‌میرند، باید چهارماه و ده روز خود را حفظ کنند و از ازدواج مجدّد خودداری ورزند. همه زنانی که «زوج» نام می‌گیرند، مشمول عدّه وفات هستند؛ مانند مطلّقه رجعیّه که در ایّام عدّه او شوهرش می‌میرد، زیرا وی در ایّام عده حکم زوجه را دارد و نیز زن بارداری که طلاق رجعی گرفته است، نه طلاق بائن که در آن زن مطلّقه مصداق زوجه نیست، باید میان مدّت مانده برای زایمان و چهار ماه و ده روز، بیشترین را رعایت کند.
پس از پایان یافتن عدّه وفات، زنها می‌توانند به تصمیم پسندیده‌شان درباره خود عمل کنند و هیچ کس حق ندارد مانعشان شود، زیرا دیگران ولایتی بر آنها ندارند؛ مگر آنکه باکره مانده باشند که طبق آرای قائلان به ولایت پدر بر باکره، اذن ولی معتبر است.
۳۹۱

تشریع احکام که مربوط به نحوه علمکرد انسانهاست، مخصوص‌خداوند است، چون تنها خبره تشخیص اعمال خوب و بد اوست، چنان‏که به تمام کارهای انسان آگاه است.

تفسیر

مفردات
یتوفّون: «توفّی» از وفا به معنای اخذ تام است ۱٫ خداوند متوفِّی (به کسر فاء) ارواح است و کسی که می‌میرد متوفّا (به فتح فاء) است.
یذرون: معنای این ریشه توجّه و نگاه را از چیزی برداشتن است ۲٫ «فلان یذر الشی‏ء» یعنی به علت بی‌اعتنایی به شیئی آن‏را دور انداخت ۳٫
گفته‌اند: عرب از این ریشه و از واژه «یَدَع» فعل ماضی و مصدر و اسم فاعل به کار نمی‌برد ۴٫
خبیر: «خُبر»، آگاهی عمی‏ق و دانش محققانه همراه احاطه و دقت است ۵٫

تناسب آیات
چون عده وفات با عده طلاق تفاوت دارد، در پی بحثهای طلاق و عده آن، در
^ ۱ – ـ مفردات، ص۸۷۸، «و ف ی».
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۱۳ ـ ۱۴، ص۷۵، «و ذ ر».
^ ۳ – ـ مفردات، ص۸۶۲، «و ذ ر».
^ ۴ – ـ المصباح، ص۶۵۴، «و ذ ر».
^ ۵ – ـ التحقیق، ج۳، ص۱۰، «خ ب ر».
۳۹۲

این آیه به اصل توفّی و تبیین عده وفات پرداخت تا توهم نشود که عده وفات مانند عده طلاق است ۱٫
٭ ٭ ٭

مصادیق ازواج
زنانی که شوهرانشان می‌میرند، باید چهار ماه و ده روز خویشتن‌داری کرده و از ازدواج جدید خودداری کنند: ﴿والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم ویَذَرونَ اَزوجًا یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرا﴾.
کلمه ﴿اَزوجًا﴾ هم به زنان غیر مطلّقه و هم به زنهای طلاق داده شده به طلاق رجعی گفته می‌شود که عدّه طلاق را می‌گذرانند و همگی عدّه وفات دارند، زیرا روایات دال بر ثبوت احکام زوجه بر مطَلّقه رجعی در ایّام عدّه، به نحو توسعه در موضوع، بر آیه مورد بحث حکومت دارد.
زنِ مردِ غایب که ولی مرد یا حاکم اسلامی او را طلاق رجعی داده است، براساس روایات، پس از طلاق، باید چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد ۲ و پس از اتمام عدّه تعبّداً از همسری مرد غایب رها می‌شود و عنوان «زوج» بر او صدق نمی‌کند، بنابراین در صورت پیدا شدن و مردن او، پس از دوران عدّه، همسرش عدّه وفات نخواهد داشت، زیرا روایات مزبور به نحو تضییق در موضوع، بر آیه مورد بحث حکومت دارند.
اطلاق کلمه ﴿اَزوجًا﴾ زنان غیرمطلّقه بالغ و نابالغ، مباشرت شده و نشده، در سنّ عادت و غیر آن، یائسه و غیریائسه و مطلّقه رجعی را
^ ۱ – ـ ر.ک: مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۹۰٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۴۷ ـ ۱۴۸؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۱۵۷٫
۳۹۳

