تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد هفتم، سوره بقره، آیه۱۵۲

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد هفتم، سوره بقره، آیه۱۵۲

خدای سبحان پس از برشمردن برخی نعمت ها، به عنوان لطف خاص در حدّ یک پیمان متقابل می‌فرماید: به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم.

فاذکرونی أذکرکم واشکروا لی ولاتکفرون (۱۵۲)

گزیده تفسیر
خدای سبحان پس از برشمردن برخی نعمت ها، به عنوان لطف خاص در حدّ یک پیمان متقابل می‌فرماید: به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم.
﴿اذکرونی﴾ همه نعم ظاهری و باطنی را شامل می‌شود؛ لیکن با توجه به تفاوت مراتب افراد، فهم همگان از آن یکسان نیست، از این‏رو بسیاری آن را دعوت به «یاد نعمت» دانسته‌اند و تنها اندکی از افراد همان «یاد خدا» را از آن فهمیده‌اند.
فرض جهل و نسیان و غفلتِ محض در خدای سبحان محال است، از این‏رو مراد از یاد خدا نسبت به انسان، یاد خاص و تشریفی اوست که سبب بینش دل است.
مقتضای تلازم ثبوتی بین یادها و تلازم سلبی بین نسیانها این است که انسان همواره به یاد حق باشد.
شکر خدا مصداق ذکر اوست؛ لیکن در این آیه به دلیل تقابل آن با کفران، معنای خاص آن مراد است. مطابق این آیه شریفه، مشکورٌله انسان در هر حال باید خدای سبحان باشد و از کفران و ناسپاسی او باید دوری کرد. جمع بین امر به ذکر و شکر و نهی از کفران در این آیه، مفید لزوم دوام ذکر خداست.

۵۱۶

تفسیر

تناسب آیات
خدای متعالی پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مسلمانان را در هدایت به صراط مستقیم و کمال نهایی فراموش نکرده، با نعمت ارسال رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و قرار دادن کعبه به عنوان قبله مسلمانان، آنان را یاد کرد؛ نعمتی که مایه کمال دین و توحید عبادت و قوام برتری دینی و اجتماعی آنهاست، از همین رو امر و دعوت به ذکر و شکر را بر آن تفریع کرد تا آنان با طاعت و عبودیت او را یاد کنند و آنگاه او نیز با اِنعام خویش آنها را یاد کند و به پاداش شکرگزاری و عدم‏کفران، بر اِنعام خویش بیفزاید. نکته اخیر در آیاتی که پیش از آیات قبله نازل شده آمده است ۱٫
بر این اساس، ﴿فاء﴾ در ﴿فاذکرونی﴾ برای تفریع است و آیه مورد بحث را بر آیات قبل عطف می‌کند؛ یعنی اکنون پس از انعام نعمتهای یاد شده، شما را امر می‌کنم که مرا یاد کنید ۲ ، تا فراموش نکنید که افاضه‌کننده آن نعمتها و نیز ثمرات مذکور برای تشریع قبله و ارسال پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) من هستم ۳٫
اعراب که پیش از اسلام در جهالتی شدید بودند، به برکت رسالت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از اولیای الهی و از دانشمندترین، نیک سیرت‌ترین، راستگوترین و سبکبارترین مردم شدند. خداوند سبحان با ذکر اینکه پس از شقاوتی طولانی و جهل و فشار و رنجی به غایت، که دامنگیر آنها بود، نعمت و خیر رسالت و
^ ۱ – ـ المیزان، ج ۱، ص ۳۴۳٫
^ ۲ – ـ تفسیر التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۴۹٫
^ ۳ – ـ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۳۱٫

۵۱۷

قبله را بر آنان تفضل فرمود، آنها را به اعتراف به این نعمتها فراخوانده، آنان را به کاری ترغیب می‌کند که سبب تداوم این تفضّل شود و با تفریعِ این مطلب بر بیانات گذشته، از آنها می‌خواهد تا در برابر آن نعمتها او را یاد کرده و سپاس گویند ۱٫
خلاصه مطالب این فصل از سوره بقره و پیوند آن با آیه مورد بحث را می‌توان این‌گونه تقریر کرد: خدای سبحان برای قطع راه احتجاج و بریدن زبان اعتراض و طعن کافران و برای اِتمام نعمت بر مسلمانان تا اینکه امتی ممتاز باشند، همچنین برای هدایت آنان به حق، کعبه را قبله قرارداد و برای هدایت کامل آنها رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را مبعوث کرد. با این بعثت و ارسال، نعمتها و هدایتهایی را به مسلمانان انعام فرمود؛ مانند تبیین آیات، تعلیم کتاب و حکمت، تطهیر جانها و تعلیم آنچه نیازمند تعلیم است. به این مناسبت خداوند سبحان مسلمانان را به کاری شایسته مقابله با آن نعمتها تذکر داده و می‌فرماید: همان‌گونه که پیامبری فرستادم که برای شما آن کارها را می‌کند شما نیز در عوض ذاکر و شکرگزار باشید ۲٫
خلاصه اینکه، بعد از ارائه نعمت بعثت، قبله و… دستور یاد خدا را بر آن متفرّع کرد و با حرف فاء معطوف را بیان داشت، تا ضمن ارتباط دو جمله ترتیب آنها نیز معلوم شود.
٭ ٭ ٭

یاد متقابل و تلطّف‌آمیز الهی
در آیات گذشته، اهمیت و عظمت کعبه، قبله، وحی و رسالت بیان شد.
^ ۱ – ـ نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۷۶؛ الأساس فی التفسیر، ج ۱، ص ۳۲۰٫
^ ۲ – ـ الأساس فی التفسیر، ج ۱، ص ۳۲۳٫

۵۱۸

خدای سبحان پس از برشمردن این‌گونه از نعمتها، می‌فرماید: پس به یاد من باشید، تا من به یاد شما باشم: ﴿فاذکرونی أذکرکم﴾.
خدای سبحان در چند مورد، به عنوان لطف خاص و مهر مخصوص، در حدّ یک پیمان متقابل بین خود و بنده خویش تعهدی را مطرح می‌کند؛ نظیر آنکه می‌فرماید: به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم: ﴿وأوفوا بعهدی أُوف بعهدکم) ۱ و نیز در توسعه محفل برای تازه وارد می‌فرماید: ﴿فافسحوا یفسح الله لکم) ۲ تعهد خداوند درباره یاد و رعایت عهد او این است که اگر کسی اهل ایمان و عمل صالح بود، پس از بهره‌مند ساختن او از برکات دنیایی وی را در بهشت مأوا دهد.
البته ذکر خداوند همانند دیگر توفیقهای الهی محفوف به دو نعمت خداست؛ یعنی اول یاد خدا نسبت به بنده ظهور می‌کند تا وی از غفلت به تنبّه و از سهو و نسیان به ذکر و از نوم به یَقَظه منتقل شود، آنگاه او به یاد خداوند خواهد بود و سپس خداوند به عنوان پاداش وی را مورد لطف خود قرار می‌دهد و به یاد او خواهد بود.
در تبیین ترتب ذکر خدا بر ذکر عبد و معنای آن وجوه فراوانی در روض‌الجنان ابوالفتوح رازی ۳ والبحر المحیط ابوحیان اندلسی ۴ وکشف‏الأسرار میبدی ۵ آمده که فخر رازی به ده وجه آن پرداخته است ۶٫
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۴۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مجادله، آیهٴ ۱۱٫
^ ۳ – ـ روض الجنان، ج ۲، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۴٫
^ ۴ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج ۱، ص ۶۱۹٫
^ ۵ – ـ کشف الأسرار، ج ۱، ۴۱۴٫
^ ۶ – ـ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۱۴۴٫

۵۱۹

خداوند در این‌گونه خطابها، از باب «فی علوّه دانٍ» ۱ چنان خود را به انسانها نزدیک می‌کند که با آنان پیمان تجاری و اجاری می‌بندد، چنان‌که گاه سخن از بیع و شرای خدای سبحان با مؤمنان است و گاه سخن از اجر و مانند آن.

نحوه و سنخ ذکر خدا
ذکر غیر از خاطر است، زیرا ذکرْ ثابت و خاطر گذراست. گرچه فکر غیر از ذکر است، عنوان ذکر به معنای جامع قلبی و عقلی شامل فکر هم می‌شود، بنابراین، آیه مورد بحث حاوی ذکر، فکر و شکر، و از این منظر از جوامع‏الکلم است.
ذکر زبانی حکم خاص خود را دارد و درباره همه چیز صادق است؛ امّا ذکر قلبی و عقلی درباره ذاتی که از سنخ مفهوم و ماهیت نیست و هرگز به ذهن نمی‌آید بلکه ذهن باید عین شود و به‌خدمت مذکور و معلوم باریابد تا آن را در حدّ خود بفهمد و متذکر وی گردد متصور نیست، بلکه ذکر آن فقط به صورت علم حضوری میسور است و با علم حصولی حاصل نمی‌شود، چنان که ذکر خدای سبحان نسبت به چیز یا کسی از سنخ صورت ذهنی نیست، بلکه اضافه اشراقی و افاضه عینی است. البته همان‌طور که برای ذکر زبانی ثواب محدودی است برای ذکر عقلی که همان فکر توحیدی است فیض مضبوطی خواهد بود؛ ولی هرگز هیچ‌یک از این یادهای لفظی، کتبی و ذهنی نمی‌تواند ذکر حقیقتی باشد که ذات آن عین واقعیت عینی است؛ نه مانند مفهوم یا ماهیت ذهنی.
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج ۸۷، ص ۱۸۹٫
۵۲۰

نکته: چون محور اصلی انسان قلب اوست: «أصل الإنسان لبّه» ۱ و انسان بیش از یک قلب ندارد: ﴿ما جعل الله لرجلٍ من قلبین فی جوفه) ۲ اگر قلب کسی به یاد خدا متیّم و پُر شد، ما سوای او را فراموش می‌کند، از این‌رو توحید تام و توجه محض به خدا که ذکر حقیقی قلب است سبب نسیان ماسواست.

تفاوت افراد در یاد خدا
خدای سبحان گاه با اشاره به برخی نعمتها، بندگان را به یادآوری نعمت خویش فرا می‌خواند: ﴿اذکروا نعمتی) ۳ و گاه به آنها می‌فرماید: به یاد خودم باشید: ﴿اذکرونی﴾. همه نعمتهای ظاهری و باطنی زیر پوشش ﴿اذکرونی﴾ است؛ نه آن‌گونه که بیشتر مفسران برآن‌اند که در اینجا مضافی مقدر است و مراد از ﴿اذکرونی﴾، «اذکروا نعمتی» است. حقیقت آن است که این دو تعبیر، یکسان نیست، بلکه عنوان ﴿اذکرونی﴾ از تعبیر ﴿اذکروا نعمتی﴾ برتر است.
قرآن کریم مأدبه خدا برای همه انسانهاست ۴٫ در کنار این سفره و غذای آماده، توده مردم که متوسطان از بندگان خدا هستند به «یاد نعمت» فراخوانده شده‌اند؛ اما اوحدی از بندگان که بهترین نعمت برای آنان یاد و لقای حق است به «یاد خداوند» دعوت شده‌اند. البته ﴿اذکرونی﴾ خطاب به عموم است؛ لیکن مخاطبان آن برداشتهای گوناگون دارند، از این‏رو اوساط اهل ایمان به یاد
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج ۱،ص ۸۲ و ج ۷۲، ص ۱۰۸٫
^ ۲ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیات ۴۰، ۴۷ و… .
^ ۴ – ـ بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۱۹ و ۲۶۷٫

۵۲۱

نعمتهای خدا هستند و اوحدی از آنان به یاد خودِ منعم‌اند. کسی که «خوفاً من‏النّار» یا «شوقاً إلی الجنّه» به یاد حق است از خطاب ﴿فاذکرونی﴾، «فاذکروا نعمتی» یا «فاذکروا عذابی» را می‌فهمد؛ اما در نظر کسی که می‌گوید: «فهبنی یا إلهی… صبرت علی عذابک فکیف أصبر علی فراقک» ۱ از خطاب ﴿فاذکرونی﴾، «مرا به یاد آورید» را دریافت می‌کند. اگر دیگران در فکر ﴿جنتٍ تجری من تحتها الأنْهرُ) ۲ هستند، اینان که خدا را نه به سبب ترس از جهنم و نه برای شوق به بهشت، بلکه براساس محبت و شایستگی او برای عبادت، پرستش می‌کنند ۳ ، در فکر جنهاللقاء هستند و دنیا و آخرت و نعیم و جنّت آنان خداست، چنان‌که حضرت علی‏بن الحسین امام سجاد(علیه‌السلام) به خدای سبحان عرض می‌کند: ﴿یا نعیمی وجنتی و یا دنیایَ وآخرتی یا أرحم الراحمین) ۴
اسمای حسنای الهی که صرف الفاظ یا مفاهیم نبوده بلکه در حدّ خود عبارت از ذات متعیّن به وصفی از اوصاف کمال خداست می‌تواند بلکه باید مذکور سالک صالح باشد و مشمول آیه مورد بحث است، از این‌رو در آیه ﴿واذکر اسم ربّک و تبتّل إلیه تبتیلاً) ۵ مورد عنایت قرار گرفت.

اثر یاد تشریفی خداوند
خدای سبحان علم محض و عین شهود و حضور است، از این‌رو فرض جهل
^ ۱ – ـ مصباح المتعهجّد؛ مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۵٫
^ ۳ – ـ بحارالأنوار،: ج ۶۷ ص ۲۰۴ و ۲۳۶٫
^ ۴ – ـ همان، ج ۹۱، ص ۱۴۸؛ مفاتیح الجنان، مناجات المریدین.
^ ۵ – ـ سورهٴ مزمّل، آیهٴ ۸٫

۵۲۲

و نسیان و ذهول و غفلت درباره او محال است، زیرا جهل و نسیان و غفلت‌پذیری علم و شهود، مستلزم جمع نقیضین و محال است. نتیجه اینکه خداوند هرگز فراموش نمی‌کند: ﴿وما کان ربّک نسیّاً) ۱ البته ذکر خدا نسبت به همه افراد یکسان نیست، بلکه مانند قرآن برای بعضی شفا و برای برخی خسارت و تبار است؛ نظیر آفتاب که برای بعضی نور و برای برخی دیگر مایه کوری است. آنچه طبری از ربیع نقل کرده است، که «إنّ الله ذاکر من ذکره، زائد من شکره و معذّب من کفره» ۲ نیز به همین معنا بازمی‌گردد.
با توجه به نکته یاد شده، معلوم می‌شود اینکه فرمود: به یاد من باشید، تا من به یاد شما باشم: ﴿فاذکرونی أذکرکم﴾ مراد یاد خاص و یاد تشریفی خداست وگرنه او به یاد همه است، تا مؤمنان را پاداش و مجرمان را کیفر دهد؛ اما همین خدایی که به یاد مجرم است و درباره انتقام از او سخن گفته و به وی هشدار می‌دهد که: ﴿إنّا من المجرمین منتقمون) ۳ در پاسخ تبهکارانی که در قیامت کور محشور شده و از راز نابینایی خود می‌پرسند: ﴿ربّ لم حشرتنی أعمی وقد کنت بصیراً) ۴ می‌فرماید: شما آیات ما را فراموش کردید و ما امروز شما را از یاد بردیم؛ شما دیروز ناسی بودید و امروز منسی ما هستید: ﴿کذلک أتتک ءَایتُنا فنسیتها وکذلک الیوم تُنسی) ۵
پس خدای سبحان به یاد آنان بود که آنان را نابینا کرد، زیرا اولاً اگر کسی
^ ۱ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۶۴٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، ج ۲، ص ۴۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ سجده، آیهٴ ۲۲٫
^ ۴ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۲۵٫
^ ۵ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۲۶٫

۵۲۳

منسی مطلق باشد کیفر نیز نمی‌شود. ثانیاً بصیرتِ انسانِ مذکورِ خدا و کوری انسانِ منسی خدا، در دنیا محقق می‌شود و در آخرت که ظرف ظهور حقایق است، نه ظرف حدوث آن، ظهور می‌کند، بنابراین، کسی که در دنیا خدا را نمی‌بیند، بالفعل کور است، اگرچه نمی‌داند کور است.
مستفاد از آیات یاد شده این است که خدای سبحان آن عنایت و یاد تشریفی خود را که سبب بینایی قلب انسان است برای کسی که به یاد او نباشد روانمی‌دارد و اثر سوء نسیان خداوند، نابینایی و کوری دل است، از این‏رو مراد از ﴿نسوا الله فنسیهم) ۱ درباره منافقان، که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنان را فراموش کرد، این است که خداوند توفیق بینش را به آنها نداد و قلبشان کور شد.
آیات یادشده، به دلالت مطابقه یا التزام به چهار مطلب دلالت دارد: ۱٫تلازم وجودی و ثبوتی بین یادها. ۲٫تلازم سلبی بین نسیانها. ۳٫اثر منفی نسیان خدا که کوری است. ۴٫اثر مثبت ذکر خدا که بصیر شدن است.
نکته: ۱٫ ذکر اثر دارد؛ لیکن آنچه در ذکر ظهور می‌کند بالاصاله اثر مذکور است؛ نه خود ذکر؛ مثلاً ذکر خدا همراه با «اثر افتخار» و ذکر بنده همراه با «اثر افتقار» و ذکر گناه همراه با «اثر اعتذار» است، چنان‌که ابوالفتوح رازی از یحیی معاذ آورده است ۲٫
۲٫ ذکر خدا نسبت به پرهیزکاران گذشته از تأثیر دفع گناه، در رفع آن مؤثّر است؛ آیات ۱۳۳ ۱۳۵ آل عمران که بخشی از اوصاف متّقیان را بازگو می‌کند چنین دلالت دارد: ﴿… و الّذین إذا فعلوا فاحشهً أو ظلموا أنفسهم ذکروا
^ ۱ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۶۷٫
^ ۲ – ـ روض الجنان، ج ۲، ص ۲۳۳ ـ ۲۳۴٫

۵۲۴

الله فاستغفروا لذنوبهم…﴾؛ یعنی پرهیزکاران اگر کاری برخلاف تقوا کردند خداوند را به یاد می‌آورند و برای گناهان خود مغفرت می‌طلبند.

تلازم یادها
فعل امر، مستوعب جمیع افراد نیست، بلکه مفید اصل طبیعت است؛ نه تکرار؛ لیکن خدای سبحان برای سفارش به ذکر خدا و بیان تلازم بین یادها، به نحو قضیه فی‏الجمله اکتفا نکرد، بلکه بالجمله انسانها را به یاد حق فراخواند: ﴿فاذکرونی أذکرکم﴾. نفرمود: گاهی به یاد من باشید، بلکه فرمود: اگر بخواهید من به یاد شما باشم شما به یاد من باشید؛ یعنی اگر کسی یک لحظه به یاد خدا بود خدا چندین لحظه به یاد اوست، زیرا اصلِ: ﴿من جاء بالحسنهِ فله عَشر أمثالها) ۱ در همه موارد حاکم است و اگر کسی خواست پیوسته مذکور خدا باشد باید غالب عمر متذکر خدای سبحان باشد. تلازم بین دو نسیان نیز این‌چنین است؛ یعنی اگر منسی خداشدن مذموم است، پس هرگز نباید خدا را فراموش کرد، بلکه همواره باید به یاد خدا بود، چنان‌که خدای سبحان فرمود: ﴿یأَیّها الذین ءَامنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً) ۲ ﴿واذکر رَّبَّکَ فی نفسک تضرُّعاً وخیفهً ودون الجهر من القول بالغدوّ والاَصال ولاتکن من الغفلینَ) ۳ توضیح این آیه شریفه در بحث اشارات ولطایف خواهد آمد.
قرطبی از ابو عثمان نهدی نقل کرده که وی گفته است: من ساعتی را که خداوند به یاد ماست می‌دانم. به او گفته شد: از کجا می‌دانی؟ گفت: هر
^ ۱ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۶۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۴۱٫
^ ۳ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۲۰۵٫

۵۲۵

وقت ما به یاد او باشیم، چنان که از آیه ﴿فاذکرونی…﴾ برمی‌آید ۱٫

خداوند، مشکورٌ له انسان
در ادامه آیه مورد بحث و در کنار یاد حق، شکر خدا و کفران نعمت او مطرح شده است: ﴿واشکروا لی ولاتکفرون﴾. تقدیم ذکر خدا بر شکر برای این است که در این آیه ذکر خدا که منعم است منظور است و چون یاد منعم مقدّم بر سپاس نعمت است، ذکر بر شکر مقدّم شد.
شکر مصداق ذکر است و ممکن است درجات عالی ذکر را هم شامل شود؛ لیکن مراد آیه مورد بحث این نیست، زیرا شکر در این آیه در برابر کفران قرار گرفته و چنین آمده است: شاکر و سپاسگزار من باشید: ﴿واشکروالی﴾؛ یعنی گرچه برای نعمت شکر می‌کنید؛ لیکن مشکورٌله شما من باشم.
در کتابهای ادبی، بین حمد و مدح و شکر فرقهایی از نظر مورد و مصداق بیان شده است. برخی گفته‌اند: حمد، درباره ذات، مدحْ راجع به صفت، و شکر در مورد فعل است ۲٫ مؤمن، ذات خدای سبحان را حمد می‌کند، صفات او را مدح می‌کند و فعل او را شکرگزاری می‌کند. نعمت، کار خداست و شکر معمولاً در برابر نعمت است، زیرا اگر نعمتی به انسان نرسد وی کسی را شکر نمی‌کند، بر این اساس، محدوده شکرْ بسته‌تر از حمد و مدح است، زیرا گاه انسانْ ذات یا صفتی را حمد یا مدح می‌کند؛ خواه چیزی به حامد و مادح برسد یا نرسد، از این‏رو خدای سبحان گاه حمد را به ذات نسبت می‌دهد: ﴿الحمد لله﴾ و گاهی به صفت و فعل: ﴿…ربّ العلمینَ٭
^ ۱ – ـ الجامع لأحکام القرآن، مج ۱، ج ۲، ص ۱۷۱٫
^ ۲ – ـ ر.ک: تسنیم، ج ۱، ص ۳۲۶ ـ ۳۳۰٫

۵۲۶

الرحمن الرحیم٭ مالک یوم الدین﴾. البته حمدی که برای «الله»، یعنی ذات مستجمع همه کمالات است برتر از حمدی است که برای «ربّ العالمین» و مانند آن است. لازم است عنایت شود که اوصاف یاد شده برای محمود، یعنی «الله» است؛ لیکن به منزله ادلّه و حد وسطهایی برای اثبات حمد برای «الله» است.
تذکّر: از جمع بین امر به ذکر و شکر و نهی از کفران در این آیه، می‌توان لزوم دوام ذکر خدا را استفاده کرد، زیرا امر به یک چیز عقلاً مستلزم نهی از ضد آن است، گرچه دو اثر شرعی و جدا محسوب نمی‌شوند. تصریح به نهی از ضد در این‌گونه موارد مفید لزوم دوام مفاد امر است؛ یعنی ذکر و شکر باید دوام داشته باشد. البته در جمع بین امر و نهی غالباً امر قبل از نهی ذکر می‌شود؛ مانند: ﴿ءَامِنوا بما أَنزلت مصدّقاً لما معکم و لاتکونوا أوّل کافرٍ به) ۱

اشارات و لطایف

۱- کثرت و قلّت یاد حق
هر یک از احکام الهی، وقت و شمار و مقدار آن مشخص است و خدای سبحان در هیچ حکمی دستور کثرت نداده است، جز ذکر که درباره آن می‌فرماید: فراوان به یاد خدا باشید: ﴿یأَیُّها الذین ءَامنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً) ۲ بنابراین، یاد خدا حدّی ندارد و این نشان اهمیت ویژه ذکرِ اوست.
راز اینکه در بسیاری از حالات و شئون، و در حدّ توان، باید به یاد خدا بود این است که شیطان در حال غفلت به انسان حمله می‌کند و اگر انسان به
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۴۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۴۱٫

۵۲۷

نام خدا متذکر باشد، به دام شیطان نمی‌افتد.
نکته دیگر درباره تداوم ذکر خدا این است که این سنّت حسنه برای تقویت روح فرشتگی در انسان ذاکر است، زیرا ملائکه دائماً به یاد خدا هستند و هرگز خسته و افسرده نمی‌شوند: ﴿یسبّحون الَّیل والنَّهار لایفترون) ۱
در کثرت یاد شده، کیفیت و کمیت هر دو ملحوظ و مراد است، زیرا خدای سبحان از ذکرِ بدون اخلاص و حضور قلب به عنوان «ذکر قلیل» یاد کرده، چنین می‌فرماید: منافقان، کم به یاد خدا هستند: ﴿ولایذکرون الله إلاّ قلیلاً) ۲ با اینکه منافق هرگز به یاد خدا نیست، زیرا منافق به زبانْ مسلمان و قلباً کافر است و در کفر درونی خود از کافر عادی هم قوی‌تر و پلیدتر است، از این‏رو دَرَکه منافقان از دَرَکه کافران بدتر است: ﴿إنّ المُنفقینَ فی الدَّرک الأسفل من النَّار) ۳
منافق ممکن است همیشه به یاد خدا باشد و مانند خوارج اهل نماز شب نیز باشد؛ لیکن چون ذکر لسانی وی، بی‌روح است اندک است، بنابراین، وصف ذکر منافقان به «قلّت»: ﴿لایذکرون الله إلاّ قلیلاً﴾ بدین معنا نیست که آنان گاهی به یاد خدا هستند یا اینکه ذکر معنوی آنان کم است. آنان هرگز ذکر معنوی ندارند تا به قلّت و کثرت وصف شود، زیرا آنها به طور مطلق خدا را فراموش کرده‌اند: ﴿نسوا الله فنسیهم) ۴ این آیه شریفه قرینه است بر اینکه ذکر
^ ۱ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۲۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۲٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۵٫
^ ۴ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۶۷٫
۵۲۸

منافقان که در جمله ﴿لایذکرون الله إلاّ قلیلاً) ۱ به آن اشاره شده، به حمل‌وّلی ذکر و به حمل‏شایع غفلت و همچون نماز آنان ریایی است. این ذکر لفظی که با غفلت قلبی همراه است چون از سنخ دنیا و برای دنیاست اندک است: ﴿متع الدُّنیا قلیلٌ) ۲ البته ممکن است آنان خود را ذاکر خدا و عمل خویش را ذکر الهی بپندارند: ﴿و هم یحسبون أنّهم یُحسنون صُنعاً) ۳ لیکن به لحاظ واقع ذکر نیست، زیرا ذکر خدا، هرگز با کفر واقعی جمع نمی‌شود.
ذکر کثیر، عبارت از ذکر با روح و با خلوص است که حافظ انسان است. یک لحظه از چنین یادی، همه لحظات شبانه‌روز را فروغ داده و همه اعمال انسان را در آن شبانه‌روز تأمین می‌کند.
راز اینکه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) که در خواب و بیداری معصوم است و قلب معصوم او در هر دو حال بیدار است: «تنام عینی ولاینام قلبی» ۴ در عالم رؤیا، و نیز مؤمنان، در جنگ بدر به اعجاز الهی سپاه کافران را اندک می‌دیدند: ﴿إذ یریکهم الله فی منامک قلیلاً…٭ وإذ یریکموهم إذ التقیتم فی‏أعینکم قلیلاً) ۵ نیز این است که حقیقت و باطن کافران اندک است، زیرا کافر اهل دنیاست و متاع دنیا اندک است: ﴿متعُ الدُّنیا قلیلٌ﴾، از این‏رو دنیازدگان هرچند شمار آنان فراوان باشد کم‌اند. این حقیقت را چشم ملکوتی
^ ۱ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۷۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۱۰۴٫
^ ۴ – ـ بحارالأنوار، ج ۷۳، ص ۱۸۹٫
^ ۵ – ـ سورهٴ انفال، آیات ۴۳ ـ ۴۴٫

۵۲۹

می‌بیند وخدای سبحان در پرتو اعجاز رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به رزمندگان بدرْ چشم ملکوتی داد تا حقیقت اندک کافران را ببینند، چنان‌که کافران، حقیقت و درون مؤمنان را که آخرت و بهشت و در نتیجه کثیر است دیدند و ترسیدند: ﴿یرونهم مثلَیهم رأْی العین) ۱ البته وجوه دیگری برای کیفیت رؤیت قلیل به صورت کثیر و دیدن کثیر به صورت قلیل بیان شده است که برداشت نهایی از آن در تفسیر سوره «آل عمران» با کمک احادیث مأثور در آن مطرح خواهد شد.

۲- دوام یاد حق در همه حالات و شئون
فرزانگان و خردمندان در همه شئون و حالات به یاد حق هستند: ﴿إنّ فی خلق السَّموتِ والأرض وَاختلَفِ الّیل والنَّهار لاََیتٍ لاُولی الاَلببِ٭ الذین یذکرون الله قِیماً وقعوداً وعلی جنوبهم) ۲ یکی از مصادیق این آیه، حالات گوناگون نمازهای نمازگزار است، که در روایات فقهی نیز از باب تطبیقِ مصداقی، و نه تفسیر مفهومی، در معنای آن گفته شده: مراد این است که اگر کسی ایستاده توان نماز گزاردن ندارد، آن را نشسته به جا آورد و اگر نشسته نیز قادر نیست در بستر و در حالی که به پهلو آرمیده است نماز بگزارد ۳ ؛ لیکن مراد این است که همه حالات خردورزان، حال ایستادن، نشستن، استراحت و آرمیدن، با ذکر و دعا تأمین می‌شود و در همه حال به یاد حق هستند.
خدای سبحان این نکته را پس از آیاتی که به نماز خوف و نمازشکسته و چگونگی نماز در حال جنگ اشاره دارد نیز یاد آور شده و می‌فرماید: ﴿فإذا
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیات ۱۹۰ ـ ۱۹۱٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۸۱٫

۵۳۰

قضیتم الصلوه فاذکروا الله قیاماً وقعوداً وعلی جنوبکم) ۱ چنانچه ﴿فإذا قضیتم﴾ به معنای «إذا أردتم» باشد آیه شریفه، ناظر به صورتهای گوناگون نماز خوف در شرایط متفاوت است، چنان‌که در آیه شریفه ﴿فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشیطن الرجیم) ۲ مراد از ﴿إذا قرأت﴾، «إذا أردت أن تقرأ» است؛ نه اینکه پس از اتمام قرائتْ استعاذه کند.
احتمال دیگر در آیه یاد شده، بدون تأویل مزبور، این است که پس از فراغت از نماز، از یاد حق غافل نشده و در همه شئون و حالات به یاد حق باشید. هنگامی که جنگ پایان پذیرفت دیگر سخن از نمازشکسته در حال خوف و مانند آن نیست: ﴿فإذا اطمأننتم فأقیموا الصلوه إنّ الصلوه کانت علی‏المؤمنین کِتباً موقوتاً) ۳
همان‌گونه که آیات مذکور ناظر به دوام یاد حق در همه شئون است، آیه شریفه ﴿واذکر ربک فی نفسک تضرعاً وخیفهً ودون الجهر من القول بالغدوّ والاءصال ولاتکن من الغفلین) ۴ به استمرار ذکر و یاد خدا در همه لحظات اشاره دارد.
توضیح اینکه «تضرع» و «خیفه» صفت قلب است. امر به چنین ذکری شاهد آن است که تنها ذکر زبانی کافی نیست. البته زبان نیز باید ذکر حق بگوید؛ اما نه با صدای بسیار آشکار، بلکه آهسته: ﴿دون الجهر من القول﴾. امر به ذکر در بامداد و آغاز روز (غدوّ) برای این است که همه روز به یاد حق
^ ۱ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۰۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۹۸٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۰۳٫
^ ۴ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۲۰۵٫

۵۳۱

بگذرد، چنان‌که مراد از ذکر در شامگاه (آصال)، یعنی پایان روز و آغاز شب، این است که همه شب به یاد حق بگذرد، آنگاه برای اینکه مبادا کسی گمان کند که اگر در دو طرف روز به یاد خدا بود کافی است، می‌فرماید: ﴿ولاتکن من‏الغٰفلین﴾. در این جمله، از غفلت نهی شده است و نهی، برخلاف امر، مفید تکرار است، زیرا انتفای طبیعت غفلت به انتفای همه افراد آن است.
قید ﴿بالغدوّ والاءصال﴾ نیز به نحو تنازع، به هر دو جمله پیش از آن متعلق است، بدین‌گونه: «واذکر ربّک فی‏نفسک بالغدوّ والآصال ودون الجهر من القول بالغدوّ والآصال»؛ یعنی در بامداد و شامگاه، یاد خدا در دل و نام او بر لب داشته باشید.
بنابراین، خدای سبحان با مجموع امر و نهیی که در این آیه فرمود، لزوم استمرار و دوام ذکر و یاد حق را در همه اوقات شبانه‌روز تأمین و تثبیت کرد.
انسان پیوسته باید به یاد حق باشد و اگر احیاناً آن را فراموش کرد، فوراً باید این نسیان را با یاد خدا ترمیم و جبران کند: ﴿واذکر ربّک إذا نسیت) ۱
ممکن است هنگام انجام دادن برخی کارها نتوان ذکر گفت؛ اما اگر آن کارِ به ظاهر دنیوی برای خدا باشد، به‏یقین یاد خدا و مصداق ذکر الله است. البته بهترین یاد خدا نماز و به ویژه نماز جمعه است: ﴿یأیّها الذین ءامنوا إذا نودی للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا إلی ذکر الله) ۲ چنان که برجسته‌ترین اثر نماز یاد خداست: ﴿وأقم الصلوه لذکری) ۳
^ ۱ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۲۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ ۹٫
^ ۳ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۴٫

۵۳۲

۳- قرآن، مصداق ذکر الله
قرآن کریم یکی از مصادیق ذکر الله است، چنان‌که در آیات متعدد از آن با عنوان «ذکر» یاد شده است؛ مانند: ﴿إنّا نحن نزّلنا الذکر وإنّا له لحفظون) ۱ سراسر قرآن، یاد خداست، بر این اساس، تلاوت و تعلیم و تعلّم قرآن، مطالعه و تدریس و نگارش معارف قرآنی، استنباط احکام فقهی از آیات‏الاحکام و هر آنچه به قرآن بازگردد ذکر الله است. البته این ذکر هم درجاتی دارد؛ کسی که قرآن کریم را تلاوت می‌کند در حال ذکر لسانی است و آن که معارف قرآنی را در دل می‌پروراند به ذکر قلبی مشغول است. هر فرد به حسب درجه خاص خود و به اندازه‌ای که در خدمت قرآن است از آن فیض می‌برد و به یاد حق بوده و به همان اندازه بیناست.
بر اساس اصل مزبور، بحث از سیره انبیا(علیهم‌السلام) نیز ذکر خداست، و پیامبران، خود یاد حق و اُسوه ذکرالله و ذکر مُمَثّل الهی‌اند، از این‏رو خدای سبحان به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمان می‌دهد که به یاد حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و… باش: ﴿واذکر فی الکتب إبرهیم) ۲ ﴿واذکر فی الکتب موسی) ۳ ﴿واذکر فی الکتب إسمعیل) ۴ ﴿واذکر فی الکتب إدریس) ۵ ﴿واذکر عبدنا داوود) ۶ ﴿واذکر عبدنا أیّوب) ۷ ﴿واذکر عبادنا إبرٰهیم
^ ۱ – ـ سورهٴ حجر، آیهٴ ۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۴۱٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۱٫
^ ۴ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۴٫
^ ۵ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۵۶٫
^ ۶ – ـ سورهٴ ص، آیهٴ ۱۷٫
^ ۷ – ـ سورهٴ ص، آیهٴ ۴۱٫

۵۳۳

وإسحق ویعقوب) ۱ ﴿واذکر إسمعیل والیسع وذاالکفل) ۲ ﴿واذکر أخا عاد) ۳ این فرمان، ارجاع به غیر خدا نیست. یاد بندگان صالح و انبیا و مرسلین(علیهم‌السلام) یاد بزرگ‌ترین نعمت خداست، زیرا کار پیامبر، چیزی جز رساندن پیام الهی نیست، از این‏رو خود او نعمت حق و ذکر الله است و کسی که به یاد پیامبر باشد به یاد نعمت حق است، برخلاف دیگران که یاد آنان یاد خدا نیست. آیه ﴿… فاتّقوا الله یأولی الألبب الّذین ءامنوا قد أنزل الله إلیکم ذکراً ٭ رسولاً یتلوا علیکم) ۴ می‌تواند شاهد ذکر بودن پیامبر باشد.

۴- یادآوری نعمتهای الهی
قرآن کریم گاه سفارش به ذکر را پس از ارائه نعمت مطرح کرده و چنین می‌فرماید: «به یادآورید نعمتی را که خداوند بر شما ارزانی داشت» ۵ و گاه برای رسیدن به نعمت، انسان را متذکر می‌کند که اگر خواهان نیل به نعمت خداست به یاد او باشد.
قرآن کریم انسان را به مطلق نعمتهای الهی متذکر می‌کند: ﴿یأیّها الناس اذکروا نعمت الله علیکم) ۶ لیکن از برخی نعمتها به طور ویژه یاد کرده و درباره یادآوری آنها فرمان مخصوص می‌دهد، چنان‌که درباره اتحاد و رفع هرگونه کینه و بغضاء چنین می‌فرماید: ﴿واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرّقوا واذکروا
^ ۱ – ـ سورهٴ ص، آیهٴ ۴۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ ص، آیهٴ ۴۸٫
^ ۳ – ـ سورهٴ احقاف، آیهٴ ۲۱٫
^ ۴ – ـ سورهٴ طلاق، آیات ۱۰ ـ ۱۱٫
^ ۵ – ـ سورهٴ فاطر، آیهٴ ۳٫
^ ۶ – ـ همان.

۵۳۴

نعمت الله علیکم إذ کنتم أعداء فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوناً وکنتم علی شفاحفره من النّار فأنقذکم منها کذلک یبیّن الله لکم ءایته لعلّکم تهتدون) ۱ در هر دشمنی و اختلافی، شیطان یا در قلب هر دو طرف آن، یا در یکی از آنها هست، از این‏رو وحدت و الفت دلها از برجسته‌ترین نعمتهای الهی است. اعطای نعمت وحدت و ایجاد اتحاد، تصرف نهانی در دلهاست و چنین کاری مقدور هیچ‌کس جز خدای سبحان نیست: ﴿لو أنفقت مافی‏الأرض جمیعاً ما ألّفت بین قلوبهم و لکنّ الله ألّف بینهم) ۲
قرآن کریم که سراسر آن ذکر است و انسان را به یادآوری نعمت خدا فرامی‌خواند، نعمت دفع تجاوز متجاوز و پیروزی را که به برکت عنایت الهی به دست آمده است این‌گونه یادآور شده است و از مؤمنان می‌خواهد که متذکر آن باشند: ﴿یأیّها الذین ءامنوا اذکروا نعمت الله علیکم إذ همّ قوم أن یبسطوا إلیکم أیدیهم فکفّ أیدیهم عنکم) ۳ ﴿واذکروا إذ أنتم قلیل مستضعفون فی الأرض تخافون أن یتخطفکم الناس فََاویکم وأی‏دکم بنصره ورزقکم من الطّیّبت لعلّکم تشکرون) ۴ البته یاد خدا همان‌گونه که در میدان جنگ، انسان را ثابت‌قدم و پیروز می‌کند و او را در دنیا و آخرت به فلاح و رستگاری می‌رساند: ﴿یأیّها الذین ءامنوا إذا لقیتم فئهً فاثبتوا واذکروا الله کثیراً لعلّکم تفلحون) ۵ پس از آن نیز سبب دوام پیروزی است.
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۰۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۶۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۱۱٫
^ ۴ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۲۶٫
^ ۵ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۴۵٫

۵۳۵

موارد یاد شده، نعمتهای مهم الهی است که خدای سبحان انسان را به یادآوری آن و عدم غفلت از یاد حق در آن حالات دعوت می‌کند. اثر یاد نعمت خدا این است که همچنان مستدام خواهد بود، زیرا یادآوری نعمت، مایه شُکر، و شکرگزاری نیز سبب مزید نعمت است: ﴿لئن شکرتم لأزیدنّکم) ۱

۵- پاداش یاد خدا
یاد خدا عبادت و حسنه است و اگر کسی به یاد خدا بود، بر اساس ﴿من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها) ۲ و ﴿من جاء بالحسنه فله خیرٌ منها) ۳ پاداش چند برابر می‌گیرد.
بر اساس این اصل قرآنی که هر کس کار خیری کند جزای بهتر می‌گیرد، نه جزای معادل، اینکه خدای سبحان فرمود: ﴿فاذکرونی أذکرکم﴾ بدین معنا نیست که هر اندازه شما به یاد من باشید من نیز همان قدر به یاد شما هستم، زیرا اولاً اگر این معنا مراد باشد، چنین می‌شود: «من جاء بالحسنه فله مثلها»، حال آنکه به یقین، یاد پاداشی خداوند به انسان، بیشتر و قوی‌تر از یاد انسان نسبت به خداوند است.
ثانیاً یاد خدای سبحان همواره کامل‌تر و قوی‌تر از یاد عبد است، چنان‌که می‌فرماید: ﴿إنّ الصلوه تنهی عن‏الفحشاء والمنکر ولذکر الله أکبر) ۴ یعنی
^ ۱ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۷٫
^ ۲ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۶۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۸۹٫
^ ۴ – ـ سورهٴ عنکبوت، آیهٴ ۴۵٫

۵۳۶

شما با نماز به یاد خدا هستید و خدا هم به یاد شماست؛ اما ذکر خدا نسبت به شما بزرگ‌تر از ذکر شما نسبت به خداست؛ نه اینکه «ذکر الله» از نماز بزرگ‌تر است. البته بر اساس ﴿وأقم الصلوه لذکری) ۱ معنای اخیر نیز یکی از معانی محتمل آیه است چنان‏که محتمل است منظور این باشد که نماز آثار فراوانی دارد که برخی از آنها در سوره معارج (آیات ۲۲ ۳۵) بیان شده است؛ ولی برجسته‌ترین آنها یاد خداست لیکن باید توجه داشت که اولاً مراد از «ذکر الله» در این آیه شریفه، ذکر عام نیست، زیرا سایر اذکار هرگز از نماز که عمود دین است ۲ بزرگ‌تر نیست. اکبر بودنِ ذکر الله در این آیه در صورتی معنا دارد که در مقابل نماز باشد، بنابراین، همان‌گونه که در تفسیر نخست بیان شد و نیز با توجه به اینکه اضافه «ذکر» به «الله»، اضافه مصدر به فاعل است، نه اضافه آن به مفعول، تقدیر آن جمله چنین خواهد بود: «ذکر الله إیّاکم أکبر من ذکرکم إیّاه». ثانیاً اگر مراد از «ذکر الله» همان نماز باشد، اولاً باید بیان شود که بزرگ‌ترِ از چیست، و ثانیاً در این صورت تأکیدِ گذشته است و حال آنکه تأسیس، بر تأکید مقدم است.
در قرآن کریم، در موارد گوناگون با بیان پاداش بهتر و مضاعف برخی کارها، به این اصل کلی که پاداش کار خیر، مضاعف است، نه معادل: ﴿من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها) ۳ ﴿من جاء بالحسنه فله خیرٌ منها) ۴ اشاره شده است؛ مانند اینکه می‌فرماید: ﴿یأیّها الذین ءامنوا إن تنصروا الله ینصرکم
^ ۱ – ـ سورهٴ طه، ایهٴ ۱۴٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۶۰٫
^ ۴ – ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۸۹٫

۵۳۷

ویثبّت أقدامکم) ۱ اگر کسی خدا، یعنی دین را یاری کرد، خدای سبحان نه تنها او را یاری خواهد کرد، بلکه به عنوان پاداشی مضاعف موقعیت وی را تثبیت و او را ثابت‌قدم می‌کند.

۶- آثار ذکر
پیش از این، از بصیرت و بینایی در دنیا و آخرت به عنوان یکی از آثار ذکر خدا یاد شد. خدای سبحان می‌فرماید: ﴿إنّ الذین اتقوا إذا مسّهم طئفٌ من‏الشیطن تذکّروا فإذا هم مبصرون) ۲ چنانچه شیطان بخواهد احرام ببندد و به صورت طواف‌کننده برگرد کعبه‏دل طواف کند تا هرگاه درِکعبه دل باز شد وارد آن شود، متّقی متذکّر می‌فهمد که این مُحرمْ بیگانه و حرامی است، از این‏رو هیچ‌گاه شیطان به قلب مؤمن متذکر راه ندارد.
متقی متذکر بر اثر آن بینش قلبی حاصل از یاد حق، خاطره‌شناس است و هر خاطره‌ای که به ذهن او خطور کند می‌فهمد که این ربّانی و مَلَکی است یا شیطانی و نفسانی: ﴿إذا مسّهم طئفٌ من الشیطن تذکّروا﴾.
شیطان در اوائل امر، برای فریفتن و به دام انداختن، با زبان ایمان و در سایه دین به سراغ انسان می‌آید؛ نه اینکه از آغاز او را به گناه فرمان دهد. او ابتدا ﴿نفس مسوّله﴾ را، که خوب را بد و بد را خوب می‌نمایاند، استخدام می‌کند. پس از آنکه نفس مسوّله به خدمت او درآمد، اندک‌ندک ﴿نفس اماره﴾ را برای فرمان دادن به کار می‌گمارد، از این‏رو آنگاه که انسان تبهکار به گناه عادت کرد با علم و یقین به بیّن‏الغی و معصیت بودن کاری، آن را به آسانی
^ ۱ – ـ سورهٴ محمّد(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، آیهٴ ۷٫
^ ۲ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۲۰۱٫

۵۳۸

انجام می‌دهد: ﴿و أمّا من بخل و استغنیٰ ٭ و کذّب بالحسنیٰ ٭ فسنیسّره للعسری) ۱
شیطان برای شکار سالکِ صالح، او را به کارهای واجب مهمّ وامی‌دارد تا از کار اهمّ بازبماند و کسانی را که از واجب اهمّ به واجب مهم سقوط کردند به مستحبات سرگرم می‌کند تا از واجب مهم بمانند. آنگاه آنان را که بر اثر پرداختن به مستحبات از واجبهای مهم بازمانده‌اند به مباحات مبتلا می‌کند تا از مستحبات بیفتند و سرانجام برای اینکه وی به دام حرام بیفتد او را به مشتبهات و نیز به مکروهات دعوت می‌کند. مکروهات، قرقگاه محرمات است. راز نهی تنزیهی و تحذیر از ارتکاب مکروهات نیز همین است که اگر کسی به مشتبهات و مکروهات تن داد به محرمات نزدیک شده به دام آنها می‌افتد. رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «دع ما یریبک إلی ما لایریبک» ۲
در همه مراحل یاد شده، اهل ذکر با بینش قلبی خود، شیطان و شیطنتِ او را شناخته و درمی‌یابند که آن خاطره، شیطانی است.
اثر دیگر ذکر این است که خدای سبحان به یاد انسان متذکر است، از این‏رو گناه را از او بازمی‌دارد و او را از خطر معصیت می‌رهاند، چنان‌که درباره حضرت یوسف(علیه‌السلام) واقع شد: ﴿ولقد همّت به وهمّ بها لولا أن رءا برهن ربّه کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء إنّه من عبادنا المخلَصین) ۳ مشاهده حضور حق و شهود قلبی: ﴿رءا برهن ربّه﴾ از کامل‌ترین مصادیق یاد و ذکر حق است. پاداش و اثر چنین یادی این است که سوء و فحشا از انسان
^ ۱ – ـ سورهٴ لیل، آیات ۸ ـ ۱۰٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۷۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ یوسف، آیهٴ ۲۴٫

۵۳۹

بازداشته شده و گناه به سراغ او نمی‌آید: ﴿لنصرف عنه السوء والفحشاء﴾. لازم است عنایت شود که نماز، نمازگزار را از گناه نهی کرده و از ارتکاب معصیت بازمی‌دارد؛ ولی لطف ممتاز خداوند که بر اثر شهود الهی نصیب شاهد واصل می‌شود این است که زشتی و گناه را از نزدیک شدن به انسان سالک صالح و شاهد بازمی‌دارد و بین این دو کار فرق وافر است.
یاد حق همان‌گونه که خطر معصیت را از انسان دور می‌سازد، او را از خطرهای دیگر نیز می‌رهاند، چنان‌که راز نجات حضرت یونس(علیه‌السلام) از خطر ماندن در شکم ماهی تا قیامت این بود که وی اهل تسبیح و جزو مسبّحان بود: ﴿فلولا أنّ‏ه کان من المسبّحین٭ للبث فی بطنه إلی یوم یبعثون) ۱ تسبیح همچون تحمید و تکبیر و تهلیل از مصادیق ذکر خداست. ذکر حضرت یونس(علیه‌السلام) در حدّ یک تسبیح است که در آن به حسب ظاهر هیچ مسئلتی نیست: ﴿وذاالنون إذ ذهب مغضباً فظنّ أن لن نقدر علیه فنادی فی الظلمت أن لاإله إلاّ أنت سبحنَک إنّی کنت من الظلمین٭ فاستجبنا له ونجّینه من‏الغمّ وکذلک ننجی المؤمنین) ۲ جمله ﴿لا إله إلاّ أنت سبحنک إنّی کنت من‏الظلمین﴾ ظاهراً دعا نیست تا مشمول آیه شریفه ﴿وإذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریب أُجیب دعوه الداع إذا دعانِ) ۳ بوده، خداوند آن را مستجاب کند؛ ولی دعای به معنای عام هست و مسئلت ضمنی را دربر دارد و ذکر و یاد حق و خواندن اوست؛ نه صرف خواستن.
استجابتِ ذکر، غیر از استجابت دعا و از باب ﴿فاذکرونی أذکرکم﴾
^ ۱ – ـ سورهٴ صافّات، آیات ۱۴۳ ـ ۱۴۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ انبیاء، آیات ۸۷ ـ ۸۸٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۸۶٫

۵۴۰

است. اگر عبد به یاد مولا باشد، به یقین خدای سبحان هم به یاد اوست، و چون یاد خدا صفت فعل اوست گاه به صورت رحمت ظهور می‌کند: ﴿ذکر رحمت ربّک عبده زکریا) ۱
ادب عبد، ذاکر خدا بودن است. اگر کسی تأدباً به یاد حق بود و بر اثر مناجات و انس با خدا و لذت یاد حق، نیاز خود را از یاد برد و از خدا چیزی نخواست، خدای سبحان نیاز او را برآورده می‌کند، زیرا خداوند حاجت همگان را می‌داند و هرگز آن را از یاد نمی‌برد: ﴿وما کان ربّک نسیّاً) ۲
حضرت یونس(علیه‌السلام) نیازمند نجات بود؛ اما جز تسبیح چیزی نگفت. او خداوند را منزّه از نقص دانست و به نقص خود اعتراف کرد: ﴿لاإله إلاّ أنت سبحنک إنّی کنت من الظلمین) ۳ و اگر موجود نیازمند فقط به ذکر خدا پرداخت، بی‏آنکه چیزی بخواهد، خدای سبحان بالاترین اجابتها را درباره او دارد: ﴿فاستجبنا له ونجّینه من الغمّ) ۴ این استجابت، به انبیا(علیهم‌السلام) اختصاص نداشته و مختص ابتلای به گرفتاری و خطر خاصّی هم نیست، بلکه طبق وعده الهی هر مؤمنی که با ذکر مجرّب یونسی به یاد خدا باشد از اندوه نجات می‌یابد: ﴿وکذلک ننجی المؤمنین) ۵

۷- تأثیر یاد حق در قلب
مرکز اصلی ذکر و یاد حق، قلب انسان است. قلب را چشمی است که یاد حق
^ ۱ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۶۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۶۴٫
^ ۴ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۸۸٫
^ ۵ – ـ همان.

۵۴۱

را می‌بیند و گوشی است که یاد حق را می‌شنود و زبانی است که به ذکر حق گویاست، بنابراین، با چشم دل باید یاد خدا را دید وگرنه مشمول این کلام الهی است که درباره دوزخیان می‌فرماید: چشمهای آنان یاد مرا نمی‌دید: ﴿کانت أعینهم فی غطاء عن ذکری وکانوا لایستطیعون سمعاً) ۱
تپش و آرامش دل، دو تأثیر متفاوت از ذکر خدا در قلب است. توضیح اینکه یکی از اوصاف مؤمنان حقیقی و راستین این است که هرگاه نام و یاد خدا مطرح شود قلبهاشان می‌تپد: ﴿إنّما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم…٭ أُولئک هم المؤمنون حقّاً) ۲ این تپش ممکن است در اوایل امر مضطربانه و بر اثر ترس و در اواخر مشتاقانه و برابر شوق و محبت باشد، بنابراین، اگر نام خدا مطرح شد و چنین حالت و احساسی در قلب پدید نیامد، یعنی نه یاد خدا و نه خوف از جهنم یا شوق به بهشت در آن هیچ اثر نگذارد، این نشان آن است که صاحب آن حتی در طلیعه ایمان حقیقی نیز نیست.
تأثیر دیگر ذکر خدا در قلب، که ممکن است پس از مرحله یاد شده باشد، آرامش است: ﴿الذین ءامنوا وتطمئنّ قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب) ۳ آیه شریفه با کلمه «ألا» و تقدیم متعلق فعل ـ یعنی تقدیم ﴿بذکر الله﴾ بر ﴿تطمئنّ﴾ ـ که مفید حصر است، به این مطلب مهم هشدار می‌دهد که آگاه باشید که تنها عامل و راه آرامش قلب، یاد خداست. خدای سبحان نفرمود: «تطمئنّ القلوب بذکر الله»، بلکه فرمود: دل فقط به یک چیز می‌آرمد و آن یاد حق است.
^ ۱ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۱۰۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ انفال، آیات ۲ ـ ۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ رعد، آیهٴ ۲۸٫

۵۴۲

راز این‏مطلب آن است که خداوند به ما از خود ما نزدیک‌تر است: ﴿واعلموا أنّ الله یحول بین المرء وقلبه) ۱ و دلها هم فقط به دست اوست و مقلّب‏القلوب و تسلّی‌دهنده آنها تنها اوست، بنابراین، کسی که خواهان آرامش و آسایش در زندگی است پیوسته باید به یاد خدا باشد. در این حال نه فقدان چیزی او را نگران می‌کند و نه برخورداری و وِجدان چیزی او را به وجد می‌آورد: ﴿لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما ءاتکم) ۲ و آنچه از امام سجّاد(علیه‌السلام) در دعای ابوحمزه ثمالی رسیده است: ﴿بذکرک عاش قلبی) ۳ ناظر به همین است؛ یعنی معیشت سعیدانه دل در ظلّ یاد تو تأمین است.

۸- دنیاطلبی مانع یاد خدا
تنها مانع یاد حق دنیاطلبی است: ﴿فأعرض عمّن تولّی عن ذکرنا ولم یُرد إلاّ الحیوه الدنیا) ۴ مطابق این آیه شریفه، سرّ غفلت از یاد خدا چیزی جز دنیاخواهی نیست. مستفاد از این مقابله آن است که دنیاطلبی با یاد حق جمع نمی‌شود.
از آیه مزبور استفاده می‌شود که دنیا چیزی جز غفلت از حق نیست و
^ ۱ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۲۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۳٫
^ ۳ – ـ مصباح المتعهجّد؛ مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
^ ۴ – ـ سورهٴ نجم، آیهٴ ۲۹٫ مراد از اِعراض و روبرگرداندن، ترک دعوت مردم به سالام نیست، زیرا رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) همچنانمأمور به دعوت جامعه بود. آن حضرت مظهر رحمت الهی است و اعراض وی از افراد بیدن معناست که توجه خاص آن حضرت که مسیر رحمت است از آنان باز گرفته شود و اگر او که ﴿رحمه للعالمین﴾ (سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۱۰۷) است از غافلی روبرگرداند دیگر هیچ رحمتی نصیب این غافل نخواهد شد.

۵۴۳

هرچه انسان را از یاد خدا بازدارد دنیاست. مراد از این دنیا، آسمان و زمین و دریا و صحرا و مانند آن نیست که خدای سبحان از آنها به عنوان آیاتِ طبیعی خود به نیکی و عظمت یاد می‌کند. دنیا همان شئون اعتباری، مانند تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد است، چنان‌که خدای سبحان می‌فرماید: ﴿اعلموا أنّما الحیوه الدنیا لعب ولهوٌ وزینه وتفاخرٌ بینکم وتکاثر فی الأمولِ و الاَولد) ۱
این مطلب که دنیاطلب به یاد خدا نیست، از آیاتی که درباره بیتوته حاجیان در مِنا نازل شده و در آنها اذکار متفاوت بیتوته‌کنندگان بازگو شده است نیز استفاده می‌شود. براساس این آیات، مردم گرد آمده در منا در ایام حج، که به ظاهر همه حج‌گزارند، دو دسته‌اند: برخی فقط دنیا می‌خواهند و منطق آنها این است که خدایا! به ما دنیا عطا کن؛ خواه حلال و خواه حرام. اینان به یاد خدا نیستند. لبّیک آنان نیز به حَمْلِ‌وّلی ذکر الله و یاد خداست؛ لیکن به حمل‏شایعْ غفلت از خداست؛ مانند نیت بسیاری از افراد برای نماز که به حملِ‌وّلی، نیت و به حمل‏شایع غفلت است. منطق گروهی دیگر که به یاد حق هستند این است که خدایا! حسنات دنیا و آخرت و حلال دنیا را به ما عطا کن: ﴿فإذا قضیتم منسککم فاذکروا الله کذکرکم ءاباءکم أو أشدّ ذکراً فمن‏الناس من یقول ربّنا ءاتنا فی الدنیا وما له فی الاءخره من خَلق٭ ومنهم من‏یقول ربّنا ءاتنا فی الدنیا حسنه وفی الاخره حسنه وقنا عذاب النار) ۲
^ ۱ – ـ سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، ایات ۲۰۰ ـ ۲۰۱٫ به تبعیر استاد علاّمه طباطبایی(قدّس‌سرّه) «شدّت» در عبارت ﴿فاذکروا الله کذکرکم ءاباءکم أو أشدّ ذکراً﴾ صفتِ ذکرِ قلبی است؛ نه ذکر لسانی (المیزان، ج ۱، ص ۳۳۹ ـ ۳۴۰)، چنان‌که در آیهٴ ﴿والذین ءامنوا أشدُّ حبّاً لله﴾ (سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۶۵) صفتِ محبت قرار گرفت که امر قلبی است. ذکر لسانی، به «شدّت» وصف نمی شود، اگرچه وصف آن به «جهر» و «رفع» ممکن است.

۵۴۴

هواپرستی را مانع دیگرِ یاد خدا گفته‌اند؛ ولی این نیز به دنیاخواهی و دنیاگرایی بازمی‌گردد. خدای سبحان در سفارش رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به سازگاری و همراهی با ذاکران و نهی از پذیرش و همگامی وی با غافلانِ هوامدار چنین می‌فرماید: ﴿واصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغدوه والعشی یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم ترید زینه الحیوه الدنیا ولاتطع من أغفلنا قلبه عن‏ذکرنا واتبع هویه وکان أمره فُرُطاً) ۱ همان‌گونه که پیش از این اشاره شد، اساس مهمّ در این مطلب سامی، ذکرِ قلب است، زیرا اگر قلب متذکر خدا باشد همه اعضا و جوارح، که زبان از جمله آنهاست، متذکر خدا خواهد بود، بر همین اساس، در این آیه نیز نفرمود: کسی را که زبانش به یاد ما گویا نیست نپذیر، بلکه فرمود: از کسی که «قلبش» را، بر اثر استمرار دنیاطلبی او، از یاد خودمان غافل کردیم پیروی نکن: ﴿ولاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هویٰه﴾، پس همان‌گونه که یاد خدا مانعِ هوااپرستی است، میل به هوا نیز مانع یاد خداست و انسان هواپرست، که به شهادت صدر آیه اهل دنیاست، به یاد خدا نیست و این طرد دو جانبه اثر تضادی است که بین هوا و هُداست.

۹٫ کیفر غفلت از یاد خدا
غفلت از یاد حق، دارای آثار شوم و پیامدهای زیانبار و تلخ است:
الف. یکی از نتایج تلخ غفلت، که در مباحث پیشین نیز به آن اشاره شد، نابینایی دل است؛ یعنی همان‌گونه که اثر یاد خدا بصیرت و بینش دل است، نسیان خدا نیز با کوری همراه است، چنان‌که خدای سبحان می‌فرماید:
^ ۱ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۲۸٫

۵۴۵

دیدگان آنها یاد مرا نمی‌بیند: ﴿أعینهم فی غطاءٍ عن ذکری) ۱ این کوری در قیامت که ظرف ظهور حقایق است نمایان می‌شود: ﴿ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشهً ضنکاً ونحشره یوم القیمه أعمی) ۲
اگر کسی یاد خدا را با قلب ندید، نام خدا را هم بر زبان نمی‌آورد، زیرا کسی که قلب او نابیناست به دام شیطان می‌افتد و شیطان بر روی او خیمه زده، روپوشی می‌گذارد که همه مجاری ادراکی و تحریکی او را زیر پوشش شیطنت قرار می‌دهد، چنان‌که خدای سبحان فرمود: یاد خدا سراسر عالم را فراگرفته و کیفر کسی که خود را به کوری زده، خفاش صفت، خورشید یاد خدا را نبیند این است که او را تحت پوشش شیطان قرار می‌دهیم: ﴿ومن یعش عن‏ذکر الرحمن نقیّض له شیطناً فهو له قرین) ۳ مطابق این آیه شریفه، خدای سبحان به عنوان کیفر تعامی عمدی، شیطان را به صورت پوست غلیظ روکش و غلافی قوی قرار می‌دهد که همه هستی انسان غافل را در پوشش خود می‌گیرد، بنابراین، هر کس یاد خدا را نبیند مصدود شیطان و محصور شیطنت است و شیطان در مجاری ادراکی و تحریکی او راه دارد و او را رها نمی‌کند.
اگر کسی یاد حق را عمداً فراموش کرد این خطر هست که خدای سبحان چندین شیطان را به صورت قرین سوء برای او «تقییض» کند: ﴿وقیّضنا لهم قرناء) ۴ بنابراین، برخی افراد چندین پوششِ در طول هم یا در عرض هم
^ ۱ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۱۰۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۲۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ زخرف، آیهٴ ۳۶٫ «تقییض» به معنا «جعل القیض علی البیض» است. تخم‌مرغ را «بیض» و به پوشت محکمی که آن را در پوشش و حصار خود قرار داده «قیض» می‌گویند.
^ ۴ – ـ سورهٴ فصّلت، آیهٴ ۲۵٫

۵۴۶

دارند. برخی شیاطین، زمام مجاری ادراکی او و بعضی دیگر زمام مجاری تحریکی وی را بر عهده دارند و چنین شخص مبتلایی باید از شرّ چندین شیطان رهایی پیدا کند.
آنان که یاد خدا را عمداً فراموش کرده و این نسیانْ آنها را در حصار شیطان قرار داد، در قیامت می‌فهمند که گرفتار قرین سوء بوده‌اند و آن روز آرزوی بیجا دارند: ای کاش بین ما و تو فاصله شرق و غرب بود و تو قرین بدی هستی: ﴿حتی إذا جاءنا قال یالیت بینی وبینک بعد المشرقین فبئس القرین) ۱
امیرمؤمنان، حضرت امام علی(علیه‌السلام) درباره نفوذ شیطان در مجاری ادراکی و تحریکی انسانِ غافل می‌فرماید: شیطان به درون عده‌ای راه پیدا کرده و چون آن را جای امنی یافته، در آنجا آشیان گزیده، تخم‌گذاری کرده و جوجه‌هایی رویانده و پرورانده است، از آن پس شیطان با چشم این انسان می‌نگرد و با زبان او سخن می‌گوید، اگرچه به ظاهرْ ناظر و ناطق خود این شخص است: «فباض وفرّخ فی صدورهم ودبّ ودرج فی حجورهم فنظر بأعینهم ونطق بألسنتهم» ۲
ب. کیفر دیگر غفلت و فراموشی عمدی یاد خدا، محرومیت از رحمت خاص است. توضیح اینکه خدای سبحان با اینکه به همه چیز بیناست: ﴿انّه بکلّ شی‏ءٍ بصیر) ۳ و ممکن نیست به موجودی نگاه نکند، در قیامت به عده‌ای نمی‌نگرد و با آنان سخن نمی‌گوید:﴿لایکلّمهم الله‏ولاینظر إلیهم یوم القیمه) ۴
^ ۱ – ـ سورهٴ زخرف، آیهٴ ۳۸٫
^ ۲ – ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ ۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ ملک، آیهٴ ۱۹٫
^ ۴ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۷۷٫

۵۴۷

مراد این است که خداوند به آنان نگاه تشریفی همراه با لطف و رحمت ندارد، بر همین اساس، به رسول خود نیز فرمود تا از دنیاطلبان اعراض کند: ﴿فأعرض عمّن تولّی عن ذکرنا ولم‏یُرد إلاّ الحیوه الدنیا) ۱ و حال آنکه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) «رحمه للعالمین» است: ﴿وما أرسلنک إلاّ رحمه للعلمین) ۲ و برای اتمام حجت، تا آخرین لحظه آنان را به دین حق فرامی‌خواند. اتمام حجت، دعوت به اسلام، ارشاد و هدایت غیر از اعراض قلبی است، پس اینکه فرمود: از آنان اعراض کن، یعنی به آنها نگاه لطف مخصوص و رحمت خاص نداشته باش.
چنانچه پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) که رحمت جهانی هستند از انسان دنیاطلب روبرگردانند، چنین شخص غافلی هرگز از رحمت خاص آنان برخوردار نیست و راهی به لطف مخصوص آنها ندارد و این محرومیت جز به سوء اختیار خود آن غافل دنیاخواه نیست.
ج. اثر تلخ دیگر غفلت از یاد خدا، قرار گرفتن در فشار و تنگنای زندگی است: ﴿ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشهً ضنکاً ونحشره یوم القیمه أعمی) ۳ از این‏رو دنیاطلب هرگز آرامش و آسایش ندارد و همواره گرفتار دلهره و بین عوامل فشار است که مبادا آنچه را دارد از دست بدهد و آنچه را ندارد و خواهان آن است، به آن نرسد. همه همّ او این است که آنچه را ندارد فراهم کند و هم آنچه را دارد حفظ کند، از این‏رو در فشارِ حفظ موجود و طلب مفقود زندگی می‌کند: ﴿فإنّ له معیشهً ضنکاً﴾. این بدان معنا نیست که اعراض‌کننده از یاد حق، حتماً فقیر می‌شود، بلکه مقصود آن است که او در
^ ۱ – ـ سورهٴ نجم، آیهٴ ۲۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۱۰۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۲۴٫

۵۴۸

زندگی در تنگنا و فشار است؛ خواه در فشار فقر و خواه در فشار مال. فشارِ در زندگی غیر از فقر و غناست؛ ممکن است کسی در عین دارایی و توانمندی، گرفتار معیشت ضنک باشد.
شایان ذکر است که خدای سبحان بسیاری از انبیا و اولیای خود را با فقر آزمود، چنان‌که مؤمنان را نیز گاه با فقر می‌آزماید، بنابراین، فقر همواره نشان اهانت و عذاب الهی نیست ۱٫ این نکته نیز روشن است که تمکّنِ مادی، با یاد حق منافات ندارد؛ ممکن است کسی به لحاظ تمکن در حدّ حضرت سلیمان(علیه‌السلام) باشد؛ اما به آن مُکنت دل‏نبندد و اهل یاد حق باشد. تعلق به طبیعت و دلبستگی به دنیا، مذموم است؛ نه اصل مال و ملک. حتی اینکه درباره زکات، به «اَوساخ أیدی الناس» تعبیر شده ۲ مرادْ تعلق و دلبستگی به مال است وگرنه، چنانچه مالْ وَسَخ باشد، وَسَخ را نمی‌توان به عنوان تقرّب إلی الله به بیت‌المال داد و آن را صرف تعمیر کعبه، مسجد، حَرَم، نشر آثار قرآنی و روایی و جهاد در راه خدا کرد.
آیه ﴿ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشهً ضنکاً) ۳ در قبال آیه شریفه ﴿ومن یتّق الله یجعل له مخرجاً) ۴ است. کسی که به یاد خدا و اهل تقواست در شرح صدر است و هرگز در کار خود نمی‌ماند و هیچ‌گاه در فشار قرار نمی‌گیرد، از همین‏رو کسی که مثلاً در علمْ همواره درپی خودنمایی و تفاخر و مانند آن است، همیشه در فشار شبهات قرار دارد؛ اما آن که تقوای علمی
^ ۱ – ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ ۱۶۰، بند ۳۱ ـ ۳۳٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۱۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۱۲۴٫
^ ۴ – ـ سورهٴ طلاق، آیهٴ ۲٫

۵۴۹

دارد سرانجام مشکل او به طریقی حل می‌شود. در مسائل مالی و غیر آن نیز این‌گونه است، چنان‌که خدای سبحان درباره رزقِ پرهیزکاران، که اعم از رزق مادی است، فرمود: ﴿ویرزقه من حیث لایحتسب) ۱

۱۰- شکر، مظهر حکمت
قرآن کریم بیان اعطای حکمت به لقمان و ستودن آن حضرت به بهره‌مندی از حکمت را با فرمان شکرگزاری برای خداوند مقرون ساخت: ﴿ولقد ءاتینا لقمن الحکمه أن اشکر لله ومن یشکر فإنّما یشکر لنفسه ومن کفر فإنّ الله غنی حمید) ۲ اگر جمله ﴿أن اشکر لله﴾ تفسیر حکمت باشد، بدین معناست که یکی از بارزترین مظاهر حکمت، شکرگزاری خدای سبحان است و اگر کسی به مقام شکر نایل آید از منظر این تحلیل فی‌الجمله، نه بالجمله حکیم است.
در شکر، هم به شناخت علمی نیاز است و هم به کار عملی. شکر، تنها ذکر لسانی «شکراً لله» یا «الحمد لله» و مانند آن نیست. شکر آن است که نعمتِ خدا در آنجا که مُنعمِ بدان امر می‌کند صرف شود. این کار مستلزم شناخت خدای سبحان و شناخت حلال و حرام الهی است، تا آنگاه بتوان نعمت را در راه او و در مورد مخصوص و حلال آن صرف کرد، و این بخشی از حکمت است.
پاداش شکر به خود انسانِ شاکر بازمی‌گردد: ﴿ومن یشکر فإنّما یشکر لنفسه﴾، زیرا خدای سبحان غنی محض است: ﴿ومن کفر فإنّ الله غنی
^ ۱ – ـ سورهٴ طلاق، آیهٴ ۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ لقمان، آیهٴ ۱۲٫

۵۵۰

حمید﴾. خداوند ذاتاً محمود است؛ خواه کسی او را حمد و ستایش کند یا نکند، زیرا ولی همه نعمتها اوست، از این‏رو هر حمدی ازآنِ اوست و سپاسگزاری انسان نسبت به دیگران، در حقیقت حق‌شناسی از خداست، اگرچه خود انسان سپاسگزار نفهمد و نسبت به خدا حق‌شناسی نکند.
پیام قرآن حکیم درباره شکراگزاری از پدر و مادر نیز بعد از امر به سپاسگزاری از خداوند آمده است: ﴿ووصّینا الإنسن بولدیه حملته أُمّه وهناً علی وهن و فِصلُه فی عامین أن اشکر لی ولولدیک إلی المصیر) ۱ این فرمان پس از پند مزبور که در نهی از شرک است به این نکته اشاره دارد که حق‌شناسی از پدر و مادر که مجرای نعمتِ خدا و فیض الهی هستند، شرک نیست و امتثال خدای سبحان در شکرگزاری از پدر و مادر، شکر خداوند به‏شمار می‌آید.

۱۱- پاداش شکر
شُکر از اوصافی است که خدای سبحان هم آن را زمینه پاداش شخصی خود قرار داد و هم به سبب فراوانی پاداش، نوع و میزان جزای آن را ذکر نفرمود: ﴿سیجزی الله الشکرین٭ …وسنجزی الشکرین) ۲
توضیح اینکه، پاداش خداوند بر اع‏مال یکسان نیست؛ گاه به عنوان بهتر از خود عمل مطرح است: ﴿من جاء بالحسنه فله خیرٌ منها) ۳ گاهی به مقدار ده‏برابر آن: ﴿من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها) ۴ و گاه به اندازه
^ ۱ – ـ سورهٴ لقمان، آیهٴ ۱۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیات ۱۴۴ ـ ۱۴۵٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۸۹٫
^ ۴ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۶۰٫

۵۵۱

هفتصدبرابر آن: ﴿مثل الذین ینفقون أمولهم فی سبیل الله کمثل حبّه أنبتت سبع سنابل فی کلّ سنبله مائه حبه والله یضعف لمن یشاء﴾، بلکه افزون بر این نیز ممکن است: ﴿والله وسعٌ علیم) ۱ و گاه به قدری زیاد است که به حساب و شمارش درنمی‌آید؛ مانند جزای صابران: ﴿إنّما یوفّی الصبرون أجرهم بغیر حساب) ۲ عنوان ﴿بغیر حساب﴾ بدین معنا نیست که خداوند به آنان بی‌حساب یا حساب‏نشده پاداش می‌دهد، بلکه حساب آنان فقط بر عهده خداوند سریع‏الحساب است، چون هیچ کار او بی‌حساب نیست: ﴿إنّا کلّ شی‏ءٍ خلقنه بقدر) ۳
اگر پاداش عمل صالحی بسیار مهم و برتر از ﴿جنّتٍ تجری من تحتها الأنهر) ۴ و مانند آن باشد، خدای سبحان آن را ذکر نمی‌کند، چنان‌که نوع و مقدار پاداش کسی که صفت شکر برای او ملکه شده باشد ۵ را بیان نفرمود: ﴿سیجزی الله الشکرین٭ …وسنجزی الشکرین) ۶
ویژگی دیگر جزای شکر این است که افزون بر پاداش یاد شده، خدای سبحان بر نعمتهایی که شکر آنها به جا آورده شود خواهد افزود، چنان‌که در اعلامی عمومی فرمود: اگر شکرگزاری کنید بر نعمت شما می‌افزایم: ﴿وإذ تأذّن ربّکم لئن شکرتم لأزیدنّکم) ۷ این بیان، ناظر به این اصل کلی است که
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۶۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ زمر، آیهٴ ۱۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ قمر، آیهٴ ۴۹٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۵٫
^ ۵ – ـ «شاکر»، صفت مشبهه است؛ نه اسم فاعل.
^ ۶ – ـ سورهٴ آل عمران، آیات ۱۴۴ ـ ۱۴۵٫
^ ۷ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۷٫
۵۵۲

﴿من جاء بالحسنه فله خیرٌ منها) ۱
چون رحمت خدای سبحان سابق بر غضب اوست ۲ ، در بیان پاداش شکر و کیفر کفران، «وعده» را تصریحاً بیان فرمود: ﴿لئن شکرتم لأزیدنّکم﴾؛ اما «وعید» را تلویحاً و ضمناً ذکر کرد: ﴿ولئن کفرتم إنّ عذابی لشدید) ۳ حال آنکه سیاق کلام اقتضا می‌کرد که بفرماید: «لئن کفرتم لأعذّبنّکم»؛ لیکن فرمود: «اگر کفران نعمت کردید من عذابی دردناک دارم»؛ اما اینکه آیا عذاب می‌کند یا نه، مطلب دیگری است. این بیان، هشداری ضمنی و تلویحی نسبت به تعذیب است؛ نه بالمطابقه و بالتصریح. البته چنانچه وعید بالمطابقه نیز باشد در حدّ اعلام خطر است و خُلف آن محال و مخالف حکمت نیست، زیرا خلف وعید از سوی خداوند عَفُوّ و رحیم به عدل او آسیب نمی‌رساند، برخلاف وعده که در حدّ اعلام پیمان بوده و تخلف از آن عقلاً و نقلاً قبیح است، از همین روست که در قرآن کریم وعده معمولاً به صراحت بیان شده؛ اما وعید تلویحاً و گاهی نیز با صراحت ذکر شده است.

بحث روایی

۱- ذکر خدا در همه حال
قال أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام): «اذکروا الله فی کلّ مکان فإنّه معکم» ۴
ـ قال أبوجعفر الباقر(علیه‌السلام): «قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): إنّ الملک ینزل الصحیفه من أوّل
^ ۱ – ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۸۹٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج ۱، ص ۴۴۲٫
^ ۳ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۷٫
^ ۴ – ـ کتاب الخصال، ص ۶۱۳٫

۵۵۳

النهار و أوّل اللیل یکتب فیها عمل ابن آدم فأَمْلُوا فی أولها خیراً و فی آخرها خیراً فإنّ الله یغفر لکم ما بین ذلک إن شاء الله فإن الله یقول: ﴿اذکرونی أذکرکم) ۱
ـ قال أبوعبدالله(علیه‌السلام): «ما من مجلس یجتمع فیه أبرارٌ وفجّار فیقومون علی‏غیر ذکر الله‏عزّوجلّ إلاّ کان حسرهً علیهم یوم القیامه» ۲
ـ عن أبی‏بصیر، عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) قال: «ما اجتمع فی مجلس قومٌ لم‏یذکروا الله‏عزّوجلّ ولم یذکرونا إلاّ کان ذلک المجلس حسره علیهم یوم القیامه». ثمّ قال: [قال] أبوجعفر(علیه‌السلام): «إنّ ذکرنا من ذکر الله وذکر عدوّنا من‏ذکر الشیطان» ۳
ـ قال أبوجعفر(علیه‌السلام): «من أراد أن یکتال بالمکیال الأوفی فلیقل إذا أراد أن یقوم من مجلسه: ﴿سبحن ربّک ربّ العزّه عمّا یصفون٭ وسلمٌ علی‏المرسلین٭ والحمد لله ربّ العلمین) ۴
ـ قال أبوعبد الله (علیه‌السلام): «لا بأس بذکر الله و أنت تبول فإن ذکر الله عزّ و جلّ حسنٌ علی کلّ حال فلا تسأم من ذکر الله» ۵
ـ عن جارود أبی المنذر قال: سمعت أبا عبد الله (علیه‌السلام) یقول: «سید الأعمال ثلاثه: إنصاف الناس من‏نفسک حتّی لاترضی بشی‏ء إلاّ رضیت لهم مثله و
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۴۳۱٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۶٫
^ ۳ – ـ همان.
^ ۴ – ـ سورهٴ صافّات، آیات ۱۸۰ ـ ۱۸۲٫
^ ۵ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۶٫
^ ۶ – ـ همان، ص ۴۹۷٫

۵۵۴

مؤاساتک الأخ فی المال و ذکر الله علی کلّ حال لیس سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلاّ الله و الله أکبر فقط و لکن إذا ورد علیک شی‏ء أمر الله عزّ و جلّ به أخذت به أو إذا ورد علیک شی‏ء نهی الله عزّ و جلّ عنه ترکته» ۱
اشاره: الف. چون هیچ زمان و هیچ زمینی خالی از حضور خدا نیست، هیچ زبانی هم نباید ساکت و خاموش از یاد خدا باشد، زیرا نیاز بشر دائمی است و بهترین عامل رفع نیاز، یاد خدای بی‌نیازی است که هماره در صدد رفع حاجت نیازمندان است، از این‌رو اگر در زمان یا مکان یا با زبانی از این فرصت استفاده نشد جز حسرت محصولی نخواهد داشت.
ب. همان‌طور که اصل ذکر در اسلام توصیه شده است کیفیت آن نیز بیان شده است که سالک ذاکر باید با پیمانه‌های رسای مأثور پیمان ببندد و هرگز به دنبال ذکر اختراعی نرود،چنان‌که سفارش بزرگان اهل‌معرفت نیز همین است ۲٫
ج. ذکر مأثور با زبان یا قلم، عمل صالح است؛ ولی هرگز سیّد اعمال صالح نخواهد بود، بلکه ذکر قلبی که بر همه اعضا اشراف تدبیری داشته باشد که بدون رضای الهی قبض و بسط، اخذ و اعطا و بطش و نشط نداشته باشند سیادت همه کارهای صالح را عهده‌دار خواهد بود؛ همچون دو شقیق دیگر خود؛ یعنی انصاف و مواسات در مال.
د. آنچه درباره نام و یاد اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) آمده: ﴿إن ذکرنا من ذکر الله﴾ مطابق همان بیان نورانی رسول اکرم و امامان معصوم(علیهم‌السلام) است که ولایت امامان معصوم(علیهم‌السلام) حصن خدا و از شروط توحید است ۳ و از طرف دیگر
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۱۴۴٫
^ ۲ – ـ رحمه من الرحمان، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵٫
^ ۳ – ـ عیون ابخار الرضا، ج ۱، ص ۱۴۳ ـ ۱۴۶٫

۵۵۵

سیرت و سنّت آنان الهی بوده و حیثیتی غیر از حیثیت دینی ندارد، پس ذکر آنها ذکر خداست.

۲- ذکر خدا در احادیث قدسی و کتابهای آسمانی
قال أبو جعفر(علیه‌السلام): «مکتوب فی التوراه التی لم‏تغیّر أنّ موسی(علیه‌السلام) سأل ربّه فقال: یا ربّ! أقریب أنت منّی فأناجیک أم بعیدٌ فأنادیک؟ فأوحی الله‏عزّوجلّ إلیه: یا موسی! أنا جلیس من ذکرنی. فقال موسی: فمن فی سترک یوم لاستر إلاّ سترک؟ فقال: الذین یذکروننی فأذکرهم ویتحابّون فیَّ فأحبّهم فأُولئک الذین إذا أردت أن أصیب أهل الأرض بسوء ذکرتهم فدفعت عنهم بهم» ۱
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «أوحی الله‏عزّوجلّ إلی موسی(علیه‌السلام): یا موسی! لاتفرح بکثره المال ولاتدع ذکری علی کل حال، فإنّ کثره المال تنسی الذنوب وإنّ ترک ذکری یقسی القلوب» ۲
ـ عن أبی‏جعفر(علیه‌السلام): «مکتوب فی التوراه التی لم‏تغیّر أنّ موسی سأل ربّه فقال: إلهی إنّه یأتی علیَّ مجالس أُعزُّک وأُجِلُّک أن أذکرک فیها. فقال: یا موسی! إنّ ذکری حسنٌ علی کلّ حال» ۳
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «قال الله‏عزّوجلّ لموسی: أکثر ذکری باللیل والنهار وکن عند ذکری خاشعاً وعند بلائی صابراً واطمئنَّ عند ذکری واعبدنی ولاتشرک بی شیئاً، إلیّ المصیر. یا موسی! اجعلنی ذخرک وضَعْ عندی کنزک من الباقیات الصالحات» ۴
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۶ ـ ۴۹۷٫
^ ۲ – ـ همان، ص ۴۹۷٫
^ ۳ – ـ همان.
^ ۴ – ـ همان.

۵۵۶

ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «قال الله‏عزّوجلّ لموسی: اجعل لسانک من وراء قلبک تسلم وأکثِر ذکری باللیل والنهار ولاتتّبع الخطیئه فی معدنها فتندم فإنّ الخطیئه موعد أهل النار» ۱
ـ فیما ناجی الله به موسی(علیه‌السلام) قال: «یا موسی! لاتنسنی علی کلّ حال فإنّ نسیانی یمیت القلب» ۲
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «قال الله‏عزّوجلّ: یاابن‏آدم! اذکرنی فی ملأ أذکرک فی ملأ خیر من ملئک» ۳
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «قال الله‏عزّوجلّ: من ذکرنی فی ملأ من الناس ذکرته فی ملأ من‏الملائکه» ۴
اشاره: فضیلت یاد خدا از خطوط اصیل اسلام و مورد پذیرش همه کتابهای آسمانی است، هر چند خصوصیّتهای مأثور آن در مناهج و شرایع، گونه‌گون است، و چون هر موجودی در نظام تکوین مسبّح و حامد خداست، پس نباید نقص نسبی بعضی از آنها مانع از یاد خدا در آن‌حال بشود، زیرا از لحاظ تحلیلهای عقلی نه فرقی بین غزال و گراز است و نه تفاوتی بینِ پشک و مِشک، از این‌رو اشیای متفاوت و افعال گونه‌گون همگی از این جهت یکسان است.

۳- حدّ و آثار ذکر خدا
عن ابن‏القدّاح، عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) قال: «ما من شی‏ء إلاّ وله حدٌّ ینتهی إلیه إلاّ الذکر فلیس له حدٌّ ینتهی إلیه. فرض الله‏عزّوجلّ الفرائض فمن أدّاهنّ فهو حدُّهنَّ، وشهر رمضان فمن صامه فهو حدّه والحجّ فمن حجَّ فهو حدّه، إلاّ
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۸٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ همان.
^ ۴ – ـ همان.

۵۵۷

الذکر فإنّ الله‏عزّوجلّ لم یرض منه بالقلیل ولم یجعل له حدّاً ینتهی إلیه». ثمّ تلا هذه الآیه: ﴿یأیها الذین ءامنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً٭ وسبّحوه بکره وأصیلاً) ۱ فقال: «لم یجعل الله‏عزّوجلّ له حدّاً ینتهی إلیه». قال: «وکان أبی(علیه‌السلام) کثیر الذکر لقد کنت أمشی معه وإنّه لیذکر الله وآکل معه الطعام وإنّه لیذکر الله ولقد کان یحدّث القوم [و]ما یشغله ذلک عن ذکر الله وکنت أری لسانه لازقاً بحنکه یقول: لاإله إلاّ الله وکان یجمعنا فیأمرنا بالذکر حتّی تطلع الشمس ویأمر بالقراءه من کان یقرأ منّا ومن کان لایقرأ منّا أمره بالذکر والبیت الذی یقرأ فیه القرآن و یذکر الله عزّ و جلّ فیه تکثر برکته و تحضره الملائکه و تهجره الشیاطین و یضی‏ء لأهل السَّماءِ کما یضی‏ء الکوکب الدّریّ لأهل الأرض و البیت الَّذی لایقرأ فیه القرآن ولایذکر الله فیه تقلّ برکته وتهجره الملائکه وتحضره الشیاطین، وقد قال رسول‏الله‏ص: ألا أخبرکم بخیر أعمالکم لکم، أرفعها فی درجاتکم وأزکاها عند ملیککم وخیرٌ لکم من الدینار والدرهم وخیرٌ لکم من أن تلقوا عدوّکم فتقتلوهم ویقتلوکم؟ فقالوا: بلی، فقال: ذکر الله‏عزّوجلّ کثیراً». ثمّ قال: «جاء رجلٌ إلی النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فقال: من خیر أهل المسجد؟ فقال: أکثرهم لله ذکراً وقال رسول‏الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): من أعطی لساناً ذاکراً فقد أعطی خیر الدنیا والآخره وقال فی قوله تعالی: ﴿ولاتمنن تستکثر) ۲ قال: لاتستکثر ما عملت من خیر لله» ۳
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «شیعتنا الذین إذا خلوا ذکروا الله کثیراً» ۴
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «قال رسول‏الله‏ص: من أکثر ذکر الله‏عزّوجلّ أحبّه
^ ۱ – ـ سورهٴ احزاب، آیات ۴۱ ـ ۴۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مدثّر، آیهٴ ۶٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۸ ـ ۴۹۹٫
^ ۴ – ـ همان.

۵۵۸

الله ومن ذکر الله کثیراً کتبت له براءتان: براءهٌ من النار وبراءه من النفاق» ۱
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «من أکثر ذکر الله‏عزّوجلّ أظلّه الله فی جنّته» ۲
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «تسبیح فاطمه الزهراءٍّ من الذکر الکثیر الذی قال الله‏عزّوجلّ: ﴿اذکروا الله ذکراً کثیراً) ۳
ـ عن محمّد بن مسلم، قال فی حدیث یقول فی آخره: «تسبیح فاطمهٍّ من ذکر الله الکثیر الّذی قال الله عزّ و جلّ: ﴿فاذکرونی أذکرکم) ۴
برخی دیگر از آثار و ثمرات ذکر، ذیل عنوان هفتم و ضمن نقل بیانات نورانی حضرت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) درباره ذکر بازگو خواهد شد.
اشاره: الف. کثرت ذکر خدا هم صبغه دفع دارد و هم جنبه رفع، و هم وسیله جذب است، زیرا ابلیس با همه سپاه و ستاد داخلی و خارجی خود در صدد وسوسه و نفوذ در حریم دل است و با ذکر مستدام می‌توان او را رجم کرد و مانع نفوذ او شد و اگر در اثر رخوتِ شخص نفوذ کرد می‌توان اثر تلخ پدید آمده را رفع کرد، گذشته از آنکه جذب یاد خدا نسبت به بنده، مرهون یاد خدا بودن است، بنابراین باید دائماً به یاد پروردگار بود، تا از این برکات فراوان بهره‌مند شد.
ب. تسبیح حضرت فاطمه زهراٍّ که در آن صد بار نام مبارک خدا برده می‌شود، مصداقی از ذکر کثیر است؛ نه تنها مصداق آن، از این‌رو ضمن
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۰٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۴۱٫
^ ۴ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۰٫
^ ۵ – ـ معانی الأخبار، ص ۱۹۴٫

۵۵۹

امتثال آن در مواقع رسیده مانند تعقیب نماز یا قبل از خواب، می‌توان به ذکر کثیر دیگری توفیق یافت.

۴- تعلّم همراه با نام خدا
عن أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام): «اکثروا ذکر الله علی الطعام» ۱
اشاره: طعام اعم از غذای بدن و غذای روح است، چنان‌که در ذیل آیه ﴿فلینظر الإنسن إلی طعامه) ۲ وارد شده که یکی از مصادیق آن این است: علمی که می‌آموزید نگاه کنید از چه مُعلّمی فرامی‌گیرید ۳٫
همان‌گونه که نام خدا، خواه به صورت تسمیه و خواه به صورت تکبیر، تحمید، تسبیح و تهلیل برای حلّیت ذبیحه لازم است و ذَبْح یا نَحری که همراه با نام خدا نباشد حلال نیست:﴿و لاتأکلوا ممّا لم یذکر اسم الله علیه) ۴ یعنی در عین‌حال که مذبوح و منحور قابل تذکیه و حلال‌گوشت است، اگر در حال سربریدن نام خدا برده نشود به صورت مردار درمی‌آید و استفاده از گوشت آنها جایز نیست. برای حلّیت علمی نیز که انسان می‌آموزد در عین حال که علم نافع است و ذاتاً چون دانش شعبده، سحر، جادو و طلسم محرّم نیست تعلّم آن باید همراه با نام خدا باشد تا صبغه الهی یابد وگرنه فراگیری علم که به نام خدا نباشد و به یاد و رضا و تقرّب الهی نباشد، جزو علم نافع نیست که نه تنها سودمند نیست، بلکه باید از آن به‌خداوند پناه برد: «أعوذ بک من‌علمٍ لاینفع» ۵
^ ۱ – ـ مستدرک وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۷۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ عبس، آیهٴ ۲۴٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج ۱،ص ۳۹؛ البرهان، ج ۸، ص ۲۱۴٫
^ ۴ – ـ سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۲۱٫
^ ۵ – ـ بحارالأنوار، ج ۸۳، ص ۱۸٫

۵۶۰

۵- عدم اصابت صاعقه به ذاکر
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «یموت المؤمن بکلّ میته إلاّ الصاعقه، لاتأخذه وهو یذکر الله‏عزّوجلّ» ۱
ـ عن بریدبن معاویه العجلی، قال أبوعبدالله(علیه‌السلام): «إنّ الصواعق لاتصیب ذاکراً». قال: قلت: وما الذاکر؟ قال: «من قرأ مائه آیه» ۲
ـ عن أبی‏بصیر، قال: سألت أباعبدالله(علیه‌السلام) عن میته المؤمن. قال: «یموت المؤمن بکلّ میته یموت غرقاً ویموت بالهدم ویبتلی بالسبع ویموت بالصاعقه ولاتصیب ذاکراً لله‏عزّوجلّ» ۳
اشاره: اگر حادثه تلخی صبغه عذاب داشته باشد، دامنگیر مؤمن ذاکر نمی‌شود، زیرا تعذیب در موردی است که خداوند کسی را از نظر رحمت دور داشته باشد و اگر کسی به یاد خدا بود خداوند نیز حتماً به یاد اوست، پس او را از منظر رحمت دور نمی‌دارد، از این‌رو وی را به صاعقه مبتلا نمی‌کند.

۶- لذّت یاد حق
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «إنّ الله‏عزّوجلّ یقول: من شغل بذکری عن مسألتی أعطیته أفضل ما أعطی من سألنی» ۴
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «إنّ العبد لیکون له الحاجه إلی الله‏عزّوجلّ فیبدأ بالثناء علی الله والصلاه علی محمّد وآل‏محمّد حتّی ینسی حاجته فیقضیها الله له من غیر أن یسأله إیّاها» ۵
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۰٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ همان، ص ۵۰۰ ـ ۵۰۱٫
^ ۴ – ـ همان، ص ۵۰۱٫
^ ۵ – ـ همان.

۵۶۱

اشاره: الف. ادب دعا و مسئلت این است که با ذکر و حمد و ثنای خدای سبحان شروع و پس از درود فرستادن بر اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) عرض حاجت شود. بدون این درود، دعا مستجاب نیست و چنانچه چیزی بدون صلوات بر اهل بیت(علیهم‌السلام) نصیب کسی شود، آزمون است؛ نه رحمت و استجابت دعا، چنان‌که امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: دعا تا آنگاه که دعاکننده بر رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و خاندان او درود نفرستد در حجاب است: «لایزال الدعاء محجوباً حتّی یصلّی علی محمد وآل‏محمد» ۱ از این‏رو حضرت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) فرمود: هرگاه از درگاه خداوند، برآورده شدن نیازی را درخواست دارید آن را با صلوات بر پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) شروع کنید: «إذا کانت لک إلی الله سبحانه حاجه فابدأ بمسأله الصلاه علی رسوله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ثمّ سل حاجتک، فإنّ الله أکرم من أن یُسأل حاجتین فیقضی إحداهما ویمنع الاُخری»‌ ۲٫ امام سجاد(علیه‌السلام) نیز در دعاهای صحیفه سجادیه این ادب را به دعاکنندگان می‌آموزد.
راز این نکته، آن‌گونه که استاد علاّمه طباطبایی(قدّس‌سرّه) در جلسه درس می‌فرمودند این است که انسان با صلوات بر اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) از خدای سبحان برای این خاندان درخواست رحمت می‌کند و این دعا مستجاب می‌شود و آنگاه که رحمت الهی به آنان رسید به همه شیعیان آنان، که دعاکننده نیز از آنهاست، رحمت می‌رسد و بدین‌گونه در پرتو رحمت الهی و به برکت آن ذوات نورانی، حاجت او برآورده می‌شود.
ب. چنانچه لذت یاد حق در انسان ظهور کند، نیاز خود را از یاد انسان
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۴۹۱٫
^ ۲ – ـ نهج‌البلاغه، حکمت ۳۶۱٫

۵۶۲

می‌برد. در این صورت نام و یاد حق جایگزین دعای او شده، کار دعا را انجام می‌دهد، زیرا خدای سبحان نیازهای انسان را می‌داند و از یاد او نمی‌رود: ﴿وما کان ربّک نسیّاً) ۱ و نیز چیزی او را از چیز دیگر بازنمی‌دارد: «لایشغله شأن عن‏شأن» ۲ از این‏رو اگر بر اثر اشتغال به یاد خدا و گوارایی آن، دعاکننده نیاز خود را از یاد برد، خدای سبحان آنها را برآورده و جبران می‌کند و این همان است که فرمود: ﴿فاذکرونی أذکرکم﴾. این بهترین و صحیح‌ترین راه برای برآورده شدن حاجتهاست.
حاصل اینکه درخواست پیاپی از درگاه خداوند، نشان عدم ظهور لذت یاد حق در انسان داعی است. افراد عادی به طور معمول در حال نیاز فقط در اندیشه حاجت خویش و چاره آن‌اند، از این‏رو از بسیاری از امور غفلت می‌کنند و بسیاری از کارها از یاد آنها می‌رود؛ اما لذت یاد حق چنان است که انسانِ مشتاق خداوند حاجت خود را نیز از یاد می‌برد و بر اساس روایات یادشده، «عبدِ صالح» باید این‌گونه باشد؛ یعنی همان‌گونه که شیرینی ندای حق و خطابِ ﴿یأیّها الذین ءامنوا﴾ در طلیعه آیه شریفه ﴿یأیّها الذین ءامنوا کتب علیکم الصیام) ۳ خستگی روزه را از انسان می‌گیرد ۴ ، گوارایی یاد حق نیز باید حاجت را از یاد «عبد» ببرد.
^ ۱ – ـ سورهٴ مریم، آیهٴ ۶۴٫
^ ۲ – ـ بحار الأنوار، ج ۸۸، ص ۱۹۵٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۸۳٫
^ ۴ – ـ مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۴۹۰؛ روى عن الصادق(علیه‌السلام) أنّه قال: «لذّه ما فى النداء أزال نعب العباده والعناء».

۵۶۳

۷- یاد خدا در سِرّ
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام): «قال الله‏عزّوجلّ: من ذکرنی سرّاً ذکرته علانیه» ۱
ـ قال أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام): «من ذکر الله‏عزّوجلّ فی السرّ فقد ذکر الله کثیراً. إنّ المنافقین کانوا یذکرون الله علانیه ولایذکرونه فی السرّ فقال الله‏عزّوجلّ: ﴿یراءُون الناس ولایذکرون الله إلاّ قلیلاً) ۲
ـ عن ابن فضّال، رفعه قال: قال الله‏عزّوجلّ لعیسی(علیه‌السلام): «یا عیسی! اذکرنی فی نفسک أذکرک فی نفسی واذکرنی فی ملأ[ک] أذکرک فی ملأ خیر من‏ملأ الآدمیّین. یا عیسی! ألِن لی قلبک وأکثِر ذکری فی الخلوات واعلم أنّ سروری أن تبصبص إلی وکن فی ذلک حیّاً ولاتکن میّتاً» ۳
ـ عن زراره عن أحدهما(قدّس‌سرّه) قال: «لایکتب الملک إلاّ ما سمع وقال الله‏عزّوجلّ: ﴿واذکر ربّک فی‏نفسک تضرّعاً وخیفهً) ۴ فلایعلم ثواب ذلک الذکر فی نفس الرجل غیر الله‏عزّوجلّ لعظمته» ۵
اشاره: مراد از «سرّ»، خصوص خلوت و تنهایی نیست، گرچه آن مصداق بارز سِرّ است، بلکه به یاد حق بودن در قلب، خواه در ملأ عام یا در تنهایی، نیز سرّ است. استناد حضرت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به آیه ﴿یراءُون الناس ولایذکرون الله إلاّ قلیلاً﴾ نیز مؤید این نکته است، زیرا منافقان اصلاً ذکر قلبی ندارند و
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۲٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۱٫
^ ۴ – ـ همان، ص ۵۰۲٫
^ ۵ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۰۵٫
^ ۶ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۵۰۲٫

۵۶۴

ذکر زبانی آنان با غفلت قلبی همراه است و از این‏رو ذکر آنان به «قلّت» وصف شده است، با آنکه برخی از آنها ذکر کثیر دارند. آنان فقط در حضور مردم که صبغه دنیایی دارد خدا را یاد می‏کنند؛ اما در خلوت و نیز در درونِ دل به یاد حق نیستند.

۸- «ذکر خدا» در بیانات امیرمؤمنان(علیه‌السلام)
برخی بیانات نورانی حضرت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) درباره «ذکر خدا»، مطابق نقل کتاب شریف غررالحکم ۱ و به ترتیب مذکور در آن، چنین است:
«الذکر نورٌ ورشد»، «الذکر لذّه المحبّین»، «الذکر یشرح الصدر»، «الذکر جلاء البصائر ونور السرائر»، «الذکر هدایه العقول وتبصره النفوس»، «العاقل من عقل لسانه إلاّ عن ذکر الله» ۲ «المؤمن دائم الذکر، کثیر الفکر، علی النعماء شاکر وفی البلاء صابر»، «الذکر یؤنس اللُبَّ وینیر القلب ویستنزل الرحمه»، «الذکر نور العقل وحیاه النفوس وجلاء الصدور«، «أفیضوا فی ذکر الله فإنّه أحسن الذکر»، «استدیموا الذکر، فإنّه ینیر القلب وهو أفضل العباده»، «أفضل العباده سَهَر العیون بذکر الله سبحانه»، «إذا رأیت الله سبحانه یؤنسک بذکره فقد أحبّک»، «ثمره الذکر استناره القلوب»، «دوام الذکر ینیر القلب والفکر»، «ذکر
^ ۱ – ـ ج ۷، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۵٫
^ ۲ – ـ زانوبند را عقال می گویند. ساربان اگر زانوی شتر سرکش را عقال نکند او نمی‌‌آرمد، بلکه می‌رمد. مستفاد از حدیث مرویِّ از رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) این است که قعل را نیز از آن رو عقل می گویند که زانوی جهل و غضب و شهوت سرکش را عقال می کند و می بندد (بحارالأنوار، ج ۱، ص ۱۱۷). در روایت اخیر، امیر مؤمنان امام علی(علیه‌السلام) فرمود: عاقل کسی است که زبان خویش را عقال کند و به چیزی جز یاد حق نگشاید. البته هر گفتاری که برای خدای سبحان باشد ذکر حق است.

۵۶۵

الله نور الإیمان»، «ذکر الله مِطرده الشیطان»، «ذکر الله جلاء الصدور وطمأنینه القلوب»، «ذاکر الله سبحانه مُجالسه»، «ذاکر الله مُؤانسه»، «ذکر الله قوت النفوس ومجالسه المحبوب»، «ذکر الله ینیر البصائر ویُونِسُ الضمائر»، «ذکر الله رأس مال کلّ مؤمن وربحه السلامهُ من الشیطان»، «ذکر الله سجیّه کلّ محسن»، ﴿ذکر الله مسرّه کلّ متّقٍ ولذّه کلّ موقن»، «ذکر الله دِعامه الإیمان وعصمهٌ من‏الشیطان»، «علیک بذکر الله فإنّه نور القلب»، «فی الذکر حیاه القلب»، «قد ذهب منکم الذاکرون والمتذکرون وبقی الناسون والمتناسون» ۱ «من ذَکَر الله ذَکَره»، «من ذکر الله استبصر»، «من اشتغل بذکر الناس قطعه الله سبحانه عن ذکره»، «من اشتغل بذکر الله طیّب الله ذکره»، «من عَمَّر قلبه بدوام الذکر حسنت أفعاله فی السرّ والجهر»، «من ذکر الله سبحانه أحیی الله قلبه ونوّر عقله ولبّه»، «من کثر ذکره استنار لبّه»، «مداومه الذکر قوت الأرواح و مفتاح الصلاح»، «لاتذکر الله سبحانه ساهیاً و لاتنسه لاهیاً» ۲
اشاره: آثار خیر ذکر قابل احصا نیست، زیرا اسمای حسنای مذکور
^ ۱ – ـ در نهج‌البلاغه نیز با اندکی تفاوت چنین آمده است: «قد ذهب المتذکّرون و بقى الناسون أو المتناسون» (خطبهٴ ۱۷۶، بند ۲۹).
^ ۲ – ـ ذکری که بر لب است و در قلب نیست، به حمل اولی ذکر است؛ لیکن به حمل شایع غفلت است؛ به بعارت دیگر، لساناً ذکر و قلباً غفلت است. غفلت قلبی با یاد قلبی منافی است؛ نه با ذکر زبانی، چنان‌که برخی افراد به زبان به یاد حق هستند؛ اما قلبشان غافل است و این همان سهو در حال ذکر است. معنای کلام نورانی امیرمؤمنان(علیه‌السلام) نیز که فرمود: در حال غفلت و سهو به یاد خدا نباش، این سات که ذکری را که بر زبان است و در قلب نیست نگو. همان‌گونه که در بحث اشارات و لطایف گذشت راز وصف ذکر منافقان به کمی و قلّت: ﴿لایذکرون الله إلاّ قلیلاً﴾ (سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۲) نیز همین است که آنان در حال غفلت به یاد حق هستند و ذکری که با غفلت قلبی همراه است اندک است.

۵۶۶

محدود نیست و برکات آنها نیز محصور نخواهد شد، و از همین‌رو احادیث مزبور مفید حصر آثار ذکر خدا نیست؛ لیکن اجمالاً می‌توان عناصر محوری مجرد و مادی، عقلی، مثالی و طبیعی، دنیوی و اخروی، حصولی و حضوری و فردی و جمعی آن را برشمرد.

۹- نماز دائمی
قال أبوجعفر محمّد بن علی الباقر(علیه‌السلام): «لایزال المؤمن فی صلاه ما کان فی‏ذکر الله عزّ و جلّ قائماً کان أو جالساً أو مضطجعاً؛ إنّ الله عزّ و جلّ یقول: ﴿الّذین یذکرون الله قیماً و قعوداً و علی جنوبهم) ۱ الآیه» ۲
اشاره: بیان حکم فقهی نماز در حالات گونه‌گون برعهده فن شریف فقه است؛ لیکن از منظر فنّ تفسیر و اخلاق نماز ذکر خداست، چنان که درباره نماز جمعه چنین وارد شده است: ﴿فاسعوا إلی ذکر الله) ۳ پس اگر کسی دائماً ذاکر بود گویا دائماً در حال نماز است.

۱۰- یاد کردن خدا از انسان ذاکر
فی روایه أبی الجارود عن أبی‌جعفر(علیه‌السلام) فی قوله: ﴿و لذکر الله أکبر) ۴ یقول: «ذکر الله لأهل الصلاه أکبر من ذکرهم إیّاه. ألا تری أنّه یقول: ﴿اذکرونی أذکرکم) ۵
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۹۱٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ، ص ۱۵۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ ۹٫
^ ۴ – ـ سورهٴ عنکبوت، آیهٴ ۴۵٫
^ ۵ – ـ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۵۰٫

۵۶۷

ـ قال أبو عبدالله(علیه‌السلام): ﴿و الله ذاکر لمن ذکره من المؤمنین و اعلموا أنّ الله لم‏یذکره أحد من عباده المؤمنین إلّاذکره بخیر فأعطوا الله من أنفسکم الاجتهاد فی‏طاعته) ۱
اشاره: بزرگ‌تر بودن یاد خدا نسبت به یاد بندگان واضح است، زیرا ذکر خدا محض و خالص است و هرگز با نسیان و سهو مشوب نمی‌شود، چنان که با منّت مقرون نخواهد شد و چون عبارت از افاضه عینی است برکات وجودی را به همراه دارد و از این‌رو قابل سنجش با ذکر بندگان نیست.

۱۱- شکر نعمت
قال أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام): ﴿شکر کلّ نعمه الورع عمّا حرّم الله عزّ و جلّ) ۲
ـ قال أبوجعفر الباقر(علیه‌السلام): «العبد بین ثلاثه: بلاء و قضاء و نعمه؛ فعلیه فی‏البلاء من الله الصبر فریضه، و علیه فی القضاء من الله التسلیم فریضه، و علیه فی النعمه من الله عزّ و جلّ الشکر فریضه» ۳
ـ قال علی بن الحسین(علیه‌السلام): «من قال: «الحمد لله» فقد أدّی شکر کلّ نعمه لله عزّ و جلَّ علیه» ۴
اشاره: در حدیث فوق شکر و صبر مقابل هم قرار گرفته؛ لیکن در برخی ادعیه صبر شاکران مورد درخواست واقع شده است ۵٫
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۸، ص ۷٫
^ ۲ – ـ کتاب الخصال، ص ۱۴٫
^ ۳ – ـ همان، ص ۸۶٫
^ ۴ – ـ همان، ص ۲۹۹٫
^ ۵ – ـ صمباح المتهجّد؛ مفاتیح الجنان، دعای ماه رجب.

۵۶۸

فریضه بودن شکر را عقل برهانی می‌فهمد، زیرا از نظر عقل شکر منعم لازم است و دلیل نقلی نیز آن را تأیید کرده است.
حمد و ثنا شکر محسوب می‌شود؛ ولی بهترین سپاسگزاری پرهیز از عمل حرام است.

۱۲٫ حدّ شکر
عن سماعه بن مهران عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: قلت له: للشکر حدّ إذا فعله الرجل کان شاکراً؟ قال: «نعم». قلت: ما هو؟ قال: «الحمد لله علی کلّ نعمه أنعمها علیَّ، و إن کان لکم فیما أنعم علیه حقّ أدّاه». قال: «و منه قول الله: الحمد لله الّذی سخّر لنا هذا ۱ حتّی عدّ آیات» ۲
اشاره: چون شکر در برابر نعمت است و نعمت الهی قابل احصا نیست: ﴿ما بکم من نعمهٍ فمن الله) ۳ ﴿و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها) ۴ حقّ شکر خدا آنچنان که باید ادا نخواهد شد؛ لیکن تأدیه نسبی آن ممکن است و آن برخی از راههایی است که در احادیث فوق به آنها اشاره شده است.

۱۳- کفر نعمت
قال أبو عبدالله (علیه‌السلام): «الکفر فی کتاب الله علی خمسه أوجه… الوجه الثالث من‏الکفر، کفر النعم، و ذلک قوله تعالی یحکی قول سلیمان(علیه‌السلام): ﴿هذا من
^ ۱ – ـ در آیهٴ ۱۳ سورهٴ مبارکهٴ زخرف چنین آمده است: ﴿سبحٰن الّذی سخّر لنا هذا﴾.
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۶۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۵۳٫
^ ۴ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۱۸٫

۵۶۹

فضل ربّی لیبلونی ءأشکر أم أکفر و من شکر فإنّما یشکر لنفسه و من کفر فإنّ ربّی غنی کریم) ۱ و قال: ﴿لئن شکرتم لأزیدنّکم و لئن کفرتم إنّ عذابی لشدید) ۲ و قال: ﴿فاذکرونی أذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون) ۳
اشاره: کفر به معنای ستر است و تعدّد معانی آن به لحاظ تنوّعِ مستور است؛ گاهی به عنوان ستر و انکار اصل ذات خداست و زمانی به معنای انکار وحدت اوست و وقتی نیز به معنای انکار نعمت او. انکار نعمت نیز گاهی در اعتقاد و عمل است و زمانی فقط در محدوده عمل ظهور می‌کند.
لازم است عنایت شود که چون نعمتها همسان نیست شکرها نیز همتای هم نخواهد بود. به عنوان نمونه نعمت نبوت و امامت را می‌توان از بهترین نعمتها محسوب داشت و در نتیجه شکر در مقابل آنها شکر ویژه‌ای خواهد بود.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۴۰٫
^ ۲ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۷٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۰٫

۵۷۰

بازدیدها: 640

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *