قرآن کریم معارف و احکامى را براى اسماى خداى سبحان بیان مى کند؛ مانند این که نام خدا همانند ذات اقدس او منزه و مقدس و همچنین مبداء و منشاء برکات فراوانى است و بر این اساس، انسانها را با دو وظیفه اى که در برابر نام خدا دارند آشنا مى کند:
وظیفه اول تسبیح نام خداست: (فسبح باسم ربک العظیم ) (۵۶۲) (سبح اسم ربک الاعلى ) (۵۶۳). تسبیح، تقدیس و تنزیه نام خدا آن است که نه آن را در امور باطل به کار برند و نه در کار حق از آن غفلت کنند و نه در کنار آن نام دیگرى را یاد کنند. همان گونه که مقتضاى تسبیح و تقدیس ذات اقدس الهى آن است که هر نقصى را از حریم او سلب کنند و آن ذات را مبداء مستقل هر اثر و منتهاى بالذات هر صیرورت بدانند و در کنار ذات او هیچ ذاتى را مستقل ندانند.
همان طور که خداى سبحان در مقام ذات خود منزه از هر عیب و نقص است و باید تنزیه شود، در مقام اسم نیز که نشانه ذات اقدس اوست باید تقدیس و تنزیه شود و یکى از مراتب تنزیه اسم خدا آن است که نه در عرض نام او نامى ذکر شود و نه در طول آن. بنابراین، هم آنچه برخى منحرفان مى گفتند: به نام خدا و به نام خلق… نارواست و هم آنچه ناآگاهان مى گویند: اول به نام خدا بعد به نام… چنین ذکرى از نام خداوند، توهین است، نه تنزیه.
پس از نزول آیه کریمه (فسبح باسم ربک العظیم ) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: آن را در رکوع نماز قرار دهید: اجعلوها فى رکوعکم و پس از فرود آمدن کریمه (سبح اسم ربک الاءعلى ) فرمودند: آن را در سجود نماز بگذارید: اجعلوها فى سجودکم (۵۶۴) و از این رو در رکوع نماز سبحان ربى الاءعلى و بحمده به عنوان ذکر و تسبیح تشریع شد و این نیز نشانه اى از اهمیت تقدیس نام خداى سبحان است.
وظیفه دوم انسانها در برابر نام خدا، مبارک دانستن آن و تبرک جستن به آن است: تبارک اسم ربک ذى الجلال و الاکرام (۵۶۵). قرآن کریم اسم خدا را منشاء برکات و نشانه هستى صرفى مى داند که همه برکات وجودى از ناحیه اوست. کسى که به حقیقت اسم خدا واصل شد و آن را تلفظ کرد او با اسم الله کارى مى کند که خود خداوند سبحان با کن انجام مى دهد و از این رو اهل معرفت گفته اند: بسم الله الرحمن الرحیم از عبد به منزله کن از مولاى اوست. خداى سبحان هر چیزى را اراده کند و با فرمان کن تحقق آن را بخواهد، آن شى ء تحقق مى یابد: انما اءمره اذا اءراد شیئا اءن یقول له کن فیکون (۵۶۶)؛ همان گونه که حضرت نوح (علیه السلام ) با اسم خدا بر آن طوفان سهمگین و امواج کوه گونه آب استیلا یافته، کشتى معروف خود را با نام خدا حرکت مى داد و آرام مى کرد: (بسم الله مجریها(۵۶۷) و مرسیها) (۵۶۸)
سر این که عبد کامل با بسم الله از امواج آتش گلستانى مى آفریند و یا کشتى عظیمى را در طوفانى سهمگین و بر روى امواجى کوه مانند، سیر و سکون مى دهد، آن است که خواسته ها و اراده هایش در مشیت حکیمانه الهى فانى شده است و نشانه این فنا آن است که جز خواست خداى حکیم، هیچ خواسته اى ندارد. البته چنین کارى از عهده بندگان و اولیاى خاص خدا بر مى آید، نه هر گوینده بسم الله .
این گونه آثار در روایات براى اسم اعظم نیز آمده است و نباید پنداشت که اسم اعظم از سنخ لفظ یا مفهوم است تا با لفظ و مفهوم بتوان در تکوین اثر کرد و مثلا مرده اى را زنده کرد یا از آتشى شعله ور بوستانى سرسبز آفرید؛ زیرا آفرینش تکوینى با مقام انسانى تاءمین مى شود، نه با لفظ و مفهوم. بنابراین، جستجوى اسم اعظم در میان الفاظ یا مفاهیم براى تاءثیر بر جهان عینى، کارى افسانه اى است و قرین کامیابى نیست ؛ چون جهان هستى با حقیقت اداره مى شود، نه با افسانه. بسم الله نیز اگر از قلب موحدى کامل نشئت گرفت به اذن آفریدگار هستى مى تواند بر عالم عینى تاءثیر بگذارد و از این رو امام رضا (علیه السلام ) مى فرماید: بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم الهى از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است: ان بسم الله الرحمن الرحیم اءقرب الى اسم الله الاءعظم من سواد العین الى بیاضها (۵۶۹)
اگر کسى همانند پیامبران و امامان (علیهم السلام ) به پایگاه رفیع ولایت باریافت و در کارهاى خیر نام خدا را بر زبان آورد و در عین رعایت نظام علت و معلول، هرگز به قدرت خویش و سایر اسباب و علل عادى تکیه نکرد، بلکه تنها مؤ ثر مطلق در جهان را خداى سبحان دید، آنگاه آثار اسم اعظم در کنار بسم الله او ظهور مى کند؛ چنانکه عصا با دست موسوى و انگشتر با انگشت سلیمانى مؤ ثر بود:
خود گرفتى این عصا در دست راست |
دست را دستان موسى از کجاست ؟ (۵۷۰) |
گر انگشت سلیمانى نباشد |
چه خاصیت دهد نقش نگینى (۵۷۱) |
هنگام تبعید حضرت ابوذر (رضوان الله علیه ) به ربذه، با این که حکومت وقت بدرقه اش را ممنوع کرده بود، حضرت امیرالمؤ منین و حسنین (علیهم السلام ) و برخى از صحابه خاص، مانند عقیل و عمار، حضور داشتند. حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) در آن جمع، در نصیحتى به ابوذر فرمود: به خدا سوگند اگر درهاى آسمانها و زمین بر روى بنده اى بسته باشد و او تقواى الهى پیشه کند، خداوند برایش راهى مى گشاید. پس تو جز با یاد حق ماءنوس و جز از باطل نگران نباش: و الله لو کانت السماوات و الاءرض على عبد رتقا ثم اتقى الله عزوجل جعل منها مخرجا فلا یؤ نسک الا الحق و لا یوحشک الا الباطل. (۵۷۲) پس هرگز نباید به وسایل و اسباب عادى، که مجارى فیض الهى است، اعتنا و تکیه کرد. این گونه اعتماد به رزاقیت خداى سبحان، نشانه توجه و توکل کامل بر خداست و کسى که به این مرحله از مقام انسانى برسد شیرینى اسم اعظم را در حد توان خود خواهد چشید.
نکته اساسى آن است، که گرچه نظام هستى بر محور نظام علت و معلول اداره مى شود، نه صرف جریان عاده الله ، لیکن علل شناخته شده براى معلولهاى معین هرگز علتهاى منحصر نیست تا با فقدان برخى از شرایط آنها تحقق معلول ممتنع باشد؛ زیرا ممکن است تحقق آن به استناد شرایط و اوضاع غیر عادى باشد؛ یعنى کرامت خرق عادت است، نه خرق علیت و فارق این مطلب با آنچه از اشاعره منقول است در جاى خاص خود بازگو مى شود.
بازدیدها: 86