دربرمی‌گیرد، ازاین‏رو تمام این زنها در عدّه وفات با هم مشترک‌اند. آری طبق روایات، زن مطلّقه باردار که شوهر قبلی او در زمان عدّه حمل مُرده است، باید میان زمان باقی‏مانده تا زایمان و چهار ماه و ده روز بیشترین را رعایت کند ۱٫
اطلاق آیه مورد بحث، کنیز و آزاد را یکسان شامل می‌شود و عدّه وفات هر دو چهار ماه و ده روز است. برخی عدّه کنیز را در جایی که تنصیف ممکن است نصف عدّه آزاد دانسته‌اند و سند تنصیف هم قیاس حکم عدّه بر حکم حدّ است، زیرا در آیه ﴿فَاِن اَتَینَ بِفحِشَهٍ فَعَلَیهِنَّ نِصفُ ما عَلَی المُحصَنتِ مِنَ العَذاب) ۲ حدّ اَمَه نصف حدّ حُرّه قرار داده شده است؛ امّا عدّه حامل که وضع حمل است، چون قابل تنصیف نیست، بین کنیز و آزاد در آن فرقی نیست ۳٫ لازم است عنایت شود که وقتی مبنایی باطل باشد، فتوای مبتنی بر آن مبنا نیز فاسد خواهد بود؛ یعنی چون اصل قیاس که مبنای استدلال یاد شده است باطل است، حکم به تنصیف عدّه وفات در کنیز صحیح نخواهد بود.
تذکّر: ﴿اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرا﴾ از نظر عُرف به معنای چهار ماه و ده روز است نه چهار ماه و ده شب، بنابراین روز «دهم» نیز داخل در عدّه وفات است.
ممکن است گفته شود تمیز عدد «سه» تا «ده» برای مذکر، مؤنث و برای مؤنث، مذکّر می‌آید، پس اگر «چهار ماه و ده روز» مراد بود، «أربعه أشهرٍ وعشره» گفته می‌شد، با آنکه در آیه لفظ مذکّر ﴿عَشرًا﴾ به کار رفته است که با لفظ «لیالی» تناسب دارد، زیرا «لیل» مؤنث مجازی است، پس طبق این قاعده
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۴۰٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۲۵٫
^ ۳ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۲۶ ـ ۱۲۷٫
۳۹۴

ادبی، مراد از ﴿اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرا﴾، «چهار ماه و ده شب» است و روز «دهم» زن می‌تواند همسر جدید اختیار کند.
این مطلب از نظر ادبی نکته خوبی است؛ ولی مورد اتّفاق همه ادیبان نیست و اگر متفق علیه هم باشد، باز هم پذیرفتنی نیست، زیرا در این‏گونه از موارد، فهمِ عُرْف حاکم است نه ذوق ادیبان؛ و در عُرف از ﴿اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرا﴾ «چهار ماه و ده روز» فهمیده می‌شود نه «چهار ماه و ده شب».
سرّ مذکّر بودن عدد (عشر) در عین دخالت روز، آن است که لیل بر یوم رجحان داده شده است، زیرا طلیعه ماه قمری که با طلوع ماه پدید می‌آید شب است و آنچه اول قرار می‌گیرد، محور تغلیب خواهد بود ۱٫

زمان شروع عدّه وفات
براساس روایات، عدّه وفات از زمان باخبر شدن زن از مرگ شوهرش شروع می‌شود نه هنگام مرگ او ۲٫ شاید برای اثبات این مطلب بتوان به جمله ﴿یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنّ﴾ که به معنای خویشتن‌داری است استدلال کرد، زیرا خویشتن‌داری زنها از ازدواج از زمانی است که آنها از مرگ شوهر خود آگاه شوند و پیش از اطّلاع از آن خویشتن‌داری معنا ندارد؛ ولی این استدلال در حدّی نیست که حکم فقهی و تعبّدی را در پی داشته باشد، زیرا ﴿یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنّ) ۳ درباره عدّه طلاق هم آمده است، در حالی که شروع زمان عدّه طلاق از لحظه وقوع طلاق است نه اطّلاع زن از طلاق، ازاین‏رو اگر زن پس از
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۶۳٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۲۹٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۸٫
۳۹۵

گذراندن مدّتی که مطابق عدّه طلاق مربوط به خود اوست، از مطلّقه بودن خود آگاه شود، دیگر عدّه ندارد، پس زمان شروع عدّه وفات که از زمان علم به وفات است نه خود وفات، از روایات به دست می‌آید و آیه شریفه بر آن دلالتی ندارد.

نفی ولایت بر زنان
جلوگیری از ازدواج زنها در ایّام عدّه وفات بر همگان لازم است؛ ولی منشأ این مداخله جعل ولایت بر زن نیست، بلکه براساس نهی از منکر است، بنابراین پس از اتمام عدّه وفات، زنها می‌توانند تصمیم پسندیده مربوط به خود را عملی کنند و هیچ کس حق مداخله در کار آنان را ندارد: ﴿فَاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیکُم فیما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروف﴾.
بر این اساس، عبارت ﴿فَلا جُنَاحَ عَلَیکُم﴾ بیان نفی ولایت بر زنان است و جمله ﴿فیما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروف﴾ نیز مفهوم ندارد، پس اگر زنی قصد انجام دادن منکری را داشت، گرچه باید بر اساس وجوب تعلیم احکام او را از حرمت کار و نتایج تلخ آن آگاه کرد و برپایه وظیفه نهی از منکر، او را از آن کار ناروا منع کرد؛ لیکن ولایت بر این زنان هم منتفی است. البته ولایت امر به معروف و نهی از منکر، ولایت دو سویه و متقابل مرد و زن با ایمان است ۱ و ارتباطی به ولایت بر نکاح ندارد.
درباره ولایت بر نکاح دو نظریه مطرح بوده و هست: اصحاب ابی حنیفه که پذیرای عدم ولایت‌اند، از تعبیر ﴿… فیما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنّ﴾ استقلال زن و نفی ولایت دیگران را استظهار کرده و می‌کنند و اصحاب شافعی که ولایت را
^ ۱ – ـ ر.ک: سوره توبه، آیه ۷۱٫
۳۹۶

پذیرفتند و نکاح زن را بدون ولایت روا ندانستند ۱ از تعبیر ﴿فَلا جُنَاحَ عَلَیکُم… ﴾ کمک گرفتند، زیرا اگر اولیای زن حق دخالت نمی‌داشتند، هرگز مخاطب قرار نمی‌گرفتند.
حق آن است که از اهل بیت عصمت(علیهم‌السلام) رسیده است، هرچند آیه مورد بحث از دلالت بر ولایت و عدم آن قاصر است؛ یعنی از هیچ‏یک از دو تعبیر یاد شده حکم فقهی یا حقوقی ولایت استنباط نمی‌شود. گذشته از آنکه در تبیین مخاطب ﴿… فَلا جُنَاحَ عَلَیکُم﴾ اختلاف است که آیا بستگان سببی و نسبی سابق و کنونی مقصودااند؛ یا امّت اسلامی و جامعه مسلمانان اعم از حُکّام و شهروندان عادی و بستگان ۲٫

نسبت آیه مورد بحث با آیه متاع
مفاد آیه مورد بحث، وجوب خویشتن‌داری زنان پس از مرگ شوهران به مدّت چهار ماه و ده روز است؛ ولی براساس آیه «متاع»: ﴿والَّذینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم ویَذَرونَ اَزوجًا وصِیَّهً لاَزوجِهِم مَتعًا اِلَی الحَولِ غَیرَ اِخراجٍ فَاِن خَرَجنَ فَلا جُناحَ عَلَیکُم فی ما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ مِن مَعروفٍ واللهُ عَزیزٌ حَکیم) ۳ زن شوهر از دست داده باید یک‏سال صبر کند و هیچ کس حق ندارد او را از خانه شوهرش بیرون کند و پس از آن می‌تواند به تصمیمات پسندیده خود جامه عمل بپوشاند و کسی حق مداخله در کار او را ندارد.
براین اساس، ظاهر آیه مورد بحث با ظاهر «آیه متاع» هماهنگ نیست،
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۴۴؛ کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۴، ص۴۶٫
^ ۲ – ـ ر.ک: الکشاف، ج۱، ص۲۸۲؛ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۹۱٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۰٫
۳۹۷

ازاین‏رو بعضی این آیه را ناسخ «آیه متاع» و نیز از نظر نزول، مؤخر بر آن دانسته‌اند، هرچند از نظر ترتیب در کتابت و تلاوت، آیه متاع از آیه مورد بحث متأخّر است ۱ ، زیرا ترتیب کنونی قرآن کریم مطابق نزول آیات نیست و به قطع در مواردی جابه‌جایی آیات به دستور خداوند انجام گرفته است.
تحقیق در این زمینه آن است که موضوع خویشتن‌داری زنان به مدّت چهار ماه و ده روز که در آیه مورد بحث آمده است، حکم الزامی مولوی است؛ اما مفاد «آیه متاع» طبق وصیت شوهر اِثبات حقّ سکونت برای زن شوهر مرده است نه حکم الله، زیرا وصیّت شوهر به سود زن، که پس از مرگ شوهر تا یک‏سال ورثه نتوانند او را از خانه بیرون کنند، همراه تأیید وصیّت مذکور به وسیله شارع، برای زن حق سکونت می‌آورد، ازاین‌رو زنی که نمی‌خواهد در خانه شوهر متوفّی بماند، می‌تواند از آنجا بیرون رود و مرتکب فعل حرام هم نشده است: ﴿فَاِن خَرَجنَ فَلا جُناحَ عَلَیکُم فی ما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ مِن مَعروف) ۲ آنچه حرام است، اخراج از سوی ورثه و خروج از سوی زنان مطلّقه رجعی در زمان عدّه طلاق است که حکم الله است: ﴿لاتُخرِجوهُنَّ مِن بُیوتِهِنَّ ولایَخرُجنَ اِلاّاَن یَأتینَ بِفحِشَهٍ مُبَیِّنَه) ۳ بنابراین آیه مورد بحث با «آیه متاع» تنافی ندارد، بلکه مفاد یکی حکم‌الله و تکلیف و مفاد دیگری حق سکونت است.
آری اگر ﴿فَاِن خَرَجنَ فَلا جُناحَ عَلَیکُم﴾ در آیه متاع، به خروج پس از
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۹۱٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۰٫
^ ۳ – ـ سوره طلاق، آیه ۱٫
۳۹۸

پایان یک سال نظر داشته باشد، حکم الزامی می‌آورد؛ ولی ظاهراً جواز خروج زن پیش از پایان یکسال مراد است؛ حتی بر فرض که در «آیه متاع» حکم الزامی را بپذیریم، اثبات نسخ آیه متاع با آیه مورد بحث دشوار است، زیرا عنصر محوری هر کدام از دو حکم مزبور از دیگری جداست و با تعدّد موضوع و تنوّع حادثه، موضوع نسخ مطرح نخواهد شد، هرچند برخی از مفسران به نسخ تصریح کرده‌اند ۱ ، مگر اینکه محور آیه متاع این باشد که طبق سنّت دیرین عرب زن حتماً باید یک‏سال عده نگه‏دارد و پیام همان آیه این است که شوهران پیش از مرگ متاعی را برای نگهداری یک‏ساله زن وصیت کنند که در این حال اصل عدّه به عنوان یکسال محفوظ است و افزون بر آن توصیه به وصیت شده است، آیه مورد بحث می‌تواند ناسخ آن سنّت دیرین عرب باشد که در طلیعه اسلام مسکوت مانده بود و آنچه در تفسیر التبیان شیخ طوسی ۲ و بسیاری دیگر از تفاسیر آمده است که آیه مورد بحث ناسخ آیه متاع است توجیه‌پذیر خواهد بود.

آگاهی خداوند به اعمال
آگاه بودن خداوند از کارهای انسان، از جمله کارهایی که محور آیه مورد بحث است: هشداری است به انسان که همه شئون وی در محضر خداست، چنان‏که آن شئون می‌توانند مظهر کارهای او هم باشند.
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۶۲؛ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۹۱٫
^ ۲ – ـ ج۲، ص۲۶۲٫
۳۹۹

اشارات و لطایف

۱٫ متوفِّی ارواح
واژه «توفی» از وفاست نه از فوت؛ و به معنای اخذ تام است که چیزی از مُتوفّا فروگذار نمی‌شود و تمام حقیقت او در اختیار متوفی (به کسر فاء) است و طبق آیات متعدد قرآن، متوفّی خداست: ﴿اَللهُ یَتَوَفَّی الاَنفُسَ حینَ مَوتِها) ۱ ﴿وهُوَ الَّذی یَتَوَفّکُم بِالَّیلِ ویَعلَمُ ما جَرَحتُم بِالنَّهار) ۲
گویند: ابو الاسود دُئلی در تشییع جنازه‌ای شرکت کرده بود و کسی از او پرسید: مَن المتوفّی (به کسر)؟ و مقصود وی آن بود که کی مُرده است و ابوالاسود در پاسخ گفت: الله تعالی؛ یعنی متوفّی (به کسر) کسی است که روح را قبض می‌کند و آن کس که مُرد، متوفّا است؛ آن‌گاه این اشتباه رایج مردمی به عرض امیرمؤمنان علی بن‌بی‏طالب(علیه‌السلام) رسید و آن حضرت دستور تدوین قواعد ادبی را صادر کرد (صرف و نحو و…).
هرچند در کشاف و مانند آن قواعد نحو ضبط شده است، زمخشری می‌گوید: آنچه از ابوالاسود نقل شده با آنچه از خود حضرت علی(علیه‌السلام) نقل شده که وی آیه مورد بحث را به صورت فعل معلوم قرائت کرده است (یَتَوفون) نه فعل مجهول، مناقض است ۳٫
سکّاکی این تهافت متوهّم زمخشری را چنین پاسخ داده است که اگر ﴿یُتَوفَّون﴾، به صورت فعل معلوم قرائت شود، به معنای «یستوفون آجالهم»
^ ۱ – ـ سوره زمر، آیه ۴۲٫
^ ۲ – ـ سوره انعام، آیه ۶۰٫
^ ۳ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۸۲٫
۴۰۰

است یعنی توفّی به معنای استیفای تمام مدت عمر است : توفّی به این معنا بر انسان صادق است و آن‏کس که در تشییع جنازه گفته است که متوفِّی کیست، به این مطلب آگاه نبوده است ۱٫
از قرآن حکیم برمی‌آید که متوفّی (به کسر) خداوند است و اگر به غیر خداوند، مانند عزرائیل(علیه‌السلام) و ملائکه تحت فرمان او، اسناد داده شود، همگی به اذن خداست.

۲٫ تفاوت عدّه وفات با عدّه طلاق
برخی تفاوتهای عدّه وفات با عدّه طلاق بدین شرح است:
۱٫ عدّه وفات چهار ماه و ده روز است؛ ولی عدّه طلاق برای همه زنها یکسان و مشترک نیست که شرح آن در تفسیر آیات پیش گذشت.
۲٫ عدّه وفات از هنگام دریافت خبر مرگ شوهر آغاز می‌شود؛ ولی عدّه طلاق از زمان وقوع طلاق.
۳٫ حکمت عدّه طلاق، اطمینان از باردار نبودن است، ازاین‌رو زنان نابالغ و یائسه و مقاربت نشده عدّه طلاق ندارند و نیز اطّلاع یا عدم اطّلاع زن از وقوع طلاق دخالتی در زمان شروع عدّه ندارد؛ ولی در عدّه وفاتْ همه زنانی که عنوان زوج بر آنها صدق می‌کند، از هنگام شنیدن خبر باید چهار ماه و ده روز صبر کنند و نیز در این ایّام، احکامی تکلیفی مانند وجوب حداد و ترک هرگونه زینت هست که رعایت آن بعد از اطّلاع زن از مرگ شوهر است وحکمت آن می‌تواند از یکسو احیای آثار موعظت و عبرت‌آموزی مرگ و ازسوی‏دیگر حفظ حرمت مؤمن و از سوی سوم ملاحظه مدت توان زن بر صبر
^ ۱ – ـ ر.ک: روح المعانی، ج۲، ص۲۲۴٫
۴۰۱

باشد که چهار ماه است با احتیاط ده روز، از نظر حکمت نه فقه . مدت صبر در مبحث ایلاء گذشت ۱٫
۴٫ در عدّه وفات، اخراج و خروج زن از منزل شوهرِ وفات یافته، کراهت دارد ۲ ؛ ولی در عدّه طلاق رجعی، اخراج و خروج زن از منزل شوهر حرام است: ﴿لاتُخرِجوهُنَّ مِن بُیوتِهِنَّ ولایَخرُجنَ اِلاّاَن یَأتینَ بِفحِشَهٍ مُبَیِّنَه) ۳ زیرا مسئله عاطفه و امید برگشت به زندگی مشترک و رعایت حال فرزندان بی‌سرپرست و…، در عدّه طلاق مطرح است.

بحث روایی

۱٫ عده وفات در جاهلیت
عن ابن عباس فی قوله ﴿والَّذینَ یُتَوفَّون﴾ الایه، قال: کان الرجل إذا مات و ترک امرأته اعتدت سنه فی بیته ینفق علیها من ماله؛ ثمّ أنزل الله: ﴿والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم ویَذَرونَ اَزوجًا یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرا) ۴
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام)…: إنّ رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال للنساء: أُفّ لکنّ! قد کنتنّ قبل أن أبعث فیکنّ و أن المرأه منکنّ إذا توفّی عنها زوجها أخذت بعره فرمت بها خلف ظهرها؛ ثمّ قالت: لا أمتشط و لا أکتحل و لا أختصت حولاً کاملاً؛ و إنّما أمرتکنّ بأربعه أشهر و عشراً؛ ثمّ لا تصبرنَ ۵٫
^ ۱ – ـ تسنیم، ج۱۰، ص۴۴۱ ـ ۴۴۴٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۰٫
^ ۳ – ـ سوره طلاق، آیه ۱٫
^ ۴ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۶۹۱٫
^ ۵ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۷؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۵٫
۴۰۲

اشاره: در جاهلیت عده وفات زن پس از مرگ شوهر یک سال بود و در این مدت در خانه شوهر به سر می‌برد و نفقه‌اش از مال شوهر داده می‌شد؛ سپس آیه مورد بحث نازل شد.
طبق حدیث دوم و به نقل از پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسم جاهلی بر این بود که زن شوهرمرده برای اینکه اعلام کند در عده وفات شوهر به سر می‌برد، پشگلی را به پشت سر می‌افکند کنایه از بی‌رغبتی به ازدواج مجدّد همانند بی‌اهمیتی پشگل به دور انداخته شد، و می‌گفت که یک‌سال از شانه کردن مو و سُرمه کشیدن و حنا بستن خودداری می‌کنم.
رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این روایت زنان را سرزنش کرده و می‌فرماید که این یک‏سال را طبق دستور خدا به چهار ماه و ده روز تقلیل دادم؛ ولی شما بر این مدت صبر نمی‌کنید؟

۲٫ حکمت عدّه وفات
عن أبی جعفر الثانی(علیه‌السلام) قال: شرط لهنّ فی الإیلاء أربعه أشهرٍ، إذ یقول الله(عزّوجلّ): ﴿لِلَّذینَ یُؤلونَ مِن نِسائِهِم تَرَبُّصُ اَربَعَهِ اَشهُر) ۱ فلم یجوّز لأحدٍ أکثر من أربعه أشهرٍ فی الإیلاء، لعلمه تبارک اسمه أنّه غایه صبر المرأه من الرّجل؛ وأمّا ما شرط علیهنّ فإنّه أمرها أن تعتدّ إذا مات عنها زوجها أربعه أشهرٍ وعشراً، فأخذ منها له عند موته ما أخذ لها منه فی حیاته عند الإیلاء. قال الله (عزّوجلّ): ﴿یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرا﴾ ولم یذکر العشره الأی‌م فی العدّ إلّامع الأربعه أشهرٍ؛ وعلم أنّ غایه صبر المرأه الأربعه أشهرٍ فی ترک
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۶٫
۴۰۳

الجماع، فمن ثَمَّ أوجبه علیها ولها ۱٫
عن عبدالله بن سنان، قال: قلت لأبی عبدالله(علیه‌السلام): لأیّ علّه صار عدّه المطلّقه ثلاثه أشهر و عدّه المتوفّی عنها زوجها أربعه أشهر و عشراً؟ قال: لأنّ حرقه المطلّقه تسکن فی ثلاثه أشهر و حرقه المتوفی عنها زوجها لا تسکن إلاّ أربعه أشهر و عشراً ۲٫
اشاره: طبق روایت نخست، مدت چهارماه همان‌گونه که در مسئله ایلا نیز آمده است، نهایت صبر زن در برابر ترک مباشرت است و در روایت دوم، این‌گونه بیان شده است که حرارت اندوه زن در مرگ شوهر تا قبل از این مدت (چهار ماه و ده روز) تسکین نمی‌یابد؛ ولی در طلاق با گذشت سه ماه زن آرام می‌شود.

۳٫ نسخ آیه متاع
عن علیّ(علیه‌السلام) فی بیان الناسخ والمنسوخ، قال: ومن ذلک إنّ العدّه کانت فی الجاهلیّه علی المرأه سنه کامله؛ وکان إذا مات الرّجل، ألقت المرأه خلف ظهرها شیئاً، بعره أو ما یجری مجراها؛ وقالت: البعل أهون علیّ من هذه؛ و لا أکتحل ولاأمتشط ولاأتطیّب ولاأتزوّج سنه؛ فکانوا لایُخرجونها من بیتها، بل یجرون علیها من ترکه زوجها سنه؛ فأنزل الله فی أوّل الإسلام: ﴿والَّذینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم ویَذَرونَ اَزوجًا وصِیَّهً لاَزوجِهِم مَتعًا اِلَی الحَولِ غَیرَ اِخراج) ۳ فلمّا قوی الإسلام أنزل الله تعالی: ﴿والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم ویَذَرونَ اَزوجًا
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۳؛ وسائل‌الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۶٫
^ ۲ – ـ علل الشرایع، ج۱ ـ ۲، ص۲۲۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۷٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۰٫
۴۰۴

یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرًا فَاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیکُم) ۱
عن أبی بصیر، عن أبی جعفر(علیه‌السلام)، قال: سألته عن قوله: ﴿مَتعًا اِلَی الحَولِ غَیرَ اِخراج) ۲ قال: منسوخه، نسختها ﴿یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَهَ اَشهُرٍ وعَشرا﴾ و نسختها آیه المیراث ۳٫
اشاره: طبق این روایات، آیه متاع با آیه مورد بحث نسخ شده است؛ آنچه در بحث تفسیری گذشت این است: ۱٫ حکم فقهی حرمت اخراج زن مطلّقه از خانه شوهر و حکم فقهی حرمت خروج وی از خانه در چهار ماه و ده روز. هیچ‏یک از این دو حکم با حق سکونت در مدت یک‏سال طبق وصیت شوهر متوفا منافاتی ندارد.
۲٫ حکم عدّه در نظام جاهلی یک‏سال بوده و آن حکم طبق آیه مورد بحث به چهار ماه و ده روز تقلیل یافته است و این همانا نسخ است که برخی بر آن دعوای اجماع کرده‌اند.
۳٫ ترتیب کنونی قرآن که ناسخ قبل از منسوخ واقع شده، به نسخ آسیب نمی‌رساند، زیرا ترتیب تلاوت طبق آنچه جبرئیل طبق دستور الهی اعلام داشته همین است که اکنون رایج است، هرچند ناسخ بعد از منسوخ نازل شده است ۴٫ غرض آنکه ناسخ بعد از منسوخ نازل شده هر چند در تلاوت قبل از آن قرار گرفته است.

۴٫ فرض عده وفات برای مطلّقه رجعی
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) فی رجل کانت تحته امرأه فطلّقها؛ ثمّ مات قبل أن تنقضی
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۰٫
^ ۳ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲۲؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۸٫
^ ۴ – ـ ر.ک: التفسیر الکبیر، مج۳، ج۶، ص۱۲۸٫
۴۰۵

عدتها؛ قال: تعتدّ أبعد الأجلین عده المتوفّی عنها زوجها ۱٫
اشاره: از آنجا که مطلّقه رجعی در حکم زوجه است، در صورت مرگ شوهرش در ایام عده باید عده وفات نگه‌دارد. «اَبعد الأجلین»، عده زن شوهر مرده است.

