محقق بزرگ مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره تاریخ ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی می نویسند: «بنابر نقل کتاب الخصائص العظیمیّه ولادت حضرت عبد العظیم علیه السلام در روز پنجشنبه چهارم ربیع الثانی سال 173 ق در مدینه واقع شده است». پدرش عبداللّه و مادرش فاطمه دختر عقبة بن قیس به پرورش و آموزش او اهتمام زیادی داشته اند. عمده دوران کودکی او به تعلیم قرآن و ممارست در معارف اهل بیت علیهم السلام سپری شد.
منزلت حضرت عبدالعظیم علیه السلام
حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام در دانش و تقوا به منزلتی رسید که همواره مورد احترام و اعتماد امام معصوم زمان خویش بود. نقل شده است که شخصی به نام اَبا حَمّاد رازی با تحمّل زحمت های فراوان خود را به سامرّا می رساند تا از امام علی النقی علیه السلام مسائلی را بپرسد. امام علیه السلام پس از پاسخ گفتن به پرسش های حمّاد فرمودند: «ای اباحمّاد، هرگاه با مشکلی از مشکلات دینی یا پرسشی از مسائل اسلامی روبه رو شدی آن مشکل و سئوال خود را با عبدالعظیم حسنی در میان بگذار و از او بخواه تا پاسخ سؤالات تو را بیان نماید و ضمنا سلام مرا هم به او برسان». امام هادی در جای دیگر به شخصی از اهالی ری می فرمایند: «اگر قبر عبدالعظیم علیه السلام را که در نزد شماست زیارت می کردی مانند کسی بودی که امام حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کرده است »
ظلم ستیزی حضرت عبدالعظیم علیه السلام
هرچند حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام همانند بسیاری از فرزندان سادات حسنی در مقابل حکام ظالم عصر خود به قیام مسلحانه و مبارزه نظامی دست نزد، امّا از طریق فعالیت های فرهنگی و روشنگرانه جلوی بسیاری از توطئه های آنان را می گرفت. وی در این شیوه مبارزه به تحکیم جایگاه امامان معصوم و افشای ستم غاصبان حکومت اسلامی می پرداخت و در سخت ترین اوضاع به گسترش معارف اسلامی و نشر معارف اهل بیت مشغول بود. نقل می کنند وقتی خلیفه عباسی امام هادی علیه السلام را زیر نظر گرفته و مانع ارتباط آن حضرت با مردم بود، حضرت عبدالعظیم به هر زحمتی که بود خود را به آن حضرت رساند تا عهده دار مسئولیت هایی از طرف امام هادی علیه السلام شود. چون متوکل این موضوع را شنید، دستور دستگیری آن حضرت را صادر کرد. در این زمان بود که حضرت عبدالعظیم علیه السلام مجبور به مهاجرت به ری می شود. در اشاره به این حقیقت، در تاریخ می نویسد: از ترس حاکمان ستمگر مجبور به کوچ از شهری به شهر دیگر شد.
اهتمام حضرت عبدالعظیم علیه السلام به اعتقاداتش
از بررسی ها چنین معلوم می گردد که حضرت عبدالعظیم علیه السلام در طول زندگی خود به هیچ امری همانند سلامت عقاید و پیروی از اهل بیت علیه السلام اهتمام نداشتند به گونه ای که در زمان امام هادی علیه السلام می فرمودند: اطاعت از حضرت هادی علیه السلام واجب است و خود در عمل نیز اطاعت ولایت او را به جان و دل پذیرا بود. برای تحصیل اطمینان از سلامت عقایدش روزی به حضور امام هادی علیه السلام می رسد و عرض می کند: «ای پسر پیامبر، بسیار علاقمندم که عقاید دینی ام را خدمت شما بیان کنم تا چنانچه عقاید و افکارم مورد تأیید شماست بر آن استوار باشم وگرنه آن چنان که شایسته است آنها را اصلاح نمایم». آن گاه تک تک مسائل اعتقادی خود را در زمینه توحید، نبوّت، امامت، معاد و جز آن توضیح می دهد. وقتی سخنانش به پایان می رسد امام هادی علیه السلام می فرمایند: «ای ابوالقاسم، به خدا سوگند، اعتقاداتی که عرضه کردی مبانی واقعی دین الهی است. بر این اعتقادات ثابت قدم باش…».
