ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم اَن تَبَرّوا وتَتَّقوا وتُصلِحوا بَینَ النّاسِ واللهُ سَمیعٌ عَلیم (۲۲۴)
گزیده تفسیر
در معنای جمله نخست این آیه و «عُرضه» چند وجه گفتهاند:
۱٫ سوگند به خدا را «مانع» اعمال نیک، تقوا و اصلاح میان مردم قرار ندهید. براساس این وجه، «عُرضه» به معنای مانع و حائل است.
۲٫ سوگند به خدا را «حجت» برای ترک امور یاد شده قرار ندهید، پس معنای «عرضه» به قرینه مقام، حجّت است.
۳٫ فراوان به خدا سوگند نخورید که کارهای یاد شده را انجام ندهید، بنابراین «عرضه» یعنی در معرض قراردادن.
در تفسیر ﴿اَن تَبَرّوا وتَتَّقوا وتُصلِحوا بَینَ النّاس﴾ نیز وجوهی گفتهاند:
۱٫ حرف نفی «لا» حذف شده است و این بخش، عطف بیان برای «أیمان» است؛ یعنی سوگند به خدا را مانع یا حجت قرار ندهید برای ترک نیکوکاری، تقوا و اصلاح میان مردم.
۲٫ حرف نفی «لا» حذف شده است و این بخش، علت نهی
۲۰۴
﴿ولاتَجعَلوا﴾ را بیان میکند؛ یعنی فراوان به خدا سوگند نخورید، چون نیکوکار و پارسا نمیشوید و توفیق اصلاح نمییابید.
۳٫ این بخش بدون محذوف بودن حرف نفی «لا»، حکمت نهی از فراوانی سوگند به خدا را بیان میکند؛ یعنی فراوان به خدا سوگند نخورید تا به توفیق نیکوکاری، تقوا و اصلاح میان مردم برسید. این وجه با ظاهر آیه هماهنگتر است.
هرچند ظاهر نهی ﴿ولاتَجعَلوا﴾ مولوی و تحریم است، از تعلیل آن به ﴿اَن تَبَرّوا… ﴾ بر میآید که این نهی، مولوی محض نیست و بر فرض ظهور در حرمت نیز آیه بعدی مقید اطلاق آن است، زیرا فراوان سوگند خوردن از روی عادت، جزو سوگند لَغْوی است که مؤاخذه ندارد؛ بر خلاف قسم جدّی که حکم تکلیفی حرمت یا حکم وضعی کفاره یا هر دو را در پی دارد.
چون تنها افراد نیکوکار و با تقوا به اصلاح میان مردم موفق هستند که هدف برتر است، در این آیه برّ و تقوا و اصلاح فردی به عنوان مقدمه بر اصلاح جمعی مقدّم شده است.
تفسیر
مفردات
عُرضه: «عُرضه» از عَرض است. عرض، چیزی را برای هدفی مانند معامله، جلب توجه… یا برای ایجاد مانع و حائل در مرأی و منظر قرار دادن است ۱٫
عُرضه بر وزن فُعله است که بر مقدار معینی از فعل دلالت میکند؛ مانند
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۸، ص۹۲، «ع ر ض».
۲۰۵
حفره (مقداری حَفر، چاله) و جُحفه (مقداری آب حوض، حوضچه)، بنابراین عُرضه مقدار قابل عَرضه و نمایش است و در آیه به معنای خدا را فراوان در معرض سوگند قرار دادن است. استاد، علامه طباطبایی فرمودهاند: عُرضه به معنای مانع سر راه، از مصادیق عرض است ۱٫
أیمانکم: «أیمان» جمع «یمین» از «یُمن» در مقابل «شؤم» است. در معنای یُمن، سه عنصر قوّت، زیادت و خیر دخیلاند و به معنای برکت نزدیک است ۲٫
راغب میگوید: «اصل یمین، دست راست است که به استعاره در تیمّن و سعادت به کار میرود و سوگند را نیز بدین جهت یمین خوانند که در معاهدات و سوگندها به یکدیگر دست میدهند ۳٫
تناسب آیات (۲۲۴ ـ ۲۲۷)
آیات پیشین درباره نکاح و برخی مسائل آن بودند و این آیه و سه آیه پس از آن (۲۲۴ ـ ۲۲۷) درباره احکام برخی رفتارها و گفتارهای اجتماعی و خانوادگی و روابط صحیح میان همسران است ۴٫
در این آیات، نخست از سوگندهای فراوان نابجا نهی شده است که مانع نیکی کردن، تقوا و اصلاح میان مردم است؛ سپس حکم سوگندهای لغوی و قسمهای جدّی و در ادامه وظیفه کسانی که به ترک همخوابگی با زنان خود
^ ۱ – ـ المیزان، ج۲، ص۲۲۲٫
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۱۴، ص۲۷۰، «ی م ن».
^ ۳ – ـ ر.ک: مفردات، ص۸۹۳، «ی م ن».
^ ۴ – ـ ر.ک: تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۱۸۷٫
۲۰۶
سوگند یاد میکنند (ایلاء) بیان شده است.
٭ ٭ ٭
ناروایی سوگند فراوان
درباره معنای ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم﴾ گفته شده است:
۱٫ خدا را حاجز و حائل برای انجام دادن نیکی و رعایت تقوا و اصلاح میان مردم قرار ندهید و به دیگر سخن بین خودتان و کارهای نیکو خدا را عُرضه (معترض و فاصله) قرار ندهید؛ یعنی نگویید که به خدا سوگند یاد کردهام که این کارها را انجام ندهم، پس واژه «عُرضه» به معنای مانع و «معترض» و حائل به کار رفته است.
۲٫ خدا را میان خود و کارهایی که برّ و تقوا را دربر دارد و نیز در اصلاح میان مردم، حجّت و دلیل منع قرارندهید تا سبب شود که امور خیر را انجام ندهید، پس واژه «عُرضه» به قرینه مقام، معنای حجّت مانع را دربردارد، وگرنه معنای لغوی آن حجّت نیست. معنای آیه طبق این وجه همانند وجه قبلی است، جز آنکه واژه «عُرضه» به قرینه مقام از معنای لغوی خود منصرف و به حجّت و دلیل منع معنا شده است.
۳٫ خدا را در معرض سوگندهایتان قرار ندهید که در هر کاری فوراً به نام او سوگند یاد کنید، پس ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم﴾ از فراوانی سوگند یاد کردن به نام الله نهی میکند و آن را عملی ناپسند میشمارد ۱٫ این وجه بهتر است و مؤید روایی نیز دارد که در بحث روایی خواهد آمد.
^ ۱ – ـ ر.ک: مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۶۷٫
۲۰۷
نکته: ۱٫ گرچه در متن آیه مورد بحث عنوان «الله» یاد شده است، هویّت مطلق و ذات سرمدی مقصود نیست، زیرا ذات ازلی هرگز مورد قسم قرار نمیگیرد، بلکه مقصود نام مبارک الله و مانند آن است. تعلیم الهی بر این اصل استوار است که اسم خداوند، تسبیح و تعظیم و تجلیل شود: ﴿سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الاَعلی) ۱ و…، لذا نباید این نام گرامی را عُرضه هر چیزی قرار داد.
۲٫ یمین (قسم) اقسامی دارد: أ. قسم به عنوان تحقیق و تأیید گزارش که مُخبری برای تثبیت خبر خود سوگند یاد میکند.
ب. قسم «مُناشَده» و آن این است که کسی چیزی را از دیگری با سوگند طلب کند؛ مثلاً بگوید «تو را به خدا فلان کار را انجام بده».
ج. قسم عَقْد و آن این است که مانند عهد و نذر عقدی ببندد؛ مثلاً بگوید «قسم به خدا فلان کار راجح را انجام میدهم؛ یا فلان عمل مرجوح را ترک میکنم».
د. قسم قضایی که در اشارات و لطایف خواهد آمد. اطلاق آیه مورد بحث بنابر احتمالی که ترجیح داده شد، بسیاری از این اقسام را شامل میشود، گرچه طبق احتمال اول که انتخاب شده طبری ۲ و مانند اوست، قسم اول و دوم را دربر نمیگیرد و نسبت به قسم سوم در عین شمول، فراگیر تمام افراد مندرج تحت آن نیست.
حکمت نهی از زیادی سوگند
در بیان ﴿اَن تَبَرّوا وتَتَّقوا وتُصلِحوا بَینَ النّاس﴾ وجوهی گفته شده است:
^ ۱ – ـ سوره اعلی، آیه ۱٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، ج۲، ص۵۳۴٫
۲۰۸
۱٫ عطفِ بیان برای کلمه «اَیمان» است و حرف«لا» حذف شده است؛ یعنی «أن لاتبرُّوا… » مراد است؛ مانند ﴿یُبَیِّنُ اللهُ لَکُم اَن تَضِلّوا) ۱ و ﴿واَلقی فِی الاَرضِ رَوسِی اَن تَمیدَ بِکُم) ۲ که در آیه نخست «أن لاتضلّوا» و در دومی «أن لاتمید» مراد است.
مسلمانان سوگند یاد میکردند که نیکی نکرده و میان مردم اصلاح نکنند و چنانکه در معنای ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم﴾ ذکر شد، سوگند به خدا را حجّت و دلیل منع و ترک نیکی و اصلاح قرار میدادند، با آنکه خدای سبحان مردم را به آنها فرمان داده است.
بر این اساس، معنای این بخش از آیه شریفه چنین است: سوگند به خدا را حجّتی برای ترک نیکوکاری و مانعی برای تقوا و اصلاح میان مردم قرار ندهید.
۲٫ بیان کننده علّت نهی از فراوان سوگند خوردن به الله است و حرف«لا» حذف شده است و عبارت مورد بحث، متعلّق فعل ﴿ولاتَجعَلوا﴾ است، پس معنای آیه شریفه این است: خدا را در معرض سوگندهایتان قرار ندهید، زیرا در کارهای شخصی نیکوکار و پارسا نمیشوید و در امور اجتماعی نیز توفیق اصلاح میان مردم را نمییابید.
این وجه با جمله ﴿وتُصلِحوا بَینَ النّاس﴾ سازگار نیست، زیرا رابطهای میان «خدا را در معرض سوگندها قرار دادن» با «اهل اصلاح میان مردم نشدن» نیست، مگر اینکه با تکلّف گفته شود کسی که فراوان سوگند یاد میکند، حرمت نام خدا را حفظ نمیکند و برای قسم ارجی نمینهد و نیکی و تقوا را از
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۱۷۶٫
^ ۲ – ـ سوره نحل، آیه ۱۵٫
۲۰۹
دست میدهد، درنتیجه توفیق اصلاح میان مردم را هم از دست خواهد داد، زیرا سخن انسان پرسوگند در جامعه اثری ندارد و در نقل و انتقال سخنان طرفین به یکدیگر، مورد وثوق آنان نیست.
۳٫ حکمت نهی از فراوانی سوگند به نام الله را بیان میکند و چیزی محذوف نیست و حذف حرف«لا» در آیاتدیگر نمیتواند دلیل حذف آن در آیه مورد بحث باشد، پس معنای آیه شریفه چنین است: خداوند را در معرض قسمهایتان قرار ندهید تا بتوانید به مقام ابرار و اتقیا و مُصلحان میان مردم دست یابید و اهلیّت امور یاد شده را پیداکنید ۱٫
گفتنی است که وجه سوم از جهت عدم حذف، تکلّف کمتری دارد و با ظاهر آیه هماهنگتر است، گرچه ممکن است با برخی از شأن نزولها هماهنگی تامّ نداشته باشد.
کفاره و حرمت نداشتن سوگند فراوان
نهی در ﴿ولاتَجعَلوا﴾ ظهور در حرمت دارد؛ ولی از تعلیل آن به برّ و تقوا و اصلاح میان مردم برمیآید که ترک سوگند فراوان زمینهساز دستیابی به این امور محمود است و همین امر نشان میدهد که نهی در آیه آنجا که مصداق روشن عُرضه اَیمان است مولوی محض و تحریمی نیست و بر فرض هم که ظهور در حرمت داشته باشد، آیه بعدی: ﴿لایُؤاخِذُکُمُ اللهُ بِاللَغوِ فی اَیمنِکُم ولکِن یُؤاخِذُکُم بِما کَسَبَت قُلوبُکُم) ۲ مقید آن است، زیرا پُرسوگندی از روی عادت و لقلقه زبان، جزو یمین لَغْوی به شمار میرود که مؤاخذه ندارد؛ بر خلاف
^ ۱ – ـ ر.ک: مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۶۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۵٫
۲۱۰
قسمهای جدّی که مورد عقد قلبی است و حکم تکلیفی حرمت یا حکم وضعی کفّاره یا هر دو حکم را در پی دارد، پس زیاد سوگند یاد کردن حرام نیست و کفّاره ندارد و انسان پُرسوگند اهل دوزخ نیست، هرچند این رفتار نابخردانه بیحزازت نیست.
آری خدای سبحان سوگندهای افراد را میشنود و به خوبی میداند که کدامیک از روی جدّ و عقد قلبی و کدام لغو و از سر عادت است و کاملاً از عرضه قراردادن و عدم آن آگاه و از متعلق سوگند (محلوف علیه) که ترک برّ و تقوا و اصلاح است یا نه مطلع است: ﴿واللهُ سَمیعٌ عَلیم﴾ و بر اساس علم خود رفتار میکند.
تقدم صَلاح بر اصلاح
سرّ تقدیم نیکی و پارسایی بر اصلاح میان مردم، همانا تقدّم صَلاح نفس بر اصلاح غیر است؛ یعنی تا شخص در شئون فردی «صالح» نشود، به مقام «اصلاح» جمعی نمیرسد و برّ و تقوا ابزار رسیدن فرد به صلاح است، ازاینرو قرآن کریم برّ و تقوای فردی را بر اصلاح میان مردم مقدم کرد تا نشان دهد توفیق اصلاح میان مردم و رفع اختلاف یا دفع فحشا و مانند آن، تنها نصیب ابرار و پارسایان میشود که قبلاً به تنزیه نفس خود پرداختهاند، زیرا شخص آلوده هرگز مطهّر دیگران نخواهد بود.
اشارات و لطایف
آثار بد فراوانی سوگند به نام الله
۱٫ شکستن حرمت نام الهی
زیاد سوگند یاد کردن به نام الهی، سبب شکستن حرمت نام خداست و ادب
۲۱۱
دینی اقتضا میکند که انسان برای هر کاری فوراً به نام خدا قسم یاد نکند و ازسوی دیگر، زبان را از گزند گزافگویی به ویژه در عُرضه قرار دادن نام خدا مصون نگه دارد، چنانکه در اسرار مضمضه که از مقدّمات وضوست، از رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده است: چون قرآن از مجرای دهان میگذرد، دهان را شستوشو دهید ۱ و نام خدا بیش از هر کلمه دیگر در قرآن مجید آمده است، پس حرمت نام خداوند باید حفظ شود و پُرسوگندی به نام الله، حرمتشکن است. گاهی زبان و دهان با کاری دیگر لیاقت خود را از دست میدهند و زمانی با عرضه قراردادن نام خدا شایستگی خویش را از بین میبرند.
۲٫ بیاثر شدن قَسَم در محاکم قضایی
قَسَم در محاکم قضایی، همتای بیّنه است و همان گونه که بیّنه مشکل قضایی را به سود مدّعی حلّ و قاضی به استناد آن حکم میکند، یمین نیز دشواری قضا را به نفع منکر برطرف و قاضی به استناد آن حکم میکند، پس اگر افراد جامعه عادت کنند بسیار به نام خداوند سوگند یاد کنند، به قسم دروغ نیز مبتلا میشوند؛ آنگاه در محکمه نیز سوگند دروغ برای آنان عادی است، در نتیجه اثر قضایی قَسَم از بین میرود، زیرا قاضی طبق سوگند آنان حکم میکند و چنین حکمی گرچه ظاهراً فصل خصومت است، باطناً عامل تولید و تکثیر آن خواهد بود.
پیامبر اعظم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: إنّما أقضی بینکم بالبیّنات و بالأیمان ۲ و با این برنامه که اسوه قضا و داوریهای محاکم اسلامی است، تأثیر بیّنه و سهم ویژه
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۷۳، ص۱۳۱؛ کنز العمّال، ج۱، ص۶۰۳ و۶۱۱٫
^ ۲ – ـ دعائم الاسلام، ج۲، ص۴۴۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۶۱٫
۲۱۲
یمین را تعیین فرمودهاند. همانطوری که شهادت زور کژراهه رفتن است، عُرْضه قراردادن خدا برای سوگند نیز بیراهه حرکت کردن است.
۳٫ خطر نفاق
سوگند زیاد، انسان را حلاّفِ فرومایه میکند و چنین فردی باکی ندارد که برای رسیدن به امور باطل با ابطال حق یا احقاق باطل سوگند یاد کند، از اینرو خدای سبحان پیامبرش را از اطاعت انسان پرسوگند فرومایه برحذر داشته است: ﴿ولاتُطِع کُلَّ حَلاّفٍ مَهین) ۱
سوگند فراوان به «الله» بیحرمتی به اوست. نشانه این بیحرمتی آن است که «حلاّف» سر از نفاق درمیآورد، چنانکه منافقان با آنکه فراوان ضد اسلام و مسلمانان توطئه میکردند، برای تبرئه خود سریعاً سوگند میخوردند.
قرآن کریم در آیات فراوانی این رفتار منافقان را بیان کرده و آن را نکوهیده است. آری کسی که به نفاق نرسیده باشد محکوم چنین حکمی نیست.
برخی از موارد سوگند منافقان:
أ. قسم برای نرفتن به جبهه: ﴿وسَیَحلِفونَ بِاللهِ لَوِ استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَکُم) ۲
ب. سوگند برای اثبات مؤمن واقعی بودن: ﴿ویَحلِفونَ بِاللهِ اِنَّهُم لَمِنکُم وما هُم مِنکُم) ۳
ج. قسم برای جلب رضایت مؤمنان، در حالی که اگر راست میگویند،
^ ۱ – ـ سوره قلم، آیه ۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۴۲٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۵۶٫
۲۱۳
باید به فکر جلب رضایت خدا و رسولش باشند: ﴿یَحلِفونَ بِاللهِ لَکُم لِیُرضوکُم واللهُ ورَسولُهُ اَحَقُّ اَن یُرضوهُ اِن کانوا مُؤمِنین) ۱
د. سوگند دروغ به نگفتن کلمه کفر، در حالی که گفتند: ﴿یَحلِفونَ بِاللهِ ما قالوا ولَقَد قالوا کَلِمَهَ الکُفرِ وکَفَروا بَعدَ اِسلمِهِم وهَمّوا بِما لَم یَنالوا) ۲
بحث روایی
۱٫ شأن نزول
نزلت فی عبدالله بن رواحه، حین حلف أن لا یدخل علی خَتَنه و لا یکلّمه و لایصلح بینه و بین امرأته؛ فکان یقول: إنّی حلفت بهذا فلا یحل لی أن أفعله؛ فنزلت الایه ۳٫
اشاره: عبدالله بن رواحه سوگند یاد کرد که از دخالت در مسائل خانوادگی خَتَن مثلاً دامادش بپرهیزد و میان او و همسرش اِصلاح نکند و بهانهاش در عدم دخالت مزبور، سوگند یاد کردن به این موارد بود.
مواردی به عنوان شأن نزول آیه مزبور یاد شده که آلوسی ۴ ، بروسوی ۵ و دیگران آوردهاند.
۲٫ ترغیب به ترک سوگند
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: إذا ادّعی علیک مال ولم یکن له علیک، فأراد
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۶۲٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۷۴٫
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۶۶٫
^ ۴ – ـ روح المعانی، ج۲، ص۱۹۱٫
^ ۵ – ـ تفسیر روح البیان، ج۱، ص۳۴۹٫
۲۱۴
أنیحلفک، فإن بلغ مقدار ثلاثین درهماً، فأعطه ولاتحلف، وإن کان أکثر من ذلک فاحلف ولاتعطه ۱٫
اشاره: مقدار سی درهم، نصاب قَسَم نیست و شاید این مقدار به مناسبت حال شخص مورد خطاب باشد؛ یعنی برای مخاطب از دست دادن سیدرهم تحمّلشدنی بود نه بیشتر از آن، پس تا آنجا که دعواهای باطل تحمّلپذیر است، سوگند پسندیده نیست. وقتی از سوگند صحیح برای ابطال باطل و احقاق حق مالی و شخصی هرچند مشروع، منع میشود، عُرضه قرار دادن خدا برای سوگندهای مبتذل چه خواهد بود؟
گفتنی است که جبران خسارت مالی بر اثر تعظیم نام خدا حتمی است، چنان که در ادامه بحث روایی خواهد آمد.
۳٫ معنای فراوانی سوگند
و قوله: ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم اَن تَبَرّوا… ﴾ قال: هو قول الرجل فی کلّ حاله «لا والله وبلی والله» ۲
اشاره: گاهی موارد ضروری از چند جهت پدید میآید، به طوری که شورشیان باطلگرا از هر ناحیه ادعای دروغین داشته و دعواهای باطل مطرح کردهاند. در اینگونه موارد طبق اشاره قبلی به مقدار تحمّل ناپذیر سوگند بیمحذور است، هرچند زیاد باشد؛ ولی در حال عادی اعتیاد به قسم برای هر چیزی، مشمول منع آیه مورد بحث است.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۷، ص۴۳۵٫
^ ۲ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۷۳٫
۲۱۵
۴٫ منظور از ترک برّ
عن أبی جعفر(علیهالسلام) فی قول الله: ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم﴾، قال: یعنی الرجل یحلف أن لایُکلّم أخاه وما أشبه ذلک أو لایکلّم أُمّه ۱٫
عن إسحاق بن عمّار عن أبی عبدالله(علیهالسلام) فی قول الله(عزّوجلّ): ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم اَن تَبَرّوا وتَتَّقوا وتُصلِحوا بَینَ النّاس﴾، قال: إذا دعیت لصلح بین اثنین فلا تقل: علیّ یمین ألاّ أفعل ۲٫
اشاره: براساس این دو روایت، نهی آیه درباره کسانی است که قسم یاد کنند کارهای نیکی مانند سخن گفتن با برادر و مادر یا اصلاح میان مردم را ترک کنند. احتمال اول با این دو روایت تأیید میشود.
۵٫ نهی از هر نوع قسم
عن أبی أیوب الخزّاز قال: سمعت أباعبدالله(علیهالسلام) یقول: لاتحلفوا بالله صادقین و لاکاذبین، فإنّه(عزّوجلّ) یقول: ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم) ۳
عن أبی سلام المتعبّد أنّه سمع أباعبدالله(علیهالسلام) یقول لسدیر: یا سدیر! من حلف بالله کاذباً کفر؛ ومن حلف بالله صادقاً أثم. إنّ الله(عزّوجلّ) یقول: ﴿ولاتَجعَلوا اللهَ عُرضَهً لاَِیمنِکُم) ۴
اشاره: أ. پاس داشتن حرمت نام خداوند مهمتر از آن است که انسان
^ ۱ – ـ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۲۱۸٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۲، ص۲۱۰٫
^ ۳ – ـ همان، ج۷، ص۴۳۴٫
^ ۴ – ـ همان، ص۴۳۵٫
۲۱۶
راست یا دروغ به نام او سوگند یاد کند. خدای سبحان به حافظ حرمت این نام که بر اثر سوگند یاد نکردن احیاناً سودی را از دست میدهد، پاداش بهتری عطا میکند، چنان که پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: من أجلّ الله أن یحلف به، أعطاه الله خیراً ممّا ذهب منه ۱٫
ب. اثم در حدیث دوم بر کراهت حمل میشود، وگرنه سوگند راست گناه نیست. گرچه ممکن است بعضی از امور مباح در حالِ خاص حرام باشد مانند برخی از امور حلال که در حال احرام حرام است لیکن جریان سوگند صدق این چنین نیست.
همچنین مراد از «کفر»، قِسْم عملی آن است نه اعتقادی؛ و از گناهان بزرگ به کفر یاد میشود؛ مانند ترک حجّ واجب: ﴿ولِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ اِلَیهِ سَبیلًا ومَن کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ العلَمین) ۲
۶٫ سوگند بر ترک خیرات
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: إذا حلف الرجل علی شیءٍ و الّذی حلف علیه إتیانه خیر من ترکه، فلیأت الّذی هو خیر؛ و لا کفّاره علیه و إنّما ذلک من خطوات الشیطان ۳٫
اشاره: اگر سوگند بر ترک چیزی باشد که انجام دادنش بهتر است، نقض سوگندشگناه ندارد و این سوگند بر اثر وسوسه شیطان است و منشأ آن لزوم رجحان متعلق سوگند است. بر این مبنا اگر متعلق آن مرجوح باشد نه راجح،
^ ۱ – ـ الکافی، ج۷، ص۴۳۴٫
^ ۲ – ـ سوره آلعمران، آیه ۹۷٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۷، ص۴۴۳٫
۲۱۷
چنین سوگندی منعقد نمیشود و عمل بر خلاف آن محذوری ندارد، هرچند در صورت تساوی دو طرف انعقاد آن خالی از وجه نیست؛ خصوصاً اگر برای سوگند یاد کننده راجح باشد.
٭ ٭ ٭
۲۱۸
بازدیدها: 192