سوره مبارکه حمد که اولین سوره کتاب خداست، با آیه کریمه (بسم الله الرحمن الرحیم ) که حاوى اسم ذات و برخى اسماى صفات الهى است، آغاز مى شود. بنابراین، بسم الله هم در طلیعه سوره و هم در آغاز کتاب الهى آمده است و این گونه، خداى سبحان ادب دینى ورود به کار و شروع عمل را به ما مى آموزد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز در مقام تبیین همین ادب دینى فرمودند، هر کارى که با نام خدا آغاز نگردد ابتر است: کل امر ذى بال لم یبداء فیه باسم الله فهو اءبتر (۵۴۶) ابتر به معناى منقطع الآخر و بى فرجام است و چون فاعل با پایان یافتن کارحمه الله علیه به هدف خود مى رسد، کارى که به هدف نرسد، ابتر است و از این رو به زیرکى و هوشى که در راه حق به کار نیاید، چون به هدف اصیل خویش نرسیده است، فطانت بتراء (زیرکى بى فرجام ) گفته مى شود.
آغاز کردن کار با نام خدا و ابتداى به اسم الله اشارتى لطیف و رمزگونه به لزوم حق بودن فعل و پاک بودن فاعل، یعنى جمع بین حسن فعلى و حسن فاعلى دارد. بنابراین، کارى را مى توان با نام خدا آغاز کرد که هم حسن فعلى داشته باشد و هم حسن فاعلى ؛ یعنى هم حق باشد و هم از قلب پاک و نیت خالص فاعل برخاسته باشد و اگر عملى فاقد هر دو حسن یا یکى از آن دو باشد، قابل شروع با نام خدا نیست و به مقصد نیز نمى رسد؛ زیرا کار باطل به باطل ختم مى شود. پس براى منتهى شدن کار به مقصد اصیل خود که حق است و مصونیت از نافرجامى که آفت فعل است، باید کار را با نام خدا و به حق آغاز کرد و از این رو خداى سبحان مسئلت ورود صادقانه به کار و خروج پیروزمندانه از آن را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى آموزد و قل رب اءدخلنى مدخل صدق و اءخرجنى مخرج صدق… (۵۴۷) انسانى که با نام خدا وارد کارى شد و در حدوث و بقا آن نام را حفظ کرد، هرگز در بین راه نمى ماند: و من یتق الله یجعل له مخرجاَ و یرزقه من حیث لا یحتسب (۵۴۸) خداى سبحان در این سوره به ما مى آموزد که حتى حمد و عبادت او نیز اگربا اسم الله آغاز نگردد، گرچه حسن فعلى دارد، ولى چون فاقد حسن فاعلى است، ابتر است.
در فرهنگ دینى، ابتر بودن و نافرجامى هم به فعل اسناد داده شده است ؛ مانند آنچه در حدیث پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم گذشت، و هم به فاعل ؛ مانند: (ان شانئک هو الاءبتر ) (۵۴۹) انسان آلوده اى که کار باطل مى کند، یعنى هم قبح فعلى دارد و هم قبح فاعلى ، ابتر است و هرگز به مقصد نمى رسد.
مراد از ابتر بودن فاعل تنها انقطاع نسل نیست. فاجعه دردبار آن است که انسان به مقصد و مقصود اصیل آفرینش خود دست نیابد و گرنه عقیم شدن و انقطاع نسل فاجعه بار نیست ؛ به ویژه در جهان آخرت که سخنى از روابط نسبى نیست: (فلا اءنساب بینهم یومئد…) (۵۵۰) و هر کس مهمان عقاید، اخلاق و کارهاى خویش است.
حاصل آن که، خداى سبحان با آغاز کردن کتاب وحى به نام خود، ادب دینى در آغاز کردن کارها را به ما مى آموزد.
تذکر: الف: ادب دینى شروع کار با نام خدا، تنها ره آورد پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم نیست، بلکه از طلیعه نامه حضرت سلیمان (علیه السلام ) به ملکه سباء بر مى آید که سایر پیامبران نیز کارها و مکتوبات خود را با کلمه طیبه (بسم الله الرحمن الرحیم ) آغاز مى کردند: قالت یا اءیها الملاء انى اءلقى الى کتاب کریمَ انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم (۵۵۱) و از روایات اهل بیت (علیهم السلام ) استفاده مى شود که همه کتب آسمانى با مضمون این کریمه آغاز شده است: ما اءنزل الله من السماء کتابا الا و فاتحته بسم الله الرحمن الرحیم (۵۵۲) و این سیره مشترک همه پیامبران الهى بوده است ؛ زیرا مهمترین خط حاکم بر رسالت همه مرسلان الهى، دعوت به الله بوده است و در نامه کریمانه حضرت سلیمان (علیه السلام ) نیز پس از نام خدا، دعوت به پذیرش توحید مطرح شده است: (اءلا تعلوا و اءتونى مسلمین ) (۵۵۳) و نباید پنداشت که در این نامه توحیدى، سلیمان پیامبر نام خود را بر نام خدا مقدم داشته است:انه من سلیمان و انه بسم الله…؛ زیرا جمله (انه من سلیمان…) ادامه سخن گزارشگر (ملکه سباء ) است، نه طلیعه نامه حضرت سلیمان.(۵۵۴)
ب: سر نافرجامى کارى که با نام خداى سبحان آغاز نگردد و جامع حسن فعلى و فاعلى نباشد آن است که بقا تنها از آن وجه خداست: کل من علیها فانَ و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام (۵۵۵) ( کل شى ء هالک الا وجهه ) (۵۵۶) و اگر کارى براى وجه خدا نبود و از بقا سهمى ندارد.
وجه خدا همان فیض اوست که در همه عوالم هستى ظهور دارد و بدون آن نه فاعل از بقا سهمى دارد و نه فعل او.
قرآن کریم با تبیین انحصار بقا در وجه الله ، هم راز حیات جاودانه کار نیک و هم رمز هلاکت و فناى کار باطل را بیان مى کند. هلاکت و فناى ماسواى وجه الله تنها مربوط به آینده نیست، بلکه هم اکنون جز وجه خدا همه چیز هالک و فانى است. (۵۵۷) بنابراین، در جهان هستى تنها وجه الله و آنچه به نام او و براى وجه اوست باقى است و آنچه به نام او و براى او نیست، هم اکنون هالک و فانى است و چنین نیست که جز وجه الله حقیقت مستقل دیگرى به نام آسمان ، زمین و… نیز باشد؛ زیرا آنچه از هستى بهره اى دارد وجه و آیت الهى است: (اءینما تولوا فثم وجه الله ) (۵۵۸). بنابراین، اگر آیت وجه الله بودن از چیزى گرفته شود، آن چیز دیگر باقى نیست.
قرآن کریم، هلاکت ماسواى وجه الله را با چند مثل گویا ترسیم کرده است:
۱- و الذین کفروا اءعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتى اذا جاءه لم یجده شیئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه و الله سریع الحساب (۵۵۹) رهگذر تشنه در بیابان، سراب را آب مى پندارد و براى دستیابى به آن مى شتابد، ولى هر چه پیش مى رود به مقصود خود نمى رسد. کافران که همواره در پى سراب باطلند، در هنگام مرگ در مى یابند که کارشان از آغاز هدر بوده است، نه این که کارهاى آنان سهمى از بقا داشته باشد، ولى در آن هنگام کارشان را نابود کنند.
۲- و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا (۵۶۰)از اعمال تبهکاران در این آیه کریمه به هباء منثور (ذرات پراکنده در هوا یاد شده است ؛ زیرا پراکنده شدن ذرات هر چیزى در هوا، مایه زوال صورت آن چیز است در حالى که خصوصیت هر چیزى به صورت طبیعى آن است.
۳- یا ایها الذین امنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاءذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤ من بالله و الیوم الآخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاءصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون على شى ء مما کسبوا و الله لا یهدى القوم الکافرین(۵۶۱)
اعمال ریاکاران منکر مبداء و معاد، همانند تخته سنگ لغزانى است که قشرى از خاک آن را پوشانده باشد و بارانى درشت قطره بر آن ببارد و در لحظه اى آن را شسته، به صورت سنگى روشن درآورد.
کسى که ابتر بودن کار خود را در دنیا نمى بیند، همانند تیراندازى است که در تاریکى شب هدفى را نشانه مى گیرد و به گمان اصابت، شادمان است ؛ اما همین که روز برآمد، مى بیند تیر او به هدف و کارش به مقصد نرسیده است. در قیامت که ظرف ظهور حقایق است، نافرجامى کارهاى باطل ظهور مى کند.
حاصل این که، آنچه با وجه الله پیوندى ندارد هم اکنون ابتر، فانى و هالک است و آنچه براى خداست تا ابد از گزند مرگ مصون است.
بازدیدها: 124