یار واقعی امام هادی علیه السلام
حضرت عبدالعظیم علیه السلام در کسب فضایل و معارف و دوستی و اطاعت از اولیا به منزلتی رسیده بودند که در طول عمر خود، هر یک از سه امام معاصر او(امام رضا، امام جواد و امام تقی علیه السلام ) از وی راضی بودند و رفتار، عقاید و موضع گیری های او را تایید می کردند. وقتی برای انجام دادن پاره ای وظایف و کسب تکلیف و رهنمود از امام هادی علیه السلام ، با زحمت فراوان از مدینه به سامرا مسافرت کرد، چون چشم امام هادی علیه السلام به حضرت عبدالعظیم علیه السلام افتاد فرمود: «ای ابوالقاسم، خوش آمدی به راستی تو از یاران حقیقی ما هستی». به جهت همین منزلت و اطمینان بود که امام هادی علیه السلام او را وکیل و نماینده خود در شهرری معرفی می کند و به مردم توصیه می فرماید که در حلّ مشکلات دینی خود به ایشان مراجعه کنند »
سفارش امام رضا علیه السلام به حضرت عبدالعظیم
حضرت عبدالعظیم علیه السلام مورد اعتماد امام رضا علیه السلام بودند و توصیه های ایشان را به شیعیان می رساندند. روزی امام رضا علیه السلام به او می فرمایند: «ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خودشان راه و ندهند. آنان را به راست گویی و امانت داری و سکوت و ترک مجادله در کارهای بیهوده و دیدار از همدیگر و توجّه به یکدیگر دستور بده؛ چرا که اینها مایه نزدیک شدن به من است. خود را هرگز مشغول دشمنی با یکدیگر نکنید. من با خود پیمان بسته ام که هرکس چنین کند و یکی از دوستانم را به خشم آورد، از خدا بخواهم که او را در دنیا به شدیدترین صورت عذاب کند و در آخرت نیز چنین کسی را از زیان کاران قرار دهد».
اهمیّت زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام
زیارت از شیوه های مهمّ زنده نگه داشتن نام و یاد و خاطره پاکان و صالحان است که همواره در فرهنگ اسلامی بر آن تاکید شده است. تشویق های بسیاری در مجموعه روایات نسبت به زیارت مرقد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و زیارت سیدالشهداء علیه السلام و ائمه اطهار و امام زادگان به چشم می خورد که این کار علاوه بر آثار تربیتی برکات معنوی فراوانی در پی دارد. از جمله کسانی که در روایات نسبت به زیارت او سفارش شده است، حضرت عبدالعظیم علیه السلام است که از این سفارش تا حدودی عظمت شخصیت و جایگاه والای او در نزد اهل بیت علیهم السلام معلوم می گردد. حتی در ضمن یکی از روایت های حضرت هادی علیه السلام آمده است که فرمودند: «هرکس قبر اباالقاسم [حضرت عبدالعظیم علیه السلام ] در ری(با شروط آن) زیارت کند، خداوند پاداش او را بهشت قرار می دهد »
بخشی از زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام
سلام بر تو ای بنده شایسته و وارسته خدا؛ سلام بر تو ای اباالقاسم، فرزند امام مجتبی علیه السلام ؛ سلام بر تو ای که در زیارت تو امید پاداش زیارت سیدالشهداء هست؛ سلام بر تو. خداوند میان ما و شما در بهشت، آشنایی برقرار کند و ما را در گروه شما محشور گرداند و از حوض کوثر جدّتان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به دست علی بن ابی طالب علیه السلام سیراب سازد … از خداوند می خواهم که در راه شما به ما شادی و گشایش دهد و ما و شما را در جوار جدّتان محمد صلی الله علیه و آله وسلم گردآورد و معرفت شما را از ما نگیرد … .
با دوستی شما و بیزاری از دشمنانتان و تسلیم بودن در برابر خدا به شما تقرّب می جوییم ای سرور من، برای ورود به بهشت شفیع من باش؛ چرا که تو نزد خداوند مقام بلندی داری. خدایا، از تو می خواهم سرانجامم را به سعادت ختم سازی و ایمان و ولایتی را که دارم از من نگیری … خدایا به کرم، عزّت، عافیت و رحمتت قسم دعایم را مستجاب و زیارتمان را قبول کن و بر محمّد خاندانش درود فرست.
آثار علمی حضرت عبدالعظیم علیه السلام
یکی از ابعاد مهمّ در شخصیّت حضرت عبدالعظیم علیه السلام مقام و منزلت علمی و دانش و خدمات علمی اوست. وی علاوه بر نقل احادیث از ائمه معاصر خویش کتاب هایی نیز تالیف نموده است که این دو اثر از آن جمله است:
1- خطبه های امیرالمومنین علیه السلام : این اثر مشتمل بر چند خطبه مولای متقیان امیرالمومنان علی علیه السلام است.
2- کتاب یوم و لیله: در این اثر درباره وظایف و اعمال مستحب و اخلاقی افراد در هر شبانه روز مطالبی عرضه شده است. با کمال تاسف اصل این اثر همانند بسیاری از آثار ارزشمند اسلامی در طول تاریخ از بین رفته است. در هر حال توضیحات علمای تاریخ و سیره به خوبی گویای این حقیقت است که حضرت عبدالعظیم علیه السلام علاوه بر تلاش برای آموزش عقاید سالم و مراقبت بر عبادات و اعمال فردی و دفاع از اهل بیت علیهم السلام ، به منظور ارشاد تعلیم و تربیت صحیح دینی مردم آثاری را تألیف کردند که هر یک در نوع خود بسیار مفید و موثر بوده اند.
کرامات
نجات پینه دوز
علامه سید محمد حسین در کتاب روح مجرد، ص: 271نقل کرده است :پينهدوزى بود سر كوچه حمّام وزير كه منزل ما در آنجا بود، و ما كفشهاى خود را براى پينه و وصله به او ميداديم. يك روز با حالت گريه به منزل آمد و اين قضيّه را براى پدرم كه عالم محلّه بود تعريف كرد، و من صغير بودم و خوب به خاطر دارم.مىگفت: ما كفش دوزها عادتمان بر اينست كه چون بخواهيم ميخهائى را به كفش بزنيم، يك مشت از آنرا در دهان خود ميريزيم، سپس يكى يكى در مىآوريم و به كفش ميكوبيم. من يك مشت ميخ سياه بنفش (كه معروف است و بلند و نوك تيز است) در دهان خود ريختم تا به كفش بزنم. ناگهان كسى آمد و مشغول گفتار شد و من غفلت كردم و آنها را بلعيدم در آنگاه مرگ را در برابر چشمانم مشاهده كردم كه اينك است كه معده و روده من پاره پاره شود. بدون معطّلى در دكّان را بستم و به حضرت عبد العظيم عليه السّلام رفتم، و خود را به ضريح چسباندم و گفتم: يا سَيِّدَ الْكَريم! تو ميدانى كه من عائله سنگين دارم، فقط شفاى خود را از تو ميخواهم. حالم بسيار منقلب بود. چون از حرم بيرون آمدم، وسط صحن كنار حوض نشستم. ناگهان حال قِى و استفراغى به من دست داد، چون قى كردم ديدم همه آن ميخها در آن است
پيمان دو خادم
دو نفر از خادمين حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با هم عهد مي بندند كه هر كدام زودتر ازدنيا رفت از خدا بخواهد ديگري را هم ببرد . از قضا يكي از آنان به رحمت خدا مي رود . پس از گذشت چهل روز، يار هم عهد در عالم رويا ، متوّفي را مي بيند كه در جايگاهي مناسب و خوب قرار دارد . سلام مي كند و به او مي گويد : رفيق ، از تو گله دارم ، مگر ما با هم قرار و عهد نداشتيم ؟ و او پاسخ مي دهد : درست است . من بر سر عهد بودم ، اما مقداري از پيمانه ات خالي است ، وقتي پر شود ، خواهي آمد . اين بار مي پرسد : به من بگو آنجا چه خبر است ؟ اين مكان خوب و خرّم را چطور به تو داده اند ؟ پاسخ مي دهد : آن قدر بگويم كه سخت است . يادت مي آيد در آن سفر كربلا كه رفتيم از چند گمرك بايد مي گذشتيم . اينجا هم همان است . گمرك به گمرك جلوي آدم را مي گيرند . يكي از آنها مربوط به حساب نماز است . يكي مربوط به روزه است و الي آخر. امّا رفيق ، من به هر يك از اين جايگاهها مي رسيدم ، وجود مقدّس حضرت عبدالعظيم عليه السّلام تشريف مي آورد ، دست مرا مي گرفت و از آنجا رد مي كرد . تا مرحله آخر كه مرا به اينجا آوردند و مي بيني … . ده سال پس از اين خواب ، آن خادم هم از دنيا رفت تا به يار هم عهد خود بپيوندد …
ماجراي تعزيه
در سالهاي گذشته ، موضوعي تا مدّتها در شهرري نقل محافل بود و امروز نيز پيرمردها آن را به ياد دارند ، و اگر از آنان بپرسيد چه كسي كاشي كاري مناره هاي حرم سيّدالكريم عليه السّلام را انجام داده ، پاسخ مي دهند :«همان كه از ايوان امامزاده حمزه عليه السّلام افتاد دنبه گوسفندش تركيد .» حال ببينيم كه اين ماجرا چه بوده است؟! در آن زمان ايّام محرّم كه فرا مي رسيد در صحن حضرت حمزه بن موسي عليه السّلام هر روز مراسم تعزيه خواني برقرار مي شد . آن روز موضوع تعزيه مربوط به قرباني كردن حضرت اسماعيل عليه السّلام توسّط حضرت ابراهيم عليه السّلام بود . در اين تعزيه اينطور عمل مي شد كه وقتي تعزيه خوان به تلاش حضرت ابراهيم عليه السّلام براي قرباني كردن حضرت اسماعيل عليه السّلام مي رسيد و به اراده خداوند موفّق به اين كار نمي شد ، در همين لحظه جعبه اي از بالاي ايوان به طرف پايين مي آمد كه درون آن فردي كه نقش جبرئيل را ايفا مي كرد به همراه يك گوسفند قرار داشت . گوسفند كه به زمين مي رسيد ، كسي كه نقش حضرت ابراهيم عليه السّلام را داشت آن را مي گرفت و قرباني مي كرد . اين جعبه به وسيله طنابي از بالاي ايوان هدايت مي شد. آنرزو در حالي كه جمعيّت انبوهي به تماشاي تعزيه نشسته بودند كار به لحظه پايين آمدن جعبه رسيد . طبق معمول درون جعبه «استاد محمود كاشي كار» كه نقش جبرئيل را داشت به همراه يك رأس گوسفند قرار گرفته بود . جعبه هنوز فاصله چنداني از ايوان نگرفته بود كه صداي جمعيّت و شيپور و طبل موجب رم كردن گوسفند شد كه در اثر تكان هاي شديد بالاخره به واژگون شدن جعبه انجاميد . در اين لحظات حسّاس معين البكاء (مسؤول تعزيه) كه مراقب اين اوضاع بود در يك آن متوجّه اين واقعه مي شود و در همان حال با ذكر «يا پسر موسي بن جعفر عليه السّلام » متوسّل به حضرت حمزه بن موسي عليه السّلام مي گردد . در آنجا بود كه جمعيّت در عين ناباوري مي بيند گوسفند به صورت چهار دست و پا در ميان جمعيّت مي افتد و در پي آن استاد محمود كاشي كار نيز آنچنان دقيق بر روي گوسفند مي افتد كه دنبه گوسفند مي تركد . در اين واقعه با وجود آن جمعيّت فشرده و ارتفاع زياد ، به هيچ يك از تماشاچيان و همچنين استاد محمود كاشي كار ، كوچكترين آسيبي وارد نمي شود . استاد محمود كاشي كار همان كسي است كه كاشي كاري مناره هاي حرم حضرت عبدالعظيم عليه السّلام يادگار اوست.
هديه سيّدالكريم عليه السّلام
يكي از علماي بزرگ پس از آنكه مقطعي از درسش را در نجف به پايان مي برد به تهران مي آيد و مقدّمات ازدواج ايشان فراهم مي گردد . دختري معرّفي مي شود و به خواستگاري مي روند ، مسائل مطابق سليقه طرفين طي مي شود . جز اينكه پدر دختر شرطي را براي داماد مطرح مي كند ، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود . شرط پدر دختر تهيّه اين اقلام بود : يك جفت گوشواره ، 4 عدد النگو ، 2 عدد پيراهن ، 2 قواره چادري و 2 جفت كفش . اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگير نبود ، لكن براي آن عالم بزرگوار تهيّه همين قدر هم مقدور نبود .ايشان نااميد از انجام شرط ، عازم قم مي شود . امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در شهرري توقّف مي كند . آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرّف شود ، دقايقي را در حياط صحن و مقابل ايوان مي ايستد . تمام حواسش به شرطي است كه از عهده انجام آن برنيامده است . در اين لحظه كاملاً متوجّه آن حضرت مي شود و مشكل را با آن وجود مقدّس در ميان مي گذارد . در حالتي دل شكسته زار زار مي گريد و براي آنكه كسي متوّجه نشود عبايش را روي صورتش مي گيرد . چند لحظه بعد ، كسي دست روي شانه اش مي گذارد و آرام به گوشش مي خواند : كه آقا ، بسته تان را برداريد تا خداي نكرده كسي آن را نبرد ! و ايشان ناراحت از اينكه او را از چنين حالي بيرون آورده اند ، مكثي مي كند و بعد چشم مي اندازد ، بسته اي جلوي پايش افتاده است ! ابتدا اعتنا نمي كند ، امّا ، بلافاصله طنين صدايي را كه لحظاتي قبل او را متوجّه اين بسته كرده بود در ذهنش مي نشيند . نگاه جستجو گرش كسي را نمي يابد . بسته را مي گشايد . درون بسته اين اشياء به طور مرتّب چيده شده بود : 2 جفت كفش زنانه ، 2 قواره چادري ، 2 عدد پيراهن ، 4 عدد النگوي طلا و يك جفت گوشواره .
يك ريال بده ، دو ريال بگير
يكي از خادمين سادات نقل مي كرد : يك روز صبح عيالم رو به من كرد كه : «امشب مهمان داريم ، برو چيزي تهيّه كن .» از منزل بيرون آمدم در حالي كه حتيّ يك شاهي هم نداشتم . آن روز نوبت كشيك من نبود . در آن وضعيّت كسي را نيافتم تا از او درخواست كمكي كنم . اگر هم مي يافتم ، از چنين درخواستي شرم مي كردم . بنابراين بي اختيار به سمت حرم رفتم . حرم خلوت بود و معدود زوّار مشغول زيارت بودند . رو به ضريح به حضرت عبدالعظيم عليه السّلام عرض كردم : «يابن رسول الله تفضّلي فرما ، شرمنده عيال و مهمان نشوم .» بعد ازاينكه اين خواسته از قلبم گذشت ، گوشه اي از حرم ايستاده بودم كه زائري جلو آمد و به من گفت : «سيّد، يك ريال به من بده ، وقتي از زيارت امامزاده حمزه عليه السّلام برگشتم ، دو ريال به تو مي دهم .» اين موضوع زياد متعجّبم نكرد . بسياري بودند كه براي بيشتر شدن بركت مالشان اينكار را مي كردند ، و به همين رسم پولي به دست سيّدي مي دادند و آن را پس مي گرفتند . خوشحال از اينكه بالاخره با اين يك ريال ها به التفاوت مي توانستم مهماني آن شب را آبرومندانه برگزار كنم . امّا من همان يك ريال را هم نداشتم . به زائر گفتم : «آقا ، يك دقيقه صبر كنيد ، الان برمي گردم .» بيرون آمدم ، همينطور كه دور و برم را نگاه مي كردم ، يكي از آشنايان را ديدم . به او گفتم يك ريال به من قرض بده نيمساعت ديگر پس مي دهم ، يك ريالي را گرفته به نزد آن زائر رفتم . ايشان يك ريالي را گرفت و به زيارت امامزاده حمزه عليه السّلام رفت . و همان طور كه گفته بود ، وقتي از زيارت بازگشت يك سكّه كف دستم گذاشت . خادمين ديگر كه اين صحنه را زيرنظر داشتند ، پرسيدند قضيّه چيست ؟ ماجرا را گفتم . امّا آنان به حرف من اكتفا نكردند و از آن زائر هم پرسيدند . ايشان هم به آنان همان را گفته بود و از حرم بيرون رفته بود . من به خيال خودم رفتم ، تا يك ريالي كه قرض گرفته بودم ، پس بدهم . امّا وقتي چشمم به سكّه افتاد ، ديدم اين دو ريالي زرد است و مي درخشد ! با تعجّب به بازار رفتم . سكّه را به يكي از طلا فروشان نشان دادم . عيار گرفت و گفت : «طلاست » و آن را 3 تومان مي خرد . از آن سه تومان يك ريال قرض را پس دادم و 29 ريال بقيّه را به خانه بردم . آن زائر غريب را هيچگاه قبل از آن نديده بودم و بعدها نيز نديدم .
عباي نو
مرحوم علّامه آقا شيخ محمّد تقي بافقي از مراجع عالي قدر و مبارزي بود كه در زمان سلطنت زور رضاخان به شهر ري تبعيد شده بود . اين شخصيّت نوراني منشاء بركات و صاحب كراماتي در اين شهر بود و مردم شهر ري در مدّت اقامت ايشان از اين چشمه فيض بهره ها بردند . در آن سالها ، مرحوم علّامه بافقي در مسجد پشت حرم كه امروز به نام مسجد آقا شيخ محمّد تقي خوانده مي شود ، اقامه نماز مي كرد . يكي از روزهاي محرّم كه در اين مسجد روضه خواني بر پا بود ، طلبه غريبي كه به منظور خواندن روضه در مجالس روضه خواني ايّام محرّم به شهرري آمده بود ، به زيارت حرم حضرت عبدالعظيم عليه السّلام رفت . عباي اين طلبه پاره و مندرس بود ، و او در اين فكر بود كه چگونه با اين عبا به مجلس روضه خواني برود . در همين افكار رو به حرم كرد و سيّد الكريم عليه السّلام نجوا كرد كه : « توجّهي بفرما » . از حرم كه بيرون آمد از كسي پرسيد : اينجا تكيه يا روضه خواني كجاست ؟ مسجد پشت حرم را نشانش دادند . وقتي به مسجد رسيد ، آقا شيخ محمّد تقي بالاي منبر بود . وارد مسجد كه شد نگاهش متوجّه آقا شيخ شد كه با سر به او اشاره مي كند و پاي منبر را نشان مي دهد . به عبارتي از او دعوت مي كند پاي منبر بنشيند . طلبه همان كار را مي كند . صحبت و منبر آقا شيخ كه تمام مي شود ، ايشان به طرف آن طلبه مي آيند و ضمن سلام و عليك و احوالپرسي مي پرسد : شما عبا مي خواستيد ؟ طلبه پاسخ ميدهد : بله ، ولي نه از شما ! آقا شيخ مي گويد : بله ، درست است ، شما از سيّد الكريم عليه السّلام خواسته ايد . سپس دست او را گرفته به منزل مي برد و عباي حواله شده را تقديم آن طلبه مي كند .
گفتار علماء
نجاشی
نجاشی در رجال خود حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را پس از ذکر شجره اش صاحب خطب امیر المؤمنین علیه السّلام ذکر نموده است .
محدث نوری
مرحوم میرزا حسین نوری محدّث قرن اخیر در مستدرک الوسائل صفحه 614 ذکر نام و معروفيّت وی را به امانت و راستگویی و درستکاری و اهل زهد و عبادت بودن تأکید می نماید و از قول حضرت ابوالحسن الهادی علیه السّلام پاداش زیارت او را بهشت می داند.
مرحوم صدوق
مرحوم صدوق (رحمة الله علیه) در من لا یحضره الفقیه کتاب صوم باب یوّم الشّک حدیثی را از قول حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نقل نموده و گفته این حدیث نادر است و من جز در طریق عبدالعظیم علیه السّلام ندیده ام و او هم مرضی است ، این گفتار نهایت اعتماد را میرساند.
میرداماد
مرحوم میرداماد رحمت الله علیه در راشحه خامسه از( رواشح السّماویه) گفته : واضح است که طریق عبدالعظیم حسنی علیه السّلام مدفون در مسجد شجره ری (حسن) شمرده شود زیرا که اهل حدیث و علما رجال وی را مدح و توصیف و تمجید نموده اند. اگر چه در گفتار علما به توثیق او تصریح نشده است من معتقدم افراد روشن و بصیری که در حدیث تخصّص داشته و در حالت رجال و محدّثین مطالعات کافی دارند از اینکه تصریح به توثیق این محدّث بزرگوار نشده اظهار ناراحتی می کنند.و این سکوت را زشت می شمارند، مگر حضرت هادی علیه السّلام به او نفرمود ، تو به حقّ از دوستان ما هستی این فرمایش امام علیه السّلام جامع ترین تعریف در باره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با در نظر گرفتن شرافت ، نسب و عظمت خانوادگی اوست ، اکنون تمام اینها دلالت دارد که وی مردی شریف و بزرگوار خوش نفس و خوش عقیده بوده و اخباری که در زیارت او از امام عليّ النّقی علیه السّلام رسیده و محدّثین بزرگی چون صدوق (رحمة الله علیه) و ابن قولویه(رحمة الله علیه) آنها را در کتب خود ذکر کرده اند شاهد گویائی از مقام ارجمند وی در نزد معصومین علیهم السّلام است و گفتار دو عالم بزرگوار فوق الذکر کفایت می کند که طریق حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را در درجه عالی از صحت بدانیم و اخبار و احادیث منقول وی را در اعداد” صحاح” بشماریم
مامقانی
مرحوم شیخ عبدالله مامقانی در تنقیح المقال درباره حضرت عبدالعظیم علیه السّلام سخن گفته ، نوشته است علّت عدم تصریح محدّثین و فقها به توثیق ایشان جلالت و بزرگواری وی را ثقه ذکر کنند ، زیرا مقام آن حضرت والاتر از ثقه می باشد.
شیخ عباس قمی
مرحوم شیخ عبّاس قمی (رحمة الله علیه) در سفینه البحار گفتار صاحب بن عباد و بقیه علما را آورده و در مورد زیارت ایشان فضیلت زیادی را ذکر نموده است.
شیخ طوسی
شیخ الطائفه ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی – قدس سرّه – در رجال خود حضرت عبدالعظیم را از اصحاب حضرت هادی علیه السّلام شمرده و فقط بذکر این جمله : « عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی رضی الله عنه » اکتفاء کرده است . البته این جمله « رضی الله عنه » در نزد اصحاب حدیث و فقهاء بسیار اهمیّت دارد ، و حاکی از اعتماد و اطمینان به احادیث و درستی و راستی وی می باشد ، و اظهار این مطلب موجب مدح و ثنای راوی حدیث است .
علامه حلی
علامه حلّی در خلاصة الاقوال حضرت عبدالعظیم را در قسم اوّل که اختصاص به ثقات و ممدوحین دارد ذکر نموده و پس از عنوان گفته : او کتابی راجع به خطبه های امیرالمؤمنین علیه السّلام تألیف کرده و بعد از این فرموده : وی مردی عابد و پرهیزکار و وابسته بود .
احمد بن خالد برقی
احمد بن محمّدبن خالد برقی که از روات مشهور شیعه است ، و کتاب محاسن از تألیفات اوست ، در ص 92 کتاب «عقاب الاعمال» از محاسن حدیثی از عبدالعظیم نقل کرده و درباره وی گوید : « و کان مرضیاً» این جمله از ابوعبدالله برقی که از بزرگان اهل حدیث است حاکی از عظمت و بزرگواری و موقعیت عظیم او در نزد مشایخ اجازه است .
شیخ صدوق
رئیس المحدّثین ابوجعفر صدوق- رضوان الله علیه – در – من لایحضره الفقیه کتاب الصوم باب یوم الشک – حدیثی از عبدالعظیم حسنی نقل نموده و پس از ذکر روایت گفته : این حدیث نادر است و من این خبر را جز در طریق عبدالعظیم حسنی که در مقابر شجره شهر ری مدفون است در طریق دیگری ندیده ام ، و او هم «مرضی» است ، این گفتار صدوق نهایت اعتمادی است که این محدّث بزرگ به او دارد ، با اینکه تصریح میکند این حدیث در طرق سایر مشایخ نیست، و به اصطلاح «شاذ» و «نادر» است ، باز به جهت اطمینانی که به صداقت و درستی این راوی بزرگوار دارد از استناد به حدیث او که متفرد در روایت خبر است خودداری نمیکند .
حر عاملی
مرحوم شیخ حرّ عاملی که از بزرگان محدّثین قرن یازدهم بوده درباره حضرت عبدالعظیم گفته : ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله حسنی از زهاد و عباد بود و او را حکایتی است که دلات بر حسن حال و عقیده وی دارد .
مجلسی
مرحوم مجلسی –رحمة الله علیه – در هدیة الزائرین ص 546 گوید : از مزارات مشهوره معلومه مرقد منوّر امامزاده واجب التعظیم عبدالعظیم بن عبدالله حسنی است ، نسبت آن حضرت به چهار پشت به حضرت حسن مجتبی میرسد ، او از اکابر و محدّثین و اعاظم علماء و زهاد و عباد بوده ، و از اصحاب حضرت امام محمّد تقی و امام علی نقی است ، و نهایت توسّل و انقطاع به خدمت ایشان داشته و احادیث زیادی از آنها روایت کرده ، قبر شریفش در ری معلوم و مشهور است .
رحلت
بعضی گفته اند كه از تاریخ وفات او اطلاعی در دست نیست ولی قدر مسلم آن است كه در زمان امام هادی علیه السّلام وفات كرده است . ولی بعضی دیگر در تاریخ وفات آن جناب نتیجه تحقیق را چنین دانسته اند كه او در 15 شوال سال 252 هجری رحلت كرده است . بنابراین نقل ، آن جناب ده ساله بوده اند كه امام موسی بن جعفر علیه السّلام از دنیا رفته اند ، یعنی تمامی زمان امام هشتم و نهم و امام دهم را درك كرده و دو سال قبل از شهادت حضرت هادی علیه السّلام رحلت كرده اند . بعضی نیز نقل كرده اند كه آن حضرت به مرگ طبیعی ازدنیا نرفت بلكه دشمنان او را به طور زنده ، در همین محلی كه فعلاً قبر آن بزرگوار قرار دارد در زیر خاك مدفون ساختند
منبع:شیعه نیوز
بازدیدها: 222