خیال روی تو … روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام‌ باقر(ع)

خانه / تازه ها / خیال روی تو … روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام‌ باقر(ع)

خیال روی تو… روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام‌محمدباقر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست آقا جانم! اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست به حاجبِ درِ خلوت سرای خاص بگو فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست

*شب شهادت امام باقر که می‌رسه انگار دیگه بوی محرم میاد، انگار همه به تب و تاب افتادند و پرچم مشکی‌هاشون رو آماده کردند. آقا جان! تو این دنیای وانفسایی که صبح پا میشی از خواب یهو خبر مرگ یک رفیق، یک عزیز، یک فامیلتو میدن شوکه میشی میگی ای داد بیداد این هم به محرم نرسید* دست ما را به محرم برسانید فقط *

چه کنم امشب روضه یادگار کربلاهه دومین مردی که همه صحنه‌های عاشورا را دیده. دیگه نیاز به مقدمه سازی نداری اما بذار اینجوری شروع کنم اینقدر امام باقر گریه کنای جدش رو دوست داشت یک فردی رسید خدمت امام باقر اطرافیان دیدن آقا به پاش بلند شد بغلش گرفت روایت داره سر و صورتشو بوسه زد وقتی خداحافظی کرد و رفت اطرافیان اومدن گفتن آقا این چه شخصی بود اینقدر تحویلش گرفتید؟ این آقا کی بود اینقدر احترامش کردید؟ بهش محبت کردید؟

آقا فرموده باشد: “ان هذا الرجل کثیر البکا لمظلومنا” گفت این آقا برای مظلوم ما گریه می‌کند.

گفتن من المظلوم؟ کدام مظلوم آقا شروع کرد ناله زدن و گریه کردن فرمود: شما مظلوم ما را نمی‌شناسید؟ مظلوم ما اون آقایی است که جلو چشمانش زن و بچه‌اش رو اسیر کردند.

هزار خاطره غم نمی‌رود از یاد

غروب سرخ محرم نمی‌رود از یاد

به گاهواره خالی اصغرم سوگند

رباب و خیمه ماتم نمی‌رود از یاد

فرات بود و عطش بود و کودکان حرم

خروش غیرت زمزم نمی‌رود از یاد

*چه کنم نمی‌دونم جاشه بگم یا نه خداوند بحق امام حسین برای هیچ بچه شیعه‌ای نیاره. میگن بچه تو سنین کودکی هر حادثه‌ای رو ببینه تا عمر داره یادش نمیره این بچه‌ها چی کشیدند کربلا، این آقایی که درسته بدنش را به زهر آلوده کردند.

این آقایی که به دستور اون ملعون به زین اسب زهر وارد کردند. و آقا اومد روی اسب بنشینه، وقتی که نشست این زهر وقتی به ران پای مبارک که رسید نوشتن آقا حالش نامساعد شد. تعادل خودش را از روی اسب از دست داد. بچه‌هاش دویدن دور آقا را گرفتند. دستتو بده بابا… دستتو بده آقا، نگران شدن مبادا این بچه فاطمه با صورت به روی زمین بیفته. اما من بمیرم برای اون آقایی که: بذار پدر مادرامون را مهمون کنیم شهدامون را مهمون کنیم.. “صلی الله علیک یا اباعبدالله…”

* نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

*شاعر میگه آقا از اسب سرنگون گردید یه نکته‌ای بهش وارده، نه، آقا رو از اسب زمین انداختند!..

* بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد *

بگو جای اون‌هایی که الان تو بیمارستان‌ها هستند به من و تو گفتن وقتی روضه یا حسین داری. بگو جای شهدایی که چه جوری تیکه تیکه شدند چه جوری بدن‌هاشون پاره پاره شد. ما الان نشستیم به راحتی می‌گیم یا اباعبدالله.* فی سبیل الله تو را کشتنت غریب ابی عبدالله

 

 

 

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *