واعظها شروع کردند به موعظه درباره زیانهای قمار و آثار اخروی آن؛ ولی اثر نداشت. آخر، بیماری علت دارد؛ تا علتش از میان نرود که بیماری از بین نمیرود.یک شهردار پیدا شد و گفت که من این بیماری را معالجه میکنم. آمد کارهای دستی از قبیل بافتنی را تشویق کرد و برای زنها مسابقههای خوب گذاشت و جایزههای خوب تعیین کرد. طولی نکشید که زنها دست از قمار کشیده و به این کارها پرداختند.
او علت را تشخیص داده و فهمیده بود که علت پرداختن زنها به قمار، بیکاری و احتیاج آنها به سرگرمی است. کار دیگری برایشان به وجود آورد تا توانست قمار را از میان ببرد. یعنی در واقع یک خلأ روحی در میان آنها وجود داشت و آن خلأ منشأ این گناه بود. آن آدم فهمید که این خلأ را باید پر کرد تا بشود قمار را از بین برد، و تا آن خلأ به وسیله دیگری پر نشود نمیتوان آن را از میان برداشت.
استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۸
بازدیدها: 0