۵٫ عده وفات مطلّقه باردار
عن الحلبی عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) أنّه قال فی المتوفّی عنها زوجها: تنقضی عدّتها آخر الأجلین ۲٫
عن أبی‏جعفر(علیه‌السلام)، قال: قضی أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فی امرأه توفّی عنها زوجها وهی حُبلی، فولدت قبل أن تنقضی أربعه أشهرٍ وعشرٍ، فتزوّجت. فقضی أن یخلّی عنها، ثمّ لایخطبها حتّی ینقضی اخرالأجلین؛ فإن شاء أولیاء المرأه أنکحوها؛ وإن شاؤا أمسکوها، فإن أمسکوها ردّوا علیه ماله ۳٫
اشاره: عده وفات زن باردار «ابعد الاَجلین» از وضع حمل و چهار ماه و ده روز است، از این‏رو امیرمؤمنان(علیه‌السلام) درباره زن بارداری که قبل از انقضای چهار ماه و ده روز زایمان و پس از آن ازدواج کرد، به جدایی آنها حکم فرمود، تا «آخر الأجلین» (چهار ماه و ده روز) پایان یابد؛ آن‌گاه اگر اولیای زن خواستند او را به نکاح آن مرد در می‌آورند، وگرنه وی را نگاه می‌دارند که در این صورت باید آنچه را از شوهر دوم گرفته است، به او بازگردانند.
تذکّر: شاید سرّ دخالت اولیا در نکاح زن در خصوص این مورد آن باشد که
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۲۱؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۴۹٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۴۰٫
^ ۳ – ـ همان.
۴۰۶

تصمیم‌گیری مستقل زن در این مورد مطابق معروف نبوده و چون کار غیر معروف انجام داده است، باید تحت مراقبت قرار گیرد.

۶٫ حکم مطلّقه به طلاق ولی زوج مفقود یا طلاقِ حاکم اسلامی
عن برید بن معاویه، قال: سألت أباعبدالله(علیه‌السلام) عن المفقود، کیف تصنع امرأته؛ فقال: ما سکنت عنه و صبرت فخل عنها؛ و إن هی رفعت أمرها اِلی الوالی أجّلها أربع سنین… فیصیر طلاق الولیّ طلاق الزوج. فإن جاء زوجها قبل أن تنقضی عدتها من یوم طلّقها الولی، فبدا له أن یراجعها فهی امرأته و هی عنده علی تطلیقتین؛ وإن انقضت العدّه قبل أن یجی‏ء، ویراجع، فقد حلّت للأزواج و لاسبیل للأوّل علیها ۱٫
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام): أنّه إن لم یکن للزوج ولیّ طلّقها الوالی؛ ویشهد شاهدین عدلین، فیکون طلاق الوالی طلاق الزوج؛ وتعتدّ أربعه أشهرٍ وعشراً ثمّ تتزوّج إن شاءت ۲٫
اشاره: زنی که شوهرش گم شده است، در صورت رجوع به حاکم اسلامی، حاکم به او از زمان رجوع به حاکم چهار سال مهلت جست‌وجو می‌دهد. در صورت پیدا نشدن شوهر، اگر زن طلاق بخواهد، ولی مرد یا اگر مردِ مفقود شده ولی نداشته باشد، حاکم اسلامی زن را طلاق می‌دهد و زن تعبّداً از همسری مرد گمشده بیرون می‌رود.
عدّه این زن طبق حدیث نخست، عده طلاق و طبق حدیث دوم، عدّه وفات یعنی چهار ماه و ده روز است که اگر در این ایّام، شوهر پیدا شود و به او
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۴۸؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۱۵۷٫
^ ۲ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۴۷؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۱۵۷٫
۴۰۷

رجوع کند، زن به نکاح او بازمی‌گردد، زیرا این طلاق رجعی است.
اگر پس از طلاقِ ولی یا حاکم و انقضای عده، زن با مرد دیگری ازدواج کند، آن‌گاه شوهر اول او پیدا شود، حقی برای رجوع به این زن را ندارد؛ اما اگر پس از انقضای عدّه پیدا شود و بمیرد، چون روایات مذکور تعبّداً زن را زوجه او نمی‌داند و به نحو تضییق در موضوع بر آیه «ویَذَرونَ اَزوجا» حکومت دارد، این زن عدّه وفات ندارد و می‌تواند ازدواج جدید کند.

۷٫ زمان شروع عدّه وفات
محمد بن مسلم عن أحدهما(علیهما‌السلام) فی الرّجل یموت وتحته امرأه وهو غائب، قال: تعتدّ من یوم یبلغها وفاته ۱٫
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) قال: الّتی یموت عنها زوجها وهو غائب، فعدّتها من یوم یبلغها، إن قامت البیّنه أولم تقم ۲٫
اشاره: زمان شروع عدّه وفات از هنگام‌گاه شدن زن از مرگ شوهر اوست نه زمان مرگ او. برای آغاز عدّه وفات و ترک زینت در این ایّام، یقین به راست‏بودن خبر مرگ شوهر لازم نیست و بیّنه هم نیاز ندارد، در بلکه یقین نداشتن به دروغ بودن خبر کافی است، گرچه احتمال دروغ در کار باشد؛ ولی اگر زن بخواهد ازدواج جدید کند، باید برای شوهر جدید با بیّنه ثابت شود که شوهر سابق زن مرده و از مرگ او نیز چهارماه و ده روز گذشته است و زن نیز خبر داشته و عدّه نگه داشته است.
شایان ذکر است که در برخی روایات از صحت ازدواج جدید بدون اقامه
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۲؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۲۸ ـ ۲۲۹٫
^ ۲ – ـ همان.
۴۰۸

بیّنه سخن به میان آمده است؛ مانند عن المتوفّی عنها زوجها إذا بلغها ذلک، وقد انقضت عدّتها، فالحِداد یجب علیها، قال: إذا لم یبلغها ذلک حتّی تنقضی عدّتها، فقد ذهب ذلک کلّه وتنکح من أحبّت ۱ ؛ لیکن فقها به این روایت عمل نکرده‌اند، از این‏رو احتمال دارد که درباره طلاق یا از باب تقیّه صادر شده باشد.

۸٫ وجوب ترک زینت در عدّه وفات
عن أبی‏جعفر(علیه‌السلام) قال: إن مات عنها زوجها یعنی وهو غائب فقامت البیّنه علی موته، فعدّتها من یوم یأتیها الخبر أربعه أشهر وعشراً، لأنّ علیها أن تحدّ علیه فی الموت أربعه أشهر و عشراً؛ فتمسک عن الکحل والطیب والأصباغ ۲٫
اشاره: «حِداد»، لباس ماتم است ۳ ؛ ولی در فقه ترک زینت مراد است. بر زن شوهر مرده واجب نیست که لباس عزا بپوشد؛ اما ترک زینت، یعنی اجتناب از سرمه و عطر و لباسهای رنگارنگ در دوران عده بر او واجب است.

۹٫ جواز خروج زن شوهرمرده از خانه
عن سلیمان بن خالد، قال: سألت أباعبدالله(علیه‌السلام) عن امرأه توفّی زوجها، أین تعتدّ، فی بیت زوجها تعتدّ أو حیث شاءت، قال: بلی حیث شاءت؛ ثمّ قال:
^ ۱ – ـ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۰٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۲؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۳٫
^ ۳ – ـ لسان العرب، ج۳، ص۱۴۳، «ح د د».
۴۰۹

إنّ علیّاً(علیه‌السلام) لمّا مات عمر، أتی أُمّ کلثوم، فأخذ بیدها، فانطلق بها إلی بیته ۱٫
عن محمّد بن الحسن الصفّار، أنّه کتب إلی أبی محمّد الحسن بن علی(علیهما‌السلام) فی امرأه مات عنها زوجها و هی فی عدّه منه و هی محتاجه لا تجد من ینفق علیها و هی تعمل للناس، هل یجوز لها أن تخرج و تعمل و تبیت عن منزلها للعمل و الحاجه فی عدّتها؛ قال: فوقع(علیه‌السلام): لا بأس بذلک، إن شاء الله ۲٫
محمّد بن مسلم عن أحدهما(علیهما‌السلام) قال: سألته عن المتوفّی عنها زوجها، أین تعتدّ؛ قال: حیث شاءت و لا تبیت عن بیتها ۳٫
اشاره: روایت نخست، اصل حکم جواز خروج را بیان می‌کند و در آن به فعل معصوم، یعنی عمل حضرت علی(علیه‌السلام) استناد شده است، زیرا پس از مرگ عمر، حضرت علی(علیه‌السلام) دخترش امّ‌کلثوم را به خانه خود برد و در خانه عمر باقی نگذاشت.
روایت دوم، مقید اطلاقات جواز خروج زن در ایام عده نیست، زیرا خصوصیات آمده در آن (سرپرست نداشتن زن و نیاز به کار در خارج خانه) در پرسش آمده است نه جواب امام(علیه‌السلام)، از این‏رو مفهوم ندارد تا مقید اطلاقات جواز باشد و جواز خروج را به حالت ضرورت اختصاص دهد، بلکه اگر به صورت روشن‌تر نیز می‌پرسید، باز هم حضرت(علیه‌السلام) خروج زن را جایز می‌شمرد، چنان‌که روایات دیگر نیز مؤید این مطلب است.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۵ و۱۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۴۲٫
^ ۲ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۰۸؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۴۶٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۶، ص۱۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۴۶٫
۴۱۰

طبق مفاد روایت سوم، مقتضای جمع میان این روایت و روایاتی که خروج زن را جایز شمرده است، استحباب بقای زن در خانه شوهر و کراهت خروج اوست.
امین‌الاسلام طبرسی در ذیل آیه مورد بحث، ضمن بیان احکام تکلیفی ایّام عدّه وفات، خارج نشدن زن از خانه شوهر را هم واجب دانسته است: وعندنا جمیع ذلک واجب ۱٫ این سخن نشان از اجماع یا شهرت فتوایی فقها دارد، با آنکه از نظر نوع فقهای امامیّه، خروج از خانه شوهر وفات یافته کراهت دارد نه حرمت.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ مجمع‌البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۹۱٫
۴۱۱

بازدیدها: 322

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *