? توحید مفضل
?در این پُست، ادامه مقدمه کتاب به قلم جناب مُفَضَّل، آمده است.
? بامدادان ، به نزد مولايم شتافتم ، اجازه ورود يافتم . در برابرش (از سر ادب) ايستادم. فرمود: بنشين. آنگاه به اتاقى رفت كه در آن خلوت مى كرد.
?من نيز با خاستن او به پا خاستم . فرمود: در پى من بيا. به دنبال آن حضرت رفتم . به اتاق وارد شد و من نيز پشت سر او وارد شدم . امام (علیه السلام) نشست و من هم در برابرش نشستم . فرمود: اى مفضل ! مى دانم به خاطر شدت انتظار براى آنچه كه وعده ات دادم ، ديشب بر تو به درازا كشيد.
گفتم : آرى اين گونه بود، مولايم !
?فرمود: اى مفضل ! خداوند هميشه بوده است ، بى آنكه پيش از او چيزى باشد و هميشه باقى خواهد بود، بى آنكه پايانى داشته باشد. او را سپاس كه به ما الهام كرد و او را شكر كه به ما عطا كرد و برترين و والاترين دانشها و برتريها را بويژه نصيب ما نمود. با علم خود ما را بر جميع آفرينش برگزيد و با حكمت خويش ما را امين و گواه بر آنان قرار داد.
? توحید مفضل
بازدیدها: 0