حجت الاسلام عالی در جلسه ی هفتگی هیات میثاق با شهدا مطالبی ارزنده پیرامون نفس انسان بیان کردند که به شرح زیر بیان میشود:
اژدهای نفس
مولوی داستانی دارد که توصیه به تقوای گریز است. مولوی در مثنوی نقل می کند که یک مارگیر از کوههای سرد و برفی مار می گرفت و معرکه راه می انداخت. یک روز یک مار خیلی بزرگ که تعبیر به اژدها شده را در کیسه ای گذاشت و فکر می کرد مار مرده است در حالی که مار از سرما کرخت شده بود و زنده بود. مار را به شهر (عراق) آورد و همه را جمع کرد تا مار را ببینند و خودش هم با افتخار کنار مار ایستاده بود، کم کم که آفتاب به وسط آسمان آمد و هوا گرمتر شد مار یک تکانی خورد و زنده شود ماری که به ظاهر مرده بود؛ همه وحشت زده فرار می کردند اما مارگیر شوک شده بود و نمی توانست تکان بخورد و اول کسی را که از بین برد همان مارگیر بود.
مولوی این داستان را نقل می کند و می گوید این داستان خود ماست و آن اژدها نفس ماست که تا وقتی در برف فراق است و تا در دوری از گرماهایی است که او را داغش می کنند و غریزه ها را تحریک می کنند: شهوت و شهرت و ریاست و ثروت و … تا وقتی نفس از این گرماها دور است آرام و بی آزار است اما همین که این گرماها خورد و او را تحریک کرد نفس ما بیدار می شود و اولین کسی را که از بین می برد خود ماهستیم که از همه به او نزدیک تریم و مولوی این شعر معروفش را می گوید:
نفست اژدرهاست او کی مرده است از غم و بی آلتی افسرده است
اژدها را دار در برف فراق هین مکش او را به خورشید عراق
تقوای ضعف؛ دست کشیدن از دنیا
شهید مطهری این قسم از تقوا را که تقوای ضعف است فرموده قابل توصیه نیست، نمی شود توصیه کرد که انسان دور از انسان و در عزلت باشد تا پاک بماند و خلاف سیره انبیا و اولیاست اگر هم بشود این نوع تقوا را توصیه کرد فقط برای افرادی است که در ابتدای راه هستند و باید با خود خلوت کنند.
تقوای قدرت و ستیز
قسم دوم تقوا تقوای قدرت و ستیز است یعنی انسان درون خودش آنچنان قدرت روحی درست کند که نه فقط در خورشید عراق بلکه در کوره ها امتحانات وارد شود سقوط نکند و دست دیگران را هم بگیرد که سقوط نکنند؛ این مطلبی است که شهید مطهری در 100 گفتارشان ذکر می کنند و این کلام یک نقد کوچکی دارد. شهید مطهری فرموده تقوای گریز یعنی اینکه انسان از دنیا و مظاهر آن دور باشد قابل توصیه نیست؛ مصادیق و مظاهر دنیا متفاوت است. چیزهایی که غریزه انسان را تحریک می کند متفاوت است شهوت و قدرت و ثروت و … است اما در بین این مظاهر یکی از آنها به قدری خطرناک است که همه باید از آن دوری کنند و مبتدی و منتهی ندارد و آن شهوت است.
خطرناک ترین مصداق دنیا شهوت است
شهوت یکی از مصادیق و مظاهر دنیاست که انسان باید همیشه از زمینه هایش دور باشد، راه حلال را نمی گویم بلکه چیزهایی که شهوت را تحریک می کند. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: من به دختران جوان سلام نمی کنم مبادا در جواب دادن طوری باشند که دلم بلرزد؛ آیا امیرالمومنین علیه السلام مبتدی است؟ خیر با این وجود چیزی که می توان زمینه برای تحریک باشد را مراقبت می کند. تمام فقها فتوا داده اند که در روایت هم هست و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود، وقتی خانمی روی صندلی می نشیند و بعد بلند می شود تا وقتی که گرمای او در صندلی هست نشستن روی آن مکروه است و صبر کن وقتی سرد شد بنشیند. فرقی هم نیست آن فدر از اولیای خدا باشد یا ابتدای راه باشد باید از آنچه زمینه تحریک است پرهیز شود.
دستور دین: تحریک شهوت حداقل، تامین شهوت حداکثر
غول شهوت نباید بیدار شود و در دین ما تحریک شهوت باید حداقلی باشد و تامین آن حداکثری از راه حلال؛ تا جایی که می شود باید از تحریک شهوت جلوگیری شود در دین راههای مختلفی برای تامین شهوت پیش بینی شده است و وجود دارد. در دنیای غرب اگر تحریک حداکثر است تامین آن هم حداکثر است اما در کشور ما متاسفانه تحریک جنسی حداکثر است اما تامین آن حداقل است و حتی خود ازدواج خیلی سخت شده است حال تعدد زوجات و … بماند.
دینداری و تقوای ما از کدام قسم است؟ آیا از قسمی است که چون دور از دنیا و مظاهرش است پاک هستیم یا واقعا از جنس تقوای ستیز است یعنی با خودمان کار کرده ایم که حتی وارد مظاهر دنیا هم شویم می توانیم مراقب خودمان باشیم. وقتی نگاه می کنیم خیلی از دینداران پایشان روی پوست خربزه است و جایی که میدان آزاد می بیند تا نفسش بروز کند فرعونیت خودش را نشان می دهد.
معمولا دینداری و پاکی از بیرون به ما تزریق شده یعنی توفیق اجباری بوده است نه اینکه مسلمان زاده شده ایم و .. بلکه معمولا وقتی محیط بیرونی ما آرام و تا حدی پاک بوده ما هم پاک شده ایم. خانواده ها و پدر و مادران ما آدمهای عیاشی نیستند و در حد خودشان دینداری شان را دارند و رفقایمان هم خوب هستند و جاهای خطرناک آنچنانی نمی رویم و مکانهای زیارتی می رویم یعنی پاکی از بیرون به ما تزریق شده؛ کداممان ریاضت کشیده ایم که حسد را از درونمان ریشه کن کنیم؟ کداممان پاکی را با زحمت کسب کرده ایم؟ قدرت روحی را با ریاضت به معنای درستش به دست آورده ایم؟
قدم اول در خودسازی؛ پناه بردن به درگاه خداوند
قدم اول برای کسی که واقعا می خواهد روی خودش کار کند این است که منم منم را کنار بگذارد و نگوید خودم بلد هستم بلکه درب خانه ی خدا و اهل بیت علیهم السلام برو و بگو من خودم نمی توانم، این خودم گفتن ها یعنی منیت دارد بزرگ می شود. این همان است که امام سجاد علیه السلام به ما یاد داده است: إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً * إِلَهِی أَشْکو إِلَیک عَدُوّا یضِلُّنِی وَ شَیطَانا یغْوِینِی 1 ؛
حضرت آیت الله بهجت به آیتالله فهری بیان میکنند که من زمانی در حرم امام رضا علیه السلام بودم که خود آقا را زیارت کردم و ایشان فرمودند آیا ممکن است، آیا ممکن است،کسی به ما پناه بیاورد و ما پناهش ندهیم.
توفیر و تصعید در نیت
اگر کسی می خواهد با خودش کاری کند دو اتفاق باید در نیت و باطنش رخ دهد یکی توفیر نیت و دیگری تصعید نیست؛ این دو کلمه را امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق به کار برده اند و حضرت از خدا می خواهد این دو اتفاق را در نیتش قرار دهد: اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِى * وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّاتِ؛ نیت مرا وافر کن و توفیر بده و نیتم را بالا ببر تا بهترین نیت؛
این دو اتفاق باید در باطن کسی رخ دهد. همه ی ما می دانیم تفوات انسانها با یگدیگر در شاکله ها و شخصیت های باطنی شان است والا ظاهر انسانها با هم یکی است و هر چه هست برای باطن است؛ یکی از مهمترین چیزهایی که باطن را رقم می زند بحث انگیزه ها و نیاتی است که در وجود انسان شکل می گیرد و نیاز به تمریت و کار دارد و همینطوری به دست نمی آید.
چکار کنیم تا همه کارهایمان عبادت شود؟
توفیر نیت؛ وفور یعنی کثرت، یعنی رشد کمّی نیت و تصعید یعنی صعود و بالارفتن یعنی رشد کیفی.رشد کمی و توفیر نیت به این است که انسان روی خودش کار کند و هر کاری که انجام می دهد انگیزه درست داشته باشد. ما که می خواهیم بخوابیم کاری کنیم که خواب از روی غلبه غریزه نباشد مثل حیوانات که غریزه روی آنها غلبه می کند، می توانیم کاری کنیم که صرفا به خاطر تقاضای غریزه نخوریم، نخوابیم، تفریح نرویم و … همه ی این کارها را می توان با یک نیت خوب انجام داد، یک انگیزه درست پشت اینها باشد و صرفا حیوانی نباشد.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر فرمود: یا اباذر در همه چیز نیت داشته باش حتی در خوردن و خوابیدن، این تمرین می خواهد و شدنی است اما کار می خواهد. اگر انسان در تمام کارهایش نیت داشته باشد تمام کارهایش سجده و عبادت می شود و همه جا برای انسان مسجد می شود.
یکی از اسامی روز قیامت یوم الحسرت است که همه در روز قیامت حسرت می خورند هم خوبان و هم بدها؛ بدها از این باب حسرت می خورند که دستشان خالی است و خوب ها از این جهت حسرت می خورند که می توانستند کارهای خوب انجام دهند، می توانستند تمام کارهایشان را عبادت کنند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی می خوابید نیت کنید که قبل از سحر بیدار شوید و صادقانه این نیت را داشته باشد؛ نفس هایش تا صبح ذکر می شود. شبیه همان که در ماه رمضان هست، اگر این نیت را هم نمی کردید می شد اما قربی نداشت.
شیخ بهایی در کشکول یک محاسبه ای دارد می فرماید: اگر کسی در شبانه روز 6 ساعت بخوابد و عمرش 80 سال باشد، 20 سالش را در خواب بوده حدود یک چهارم؛ خواب غفلت را فعلا کاری ندارد. در این 20 سال برایش گناه نمی نویسند اما ثواب هم نمی نویسند. مقداری از عمر که کودک هستیم، چقدر مگر عمر داریم؛ پس ابدیت را با چه چیزی می خواهیم کسب کنیم؟
نیت تمرین دارد، زحمت و خرج ندارد فقط تمرین می خواهد. انسان باید در درگاه خدا به ذل عبودیت برسد و ذره ای تکبر درونش نباشد و با این نیت ذُل عبودیت ذره ذره دورن وجودش ایجاد می شود.
وقتی ترک مستحب و انجام مکروه ثواب خواهد داشت!
مرحوم محدث بحرانی کتابی دارد که کم حجم ولی پر مغز است به نام “الطریق الی الله” در این کتاب می فرماید: اگر کسی بلد باشد در تمام کارهایش نیت کند حتی اگر مستحبی را ترک کرد یا مکروهی را انجام داد به او ثواب خواهند داد. یک موقع انسان مکروهی را انجام می دهد از سر بی اهمیتی و بی مبالاتی؛ گناه نیست اما درجه ای از تو کم می کنند.
در روایت داریم خدا دوست دارد از رخصت هایش استفاده کنیم (چیزهایی که خودش اجازه داده) کما اینکه دوست دارد جاهایی که خط قرمزش است را مراعات کنیم جزو محبوبهای خدا می شود. مثلا یک موقع هست که مکروهی انجام می دهند مثلا خواب بین الطلوعین مکروه است اما بعضی ها هستند که اگر آن موقع را نخوابند کل روز کسل خواهند بود یا مثلا مستحبی هست که دفعات قبل انجام می دادی اما الان حالش را نداری و اگر انجام دهی فشار رویت هست؛ خدا دوست دارد جایی که رخصت داده است استفاده کنی و می توانی ترک کنی چون خدا اجازه داده ترک کنی و این ترک محبوب خداست و در مسیر بندگی است و از باب بی مبالاتی و بی اهمیتی نیست بلکه با نیت می شود این کار را انجام داد این توفیر نیت می شود.
وقایع پس از مرگ در بیان آیت الله گلپایگانی
یکی از بهترین شاگردان مرحوم آخوند خراسانی در نجف آشیخ عبدالله گلپایگانی بود. مرحوم آیت الله اراکی نقل می کرد که وقتی آیت الله گلپایگانی از دنیا رفت بعضی از خوبان نجف ایشان را در خواب دیدند و از وقایع پس از مرگش پرسیدند. ایشان گفته بود: دو ملک از من پرسیدند چه آورده ای؟ گفتم: درس و بحث و شاگردانی که تربیت کرده ام و کارهای علمی. ملائک مناقشه و اشکال کردند تا جواب دادم اما جایی رسید که نتوانستم به اشکالات پاسخ دهم. گفتند دیگر چه آورده ای؟ گفتم نماز، عبادت، کربلا پیاده رفتن و اشک و گریه و … اما ملائک گفتند اینها را دیگران هم آورده اند از تو که عالم بودی انتظار بیشتری می رفت. یک دُر گرانبهایی با خودت آورده ای:
شبی عده زیادی از بستگان که برای زیارت به نجف اشرف آمده بودند. به منزل شما وارد شدند. شام نخورده بودند و شما هم در منزل چیزی نداشتید. از منزل خارج شدی برای تهیه غذا، مغازه ها بسته بود. کوچه های نجف تاریک بود و پایت به سنگ خورد و زمین افتادی اول گله ای کردی که چرا نباید در منزلت چیزی داشته باشی که از مهمانان پذیرایی کنی؟ اما بلافاصله از فکرت پشیمان شدی و گفتی اینها مهمانان امیرالمومنین علیه السلام هستند و با خودشان برکت آوردند و الحمدالله گفتی؛ اینها دُر گرانبهایی هستند که خرج برزخت تا قیامت تامین می شود.
خدا با حجم عمل کار ندارد بلکه با اخلاص عمل کار دارد چیزی را که خدا قبول کند دیگر کوچک نیست، نکند نیت ها را کوچک بگیریم.
بازدیدها: 114