بهترین و کارآمدترین شیوه تفسیرى قرآن، که شیوه تفسیرى اهل بیت (علیهم السلام) نیز هست، روش خاصى که به تفسیر قرآن به قرآن موسوم شده است. در این روش، هر آیه از قرآن کریم با تدبر در سایر آیات قرآنى و بهره گیرى از آنها باز و شکوفا مى شود. تبیین آیات فرعى به وسیله آیات اصلى و محورى و استناد و استدلال به آیات قویتر در تفسیر، بر این اساس است که برخى از آیات قرآن کریم همه مواد لازم را براى پى ریزى یک بنیان مرصوص معرفتى در خود دارد و برخى از آیات آن تنها عهده دار بخشى از مواد چنین بنایى است. آیات دسته دوم با استمداد از آیات گروه اول تبیین و تفسیر مى شود.
براى فهم متن مقدس دینى راه، تدبر تام در همان متن منزه الهى است. قرآن کریم نیز از آن جهت که نور است هیچ ابهام و تیرگى ندارد. قرآن وزین و عمیق است، ولى وزانت علمى و عمق نظرى آن با نورانى بودن آن منافى نیست ؛ زیرا نور چنانکه گذشت، در برابر ظلمت ابهام است، نه در برابر نظرى و ژرف بودن. نور بودن قرآن به معناى بدیهى بودن آن نیست تا نیازى به تفسیر نداشته باشد.
گروهى که بر اثر رسوب رسوم جاهلیت از یک سو، و غبار اغیار دگراندیشى از سوى دیگر، گرفتار دو مانع علمى و عملى براى دیدن و فهمیدن نور وحى شده اند: کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون (۹۴)، فانها لا تعمى الاءبصار و لکن تعمى القلوب التى فى الصدور (۹۵)، و ما اءنت بهادى العمى عن ضلالتهم (۹۶)، چون بصیر نیستند از دیدن علمى نور وحى محجوب و از ادراک ضیاء الهام الهى محرومند: و طبع على قلوبهم فهم لا یفقهون (۹۷)، ( لهم قلوب لا یفقهون بها ) (۹۸). پس ندیدن چیزى دلیل روشن نبودن آن نیست ؛ زیرا ندیدن چیزى ممکن است بر اثر تاریک بودن مرئى باشد یا بر اثر کورى رائى ، اما دیدن چیزى دلیل دو مطلب است: یکى آن که مرئى روشن است و دیگر آن که رائى بیناس. خداوند سبحان قرآن را روشن معرفى کرد و فهمندگان آن را بینا و شنوا: لمن کان له قلب اءو اءلقى السمع و هو شهید (۹۹) و محجوبان از فهم آن را کور، کر، دل مکنون، دل مطبوع و دل مختوم یاد کرد.
تذکر: تفسیر قرآن فعلا به عنوان یک منهج و روش مطرح است و منبع دینى بودن قرآن از منهج تفسیرى بودن خود قرآن است و هر کدام حکم خاص خود را دارد، گرچه در خلال بحث از روش تفسیر قرآن به قرآن از منبع بودن آن استمداد مى شود.البته منابع مبانى احکام دین عبارت است از: کتاب و سنت معصومین (علیهم السلام ) و عقل. اما اجماع به سنت بر مى گردد و در مقابل سنت نیست. بحث کنونى درباره روش تفسیر قرآن به قرآن و مطالب آن عبارت است از:
۱ آیا چنین تفسیرى حجت و معتبر است ؟
۲ بر فرض حجیت، آیا حجیت آن فعلى است یا شانى ؟
۳ بر فرض فعلى بودن حجیت، آیا حجیت آن به نحو انحصار است، یعنى شى ء دیگرى در برابر نتیجه حاصل از تفسیر قرآن به قرآن حجیت دارد یا نه ؟ اکنون به پاسخ این سه پرسش مى پردازیم.
بازدیدها: 0